۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۲۵۷۰۳۳
وظیفه دولت در عرصه فرهنگ در گفت‌وگوی رسا با استاد دانشگاه:

مهندسی فرهنگی جامعه از وظایف اصلی دولت‌ها است/ حاکمیت برای اجرای اسلام تعهد دارد

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی دانشگاه،مهندسی فرهنگی را بخشی از وظایف کلان دولت‌ها دانست و گفت: بر طبق آموزه‌های فقه حکومتی که متکفل ترسیم خط مشی‌های کلی و قواعد رفتاری دولت اسلامی در سطوح خرد و کلان از جمله حوزه فرهنگ است، دولت اسلامی مأموریت دارد در کنار وظایف معمول و کارکردهای متعارف به توسعه، ترویج، تبلیغ، تقویت و افزایش تدریجی ضریب نفوذ فرهنگ اسلامی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی اهتمام داشته باشد.
سيد حسين شرف الدين، عضو هيأت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، فرهنگ به معنای هویت، روح، روان و جان یک ملت است و یک ملت بدون فرهنگ فاقد حیات، زندگی، نشاط و شادابی است؛ از این‌رو حوزه فرهنگ، عرصه حضور و پویایی اعتقادات و آموزه‌های دینی است.

هدف از فرهنگ دینی و اسلامی، رشد، تعالی، تکامل انسان‌ها، رشد فضایل و ارزش‌های انسانی، تحکیم مودت، محبت، وحدت و برادری مسلمانان، رشد علم و شکوفایی علمی و مقابله با انحطاط، تحجر، التقاط و از خود بیگانگی مسلمانان و جهان اسلام است که در جهت تحقق این اهداف باشکوه در فرهنگ اسلامی، دولت‌ها نقش اساسی را به عهده خواهند داشت.

این که انقلاب اسلامی، انقلابی هویتی بوده و در پاسخ به بحران هویت رخ داده با استفاده از شواهد مختلف دریافتنی است که در خواسته‌های مردم، جنبش‌ها، شعارها و بیانات رهبرکبیر انقلاب به عنوان نظریه‌پرداز انقلاب اسلامی در عصر حاضر می‌توان جستجو کرد.

در حقیقت انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب‌ها تفاوت اساسی داشت؛ از عمده‌ترین این تفاوت‌ها می‌توان به فرهنگی و هویتی بودن این انقلاب اشاره کرد، بنابراین ضروری است که انقلاب اسلامی را از منظر هویت فرهنگی به عنوان زمینه اصلی وقوع این انقلاب بررسی کرد در همین زمینه گفت‌وگویی داشته‌ایم با سید حسین شرف الدین، استادیار و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که تقدیم خوانندگان می‌شود.

 

 

رسا ـ تعریف شما از فرهنگ چیست؟

مردم شناسان و جامعه شناسان تعاریف مختلف و متعددی از« فرهنگ» ارائه کرده‌اند از این‌رو فرهنگ در تلقی غالب به مجموعه در هم تنیده‌ای از معلومات، باورها، ارزش ها، نگرش‌ها، هنجارها، نمادها، رویه ها و الگوها تعریف شده  که یک جامعه در فرایند زیست اجتماعی تاریخی خویش و در پرتو فعال سازی طیفی از استعدادها و ظرفیت های انسانی و برقراری ارتباطات مستمر با جهان های انفس و آفاقی بدان دست یافته و به عنوان سرمایه ای مکتسب از نسلی به نسلی منتقل می سازد.

این سرمایه مشترک از مجرای فرایندهایی به سامانه ذهنی و روانی افراد نوپدید و اخلاف نفوذ و رسوب یافته و در بستر سامانه های فرافردی، نهادها و ساختارهای اجتماعی، تبلور و استقرار می‌یابد.

 

به بیان دیگر، فرهنگ جامع ترین نظام معنایی دارای هویت اجتماعی تاریخی، متضمن دانش‌ها، بینش‌ها، ارزش‌ها، آرمان‌ها، هنجارها، نمادها و منش‌های مشترک یک گروه یا جامعه است که به وساطت انسان از جایگاه وجودی خویش تنزل یافته و به عرصه آگاهی مشترک اجتماعی راه یافته و گرایش‌ها، اراده‌ها و رفتارهای عمومی توده‌ها را در ساحت‌های مختلف حیات فردی و اجتماعی سامان می‌دهد.

گفتنی است که عنوان «فرهنگ» در مصطلحات فرهنگ شناسان، اغلب به بخش فوق یعنی بخش معنوی و اندیشه‌ای دستاوردهای بشر در فرایند زیست اجتماعی تاریخی مربوط می‌شود از این‌رو جلوه‌ها، مظاهر عینی، اشکال، صور عینیت یافته و به ظهور رسیده فرهنگ در فضای اجتماعی و دنیای انسانی که در حقیقت محصول و ثمره بخش معنوی و اندیشه‌ای آن محسوب می‌شوند، از آن به «تمدن» تعبیر می شود.

طبق این بیان، فرهنگ در حقیقت روح دمیده در کالبد مادی جامعه یا تمدن است و بخش گوهری و هسته‌ای هر فرهنگ، جهان بینی و نظام ارزشی است که سایر عناصر در موضعی تبعی بر گرد آن تجمع می یابند بنابراین فرهنگ و ساختار فرهنگی جامعه، کارکردهای مختلفی در سطوح فردی و نهادی دارد که از جمله آنها می‌توان به هویت بخشی، راهبری در اندیشه و عمل و ساماندهی به زندگی اجتماعی و زندگی روزمره اشاره کرد.

 

رسا ـ به نظر شما، حاکمیت اسلامی چه نقشی در تعالی فرهنگی کشور دارد و چه مکانیسم‌هایی را باید برای ارتقای فرهنگی جامعه باید به کار گیرد؟

تردیدی نیست که حاکمیت‌های سیاسی دولت‌ها و حکومت‌ها در همه جوامع، به رغم تفاوت در برخی جنبه‌ها، نقش تعیین کننده‌ای در تدبیر امور جامعه و از جمله عرصه فرهنگ، محصولات و مصنوعات فرهنگی و نحوه تعامل فرهنگ با نهادهای اجتماعی دارند.

برخی مثلها در ادبیات عامیانه که گاه ریشه روایی نیز دارد همچون «الناس علی دین ملوکهم»، « الناس بامامهم اشبه من آبائهم»، « اذا تغیر السلطان تغیر الزمان» و این قبیل روایات به بیان گویا، تأثیر صریح یا ضمنی نهاد حاکمیت بر عرصه فرهنگ را دست کم در تلقی عامه تایید می کند.

اگر در جامعه سنتی، دولت و حاکمیت سیاسی قادر به ایفای چنین نقشی در حوزه فرهنگ باشد، در جامعه مدرن که دولت‌ها همه وسایل و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری را برای سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرای برنامه‌های مختلف در حوزه پرتنوع و کثیرالمؤلفه فرهنگ را مستقیم و غیر مستقیم در اختیار دارند؛ حساب کار روشن است البته منطق عملی دولت‌ها در این خصوص به تبع ایدئولوژی حاکم و نوع اقتدارشان متفاوت است.

 

به طور کلی،  مهندسی فرهنگ، تدوین سیاست‌های راهبردی در حوزه فرهنگ، طراحی و تدوین یا تأیید و تقویت الگوهای مطلوب زیستی در عرصه‌های مختلف حیات جمعی، هدایت و راهبری سازمان‌ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی درگیر در فعالیت‌های فرهنگی، نظارت و کنترل بر فرآیندهای تولید و توزیع محصولات فرهنگی، سامان‌دهی به فرآیندهای جامعه پذیری، فرهنگ سازی، گفتمان سازی، هدایت افکار و احساسات جمعی و دیگر موارد، بخشی از وظایف کلانی است که دولت‌های پرمشغله مدرن موسوم به «دولت رفاه» در حوزه فرهنگ و فرهنگ سازی برای خود قائل شده و با ایجاد مراکز و سازمان‌هایی به طور رسمی در حل و فصل امور فرهنگی جامعه ورود می‌کنند.

گفتنی است که بخشی از اقدامات دولت در امور فرهنگی به تبع سیاست‌های عمومی دولت و بخشی در چارچوب سیاست فرهنگی صورت می گیرد از این‌رو سیاست فرهنگی یا سیاستگذاری فرهنگی، درحقیقت، اقدام براساس یک خط مشی روشن با هدف تحقق اهداف و آرمان‌های از پیش تعیین شده است که در مقایسه با سیاست‌های عمومی دولت در عرصه فرهنگ، دخالتی سازمان یافته، برنامه ریزی شده و هدفمند است که عمر آن از چند دهه تجاوز نمی‌کند.

تأسیس وزارتخانه‌هایی با نام‌های فرهنگ، فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش، آموزش عالی و نام‌های دیگر در کشور ما و با نام‌هایی مشابه سایر کشورها به طور عمده در راستای تحقق سیاست‌های فرهنگی دولت قوام یافته‌اند و به اجرای نقش می‌پردازند.

دولت اسلامی، با الگوی ولایی حاکم در کشور ما که بواقع سزاوار نام «دولت فرهنگی»است، به اقتضای اهتمام و توجه اکید اسلام به موضوع فرهنگ، بیش از سایر دولت‌ها و الگوهای حاکمیتی خود را در این خصوص مسؤول و متعهد می‌بیند.

نظام جمهوری اسلامی به استناد مجموعه‌ای از قواعد فقهی، موادی از قانون اساسی، فرموده‌های امام و رهبری، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی‌ترین مرجع تعیین سیاست های کلان فرهنگی، انتظارات عمومی و به دلایل فراوان دیگر به تمهید مقدمات لازم جهت اجرایی شدن  سیاست‌های کلان در حوزه فرهنگ و امور فرهنگی مأموریت یافته است.

 

به طور مثال، شورای عالی انقلاب فرهنگی در بیان اهداف و آمال فرهنگی جمهوری اسلامی به اصولی توجه داده است که می تواند خط راهنمای مناسبی برای همه سیاستگذاران،  برنامه ریزان و مجریان درگیر در عرصه  فرهنگ واقع شود که در ذیل می‌آید.

1ـ رشد و تعالی فرهنگ اسلامی انسانی و بسط پیام و فرهنگ انقلاب اسلامی در جامعه؛

2ـ استقلال طلبی و زوال مظاهر منحط و مبانی نادرست فرهنگ های بیگانه و پیراسته شدن جامعه از آداب و رسوم منحرف و خرافات؛

3ـ به کمال رسیدن قوای خلاقه و شایسته وجود آدمی درهمه شئون و به فعالیت در آمدن استعدادات خداداده و استحصال دفائن عقول و ذخایروجودی انسان؛

4ـ آراسته شدن به فضایل اخلاقی و صفات خدایی در مسیر وصول به مقام انسان متعالی؛

5ـ تحقق کامل انقلاب فرهنگی در جهت استقرار ارزشهای موردنظر اسلام و انقلاب اسلامی در زندگی جمعی و فردی و نگاهبانی از آنها و استمرار حرکت فرهنگی برای رسیدن به جامعه مطلوب؛

6ـ درک مقتضیات و تحولات زمان و نقد وتنقیح دستاوردهای فرهنگی جوامع بشری و استفاده از نتایج قابل انطباق با اصول و ارزشهای اسلامی.

همین شورا با بیانی روشن تر در توضیح اهداف و سیاست‌های کلی فرهنگی برنامه سوم توسعه کشور(مصوب 25/12/77) به برخی از خطوط کلی و اهداف فرهنگی کشور به بیانی مصداقی توجه داده است.

به عنوان مثال؛ اعتلا، تعمیق معرفت باورهای اسلامی، ارتقا، تحکیم ارزش‌های اسلام و انقلاب اسلامی، گسترش زمینه‌های مناسب برای شناسایی، هدایت، حمایت استعدادها، خلاقیت‌های انسانی، شکوفایی روح ابداع و نوآوری؛ گسترش فرهنگ مشارکت عمومی با تأکید بر اصل مسؤولیت اجتماعی، تحکیم وحدت و همبستگی ملی، ضمن احترام به آداب و رسوم و فرهنگ‌های محلی، ایجاد زمینه‌های رشد کمی و کیفی آثار و خدمات فرهنگی، گسترش فرهنگ استفاده بهینه از منابع عمومی و ثروت‌های ملی با تقویت وجدان کاری و انضباط اقتصادی و ایجاد روحیه قناعت و صرفه جویی از این قبیل است.

 

 

و نیز شناساندن فرهنگ و ارزش‌های اسلام و ایران و انقلاب اسلامی به جهان و شناخت فرهنگ‌های سایر ملل و بهره‌گیری از جنبه‌های مثبت آنها، حفظ مبانی و ارزش‌های دینی و ملی در برنامه‌ریزی‌های توسعه کشور، آراستگی سیمای جامعه به مظاهر اسلام و انقلاب، شناخت ویژگی‌ها و نیازهای جوانان و زمینه‌سازی جهت رشد آنها، اصلاح بینش عمومی نسبت به نقش زن و خانواده براساس تعالیم اسلامی و توسعه فرهنگ عفاف، هماهنگی میان دستگاه‌های فرهنگی و زمینه‌سازی برای رونق اقتصاد و فرهنگ، ساماندهی نظام اطلاع رسانی برای استفاده از فناوری‌های جدید و چاره‌اندیشی برای مصون ماندن از آثار منفی، و سرانجام مقابله با تهاجم فرهنگی، گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر، تدوین ضوابط و مقررات قانونی و اتخاذ تدابیر حقوقی و قضایی مؤثر برای مقابله با ترویج فرهنگ بیگانه.(ر.ک: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی،  بیست سال تلاش در مسیر تحقق اهداف انقلاب فرهنگی، 1385: 368و 378)

همین شورا، همچنین در سند جامع مهندسی فرهنگی مصوبه 15/12/1391 راهبردهای کلان فرهنگی کشور را با بسط بیشتری تعیین و ابلاغ کرده است.

 

رسا ـ گفتمان امام (ره) و رهبرمعظم انقلاب درباره وظایف دولت و اهمیت جایگاه فرهنگ را چگونه تحلیل می کنید؟

همان گونه که در بیان مفهوم فرهنگ گذشت، فرهنگ جامع ترین نظام معنایی حاکم بر جامعه است که از رهگذر حیات جمعی، پویش مستمر تاریخی، تکاپوی وجودی و تجربه های زیستی به صورت تدریجی و تراکمی وجود یافته و در گذر زمان به مثابه میراثی هویت بخش و هدایت گر از نسلی به نسلی انتقال یافته است.

فرهنگ غالب در هر جامعه، ترسیم کننده هویت جمعی آن، و اصلی ترین مرجع و منبع تعیین معیارها، ارزش ها، الگوها و قواعددر همه عرصه های زیستی و حیات فردی و اجتماعی است.

اسلام به عنوان یک دین جامع و جاودان، اهتمام بی بدیلی به موضوع فرهنگ و راهبری و سامان دهی جهان فرهنگی به عنوان پایه ای ترین شالوده زندگی در سطوح خرد و کلان و قطب هدایت جامعه در مسیر اهداف و غایات منظور دارد.   

حضرت امام خمینی(ره) و رهبرمعظم انقلاب نیز به تبع اهتمام اسلام به این مهم، همواره در فرمایشات خود و در مقام تشریع سیاست های رسمی نظام به این جایگاه توجه داده‌اند که نقل مستقیم بخشی از مواضع روشنگرانه ایشان، خالی از لطف نیست.

حضرت امام(ره) در بیان جایگاه فرهنگ و نقش و اهمیت آن در جامعه، می فرماید «راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است؛ اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود...اگر فرهنگ درست بشود، یک مملکت اصلاح مى‏شود؛ براى اینکه از فرهنگ است که در وزارتخانه‏ها مى‏رود؛ از فرهنگ است که در مجلس مى‏رود؛ از فرهنگ است که کارمند درست مى‏شود.(صحیفه امام، ج‏1، 390)

«فرهنگ مبدأ همه خوشبختی‌ها و بدبختی‌هاى ملت است؛ اگر فرهنگ ناصالح شد، این جوان‌هایى که تربیت مى‏شوند به این تربیت‌هاى فرهنگ ناصالح، این‌ها در آتیه فساد ایجاد مى‏کنند....وقتى فرهنگ فاسد شد، جوان‌هاى ما که زیربناى تأسیس همه چیز هستند از دست ما مى‏روند و انگل بار مى‏آیند، غربزده بار مى‏آیند.(صحیفه امام،  ج‏3، 306 )

«ان شاء اللَّه بعد از این که حکومت اسلامى استقرار پیدا کرد، نقیصه‏ها را همه با هم باید رفع بکنیم، که در رأس آنها فرهنگ است؛ فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است.»(صحیفه امام،  ج‏7، 57)

«بى‏شک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوک و میان تهى است.(صحیفه امام(ره)، ج‏5، 243)

رهبر معظم انقلاب نیز در سنوات اخیر، دیدگاه‌ها و مواضع راهبردی و هدایت‌گرایانه‌ای را در خصوص چیستی فرهنگ، جایگاه و اهمیت،  نقش و کارکرد، آسیب‌ها و عوارض آن، سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و وظایف دولت، نخبگان و مردم در ارتباط با فرهنگ مطرح فرموده‌اند و بر تحقق برخی مطالبات، همواره اصرار ورزیده اند.

صدور پیاپی و مؤکد این تذکرها با بیان و عناوین مختلف، خود دلیل گویایی بر میزان اهتمام ایشان به حوزه فرهنگ در مقایسه با سایر نظام‌ها و خرده‌نظام‌های جامعه  است که در ذیل به برخی از این بیانات اشاره می‌شود.

«فرهنگ اساس کار ماست؛ در واقع، فرهنگ با همه شعب آن یعنی علم و ادبیات و غیره، روح و کالبد هر جامعه است؛ بی‌شک، فرهنگ مانند روح است.... نقش فرهنگ، نقش روح در کالبد اجتماع، کالبد بزرگ انسانی است.(26/9/1381)

«فرهنگ مایه ی اصلی هویت ملت هاست؛ فرهنگ یک ملت است که می‌تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند؛ اگر فرهنگ در کشوری دچار انحطاط شد و یک کشور هویت خودش را از دست داد، حتی پیشرفت هایی که دیگران به آن کشور تزریق می کنند، نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایسته یی در مجموعه ی بشریت برخوردار کند و منافع آن ملت را حفظ کند.(28/ 2/83)

«عزیزان من فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چراکه فرهنگ به معنای هوایی است که ما تنفس می کنیم. اگر این هوا تمیز باشد آثاری دارد و اگر کثیف باشد آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مانند هواست، اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقق یابد باید فرهنگ تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد.»سخنرانی در حرم مطهر رضوی، 1/1/1393)

«فرهنگ جهت دهنده به تصمیمات کلان کشور است؛ این در واقع اهمیت و بناگذاشتن یک مبنای فرهنگی را در این جا به ما نشان می دهد».(26/9/1381)

 

 

رسا ـ در حوزه قانون گذاری در عصر انقلاب اسلامی، چه وظایفی برای حاکمیت در بخش فرهنگ در نظرگرفته شده است؟

قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان بنیادی‌ترین میثاق ملی و بالاترین مرجع هنجاری نظام اسلامی، در اصل سوم دولت جمهوری اسلامی ایران را موظف کرده تا برای نیل به اهداف فرهنگی، اعتقادی و تربیتی مورد نظر در اصل دوم این قانون، همه امکانات خود را به کار بندد که عمده ترین وظایف دولت در حوزه فرهنگ در بندهای ذیل خلاصه شده است.

1ـ ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی؛

2ـ بالابردن سطح آگاهی های عمومی در همه زمینه هابا استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی ووسایل دیگر؛

3ـ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی؛

4ـ تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تاسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان؛

5ـ طرد کامل استعمارو جلوگیری از نفوذ اجانب.

با الهام از برخی مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و اساسنامه برخی سازمان‌های فرهنگی نظیر رسانه ملی؛ نقش حاکمیت سیاسی و دولت جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ را می توان در مأموریت‌ها و وظایف ذیل خلاصه کرد.

اصالت دادن به فرهنگ دینی، بهره گیری حداکثری از ظرفیت‌های میراث فرهنگی، ملی و مذهبی، ضمن بازخوانی و اعمال اصلاحات لازم؛ به رسمیت شناختن کثرت گرایی فرهنگی، تنوع اقوام ایرانی با محوریت و مرجعیت فرهنگ اسلامی؛ بسترسازی جهت مشارکت جمعی به‌ویژه اقشار فرهیخته درخلق و آفرینش محصولات و فرآورده‌های فرهنگی مناسب، تمرکزگرایی در سیاست‌گذاری و تمرکز زدایی در حوزه اجرا و افزایش توان و اختیار نیروهای محلی در امور فرهنگی از چمله موارد مهم این حوزه است.

 

همچنین بهره‌گیری از ظرفیت سازمان‌های مدنی و مردم نهاد و کاهش تصدی گری؛ اهتمام به بخش آموزش رسمی، آکادمیک و آموزش غیر رسمی از طریق رسانه‌های جمعی، سرمایه‌گذاری همه جانبه در حوزه پژوهش و تحقیق، اهتمام به تولید علوم انسانی دینی و بومی، تقویت روح خلاقیت و نوآوری در همه حوزه‌های علمی، فرهنگی و هنری؛ ایجاد زمینه برای استفاده هر چه بیشتر و بهتر از دستاوردها و تجارب مفید علمی و پژوهشی جامعه بشری جهت نیل به استقلال علمی و فرهنگی، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی دقیق، جهت رونق بخشی و سامان دهی فرآیندهای تولید، توزیع و مصرف فرآورده‌های فرهنگی.

 

و نیز حمایت همه جانبه از این فرآیندها، تخصیص یارانه برای افزایش توان خرید کالاهای فرهنگی توسط افراد و خانواده‌ها، نظارت و کنترل دقیق برمحصولات فرهنگی وارداتی، مبارزه خستگی ناپذیر و برنامه‌ریزی شده با موضوع تهاجم فرهنگی دشمن و عوامل داخلی آن، گسترش روحیه نقد و انتقاد پذیری، اعتلای فرهنگ عمومی، پالایش فضای فرهنگی کشور از افکار مادی گرایانه، جلوه ها و مظاهر خرافی، ایجاد تحول بهینه در مراکز و سازمان‌های متولی اموررفرهنگی، هنری متناسب با اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی، نظارت و کنترل بر عملکرد سازمان‌های فرهنگی، حفظ، احیا و معرفی مآثر و مفاخر اسلامی و ملی و... .

 

و نیز معرفی چهره‌های الگویی و شخصیت‌های معیار، سامان دهی و هدایت روند تبلیغات دینی در کشور، اهتمام به صدور افکار و آثار فرهنگی انقلاب اسلامی به‌ویژه از طریق رسانه‌های جهان گستر، ایجاد و تحکیم روابط فرهنگی با کشورهای مختلف به‌ویژه ملل اسلامی، تحکیم بنیاد خانواده، ریشه کن سازی بی‌سوادی و افزایش کمی و کیفی سواد رسانه‌ای در سطح توده‌ها، اهتمام به وحدت و همبستگی اجتماعی با محوریت اشتراکات فرهنگی، تقویت روحیه بسیجی و جهادی، تقویت جایگاه و رونق بخشی به زبان فارسی به عنوان زبان دوم اسلام در داخل و خارج کشور؛ تلاش مستمر در جهت تقویت زمینه‌ها و ظرفیت‌های معنوی جامعه، برنامه‌ریزی جهت کاهش نصاب انحرافات اخلاقی در جامعه، نظارت بر فرآیند اجرای مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی توسط سازمان‌های ذی ربط.

 

رسا ـ اصول، مبانی و ارزش های حاکم در حوزه قانون گذاری فرهنگی در جمهوری اسلامی چیست؟

در منشورات شورای عالی انقلاب فرهنگی به اصول سیاست فرهنگی در جمهوری اسلامی اشاره شده است؛ اصول و مبانی یا بایسته‌های قانون گذاری در حوزه فرهنگ به تبع اصول و ارزش‌های عام حاکم بر نظام تقنین  کشور؛ دین مداری، توحید محوری، معادباوری، اخلاق محوری، عدالت محوری، توجیه پذیری عقلانی، رعایت مصالح جمعی و موارد دیگری که در چند اصل خلاصه می شود.

بخشی از این اصول را می‌توان از وظایف مذکور در پاسخ به سؤال قبل استنتاج کرد اما برخی از این اصول به مبانی هستی شناختی همچون حاکمیت، بینش توحیدی بر تمامی شئون و عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی و سایر اصول اعتقادی یا حوزه جهان بینی که هدایت جمیع امور فردی و اجتماعی مؤمنان نقش تعیین کننده دارد مربوط می‌شود.

برخی به مبانی انسان شناختی همانند اعتقاد به برخورداری انسان از فطرت الهی، مقام خلیفة اللهی، جاودانگی، کرامت ذاتی، اراده و اختیار،‌ تعقل و انتخاب، تربیت پذیری، دارای کشش فطری به سوی علم و دانایی، جمال و زیبایی، تقدیس و پرستش و خیر اخلاقی؛ دارای قابلیت  رشد و شکوفایی در همه وجوه و زمینه‌های فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، جسمی و روحی، عقلی و عاطفی و برخی به مبانی ارزشی همانند اصالت دادن به ارزش‌های معنوی، فضایل و مکارم اخلاقی در جامعه اسلامی و برخی به مبانی حاکمیتی همچون مسؤولیت نظام اسلامی در زمینه سازی، جهت رشد و تعالی عموم، سالم سازی محیط از آلودگی و انحرافات اعتقادی و اخلاقی، تحقق قسط و عدل، از میان بردن زمینه‌های فقر و فساد، ظلم و استبداد و برخی از اصول نیز به  ملاحظه اقتضائات زمانی، مکانی، نیازها، انتظارات مردم و جامعه ایران در شرایط کنونی معطوف است که بی‌شک، توجه عمیق به این اصول و سایر اصول، الزامات و اقتضائات آنها، تدوین و اتخاذ مجموعه‌ای از سیاست‌های مترقی در حوزه فرهنگ را نوید می‌دهد.

 

 

رسا ـ جایگاه حوزه ‌علمیه در سیاست‌گذاری فرهنگی نظام جمهوری اسلامی کجاست؟

در مقدمه باید عرض کنم که موقعیت اسلام و قوانین آن در کشور ما، یک موقعیت فرانهادی است از این‌رو، همه نهادها و سازمان‌های اجتماعی، بدون استثنا باید جهت‌گیری، نظام‌هنجاری، سیاست‌های تدوینی، برنامه‌های اجرایی، اهداف و غایات، وظایف و مأموریت‌ها و الگوی رفتاری خود را منطبق با قوانین و مقررات شرعی یا مورد تأیید و امضای شرع سامان دهند و در همسویی کامل با آن عمل کنند یا دست کم با اوامر و نواهی صریح و خط قرمزهای شریعت مخالفت نکنند چنان که به این ضرورت در اصل چهارم قانون اساسی نیز تصریح شده است.

طبق اصل چهارم قانون اساسی، کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد که این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر نیز بر عهده فقهای شورای نگهبان است.

بدیهی است که اهتمام به اجرایی شدن این اصل، به تبع، زمینه مراجعه، بازخوانی مکرر و فعال‌سازی همه ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه فقه اسلامی به عنوان جامع‌ترین مرجع تعیین معیارهای عملی و قواعد رفتاری را فراهم می‌سازد. 

بر طبق آموزه‌های فقه حکومتی به عنوان بخشی جامع از نظام فقهی موجود و مقدر اسلامی که متکفل ترسیم خط مشی‌های کلی و قواعد رفتاری دولت اسلامی در سطوح خرد و کلان از جمله حوزه فرهنگ است، دولت اسلامی مأموریت دارد در کنار وظایف معمول و کارکردهای متعارف برای تأمین حوائج عمومی و حل و فصل امور فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، بهداشتی، ارتباطی، امنیتی به توسعه، ترویج، تبلیغ، تقویت و افزایش تدریجی ضریب نفوذ فرهنگ اسلامی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی اهتمام نماید.

بستر سازی مناسب برای تعلیم، تربیت و تزکیه توده‌های مؤمن و استقرار تدریجی حیات طیبه در پرتو آموزه‌ها و تعالیم هدایتگر اسلام به عنوان تمهیدی ضروری، جهت نیل به تعالی و تقرب، در رأس وظایف  و مأموریت‌های دولت اسلامی است. 

طبیعی است که در انجام این مهم و تکمیل سایر حلقات این فرآیند، نهاد حوزه وروحانیت به اعتبار رسالت تخصیصی و بلامنازع خود در حوزه شناخت، تفسیر، تعلیم، تبلیغ، صیانت و شبهه زدایی از فرهنگ و معارف دینی، نقش بی بدیلی نیز در عرصه سیاست‌گذاری فرهنگی و حوزه‌های اجرایی و عملی همچون تعلیم و تربیت عمومی با محوریت فرهنگ دینی دارد.

 

رسا ـ با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید.

 

/403/908/م

ارسال نظرات