۲۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۹
کد خبر: ۲۹۶۸۸۵

گریه بر مصائب کربلا سبب آرامش و پویایی انسان است

خبرگزاری رسا ـ مردم در مجالس عزادارى بر مصائب امام حسین(ع) گریه مى‌کنند یا حالت گریه به خود مى‌گیرند که این غم از نوعى دیگر و متفاوت با غم و غصه‌هاى زندگى روزمره است، غم معنویت، غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است، غمى که منشاء حرکت است و تحرک اجتماعى افراد را افزایش مى‌دهد نه کاهش؛ عاملى نابهنجار در زندگى افراد نمى‌شود، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا کرده و نشاط مى‌آفریند.
امام حسين

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در این مقاله صحت وسقم این ادعا که عزاداری‌های مذهبی و ازدیاد این مراسم در طول سال باعث افسردگی و دل‌مردگی جامعه می‌شود از دیدگاه روانشناسی وعلمی بررسی وارزیابی شده است .

 

بیشترین و مهم‌ترین تأثیرى که مراسم عزادارى اهل‌بیت علیهم السلام بر شرکت کنندگان دارد، تأثیرات روانى است و اکثر شرکت کننده‌ها نیز در پى همین نوع تأثیرات هستند. احساس لذتى خاص به آنها دست مى‌دهد، آرامشى مى‌یابند که در کمتر مجلسى و گروهى از نوع دیگر، حاصل مى‌شود. چهره افراد عزادار، در مجالس عزادارى، غمبار مى‌شود، گریه مى‌کنند یا حالت گریه به خود مى‌گیرند، اما این غم از نوعى دیگر و متفاوت با غم و غصه‌هاى زندگى روزمره است. غم معنویت، غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است. غمى است که منشاء حرکت است و تحرک اجتماعى افراد را افزایش مى‌دهد نه کاهش. عاملى نابهنجار در زندگى افراد نمى‌شود، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا مى‌کند و براى زندگى نشاط مى‌آفریند.(1)بدیهى است کسانى خود به صورت مستمر و یا به صورت مقطعى، در زمان‌هاى خاصى از سال در این گروه‌ها و مراسم شرکت مى‌کنند و اکثریت قریب به اتفاق مردم مذهبى با این مراسم موافق هستند و آن را مى‌پسندند و از آن استقبال مى‌کنند. افرادى نیز هستند که با عزادارى مخالفند و بر این مخالفت، استدلال‌هایى نظیر موارد ذیل دارند:

 

1. ما دلیل و برهانى از متن دین، براى عزادارى نداریم و این نوعى بدعت محسوب مى‌شود؛ژ

 

2. بر فرض اینکه دلایلى کلى و عام بر جواز عزادارى نیز داشته باشیم، اما چه لزومى دارد که براى کسانى عزادارى کنیم که قرن‌ها پیش شهید شده و به مقام والایى رسیده‌اند؟!

 

3. عزادارى کردن، مخالفت با قضا و قدر الهى است. ما باید بپذیریم و تسلیم باشیم؛

 

4. گاهى در عزادارى‌ها، کارهاى خلاف شرع و غیراخلاقى رخ مى‌دهد؛ مثل یقه پاره کردن، صورت‌ها را خونى کردن، پریشان نمودن مو، بلند گریه کردن و... که در برخى روایات از آنها منع شده است؛

 

5. عزادارى و ازدیاد این مراسم در طول سال به مناسبت‌هاى مختلف، باعث می‌شود که جامعه از شادى‌ها به دور باشد و بیشتر احساس غمگینى کند و در نتیجه باعث افزایش فراوانى افسردگى در جامعه بشود.

 

مقدمه

تمام هیجانات موجود در انسان‌ها، لازمه زندگی انسانی است. غم، اندوه، ترس، خشم، تنفر، محبت برای سازش با محیط و صیانت ذات نوع بشر، ضروری به نظر می‌رسد و از رفتارهای بهنجار محسوب می‌شود؛ اما گاهی همین هیجانات مفید، در مسیر یک هیجان نابهنجار قرار می‌گیرند.

هیچ یک از روان‌شناسان، غم و اندوه را یک هیجان مضر و غیرلازم ندانسته‌اند؛ اگرچه آزارنده‌ترین هیجان نامیده‌اند، اما این هیجان آزارنده، فرد را برای انجام هر نوع رفتار لازم برای کاهش موقعیت‌های اندوه‌بار بر می‌انگیزد.

 

البته غمگینی معادل افسردگی نیست؛ اما بی‌تردید، افسردگی شامل حالت غمگینی نیز می‌شود که بر زندگی روزمره، فعالیت، ارزشیابی خود، قضاوت و کنش‌های ابتدایی، مانند خواب و اشتها اثر می‌گذارد. غمگینی، می‌تواند واکنشی به یک رویداد رنج آور باشد و هنگامی مرض محسوب می‌شود که از لحاظ شدت و طول مدت با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد، جنبه افراطی پیدا کند و بخصوص وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. بنابراین غمگینی افراطی یا بدون علت موجه، در چارچوب افسردگی قرار می‌گیرد و وجود عوامل آمادگی و آسیب‌پذیری فردی را القا می‌کند. این عوامل می‌توانند ژنتیکی، روان شناختی، زیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با درهم تنیدگی آنها روبه رو هستیم.

 

دین مبین اسلام با توجه به ابعاد وجودی انسان و در نظر گرفتن نیازهای او، هرگز انسان را دعوت به رهبانیت، انزواطلبی، گریه و اشک مداوم و دوری از لذت‌های دنیوی و شادی و نشاط سفارش نکرده است، از سوی دیگر به شادی و نشاط افراطی و بی‌هدف و سرخوش بودن در زندگی نیز ترغیب ننموده است. نگرش دین به این مسئله نگرشی معتدل و منطقی است. به این معنا که انسان در زندگی به هر دو نیازمند است. پیشوایان دین اسلام هرگز به گریه و زاری و سوگواری آن هم به صورت مداوم سفارش نفرموده‌اند و از پیروان خود نخواسته‌اند که همه فعالیت‌های زندگی را کنار گذاشته به گریه و زاری رو بیاورند.

 

هیجان‌های روانی ناشی از عزاداری

1. مراسم عزادارى و گریه

گریه داراى ابعاد ظاهری و باطنی است. ظاهر آن یک امر فیزیولوژیک است، باید تأثیرات روانى، از طریق محرک‌هاى بیرونى یا درونى مثل تفکر، شکل بگیرد؛ سپس این تاثرات، وارد چرخه فیزیولوژى مغز و اعصاب بشود، بخش خاصى از مغز فعال شده و غدد اشکى چشم را فرمان فعالیت بدهد و در نهایت قطرات اشک جریان پیدا کند و ما آن را گریه بنامیم. بطور خلاصه، در شرایط بهنجار و سلامت فرد، گریه سوپاپ تأثرات درونى است و به حسب تنوع تأثرات درونى، گریه هم متنوع مى شود.

 

ما در اینجا، باطن گریه را به چهار نوع تقسیم مى‌کنیم که فقط یک نوع آن، معطوف به خود و نیازهاى سرکوب شده خود است و مى‌تواند با افسردگى همبستگى مثبت داشته باشد و تحرک اجتماعى فرد را مختل کند، اما سه نوع دیگر، امیدبخش است و حرکت‌آفرین و رابطه معکوس با افسردگى دارد. نوع اول، ناشى از مرگ واقعى است اما سه نوع دیگر، سوگ واقعى نیستند، اگرچه در مراسم سوگوارى حاصل مى‌شوند.

 

الف ـ گریه ناشى از علاقه طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این گریه به هنگام غم و مصیبت و داغدیدگى حاصل مى‌شود. اختیارى نیست، معمولا بى‌اراده، اشک جارى مى‌شود. تأثرات فرد ناظر به گذشته است، مصیبتى رخ داده و اثراتى گذاشته و اکنون به اصطلاح عامیانه، عقده‌ها گشوده مى‌شود و اشک مى‌ریزد. این گریه به اصطلاح نظریه عمومى سیستم‌ها، مربوط به اکولوژى حفظ و نگهدارى است و به اصطلاح روان‌شناسان و روان‌درمانگران، تخلیه روانى- هیجانى است. این گریه، به خود فرد و نیازهاى سرکوفته شده او بر مى گردد. اگرچه سه نوع دیگر گریه هم، به واقع تخلیه هیجانى است، ولى به اکولوژى متعالى فرد مربوط است، انسان مى‌خواهد در اوج کمال باشد اما نیست، این را درک مى‌کند و هیجانى مى‌شود. مى‌خواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست، آن را مى‌بیند و متأثر مى‌شود. این تأثر، مربوط به خودش نیست، بر خودش ظلم نشده، بلکه بر دیگران شده است. یا در نوع دیگرى از گریه، انسان با یادآورى رحمت‌هاى الهى و برکات و نعمت‌هایی که در اختیار بشر قرار داده است، هیجانى مى‌شود؛ این هیجان از جنس غم و اندوه نیست، بلکه از جنس شوق و شادى است، اما گاهى باعث جریان اشک مى‌شود.

 

ب ـ گریه‌اى که ریشه در اعتقادات دارد: مثل آنچه در حال مناجات حاصل مى‌شود، فرد خود را در محضر خدا مى‌یابد و رفتار و کردار خود را ضبط شده مى‌داند و خود را گناهکار. این ریشه در اعتقادات دارد و مربوط به ترس‌هاى دنیایى و زندگى روزمره نیست. اکثر گریه‌ها در مناجات هاى امامان معصوم - علیهم السلام - از این نوع است.

 

ج ـ گریه‌اى که از فضیلت‌طلبى و کمال‌خواهى ناشى مى‌شود: مثل گریه‌اى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و پیامبر و امام  رخ مى‌دهد. این گریه از این روى است که ما در عمق وجودمان کمال و رشد را تحسین مى‌کنیم و از بودن آن کمالات، ذوق‌زده مى‌شویم و از فقدان آنها ناراحت. گاهى در مراسم عزادارى، گریه‌هایى از این نوع نیز وجود دارد.

 

د ـ گریه بر مظلوم: مانند گریه رسول خدا(ص) بر حضرت على(ع) و امام حسین(ع) پیش از شهادت آنها و مثل گریه و عزادارى مسلمانان در سالروز شهادت و وفات امامان معصوم(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت و اولیای الهی.

 

کارکردهای گریه در مراسم عزادارى

گریه در مراسم عزادارى از هر کدام از انواع چهارگانه که باشد، کارکردهایى دارد:

- گریه در هر صورت نوعى تخلیه هیجانى است و آرامشى را به دنبال دارد و باعث جلاى قلب مى‌شود و این نکته بسیار مهم و ارزشمند است؛

- هیجان‌ها و تأثرات روانى، در بعد شناختى اثر گذاشته و کنجکاوى و در نهایت شناخت فرد، در موضوع مورد نظر را تقویت مى‌کند؛

- با تقویت عواطف و شناخت‌ها، آمادگى رفتارى فرد به تناسب آن شناخت‌ها و عواطف، بیشتر مى‌شود و نگرش فرد نسبت به آن موضوع تقویت مى‌شود؛

- باعث همانندسازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه مى‌شود. کسى که در شنیدن شجاعت حضرت عباس، اشکى مى‌ریزد، بطور ناخودآگاه، در شجاعت، درحد توان خودش، با آن حضرت همانندسازى مى‌کند؛

- تمام انواع گریه‌ها مى‌تواند جهت‌گیرى‌هاى سیاسى، فرهنگى، دینى و... داشته باشد؛

- علاقه و محبت فرد نسبت به موضوع مورد نظر افزایش مى‌یابد.

 

2. مراسم عزادارى و شادى جامعه

 شادى چیست؟ چه عواملى باعث شادى جامعه مى‌شوند؟، مراسم عزادارى مذهبى، چه رابطه‌اى با شادى افراد و جامعه دارد؟ براى شادى تعاریف مختلفى ارائه شده است. ارسطو معتقد است، حداقل سه نوع شادى وجود دارد:

 

1. حالتى که همراه با لذت حاصل مى‌شود؛

 

2. حالتى که به دنبال عملکرد خوب براى فرد حاصل مى‌شود؛

 

3. حالتى که بر اثر زندگى متفکرانه حاصل مى‌شود.

از دیدگاه ارسطو، نوع اول، سطح نازل و زودگذر شادى است؛ نوع دوم، سطح متوسط و میان‌مدت شادى و نوع سوم سطح عالى و دراز‌مدت شادى است. فیلسوفانى مثل جان لاک و جرمى بنتام، گفتند شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. این تعاریف، منطبق با تعریف توده مردم از شادى نیست. از دیدگاه مردم، شادى یعنى انبساط خاطر، یک فرد ممکن است یک روز صبح شاد باشد و بعدازظهر غمگین باشد، با شنیدن یک خبر، شاد و با خبرى دیگر غمگین بشود. در بعضى از کتاب‌هاى انگیزش و هیجان نیز همین گونه تعریف شده است. وقتى ما از شادى اجتماعى سخن مى‌گوئیم، نه آن شادى سطح اعلاى ارسطویى را در نظر داریم و نه شادى زودگذری که حتى با مصرف دارو ممکن است حاصل شود؛ پس شادى مورد نظر چیست؟ امروزه از دیدگاه روان‌شناسى اجتماعى، شادى برابر است با حاصل جمع رضایت و سطح لذت. سطح لذت+ رضایت = شادى. و این نوع تعریف با تصور توده مردم از شادى، نیز منطبق است.

 

بدین ترتیب معلوم مى‌شود که براى بالا بردن سطح شادى در فرد و جامعه، باید به آن دو مؤلفه (سطح لذت و رضایت) توجه کرده و آنها را تقویت کنیم؛ و آن دو مؤلفه از مراسم عزادارى، اثر منفى نمى‌پذیرند. این‌گونه نیست که مراسم عزادارى، با سطح لذت و سطح رضایت افراد، همبستگى منفى داشته باشند، بلکه شواهدى براى همبستگى مثبت وجود دارد. قطعاً کسانى که با علاقه و انتخاب خود به مراسم عزادارى مى‌روند، از آن لذت مى‌برند و احساس رضایت مى‌کنند.

 

کسانى که نگران آمار بالاى افسردگان در جامعه هستند و جامعه را غمگین مى‌یابند، از دیدگاه روان‌شناسى باید به دنبال فرضیه‌هاى دیگرى باشند، فرضیه‌هایى مثل پیامدهاى جنگ تحمیلى، محاصره اقتصادى، عدم توسعه علمى و فرهنگى و سیاسى و اخلاقى و.... اگر جامعه غمگین است باید به صورت علمى تلاش کرد و نتیجه گرفت و سخن گفت، نباید از روى حدس و گمان، فرضیه اثبات نشده‌اى را به عنوان مطلبى علمى و با عناوین روان‌شناسى در مطبوعات عنوان کرد، بویژه آنگاه که به مقدسات مردم نیز مرتبط باشد.

 

راه‌های افزایش شادی

عده‌اى از روان‌شناسان از جمله روان‌شناس آمریکایى مایکل فوردیس، برنامه‌اى براى افزایش شادى تهیه کردند. به نظر او، بهترین راه این است که افراد، خود، براى شاد بودن اقدام کنند. او یک برنامه‌ای تهیه و ارائه کرد که به اختصار در زیر مى‌آید.

 

1. خود را مشغول نگه دارید و فعال‌تر باشید؛

 

2. وقت بیشترى را به روابط اجتماعى اختصاص دهید؛

 

3. در کارهاى با معنى شرکت کنید؛

 

4. امور زندگى را به بهترین نحو طرح‌ریزى و سازمان‌دهى کنید؛

 

5. حتى المقدور از نگرانى دست بردارید؛

 

6. سطح انتظارات و آرزوهایتان را پایین بیاورید؛

 

7. تفکر مثبت و خوش‌بینانه را در خود بپرورانید؛

 

8. در زمان حال زندگى کنید؛

 

9. سعى کنید شخصیتى سالم داشته باشید؛

 

10. برون‌گرا و اجتماعى باشید؛

 

11. احساسات منفى و مسایل منفى را بیرون ببرید؛

 

12. با داشتن روابط نزدیک، خود را شاد کنید؛

 

در یک بررسى، 89 درصد از شرکت‌کنندگان گفتند که این برنامه به آنها کمک کرده است تا خُلق غمگین خود را متوقف نموده و با آن مقابله کنند، یا آن را تأخیر اندازند. 80 درصد نشان دادند که این برنامه، سطح شادى شان را افزایش داده است، 36 درصد مدعى بودند که افزایش شادى آنها خیلى زیاد بوده است.

 

با توجه به این برنامه و دقت در کارکرد تک تک توصیه‌هاى آن، مى‌توان رابطه مراسم عزادارى و شادى را نیز تشخیص داد. آیا در مراسم عزادارى تعداد قابل توجهى از این توصیه‌ها، اجرا نمى‌شود؟! افراد فعال‌تر نیستند؟ روابط اجتماعى شان بیشتر نمى‌شود؟ عزادارى کار با معنایى نیست؟ سطح انتظارات و آرزوها را تعدیل نمى‌کند؟ تفکر خوش‌بینانه القاء نمى‌کند؟ برون‌گرایى را رشد نمى‌دهد؟ با اطلاعات دینى، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى که به افراد مى‌دهد، آنها را در زمان حال واقع نمى‌کند؟ پاسخ به همه این سؤالات، مثبت است و عزادارى در واقع براى جامعه و افراد، شادى حقیقى مى‌آفریند، نشاط و تحرک مى‌آورد.

 

3. مراسم عزادارى و افسردگىنشانه‌های افسردگی

اگر دست کم، پنج نشانه از نشانه‌هایی که در پی می‌آید، در خلال دوره‌ای بیش از دو هفته، مشاهده شود و در تحرک قبلی بیمار تغییری را نشان دهد، افسردگی روی داده است. این نشانه‌ها عبارتند از:

 

1. وجود خلق افسرده، در تمام روز و تقریباً همه روزه که براساس گزارش بیمار یا مشاهده اطرافیان مشخص می‌شود؛

 

2. کاهش مشخص رغبت یا لذت، در تمام یا بیشتر فعالیت‌ها، در تمام روز و تقریباً همه روزه که بیمار به وجود آن اشاره می‌کند یا دیگران آن را در وی مشاهده می‌کنند؛

 

3. کاهش یا افزایش معنادار وزن بدن؛

 

4. بی‌خوابی یا فزون‌خوابی تقریبا همه روزه؛

 

5. ناآرامی یا کندی روانی حرکتی تقریبا همه روزه؛

 

6. خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباًهمه روزه؛

 

7. احساس عدم شایستگی یا گنهکاری مفرط یا نامتناسب تقریبا همه روزه؛

 

8. کاهش توانایی در فکر کردن یا تمرکز ذهنی یا حالت بی‌تصمیمی تقریباً همه روزه؛

 

9. افکار راجعه (بازگشتی) مرگ (نه فقط ترس از مردن) و افکار راجعه انتحاری بدون طرحی معین، یا وسوسه خودکشی یا طرحی معین برای خودکشی.

با توجه به این نشانه‌شناسی، حداقل پنج نشانه با زمان معینی لازم است تا افسردگی را دربارة کسی تشخیص دهیم؛ لذا صرف ناراحتی یا غمگین بودن، نمی‌تواند نشانه افسردگی باشد.

 

حال می‌توان قضاوت کرد که آیا غمگین بودن شیعیان در عزای سرور شهیدان، با علائم جسمی و روحی فوق، همراه است یا نه؟ تجربة شخصی شما چیست؟ آیا عزاداری برای امام حسین(ع) با از دست دادن سلامتی و افت سطح سلامت، انزواطلبی، گوشه‌گیری، احساس بی‌ارزشی و عدم کفایت، قصد خودکشی و احساس گناه، همراه است؟ شما با چه احساسی به عزاداری می‌پردازید و به هنگام عزاداری برای سالار آزادگان، چه احساسی دارید؟

 

از دیدگاه روان‌شناختی، هر نوع غمگینی و غمگین بودنی، بیماری و نابهنجاری، تلقی نمی‌شود. غمگینی، هنگامی بیماری محسوب می‌شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد، جنبة افراطی پیدا کند؛ بویژه وقتی که بدون علت ظاهری آشکار شود. ماتم و غمگینی نابهنجار، هنگامی ایجاد می‌شود که شدت ماتم به اندازه‌ای باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طوری که به رفتارهای غیرتطابقی، پناه برد و یا اینکه شخص، مدتی طولانی، اسیر ماتم باشد؛ بدون اینکه با گذشت زمان، ماتم پایان پذیرد.

 

از دیدگاه علمی، سوگواری برای سیدالشهدا (ع)، کاملاً از شرایط یک عزاداری و غمگینی طبیعی، برخوردار است و با رفتارهای اجتماعی مبتنی بر شناخت، انجام می‌شود. از این رو، بدون تکیه و اصرار بر قالب رفتاری خاص و براساس فرهنگ دینی و اجتماعی مردم، برگزار می‌شود و بر شناخت و آگاهی، استوار است و تنها یک رفتار نمادین و عزاداری بی‌روح و خشک نمی‌باشد. عزاداری مسلمانان براساس شناختی که عزاداران از حسین بن علی - علیهما السلام- و اهداف عالی آن حضرت و حرکت منتهی به شهادت او دارند، انجام می‌پذیرد. به همین دلیل در حین مرثیه‌سرایی، سوگواری روشنگرانه دارند؛ نه شیون بی‌هدف. بلکه آنان با عزاداری، به تمام زندگی خود، هدف می‌بخشند و حیات خود را حسینی می‌سازند و کسب نشاط می‌کنند و از مرگ ذلّت‌آفرین، فرار می‌کنند و به سوی زندگی با عزت و شرافت، گام برمی‌دارند.براین اساس، باید گفت که گریه و نشاط و انرژی، نشانه احساسات یک انسان زنده و با احساس است که نسبت به همنوع و خانواده و مردم ونیز نسبت به جامعه و دنیا و رضای خدا و خلق خدا بی‌تفاوت نیست. به وقتش گریه می‌کند و به وقتش با نشاط و شاداب است. در ظاهر گریه می‌کند و تفکر می‌کند که فلسفه قیام امام حسین چه بوده و در رفتار و عمل خود شاداب و با تحرک و پرانرژی است و اینها باهم مغایرتی ندارد.

 

عوامل افسردگی

براى افسردگی سه عامل عمده را برشمرده اند:

1. زیستى: عوامل زیستى به وضعیت مغز و کارکرد قسمت‌هاى مختلف آن و ناقل‌هاى عصبى و انتقال عصبى و سیناپس‌ها و... اشاره دارد. بسیارى از نشانه‌هاى افسردگى، جایگاه خاصى در مغز را به خود اختصاص داده‌اند. تاکنون بیش از 30 ناقل عصبى شناخته شده اما سه ناقل نور اپى نفرین، سروتونین، و دوپامین، باعث بعضى از نشانه‌هاى افسردگى مى‌شوند.

 

2. ارثى: عامل ارثى، سال‌هاست مورد توجه واقع شده است و افسردگى را یک بیمارى خانوادگى دانسته‌اند و امروزه، ژن و توارث را عامل مهمى براى افسردگى مى‌دانند و به دنبال شناسایى ژن آن نیز بوده‌اند. بعضى از مطالعات آمارى، خانوادگى و ارثى بودن افسردگى را تقویت کرده است.

 

3. هیجانى و محیطى: عوامل محیطى و هیجانى، نیز همواره و پیش از عوامل زیستى و ارثى، مورد توجه روان‌شناسان و پزشکان بوده است. آنان مى‌دانستند که رویدادهاى محیطى، مى‌تواند ذهن و احساسات ناشى از آن را تحت تأثیر قرار دهند. روابط با دیگران، تربیت خانوادگى، فقدان‌ها و بحران‌ها، همه مى‌توانند بر ذهن مؤثر باشند. به این ترتیب افسردگى نیز مى‌تواند تحت تأثیر عوامل محیطى قرار بگیرد. اما این دیدگاه به تدریج دقیق‌تر شد اکنون پژوهشگران معتقدند که: بعضى افراد، پس از رویدادهاى استرس‌زاى شدید، مبتلا به افسردگى مى‌شوند، نمونه‌هاى فراوانى نیز بوده که بدون هیچ‌گونه استرس شدیدى، مبتلا به افسردگى شده‌اند. لذا بعضى پژوهشگران بر این باورند که تجربه‌هاى استرس‌زاى محیطى، فقط بطور غیرمستقیم و فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى دارند، باعث افسردگى مى‌شود و کسانى که آن زمینه‌ها را ندارند، استرس‌ها باعث افسردگى شان نمى‌شود. بعضى از عوامل استرس‌زا که زمینه‌هاى زیستى و ارثى را فعال مى‌کنند عبارتند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق، مشکل اقتصادى جدى.

 

اکنون با آنچه گذشت روشن شد تنها عامل افسردگى، عامل محیطى نیست؛ عامل محیطى فقط در کسانى مؤثر است که زمینه‌هاى ارثى و زیستى دارند. در بین عوامل محیطى که استرس‌زایى شدید دارند، جایى براى مناسک و مراسم اسمى عزادارى پیدا نمى‌کنیم. سوگ و داغ واقعى مى‌تواند یکى از آن عوامل باشد، اما مراسم عزادارى هیچ سهمى در استرس‌زایى ندارند، بلکه بر عکس با توجه به مباحثى که در روان‌شناسى اجتماعى و کارکرد گروه‌ها و ویژگى‌هاى گروه‌هاى مذهبى، گفته مى‌شود، مى‌توان گفت که مراسم عزادارى کاملا نقش استرس‌زدایى دارد./998/د102/س

منبع: روزنامه کیهان

ارسال نظرات