۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۲
کد خبر: ۷۸۸۱۴۹
یادداشت؛

آتش‌بس روی لبه تیغ؛ پنج سناریوی محتمل جنگ پیش‌روی ایران و رژیم صهیونیستی

آتش‌بس روی لبه تیغ؛ پنج سناریوی محتمل جنگ پیش‌روی ایران و رژیم صهیونیستی
آتش اگر زیر خاکستر هم بماند، بی‌هوا زبانه می‌کشد»؛ آتش‌بس شکننده میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونی اگرچه موقتاً از شدت بحران کاسته، اما در غیاب تضمین‌های بین‌المللی، هر لحظه امکان شعله‌ور شدن دارد. تازه‌ترین گزارش‌های راهبردی از نهادهای تحلیل آینده‌پژوه، پنج سناریوی محتمل را ترسیم کرده‌اند.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، آتش‌بس کنونی میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونی، نه بر پایه اعتماد است و نه بر ستون توافقی رسمی استوار؛ بلکه بر لبه‌ای لرزان از موازنه‌ای شکننده و محاسباتی راهبردی بنا شده است که زیر فشار قدرت‌های فرامنطقه‌ای نفس می‌کشد. این وضعیت، گرچه در ظاهر آرام است، اما در باطن، آتشی زیر خاکستر دارد که هر لحظه ممکن است زبانه کشد. فقدان تضمین‌های بین‌المللی، نبود اراده برای مصالحه و خصومت‌های ریشه‌دار ایدئولوژیک، آن را در معرض انفجار قرار داده‌اند.

اگرچه جهان، برای آرام نگاه داشتن بازار انرژی و اجتناب از هزینه‌های جنگ تمام‌عیار، خواهان حفظ این وضع نیم‌بند است، اما رقابت‌های ژئوپلیتیکی و خصومت‌های عمیق تاریخی، همچون آتشفشانی خفته، هر لحظه ممکن است فوران کنند. در چنین زمینه‌ای، پنج سناریو محتمل، پیش‌روی ایران قرار دارد:

پنج سناریو پیش‌روی ایران: از «تعلیق» تا «فاجعه هسته‌ای»

در تحلیل آینده‌پژوهانه، پنج سناریوی قابل تصور پیش‌روی جمهوری اسلامی ایران و رژیم سفاک صهیونی ترسیم شده است:

نخست، تداوم آتش‌بس شکننده است؛ محتمل‌ترین وضعیت در کوتاه‌مدت، که طی آن دو طرف از درگیری مستقیم پرهیز می‌کنند، زیرا هزینه‌های جنگ برای هر دو، طاقت‌فرساست. رژیم صهیونی، درگیر تلاطمات داخلی، بحران اقتصادی و فرسایش اجتماعی است، در حالی‌که جمهوری اسلامی ایران، زیر سایه تحریم‌ها، بر تقویت بازدارندگی و تعمیق روابط منطقه‌ای متمرکز شده است. در این میانه، نقش میانجیانی چون چین، عمان و قطر، برای حفظ آرامش، نقشی کلیدی دارد. با این حال، فقدان توافقی مکتوب و امکان بروز اقدامات تحریک‌آمیزاز نقض حریم هوایی گرفته تا ترور مقامات چون خنجری آویخته بر گلوی این آتش‌بس، همواره آن را تهدید می‌کند. بازیگران ثالث، به‌ویژه ایالات متحده، نیز می‌توانند توازن را بر هم زنند.

دوم، سناریوی جنگ محدود است؛ وضعیتی که در آن، آتش‌بس با حملاتی کنترل‌شده نقض می‌شود. رژیم صهیونی، برای نمایش قدرت یا تضعیف توان بازدارنده جمهوری اسلامی ایران، ممکن است دست به حمله به تأسیسات نظامی یا شخصیت‌های کلیدی بزند. پاسخ ایران نیز در قالب ضربات سخت، مهلک و متقابل خواهد بود. اگرچه این تقابل، به جنگی تمام‌عیار نمی‌انجامد، اما منطقه را به التهاب می‌کشاند، بازار انرژی را لرزان می‌کند، و تنش‌های ژئوپلیتیکی را تشدید می‌نماید. سوابق رژیم سفاک صهیونی در اقدامات غافلگیرانه، احتمال تحقق این سناریو را دوچندان می‌سازد.

سوم، جنگ گسترده است؛ جنگی که در پی یک حادثه فاجعه‌بار نظیر حمله به تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران شعله‌ور می‌شود و با دخالت مستقیم آمریکا، به میدان‌هایی چون لبنان، سوریه و خلیج فارس سرایت می‌کند. حملات هوایی به شهرها، حمایت از گروه‌های مخالف و دامن زدن به اختلافات قومی، تهدیدی جدی برای امنیت داخلی ایران خواهد بود. بستن تنگه هرمز و تهدید امنیت دریای سرخ، بازار جهانی انرژی را به لرزه درخواهد آورد. گرچه این سناریو هزینه‌ای گزاف دارد و با فشارهای بین‌المللی همراه است، اما یک خطای محاسباتی می‌تواند آن را به واقعیت بدل کند.

چهارم، جنگ تمام‌عیار است؛ سناریویی سیاه و پرهزینه، با مشارکت جنگنده‌های اف-۳۵ و بمب‌افکن‌های بی-۲، و هدف قرار دادن زیرساخت‌های حیاتی ایران. هدف، فلج‌سازی کامل کشور است. در این وضعیت، اسرائیل و آمریکا ممکن است از گروه‌های تجزیه‌طلب حمایت کنند و حتی به سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی متوسل شوند. جمهوری اسلامی ایران نیز با موشک‌باران شدید شهرهای رژیم صهیونی، بستن تنگه هرمز و اختلال در صادرات نفت، پاسخ خواهد داد. این سناریو، در صورت وقوع، فاجعه‌ای انسانی، زیست‌محیطی و ژئوپلیتیکی بی‌سابقه در پی خواهد داشت و گرچه بسیار بعید به نظر می‌رسد، اما ناممکن نیست.

پنجم، سناریوی تعلیق و جنگ در لایه‌های پنهان است؛ حالتی که در آن رژیم سفاک صهیونی به‌جای درگیری مستقیم، به ابزارهایی چون جنگ سایبری، ترورهای هدفمند، عملیات اطلاعاتی، فشارهای اقتصادی و جنگ شناختی روی می‌آورد. هدف، تضعیف گام‌به‌گام جمهوری اسلامی ایران، بدون پذیرش تبعات یک جنگ آشکار است. در این میدان، حملات سایبری (مانند استاکس‌نت)، تحریک نارضایتی‌های اجتماعی، بهره‌برداری از گسل‌های قومی، و امنیتی‌سازی پرونده هسته‌ای ایران، در دستور کار تل‌آویو قرار دارد. جمهوری اسلامی ایران نیز با بهره‌گیری از توانمندی‌های سایبری و بازدارندگی نظامی خود، واکنش‌هایی محدود ولی مؤثر نشان خواهد داد.

پ دو مسیر محتمل‌تر از سایرین‌اند: یا تداوم آتش‌بس شکننده، یا انتقال نبرد به میدان‌های غیرمستقیم و جنگ‌های پنهان. دو طرف، با توجه به محاسبات بازدارنده و هزینه‌های سنگین جنگ، فعلاً از نبرد آشکار پرهیز می‌کنند. اما سایه تهدید، همچنان بر سر منطقه سنگینی می‌کند. سیاست‌های دوگانه آمریکا، تهاجم‌طلبی رژیم سفاک صهیونی، و راهبرد ابهام هسته‌ای ایران، در کنار ضعف سازوکارهای دیپلماتیک جهانی، خطر از سرگیری جنگ را، هرچند نه به سادگی، اما همواره محتمل می‌سازد.

بازدارندگی متقابل یا محاسبه نادرست؟

اگرچه قدرت و پاسخ کوبنده جمهوری اسلامی ایران، کاهش تاب‌آوری اجتماعی اسرائیل و هزینه‌های غیرقابل‌تحمل جنگ، مانعی مهم در برابر آغاز جنگ جدید تلقی می‌شود؛ اما در مقابل، عواملی چون ناکامی تل‌آویو در توقف برنامه هسته‌ای ایران، ضعف سازوکارهای بین‌المللی و بازی خطرناک نخست‌وزیر رژیم صهیونی برای بقاء سیاسی، می‌تواند به اشتباهات راهبردی و آغاز جنگ منجر شود.

تعلیق: آرامش فریبنده یا دام چندلایه؟

در سناریوی «تعلیق»، رژیم سفاک صهیونی با تکیه بر مزیت تکنولوژیک، به ابزارهایی همچون حملات سایبری، ترورهای هدفمند، جنگ روانی، تحریک شورش و امنیتی‌سازی برنامه هسته‌ای ایران متوسل خواهد شد. به‌ویژه جنگ شناختی و سایه مداوم «گزینه نظامی» می‌تواند جامعه را در حالت اضطراب و فرسایش روانی نگه دارد.

آرامش امروز، طوفان فردا؟

تحلیل آینده‌پژوهانه نشان می‌دهد محتمل‌ترین مسیر در آینده نزدیک، نه صلح پایدار، بلکه آتش‌بسی لرزان یا جنگ در میدان‌های پنهان است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران با تمرکز بر دیپلماسی منطقه‌ای و بازدارندگی دفاعی، در پی حفظ ثبات راهبردی است، رژیم صهیونی به دنبال حفظ فشار حداکثری از طریق ابزارهای غیرمستقیم و چندلایه خواهد بود. از این رو، هوشیاری، آمادگی راهبردی و بازتعریف قواعد بازی در میدان‌های جنگ پنهان، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای سیاست دفاعی جمهوری اسلامی ایران است.

ارسال نظرات