پروژه حذف 13 آبان با تخفیف روحیه استکبارستیزی و تضعیف مبانی انقلاب
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی در حالی امروز مانند سالهای گذشته در 13آبان برگزار میشود که طیفی در داخل کشور – به ویژه در دو سال اخیر- به دنبال آن بوده تا با ایجاد تغییر در ماهیت برگزاری چنین مراسمی، نخست برگزاری یوم الله 13 آبان را در جامعه مخدوش کنند و در ادامه برای کمرنگ کردن اصل «استکبارستیزی» به عنوان مؤلفهای اساسی از گفتمان انقلاب اسلامی مقدمهچینی کنند.
پیش درآمد روز ملی مبارزه با استکبار را باید واقعه مهمی دانست که منجر به خاک و خون کشیده شدن دانشآموزان و دانشجویان انقلابی در زمین چمن دانشگاه تهران در سال 1357شد. روزی که دانشآموزان مدارس را تعطیل کرده بودند و در لبیک به حرکت انقلابی و ضداستکباری امام خمینی(ره) به جرگه راهپیمایان پیوستند. این حرکت با پیوستن دانشآموزان به دانشجویان در دانشگاه تهران و زمین چمن این دانشگاه اجتماعی گسترده را تشکیل داد که حکومت شاه نتوانست آن را بربتابد، از این رو بود که مأموران این اجتماع را به خاک و خون کشیدند و 56 دانشآموز و دانشجو را در این روز به شهادت رساندند.
نقطه ثقل تحولات ضداستکباری 13آبان را باید ماجرای تسخیر سفارت امریکا در تهران توسط دانشجویان خط امامی دانست؛ حرکتی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آن را انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول نام نهادند. یکی از دستاوردهای تسخیر سفارت ایالات متحده، انتشار هزاران سندی بود که از داخل این سفارت کشف شده بود؛ اقدامی که تصویر واقعیتر از چهره امریکاییها نزد مردم ایران را نشان داد.
حال بهرغم آنکه چهره امریکاییها سالیان سال است که نزد افکار عمومی داخل کشور مخدوش و منفور است جریانی نشانهدار با بزک کردن این کشور، مواضع و رفتار خصمانه آنها را تغییر یافته و به دور از دشمنیهای دیرینه تفسیر و معنا کنند. رویکردی که باید آن را در جهت« تخفیف روحیه استکبارستیزی جامعه ایرانی» ترجمه کرد که یکی از لایههای نفوذ پس از برجام و با هدف تغییر در مبانی انقلاب اسلامی ارزیابی کرد؛ حرکتی که طی 25 ماه گذشته به اشکال مختلف دنبال شده است.
تقلیل چنین روحیهای آنقدر برای نظام سلطه اهمیت دارد که اوباما بخشهایی از سخنرانی سالانه خود در مجمع عمومی سازمان را به یکی از مؤلفههای این موضوع اختصاص میدهد و بیان میکند: «مردم ایران تاریخ پرافتخار و ظرفیتهای فوقالعادهای دارند اما شعار مرگ بر امریکا اشتغالزایی نمیکند و ایران را امنتر نمیکند.» تنها چند روز پس از سخنان رئیسجمهور امریکا جان کری هم موضع مشابهی گرفت و در گفتوگو با بیبی سی و در پاسخ به چگونگی تعمیق روابط تهران- واشنگتن بیان کرد:«فکر میکنم همه میتوانند با تغییر لحن و کم کردن از شعارها شروع کنند.
اول از همه شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل. داشتن نقشهای برای نابودی اسرائیل به این روند کمکی نمیکند.» در نگاه نخست و در تحلیل موضع یکسان رئیسجمهور و وزیر خارجه ایالات متحده امریکا درباره ایران و لزوم حذف شعار مرگ بر امریکا میتوان گفت ایالات متحده، امریکاییهای چند دهه پیش نیستند و با توجه به تغییر معادلات منطقهای و قدرتگیری ایران در منطقه و تضعیف نسبی تسلط این کشور در غرب آسیا، خواهان تقلیل تنشها با جمهوری اسلامی ایران بوده و گزینههایی نظیر « حمله نظامی» و «براندازی»را کنار گذاشته و بعد از توافقات هستهای خواهان ادامه مذاکرات در حوزههای دیگر با کشورمان بوده و بهصورت جدی تلاش دارند در مسیر تعمیق روابط تهران - واشنگتن و عادیسازی تعامل دوطرفه و البته در شرایطی مساوی و نه یک طرفه قدم خواهند برداشت.
معتقدان به چنین دیدگاهی عادی شدن روابط امریکا با کوبا را مثال زده و عنوان میکنند که کارگزاران کاخ سفید مانند گذشته دنبال لشکرکشی و تغییر بنیادین در حاکمیت سیاسی دیگر کشورها نیستند.
اما تأکیدات مهم مقامات ارشد ایالات متحده امریکا را میتوان در سطح دیگری هم – که به نظر میرسد با توجه به مصادیق و ادلهای که وجود عینی دارد، حقیقیتر است - تعریف و تحلیل کرد با وام گرفتن از سخن مقام معظم رهبری مبنی بر:«تعریف امریکاییها از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران، به معنای نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل است.»
درخواست مورد اشاره مقامات رسمی امریکاییها - که به بخشهایی از آن اشاره شد - نشان میدهد که طرف غربی تلاش دارد همسو با مذاکرات هستهای نگرش و نگاه مردم نسبت به نظام سلطه را تغییر دهند که تحقق چنین مسئلهای میتواند مقدمهای مناسب برای بسیار از اهداف بالادستی آنها هم به شمار آید به همین دلیل است که رهبر انقلاب بیان میکنند: «تغییر افکار مردم در خصوص مسائل انقلابی، دینی و مصالح ملی کشور یکی از راههای نفوذ دشمن است.»
هیجانات کاذب از روابط ایران- امریکا
«ذوقزدگی از روابط ایران - امریکا» 25ماهی میشود که با تلاشهای تجدیدنظرطلبان و برخی دیگر از گروههای سیاسی وارد ادبیات سیاسی کشورمان شده که هدف عمده آن عادیسازی روابط میان دو کشور بعد از 36 سال بوده است.
پس از انتخابات سال 92 جریان مورد اشاره تلاش فراوانی داشته تا با بهرهگیری از تاکتیکهایی نظیر «برجستهسازی» مواضع و رفتارهای به ظاهر دوستانه مقامات غربی در رسانههای زنجیرهای خود و تعریف و تمجید از رویکرد کنونی دولتمردان امریکا نگاه مردم به عملکرد سران این کشور را تغییر دهد. پدرخواندههای این جریان تلاش میکنند تا بر همین اساس ضرورت تجدیدنظر در مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را مطرح کرده و این را القا کنند که «مسامحه و گسترش روابط با امریکا» مطالبه عمومی مردم بوده و دشمنی با امریکا بهرهای جز تحریم و محدودیتهای بینالمللی ندارد. برهمین اساس آنها تلاش دارند روحیه استکبارستیزی مردم را تبدیل به سازش ناعادلانه با غرب نموده و حاکمیت را در مسیری هدایت کنند تا به بسیاری از خواستههای نامعقول غرب و بهخصوص امریکا پاسخ مثبت دهد.
بنابراین تزریق نگاه خوشبینی به غرب در جامعه آن هم به کمک رسانههای پرشمار خود را باید یکی از تاکتیکهای مناسب این جماعت دانست آنگونه که طی ماههای گذشته بارها تلاش شده تا کماهمیتترین اقدامات مقامات امریکایی، پراهمیتترین موضوعات ترجمه شده و به «اساسیترین قدمهای امریکایی» جهت مصالحه با جمهوری اسلامی ایران تعبیر شود که میتوان به نمونههایی از آن اشاره کرد.
به عنوان مثال در طول هفتههای ابتدایی پس از توافق ژنو، اعترافات دوپهلوی برخی دیپلماتهای غربی درباره «حقوق هستهای ملت» را به شدت برجسته یا سخنان مرموزانه نمایندگان نظام سلطه در مورد «لغو تحریمها» را با آب و تاب فراوان در سطح رسانههایشان جهیده میکردند، اما برعکس، مواضع خصمانه و قلدرمآبانه سیاسیون غربی را علیه مردم سانسور میکنند یا بسیار کمرنگ و کمرمق پوشش خبری میدهند. در آن مقطع زمانی نه تنها رسانههای هواخواه لیبرالیسم در داخل به سخنان توهینآمیز مذاکرهکننده ارشد تیم امریکایی در مذاکرات هستهای واکنشی درخور توجه آن هم در قالب نوشتن یادداشت و مقاله نشان ندادند، بلکه حاضر نشدند حتی اصل خبر را هم در صفحات خود برای تنویر افکار عمومی و حداقل رعایت حق ابتدایی مردم، پوشش خبری دهند. چنین رویهای بعد از برجام هم سیاست ثابت رسانههای پرتعداد این جریان بوده است.
تضعیف مبانی انقلاب
امریکاییها بهخوبی میدانند که شعار مرگ بر امریکا ناشی از شعور و شناخت جامعه ایران نسبت به سابقه 300ساله استعمار و 60 ساله امریکا در کشور بوده و با سطحی نشان دادن چنین شعارهایی تلاش میکنند یکی از مبانی اصلی سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران را تضعیف کنند و تغییر دهند که از آن باید به عنوان «تغییر موضع » با هدف « تغییر رفتار و رویکرد» نام برد. بر اساس چنین هدفی است که جماعتی در داخل همگام با مقامات کاخ سفید تلاش میکنند به مردم القا کنند که از شعارها و رویکرد انقلابی نفعی حاصل نمیشود و جامعه باید بین مرگ بر امریکا و رفاه و گشایش اقتصادی و معیشتی یکی را انتخاب کند. این دسته معتقدند مردم در دوراهی «مرگ بر امریکا» و «رفاه و معیشت مناسب» بدون تردید دومی را انتخاب خواهند کرد و همین مسئلهکه میتواند مقدمهای مناسببرای مخدوش کردن اصل استکبارستیزی باشد.
شعار«مرگ بر امریکا» زاییده اصول و مبانی اصیل انقلاب اسلامی است و توانسته موقعیت امریکاییها را به خطر انداخته و منافع آنها را با چالش روبهرو سازد و تلاش هماهنگ داخلی - بینالمللی برای حذف چنین شعاری – در صورتی که توافقی پنهانی در جهت آن صورت نگرفته باشد- مقدمه مهم و اثرگذاری جهت تقلیل روحیه استکبارستیزی بوده و میتواند به تغییر رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال نظام سلطه منجر شده و به عنوان سطح مهمی از نفوذ، نهایتاً به توسعه روابط بدون ضابطه ایران- امریکا بینجامد که تحقق چنین هدفی مساوی است با «تغییر ماهیت انقلاب اسلامی» و تضعیف «موقعیت ایران در منطقه.» تلاش بیوقفه و پرحجم نظام سلطه و جریانی خاص در داخل با هدف«تغییر هویت انقلاب اسلامی» باعث شد که رهبر معظم انقلاب طی دو سال اخیر به لزوم حفظ مبانی انقلاب اسلامی تأکید نمایند:
مبارزه با استکبار و نظام سلطه، بر اساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیلپذیر نیست و امروز امریکا کاملترین مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزو مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید./998/د102/س
منبع : روزنامه جوان