۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۶
کد خبر: ۳۰۰۶۶۴
نیم‌نگاهی به فرهنگ انتظار؛

چگونه «یار همراه» امام زمان باشیم؟/ بصیرت، تقوی، معرفت و اطاعت ویژگی‌های یاران امام عصر

خبرگزاری رسا ـ مطمئن باشیم که بدون معرفت، بصیرت و تقوی هرگز نمی‌توانیم اطاعت کنیم و «یار همراه» باشیم. چنان‌که «زبیر» گر چه در ابتدا «یاری» می‌کرد، ولی در ادامه‌ راه و هنگامی که حضرت امیر(ع) او را به یاری طلبیدند، نه تنها از «همراهی» بازماند که «یار» هم باقی نماند.
امام زمان چگونه «یار همراه» امام زمان باشیم؟/ بصیرت، تقوی، معرفت و اطاعت ویژگی‌های یاران امام عصر

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، آن‌گاه که خداوند رسول گرامی خود را به رسالت برگزید و به او وعده‌ یاری داد، به حضرتش این‌گونه نوید داد: «هُوَ الّذی أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی و دِینِ الحَقّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّین کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرِکون؛ اوست خدایی که با رسولش هدایت و دین حق را فرستاد و تا او را هر چند کافران خوش ندارند، بر همه ادیان عالم غالب گرداند.»

 

رسول خدا(ص) نیز از همان ابتدای رسالت عظیم خویش، در دریافت دین حق و ابلاغ آن، تمام همت خویش را به کار گمارد تا در نیل و تحقق این وعده‌ الهی، حاکمیت و غلبه‌ اسلامی بر سراسر گیتی، از هیچ کوششی دریغ نکنند.

 

باید بدانیم که گر چه این وعده، سرانجام تحقق خواهد یافت و «إنّ الله لا تُخلِفُ المیعاد» می‌شود؛ ولی خداوند متعال در کتاب آسمانی خود مجرای تحقق سنت الهی خویش را بر سه رکن استوار کرده تا همراه نشدن هر سه آن‌ها به تحقیق این وعده به تأخیر خواهد افتاد.

 

فرماندهی: وجود فرماندهی آگاه، بصیر و برگزیده‌ خداوند با ویژگی «عصمت» تا در این مسیر اشتباهی هم متصور نباشد؛ زیرا خداوند عادل است و حکومت او هم عدالت محور و عدالت با اشتباه سازگاری ندارد. خدا هم برای این امر عظیم فرمود: «أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی...»(صف ـ 5) و در وصف او هم فرمود: «لا ینطق عَنِ الهَوی إن هُوَ إلّا وَحی یوحی.»(نجم ـ 3) تا خود گواه بر عصمت او باشد تا تردیدی در اطاعت از فرامین او باقی نماند.

 

قانون: داشتن راهی روشن بر اساس وعده‌ الهی(قرآن) نیاز دیگری در این مسیر پرتلاطم است تا به گواه رسولش برآورنده‌ تمام نیازهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، عبادی، تربیتی و... بشر تا انتهای زندگی او باشد(خطبه غدیر) و بتواند بشر را در تحقق وعده‌ الهی از دغدغه‌ «خلاءِ قانون» در مسیر حرکت و تعالی خویش، نجات داده و با آرامش و اطمینان گام بردارد. «...بِالهُدی و دِینِ الحَقّ...»(صف ـ 5)

 

یار همراه: اما آن‌چه از همه‌ مهم‌تر به نظر می‌رسد، داشتن «یار همراه» در اطاعت و همراهی فرماندهی کل در تحقق این وعده‌ الهی است؛ «ما أرسلنا من رسول إلّا لیطاع بإذنهِ»(نسا ـ 64) البته اگر چه «فرماندهی معصوم» باشد و «قانونی مستحکم و پاسخ‌گوی تمام نیازهای حال و آینده بشر» چون قرآن هم در میان باشد، ولی فرمانده «یاری» برای «همراهی» خود به همراه نداشته باشد، وعده‌ الهی هرگز محقق نخواهد گشت و این سنت الهی است: «... إنَّ اللهَ لایغَیرُ ما بِقَومٍ حَتّی یغَیروا ما بِأنفُسِهِم»(رعد ـ 11)

 

حال این پرسش‌ها مطرح می‌شود که چرا تاکنون این وعده‌ الهی محقق نگردیده است؟ مگر این سه امر در زمان رسول خدا(ص) با یک‌دیگر همراه نشدند؟ مگر با علی و ائمه(ع) قرآن و مردم همراه نبودند که این امر محقق شود؟ اکنون تا به کی باید منتظر تحقق وعده‌ خدا ماند؟ چرا در حالی‌که بیش از 1437 سال از رسالت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام می‌گذرد، هنوز وعده‌ الهی به رسولش واقع نگردیده است؟ مگر نه آن است که «إنَّ اللهَ لا تُخلِفُ المیعاد» پس چرا؟

 

برای رسیدن به پاسخ‌ها خوب است تاریخ را واکاوی کنیم تا دریابیم مشکل از کجاست و برای رفع مشکل چه باید کرد؟

 

 

دوران رسالت

 

هنگامی که رسول خدا(ص) در مکه، رشد و تربیت یافت، با قدم نهادن در 40 سالگی به رسالت عظیم خویش مبعوث گردید. بدین ترتیب فرماندهی کل عملیات، پا به عرصه‌ مأموریت خطیر خود نهاد. ولی آن حضرت در استمرار رسالت و مأموریت خویش به دو امر مهم نیازمند است؛

 

نخست، تبیین قانون و برنامه الهی خویش(قرآن) که این امر نیز خود مستلزم گذر زمان است. باید در مسیر زمان آیات الهی بر وجود شریفش نازل گردد و آن‌ را برای یاران و همراهان خویش و جامعه‌ بشری تبیین نماید. این امری بود که در 22 سال از رسالت آن حضرت محقق گردید تا آن که سرانجام در غدیر خم پس از آن که به فرمان الهی، علی(ع) را به «فرماندهی» پس از خویش برگزید تا امت بدون فرماندهیِ معصوم نماند و خدا او را خطاب وحی خود قرار داد: «ألیوم أکمُلتُ لَکُم دِینُکُم وَ أتمُمتُ عَلَیکُم نِعّمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسّلَامَ دِینا.» و این بدان معنی بود که «قانون» مورد نیاز و پاسخگوی بشریت تا ابد نیز به انسان‌ها از جانب خدا ارزانی داشته شد تا از این پس گرفتار خلاء قانونی هم نگردد.

 

ولی یار همراه

 

آنانی که حضرتش را یاری کنند، همراه او باشند، از بذل جان و مال خویش دریغ ننماید، او را نصرت و یاری نمایند، یاری‌گر حق باشند، او را همراهی کنند تا حق هم یار آن‌ها گردد و نصرت الهی نیز یاری‌گر آن‌ها باشد تا وعده الهی محقق گردد. چرا که «إِن تَنصُروالله یَنصُرکُم و یُثَبِّت أقدَامَکُم.»(محمد ـ 7) اما این همانی است که از همان ابتدا دغدغه آن حضرت است که با آغاز رسالت برای «تربیت یارانی همراه»(مطیع محض) تلاش گسترده‌ای را آغاز کردند؛ ولی تلاش 13 ساله‌ آن‌ حضرت در تمامی دوران بعثت و در مکه به گواه تاریخ نه تنها به جایی نرسید که سرانجام خود حضرت نیز برای حفظ جان خویش مجبور به فرار از مکه شدند. اگر یارانی هم تربیت شده بودند، آنان زودتر از خود حضرت چاره‌ای جز فرار نداشتند.

 

ولی این تلاش(تربیت یار همراه) هرگز متوقف نگردید و حوادث تلخ و شیرین دوران 10 ساله‌ حکومت پیامبر(ص) همواره گواه آن بوده که توسعه حاکمیت اسلام در شبه جزیره عربستان و معرفی اسلام به قدرت‌های همجوار به ویژه ایران، روم و... جز با تربیت یارانی چونان «حمزه سید الشهدا»، «عمار یاسر»، «اویس قرنی»، «بلال» و همراهی ایشان امکان‌پذیر نبوده است.

 

ولی از آن طرف نیز جنگ‌های متعددی که از طرف مشرکان و دشمنان قسم خورده‌ اسلام به ویژه یهود، یکی پس از دیگری بر حضرتش تحمیل می‌شدند، همراه با کارشکنی عقبه‌های داخلی آن‌ها(منافقین) در ایجاد «سازمان نفاق» و تلاش گسترده آنان برای توسعه‌ آن در کنار «رویش‌ها»، «ریزش‌ها» موجب وارد شدن ضربات جبران‌ ناپذیری بر پیکره‌ اسلام نوپای رسول خدا گردید.

 

این ریزش‌ها تا به آنجا ادامه یافت که ما باید شاهد آن صحنه تلخ تاریخی باشیم که در آن ‌هنگام که حضرتش در بستر بیماری، طلب قلم و دوات می‌‌کند تا برای جلوگیری از انحراف امت اسلامی چند سطری را مکتوب کنند، در حالی‌که او را «نعوذ بالله» مهجور خطاب می‌کنند، دیگر از وجود «یارانی» که حضرتش را همراهی کنند و ازحوادث تلخ آن ایام جلوگیری نمایند، خبری نیست که نیست و تلاش علی(ع) و فاطمه(س)‌ و همراهی اندک یاران باقیمانده یعنی «سلمان»، «ابوذر» و «مقداد» نیز راه به جایی نمی‌برد.

 

هنگامی که رسول خدا با شهادت خویش دنیای فانی را رخت بر می‌بندد، علی(ع) که نه تنها در «غدیر»، بلکه در جای جای دوران رسالت به جانشینی رسول خدا منصوب گردیده هم «یار همراهی» با خویش ندارد تا از حق خود دفاع کند و این‌گونه تاریخ گواه مظلومیت علی(ع) است که «ارتد الناس بعد النبی إلا ثلاث او اریع.»

 

امر هم نه تنها به همین‌جا خاتمه نمی‌یابد که علیرغم تمامی سفارش‌های مکرر رسول خدا، علی(ع) در دفاع از حریم خانه خویش و حفظ جان زهرای مرضیه(س) نیز مدافعی(یار همراه) با خود ندارد. درب خانه‌ ایشان را می‌سوزانند، فاطمه‌اش را برای شهادت مظلومانه‌اش بدرقه می‌کنند و قصد جان علی را می‌کنند و... .

 

 

دوران امامت

 

بدین ترتیب دوران تلخ امامت علی(ع) به گونه‌ای آغاز می‌گردد که به گواه مولا «صَبَرَت و فی العین قَذی و فِی الحَلق شجی» است. از این‌رو علی(ع) نیز می‌بایست تلاش دوباره‌ای برای تربیت نیرو آغاز کنند؛ لذا ایشان 25 سال رنج و سختی را تحمل کردند و به تربیت «یار همراه» (شیعه) همت گماشتند تا توانستند «سازمان شیعه» را بنا نهاده و با تربیت دوباره‌ یارانی چون «مالک اشتر»، «محمد بن ابوبکر»، «میثم تمار»، «عمار یاسر»، «کمیل بن زیاد» و... راه را بر رسیدن به خلافت خویش و بازگشایی دوباره سیر «تحقق وعده‌ الهی» و «حاکمیت جهانی اسلام» هموار سازند.

 

ولی به محض آن‌که ایشان هم به خلافت رسیدند، دوباره توطئه‌ دیگری از آستین دشمنان اسلام و سازمان نفاق بیرون آمد و جنگ جمل را بر علی(ع) تحمیل کردند تا در آن جنگ، مولا با شهادت قریب به 5000 نفر از سپاه خود، جمع زیادی از «یاران همراه» خویش را از دست بدهند و به گونه‌ای پا به عرصه‌ جنگ صفین بگذارند که گرچه «مالک اشتر» خود را در خط مقدم نبرد در یک قدمی پیروزی می‌بیند، ولی برای دفاع از جان خویش در خیمه «فرماندهی کل عملیات»، «یار همراهی» با خود ندارد و چون دیگر مدافعی ندارد، مجبور می‌گردد تا دستور بازگشت مالک را صادر کند و با چشیدن طعم تلخ «حکمیت» و شکست خود، آن ‌را بدرقه‌ جنگ نهروان و سرانجام شهادت خویش ببیند.

 

پس از علی(ع)، آن‌گاه که سکانداری و هدایت عملیات و فرماندهی کل به «امام حسن مجتبی(ع)» سپرده می‌شود، امام(ع) مظلوم، نه تنها برای استمرار حاکمیت خویش، مجبور به پذیرش صلح می‌شوند که حتی برای دفاع از جنازه و تابوت خود هم «یار همراهی» ندارند. چه سخت است آن‌ هنگامی که تلاش 10 ساله‌ سید الشهدا(ع) در دفاع از کیان دین خدا و حفظ اسلام ناب محمدی تنها 72 تن را «یارِ همراهِ» خویش در کربلا می‌یابد که سرانجامی جز شهادت و خلق حماسه‌ کربلا را به همراه ندارد.

 

نوبت به امام سجاد(ع) که می‌رسد، ‌حضرت که خود معجزه ‌آسا از واقعه‌ کربلا جان سالم بدر برده‌اند، باز هم فرماندهی تنها بوده و هیچ «یار همراه» با خود ندارد تا توفیقی در تحقق وعده‌ الهی(حاکمیت جهانی اسلام) داشته باشند. وجود نازنین حضرتش باید دوباره همانند امیرمؤمنان(ع) «تربیت، تقویت و حفظ شیعه» (یار همراه‌) را در دستور کار خود قرار دهند تا دوباره تلاش برای آغازی دوباره شروع شود.

 

شاید گفته شود دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) چرا نه؟ مگر آن بزرگواران با تلاش نهفته و‌ گسترده‌ خویش گام مؤثری در زمینه توسعه معارف الهی و دانش بشری برنداشتند؟ مگر در نهضت علمی گسترده این بزرگواران تاریخ گواه به وجود بیش از 4000 شاگرد در مکتب امام صادق(ع) نیست؟ چرا در این دوران وعده‌ الهی محقق نشد؟ مگر «فرماندهی کل»، «قرآن» و «یاران بی‌شمار» حضرت با ایشان «همراه» نبودند؟

 

پاسخ را باید از لسان مبارک امام صادق(ع) خطاب به «سدیر صیرفی» که ادعای یاری حضرت را داشت و یاران بی‌شماری برای یاری ایشان بر می‌شمرد شنید. آن‌ هنگامی که وی را به صحرا برده و با اشاره گله گوسفندی که به چَرا مشغول بود خطاب به او فرمودند: «به خدا قسم اگر به تعداد این بزغاله‌ها شیعه و یاور(یار همراه) داشتم، روا نبود یک لحظه در مقابل حکومت ظلم و جور ساکت بنشینم و برای گرفتن حقم قیام نکنم.» سدیر می‌گوید: «بعد از نماز بزغاله‌ها را شمردم ، فقط 17 تا بودند.»

 

آری بودند، ولی همراه نبودند. چونان «هارون مکی» نبودند تا در برابر فرمان امام خویش تردید به خود راه نداده و بی‌درنگ با اطاعت امر فرمانده خویش داخل در تنور آتش گردد. هفتمین فرمانده موسی بن جعفر(ع) که خود بخشی از عمر شریفشان را در اسارت و زندان «هارون الرشید» به سر می‌بردند و شهادت آن ‌حضرت نیز در گوشه سیاه چال رقم خورد، کجا بودند آن «یاران همراهی» که آن اسارت و این غم را برنتابند و امام خویش را یاری کنند و به فرامین قرآن عمل نمایند.

 

با آغاز امامت و سکانداری علی بن موسی الرضا(ع) نیز مأمون خلیفه وقت عباسی امام(ع) را مجبور به مهاجرت به طوس و مراقبت از ایشان و در نهایت اقدام به شهادت آن امام همام کرد. کجا بودند یارانی که جان باختن امام و فرمانده خود را در غربت طوس نظاره‌گر نباشند؟

 

مگر نه آن است که فرزند برومندش جواد الائمه(ع) را به بغداد آورده و با کنترل ایشان از همراه شدن یارانی که پس از هجرت پدر بزرگوارشان اکنون صاحب پایگاهی مناسب(ایران) شده بودند، جلوگیری کرده و به دلیل همین عدم «همراهی یاران» در 23 سالگی او نیز غریبانه مسیر اجداد طاهرینش را با شهادت پیمود.

 

پس از ایشان نیز دو امام همام دیگر، دو فرمانده از سه فرمانده باقیمانده شیعه «عسکریین» (در محاصره قرار گرفته) لقب گرفتند تا تاریخ گواه دیگری بر عدم وجود «همراهانی یار و مطیع محض» در اطاعت از فرماندهی خود، در تحقق حاکمیت جهانی اسلام در پرتو آیات نورانی قرآن باشد.

 

برای آخرین حجت الهی نیز که نه از آغاز امامت خویش و سکانداری هدایت جامعه، بلکه از «رحم مادر» غیبت خود را تجربه می‌نماید، چاره‌ای جز قبول انتظاری طولانی برای آماده شدن «یاران همراه» وجود دارد؟!

 

آری سنت خداوند در تحقق اراده‌ الهی در حاکمیت صالحین بر سراسر گیتی «و نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الّذین...» بر یاری «یاران همراه» تعلق گرفته تا با تربیت یافتن ایشان و ایجاد فضای امن ظهور، راه را برای تجلی چهره‌ دلربای مهدی فاطمه هموار نمایند تا با همراهی این سه رکن ـ فرماندهی معصوم، قرآن، یاران همراه ـ وعده‌ الهی محقق گردد و جهان شاهد برتری اسلام بر تمام ادیان الهی باشد. همان‌گونه ‌که خداوند وعده فرموده: «لِیظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ و لَو کَرِهَ المُشرکین.»

 

این(تربیت یاران همراه) همان مسؤولیت و وظیفه خطیری بود که فقهای عظیم الشأن ما با همه خطرات، آن را به جان خریدند. چونان شمع سوختند، به دار آویخته شدند، جسد مبارکشان را سوزاندند و خاکستر آن را هم به باد دادند تا شیعه در گرد شمع وجودشان تربیت شود. یار همراه شود تا بتواند یاری‌گر امام غائب خود گردد و ظهور او را برای بشریت به ارمغان آورد؛ إن‌شالله.

 

این تلاش‌ها و فداکاری‌ها آن‌چنان استمرار یافت و در بستر زمان شیعیانی وفادار و مطیع تربیت یافتند که آن هنگام که سکان هدایت ایشان به دست امام عظیم الشأن ما(حضرت امام خمینی) افتاد، به بلوغی رسیده بود که قیامی دوباره آغاز شد. یاران فرمانده خود را دوباره یافتند. با او همراه شدند. «یار همراه» او شدند و با تشکیل دولتی زمینه ساز(نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران) و با سرعت بخشیدن به تربیت نیروهایی فداکار و مطیع، دوباره امیدها برای گشایش امر فرج و ظهور مهدی فاطمه زنده شود و با شتابی وصف ناپذیر به راه خود تا رسیدن به مقصود خویش ادامه دهد و در میدان‌های نبرد آزموده گردد.

 

در هنگامه‌های فتنه، رهبر و مقتدای خود را گم نکند. با او ثابت قدم بماند تا با چشمِ سر جمال مبارکش را در آینده‌ای نه چندان دور نظاره‌گر باشد. چنان که امام(ره) می‌فرمایند: «پیروزی ما رقم خورده و ما پرچم را به دست صاحب اصلی آن(امام زمان) خواهیم رساند.»

 

 

نتیجه

 

ای شیعه بدان و آگاه باش که نه ما «منتظر امام خویش هستیم»، بلکه این امام زمان(عج) ما است که «منتظر ما است» منتظر واقعی او است. او است که برای آمدن خویش یاری و کمک ما را می‌طلبد و برای ظهور خود، منتظر ما است. منتظر تربیت یارانی همراه و همراهی ایشان است؛ آن هم در مقیاسی جهانی و برای مدیریت کل جهان. این رسالتی که در زمان غیبت بر دوش من و شما سنگینی می‌کند و تلاش ما را می‌طلبد تا راه را برای ظهور حضرتش هموار کنیم که او خود از همه منتظرتر است و او است که قرن‌ها سنگینی این «انتظار» را به دوش می‌کشد تا من و تو به خود آئیم و سنگینی «انتظار» را با «همراهی» خود از دوش حضرتش برداریم و با همراهیش تحقق وعده‌ الهی را نظاره‌گر باشیم.

 

چه کنیم «یار همراه» باشیم؟

 

قانون اساسی خود(قرآن) را بگشاییم، از او استمداد طلبیده تا یاریمان کند و راه را به ما بنماید. همان قرآنی که رسول خدا برای یاران زمان خویش بیان کرد، ولی یاریش نکردند. امید است که ما همان قومی باشیم که خداوند به رسولش وعده فرموده: «فَسَوفَ یَأتی اَللهُ بِقَومٍ یُحِبُهُم وَ یُحِبُونَهُ...» و اکنون این رسالت عظیم را به دوش کشیده‌ایم و إن‌شالله در مسیر «یاری» قدم بر می‌داریم و با تمسک به آیات نورانی آن و با «همراهی» ولی زمان خویش، مسیر ظهور را برای مولایمان مهدی(عج) هموار خواهیم کرد.

 

برای تربیت یاران همراه، خداوند در قرآن خود وظیفه و تکلیف منتظران و «یاران همراه» را این‌گونه بر می‌شمارد؛

 

نخست، «و اعدّوا لَهُم ما استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و مِن رِباطِ الخَیل تُرهِبوُنَ بِه عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّکُم؛ و شما در مقام مبارزه با آن‌ها خود را مهیا کنید و تا آن‌حد که بتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان‌سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید»(انفال ـ 6)

 

با دقت در این آیه شریف باید توجه داشت که این آیه، تنها بیان‌گر وظیفه‌ ما در فراهم کردن توان نظامی و تهیه سلاح و ادوات جنگی نیست و «قوه» تنها در سلاح خلاصه نمی‌شود. بلکه «توانمندی جسمی» من و تو را نیز می‌طلبد، زیرا یار بودن کافی نیست، «همراه» بودن نیز شرط است و «یار همراه» بودن بدون داشتن «توانایی جسمی» و بدنی سالم و توانمند امکان‌پذیر نخواهد بود. فراموش نکنیم نهضت امام زمان(عج) جهانی است و توانی به وسعت «جهان هستی» را می‌طلبد تا بتوان از عهده اداره‌ «حاکمیت جهانی» برآمده و در اقصی نقاط دنیای امروز قدم برداشت و به مدیریت آن پرداخت.

 

از این‌رو باید که به سلامت خود و جامعه بیندیشیم و با رعایت بهداشت و تغذیه سالم و اهتمام به ورزش و فراهم کردن اسباب آن به خوبی در این مسیر گام برداریم.

 

دوم، «فَاتَقُواَللهَ مَا اسًتَطَعًتُم وَ اسمَعوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنفَقُوا خیراً لِأنفُسِکُم؛ پس تا بتوانید خداترس و پرهیزکار باشید و سخن حق بشنوید و اطاعت کنید و از مال خود برای خویش به فقیران انفاق کنید که این بهتر است برای خودتان»(تغابن ـ 16)

 

آری یاری این امام همام و «همراهی» حضرتش «بصیرت، تقوی، معرفت و اطاعت» ما را می‌طلبد. چنان‌که امیرمؤمنان(ع) فرمودند: «اَلَا وَ لَا یَحمِلُ هَذِهِ العَلَمِ إِلًا أَهلَ البَصَرِ وَ الصًبر وَ العِلمِ بِمَوَاضِعِ الحًقِ؛ بدانید و آگاه باشید که نمی‌توانید این پرچم «پرچم حکومت عدل مهدی» را به دوش بگیرید؛ مگر آن‌که اهل «بصیرت، صبر و علم به مواضع حق» باشید.»

 

مطمئن باشیم که بدون معرفت، بصیرت و تقوی هرگز نمی‌توانیم اطاعت کنیم و «یار همراه» باشیم. چنان‌که «زبیر» گرچه در ابتدا «یاری» می‌کرد، ولی در ادامه‌ راه و هنگامی که حضرت امیر(ع) او را به یاری طلبیدند، نه تنها از «همراهی» بازماند که «یار» هم باقی نماند. نه تنها یار باقی نماند که بر امام(ع) خود تیغ کشید و فتنه جمل را به پا کرد و «خسر الدّنیا و الآخرة» شد.

 

آری! ای عزیز چگونه می‌توانیم «حکومت عدل مهدوی» را برتابیم و او را همراهی کنیم، در حالی که بصیرت و معرفت حضرتش را در سینه نداریم و تقوی الهی در تحمل فرامین عدالت گسترش را تمرین و ملکه وجود خویش ننموده‌ایم. آیا تن و بدن خود را برای تحمل سختی‌ها و سنگینی عمل به فرامین حضرتش در اقصی نقاط دنیا آماده کرده‌ایم؟

 

آیا می‌دانیم آن حضرت کیست؟ چه می‌خواهد؟ چه می‌کند؟ چگونه می‌آید؟ از ما چه انتظاراتی دارد؟ وظایف ما در زمان غیبت او چیست؟ در دوران ظهورش از ما چه انتظاراتی دارد؟ پس از ظهورش چگونه باید او را یاری کنیم؟ در نهایت حکومت جهانی عدالت گسترش را چگونه می‌توان اداره کرد و...؟

 

و الحمدلله رب العالمین

 

محمدمهدی حامدی ـ آبان 94

 

993/702/ر

ارسال نظرات