رسالت حوزه پایهگذاری علم «تربیت اخلاقی» است/ حوزه باید برای تدوین اخلاق بهروز رجوعی به آیات و روایات داشته باشد
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجتالاسلام محمدرضا جباران، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و گروه اخلاق اجتماعی این پژوهشگاه است که تاکنون تألیف مختلفی از قبیل «زیبایی شناسی متون اسلامی» را در کارنامه خود دارد.
در گفتوگو با وی به بررسی روند وضعیت اخلاقی حوزه پرداختیم که در ادامه متن آن تقدیم حضور علاقهمندان میشود؛
رسا ـ ارزیابی شما از روند آموزش و پژوهش حوزه در زمینه اخلاق چیست؟
برای ارزیابی روند آموزش و پژوهش اخلاق در حوزه باید نخست خود اخلاق را بشکافیم تا ببینیم چه چیزی داریم و چه چیزی نداریم. غزالی مینویسد: «اخلاق علمی معاملهای است در مقابل علوم مکاشفهای.» اگر این حرف را بپذیریم که حرف درستی است و باید بپذیریم با دو عنصر مواجه هستیم که نخست، علم و دوم معامله است.
علم معاملهای علمی است که میخوانیم تا به کار ببریم؛ همانند فقه. در حالی که ما فلسفه را نمیخوانیم تا به کار ببریم، بلکه میخوانیم تا از حقیقت وجود آگاه باشیم. یعنی نمیخواهیم آن را استفاده کنیم ولی احکام وضو را یاد میگیریم تا آن را انجام دهیم.
از دو عنصر «علم» و «معاملهای» به دو ایده میرسیم؛ عنصر نخست، اگر علم است باید همانند علم با آن برخورد کنیم. میان علم اخلاق و موعظه تفاوت است. البته نمیخواهم شأن موعظه را پایین بیاورم؛ چرا که در جای خود لازم و شریف است و یکی از ابزارهای انگیزشی در تربیت اخلاقی به شمار میآید.
ولی وقتی میخواهیم علم اخلاق را بخوانیم و یا بدانیم، فرق میکند با آنکه ما در درس اخلاق بزرگان بنشینیم. علم اخلاق را باید همانند سایر علوم از قبیل فلسفه، کلام، منطق، اصول و فقه با مبانی، مقاصد و ارکان به عنوان یک علم مورد پژوهش قرار دهیم.
عنصر دوم، اخلاق معاملهای است. اگر معاملهای است فایده آن به عمل بستن و کاربردن است. بنابراین باید فکر کاربرد قوانین اخلاقی را بکنیم. اگر ما در تحقیقات اخلاقی خود به این نتیجه رسیدیم که روحیه تعاون یک فضیلت است باید برای تحقق این روحیه در آحاد مسلمانان و حوزه علمیه نیز فکر کنیم؛ آن هم نه فکری اجرایی، بلکه فکر عالمانه کنیم. یعنی راهکار محقق شدن آن را پیدا کنیم. از اینجا به تربیت اخلاقی میرسیم.
بنابراین ما در حوزه علمیه با اخلاق دو ساحت برخورد داریم؛ یک ساحت آموزش علم اخلاق و ساحت دیگر آموزش تربیت اخلاقی است. البته بنده هنوز کاری به اخلاق خود طلاب ندارم و نمیخواهم وارد این موضوع بشوم، بلکه میخواهم در این مصاحبه وظیفه علمی حوزه را بررسی کنم.
رسا ـ آموزش علم اخلاق از چه زمانی وجود داشته است؟
تدوین علم اخلاق در جهان اسلام از همان قرون اولیه شروع شد. پیش از اسلام نیز در جهان، علم اخلاق سابقه دارد؛ برای نمونه پند و اندرزنامههای ایرانیان و اخلاق فلسفه یونان از این نمونههاست. در جهان اسلام نیز علم اخلاق مراحلی را طی کرده است.
پس از آنکه قرآن کریم و روایات گذارههای اخلاقی را به صورت پراکنده، موردی و برخورد حکیمانه با مخاطب و ارزیابی نیاز آنها القا کرد، دانشمندان برای تدوین آنها چند مرحله را طی کردند که نخستین مرحله، تدوین خود روایات بود. برای نمونه کتاب «ایمان و کفر» مرحوم «کافی» تلاشی در این راستا است. کتاب «مؤمن» حسین بن سعید اهوازی و دیگر کتابها در این قالب نیز تلاشی برای جمعآوری روایات اخلاقی هستند که اخلاق روایی گفته میشود.
البته عیب اخلاق روایی این است که تدوین نداشته و به صورت یک علم مدون نیست. چرا که تنظیم، ترتیب، اهم و مهم، اصل و فرع، مقدمه و مؤخره ندارد و فقط روایات را جمع کردهاند. پس از این دوران در زمان نهضت ترجمه متون ایرانی و عربی دانشمندان مسلمان همانند خواجه نصیر الدین، فارابی، ابن سینا و... به همان روش یونانی اخلاق فلسفی را نوشتند.
یک تلاش دیگری هم داریم که جوامع اخلاقی نوشتهاند. یعنی افرادی همانند ابویعقوب کندی و حنین بن اسحاق از قرن سوم به مجموع نویسی پرداخته و با برگرفتن از کتب اسلامی، ایرانی، هندی و یونانی مجموعهای از اخلاق را جمعآوری کردهاند.
در زمان غزالی نیز اخلاق «مزجی» باب شد و نخستین بار خود غزالی این کار را کرد. یعنی از روایات، محصول اندیشه فلاسفه و عرفان استفاده کرده و احیا را به وجود آورد که اخلاق مزجی درست شد. نوع دیگری از اخلاق، اخلاق عرفان است که از سابق بوده و اکنون نیز انجام میشود. ولی پس از غزالی ما در جهان اسلام تغییر اسلوبی زیادی را مشاهده نمیکنیم.
رسا ـ تغییر اسلوب یا کار علمی را مشاهده نمیکنیم؟
کتاب که پس از غزالی نداریم. اگر هم کتابی داریم حاشیه، تقلید، تلخیص، تهذیب و یا احیای دیگر کتب است. البته شاید بتوان گفت که روش ملامهدی نراقی در «جامع السعادت» مقداری متفاوت است. فیض کاشانی نیز احیای تهذیب را داشته است. یعنی بر برخی کتابها افزوده و از برخی کاسته و در بسیاری از جاها عین عبارت غزالی را آورده است.
کتاب «جامع السعادت» به صورت اخلاق فلسفی نوشته شده است؛ چرا که متن، ورود و خروج آن فلسفی است. ولی وقتی نویسنده بحث خود را کامل میکند و شاید بتوان گفت که خواننده هیچ انتظاری از نویسنده ندارد، چند روایات را میآورد و آنها را توضیح میدهد که به عقیده بنده «ترصیع» است. در این کتاب اخلاق و روش فلسفی است. پس از این کتاب نیز در کتاب «معراج السعادة» بنده انصافاً کاری درباره اخلاق و متن کاملی از اخلاق را فراهم کرده باشند را نمیبینیم.
رسا ـ اکنون در عصر حاضر که جهان به اخلاق روی آورده و دنیا در این زمینه تلاش میکند، ما چه کنیم؟ آیا به ترجمه و تشریح کتابهایی همانند جامع السعادت بپردازیم یا راه دیگری باید اندیشید؟
بنده معتقدم برای جهان معاصر و مخاطب امروزی روش جدید باید بیاندیشیم. بنده ضمن احترام به همه آثار بزرگان و گذشتگان و توصیه بر خواندن و ترویج آنها، پیشنهادم به حوزه علمیه این است که در عصر حاضر باید یک رجوعی به قرآن و روایات داشته باشیم. البته نه به سبکی که در «کافی» بوده و بینظم است؛ بلکه باید با نظم خاص آنها را دنبال کنیم.
ملامهدی نراقی در «جامع السعادة» یک ساختار درست کرده و روایات را بر اساس آن قرار داده است. ما نباید این کار را بکنیم، بلکه باید آیات و روایات را بخوانیم و ببینیم که در آیات و روایات چه موضوعاتی مورد بحث قرار گرفته، آنها را استخراج کنیم و ساختار اخلاقیمان را بر مبنای آن بنویسیم که نام آن را میتوان «استفاده استنطاقی از آیات و روایات» گذاشت.
برای نمونه میخواهیم درباره سخاوت یک مطلبی را بنویسم، نرویم نخست آن را زیر مجموعه شهوت قرار دهیم و چنین و چنان کرده و پس از آن روایات را منطبق کنیم؛ بلکه روایاتی را که در متون اسلامی آمده است را دسته بندی، کشف موضوع، استنطاق، استنباط و بیان کنیم، سپس یک ساختار بر مبنای اینها بنویسیم.
منظور از استنطاق نیز این است که ببینیم روایات چه میگوید و آن را بر زبان بیاوریم، نه اینکه چیزی را بر آن تحمیل کنیم. فلسفه یونان را بر روایات تحمیل نکنیم، بلکه ببینیم که خود روایات چه میگویند. این کار را میتوان نسبت به کل مجموعه اخلاق انجام داد و به عقیده بنده این وظیفهای است که بر عهده حوزه علمیه در باب اخلاق است.
رسا ـ مسلما اخلاق را باید برای کاربرد و آموزش نوشت، در این زمینه باید چه کرد؟
برای کاربرد نیاز به تربیت اخلاقی داریم. تربیت اخلاقی نیز نیازمند پشتوانه علمی دارد که باید به علم تربیت توجه کنیم. تربیت در علم تربیت را مرحوم شهید مطهری اینگونه تعریف میکند: «تربیت یعنی شکوفا کردن استعدادها و ایجاد هماهنگی میان آنها.» این یک تعریف عام برای تربیت است، ولی خود تربیت نیز اقسامی همانند اجتماعی، عاطفی، بدنی، اخلاقی و... دارد. مسلما شکوفا کردن استعدادها در اقسام بیان شده متفاوت است.
حال پرسش پیش میآید که در تربیت اخلاقی شکوفا کردن کدام یک از استعدادها بیان شده است؟ به عبارت دیگر ما در تربیت به ایجاد انگیزه، آموزش و نهادینه سازی نیازمندیم. ایجاد انگیزه به این معنا است که فرد به مخاطب چنان بفهماند که محتاج به فضیلت و فرار از رذیلت است.
انگیزش این است کاری کنیم که مخاطب اخلاق به اخلاقیات یعنی فضائل، احساس نیاز کند. مسلما باید در وجود آدمی نقاطی دستکاری شود تا این انگیزه ایجاد شود. یک جو اجتماعی و حرکتهای فرهنگی ایجاد شود که مردم ما احساس نیاز به اخلاق کنند و این نیازمند یک کار علمی قوی است. پس از آن تحقیقات خود را به مردم منتقل کنیم. سپس به دنبال نهادینه سازی باشیم.
نهادینه سازی نیز با الگوسازی، موعظه، تبشیر، انذار، تشویق و... صورت میگیرد و مجموعه اینها تأسیس یک علمی به نام تربیت اخلاقی را میطلبد که حوزه باید برای آن افراد امکانات و زمینه فراهم کند.
حوزه باید عدهای پژوهشگر نیز داشته باشد که تحقیق کنند تا بدانند استعدادهای اخلاقی در کجای وجود انسان است و با استعدادها اجتماعی و دیگر استعدادها چه تفاوتهایی دارد. برای نمونه تحقیق شود که ژاپنیها چه کار میکنند تا فرزندانشان و یا دیگر افراد به این میزان به انجام کارهای خود مقید بوده و به عهدشان وفادار هستند. یا اروپاییها و آمریکاییها چه کار کردهاند که مردمانشان به این میزان به نظم پایبند هستند.
البته بنده در مقام مقایسه شخصیت اروپاییها، آمریکاییها و ژاپنیها با مسلمانان نیستم. شاید مسلمانان در مقام انفرادی بهتر از آنها باشند، بلکه بنده درباره تربیت اجتماعی و نظم آنها صحبت میکنم. یا تحقیق شود که چرا بسیاری از مسلمانان به این میزان بینظم هستند. یعنی تحقیق شود که دلیل کار آنها و مسلمانان چیست؟ آیا در تربیت، سیستمسازی و یا تنبیه بوده است.
البته این کار باید به صورت عالمانه انجام شود که رسالت حوزههای علمیه و برخی از دانشگاهها است. رسالت حوزههای علمیه است که علمی به نام «تربیت اخلاقی» پایهگذاری کند. البته به عنوان یک علم نه اینکه ما تنها چند صفحه جزوه درباره آن بخوانیم یا بنویسیم.
این کار نیز با شناسایی استعدادهای اخلاقی، راهکارهای نهادینه کردن و روش درست و صحیح آموزش محقق میشود. روش آموزش اخلاق با سایر علوم همانند ریاضی متفاوت است. به عقیده بنده حوزه باید این روزها نسبت به اخلاق و علم اخلاق توجه بیشتری داشته باشد.
رسا ـ مقداری نیز درباره عملکرد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه نسبت به اخلاق بفرمایید؟
گروه اخلاق مؤسسه نسبت به گروههای دیگر جوان است. این گروه چند سالی میشود که تأسیس شده است. در ابتدای کار نیز اعضای زیادی نداشتیم؛ چون در حوزه تعداد طلاب دارای تحصیلات آکادمیک در زمینه اخلاق کم است. اکنون نیز یک گروه کم تعداد داریم.
در حال حاضر آقای غنوی، عضو این گروه در حال نوشتن «نظام سازی اخلاق اسلامی» است که زحمات فراوانی کشیده است. آقای عالی عضو دیگر گروه نیز در حال نوشتن «گرایش اخلاق کاربردی با تمحض اخلاق انتساب» کار میکند. بنده نیز قرار است «تمحض اخلاق علم» کار کنم. البته چندین جلد دیگر نیز تاکنون تألیف شده است./993/402/ر