مجلس اول خبرگان از عزل آیتالله منتظری تا شورای رهبری و انتخاب آیتالله خامنهای
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آیتالله سیدجعفر کریمی از اعضای دوره اول مجلس خبرگان رهبری و شاهد دو رویداد مهم آن مجلس، یعنی انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری نظام اسلامی بودهاند. ایشان در گفتوشنود پیشرو خاطرات خویش از این دو رویداد تاریخی را بیان کردهاند. امید است که مورد استفاده پژوهندگان تاریخ انقلاب قرار گیرد.
حضرتعالی در جریان انتخاب آیتالله منتظری به قائم مقامی رهبری بودید، لطفاً در آغاز این گفت وشنود، درباره فرآیندی که به این انتخاب منجر شد، توضیحاتی بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین(ع). دوران جنگ بود و کشور با مشکلات متعددی چون تأمین نیازهای مردم و هزینه جنگ روبهرو بود. مرحوم امام جمعه وقت آبادان این موضوع را مطرح کرد: «در این شرایط بحرانی، اگر خدای ناکرده برای حضرت امام اتفاقی پیش بیاید، مسئولان فرصت نخواهند داشت که با مشورت و تأمل برای جانشینی ایشان فردی را پیدا کنند، بنابراین بهتر است که از باب احتیاط از حالا فکری بکنیم.»
یعنی انتخاب آقای منتظری به قائممقامی رهبری، پیشنهاد ایشان بود؟
بله، ایشان گفت: «آقای منتظری هم به خاطر مدارج علمی، هم سوابق انقلابی و هم حسن ارتباط با امام و حضور در صحنه انقلاب و اداره کشور، گزینه مناسبی هستند.» چند نفر از دوستان هم با این پیشنهاد موافقت کردند.
در این باره با حضرت امام مشورت نشد؟
خیر، چون خود امام بنای دخالت در تصمیمگیریهای مجلس خبرگان را نداشتند و قرار هم نبود که مجلس خبرگان در پیشنهادات خود با امام مشورت کند.
نظر خود شما درباره این انتخاب چه بود؟
من با برداشتی که از آرای حضرت امام داشتم، میدانستم که با شیوه مدیریتی آقای منتظری و نیز نحوه سیاستمداری او و عدم توجه ایشان به برخی از جوانب موضوعات، موافق وطبعا به این انتخاب راضی نیستند و ایشان را برای تصدی چنین مسئولیت خطیری مناسب نمیدانند، بنابراین با شنیدن نظر دوستان در آن جلسه، در شرایط دشواری قرار گرفتم. چون طرح این پیشنهاد را آن هم با شتابزدگی و بدون مشورت قبلی، به صلاح نظام نمیدانستم، به همین دلیل از رئیس مجلس وقت خواستم که صحبت کنم و گفتم: «تعیین قائممقام رهبری نیاز آنی کشور نیست که به این سرعت دربارهاش تصمیم بگیریم، چون حضرت امام از سلامتی برخوردارند و با نهایت درایت و هوشمندی، کشور را اداره میکنند. فرصت هم هست که بعداً آقای منتظری را به این مقام انتخاب کنید، بنابراین تعجیل در این امر بسیار مهم اولاً: ضرورتی ندارد، ثانیاً: مردم را نگران میکند که چه اتفاقی پیش آمده و ثالثاً: موجب برداشتهای سوء دشمنان میشود.»
در اثر صحبتهای بنده در آن جلسه، درباره قائممقامی آقای منتظری تصمیمی گرفته نشد، ولی در جلسه بعد با اصرار هواداران ایشان، موضوع به رأی گذاشته شد و به تصویب رسید. از آنجا که این تصمیم در جلسه غیرعلنی خبرگان اتخاذ شد، قرار بود فعلاً رسانهای نشود تا سر فرصت شیوه درستی برای اعلام آن پیشبینی شود، ولی امام جمعه وقت قزوین این خبر را رسانهای کرد!
چرا حضرت امام از قائممقامی آیتالله منتظری نگران بودند؟ از نگاه ایشان، نقاط ضعف آقای منتظری چه چیزهایی بودند؟
امام مراتب علمی و فقاهت و سوابق آقای منتظری را قبول داشتند، اما ایشان را زودباور و سادهاندیش و ناآشنا به مصالح عالیه نظام و غافل از حیلههای دشمنان داخلی و خارجی میدانستند. از این گذشته معتقد بودند بیت آقای منتظری، محل رفت و آمد افراد بدسابقه، فرصتطلب، ماجراجو و مفسد است. امام یک بار توسط بنده و یک بار هم توسط آقای راستی و آقای شرعی و بنده، برای ایشان پیام فرستادند بیتشان را از افراد شرور، بهخصوص سیدمهدی و سیدهادی هاشمی پاک و آنها را از خود دور کنند، اما ایشان این پیامها را جدی نگرفتند!
روابط امام و آیتالله منتظری، از چه مقطعی بهطور جدی به تیرگی گرایید؟ چه عاملی موجب شد که این فرآیند تشدید شود؟
هنگامی که منافقین جنگ مسلحانه اعلام کردند و در خیابانها به جان مردم بیگناه افتادند، امام به نیروی انتظامی، دادسراها و دادگاههای انقلاب دستور صریح دادند که مزدوران را بهسرعت تحت تعقیب قرار دهند و به کیفر اعمال پلیدشان برسانند. آقای منتظری کمکم شروع به مخالفت با دستگیریها کرد و در مصاحبههای خود، این نهادها را به باد انتقاد گرفت و در آن شرایط بحرانی، خوراک تبلیغاتی برای دشمنان کشور فراهم آورد. امام بارها در این مورد تذکر دادند، اما ایشان همچنان به این شیوه ادامه داد. خود من بارها به ایشان التماس کردم: دست از مخالفت با نظرات امام بردارد و آب به آسیاب دشمن نریزد و راه خود را از امام و مردم انقلابی و طرفدار نظام جدا سازد. حتی خواهش کردم مشکلاتی را که به نظرشان میرسد رسانهای نکنند بلکه حضوراً با امام مطرح و برایشان راهحل پیدا کنند.
قبول کردند؟
بله، به همین دلیل من از امام درخواست ملاقات کردم که ایشان هم موافقت فرمودند. روزی که همراه با آقای منتظری برای ملاقات امام از قم به تهران میآمدیم، در راه به ایشان گفتم که هنگام صحبت با امام، سعی کنند دل دردمند ایشان را به دست بیاورند تا روابط به شکل قبل درآید، چون این به نفع اسلام و انقلاب و مردم است.
جلسه چگونه برگزار شد؟
وقتی به تهران رسیدیم و به محضر امام مشرف شدیم، بنده احتمال دادم که شاید ترجیح بدهند گفتوگوی خصوصی داشته باشند، بنابراین از جا بلند شدم که از اتاق بیرون بروم، اما امام اشاره فرمودند که بمانم و بنده هم اطاعت امر کردم.
امام به ایشان تذکر دادند نقد آشکار نهادهای انتظامی و دادگاههای انقلاب در رسانهها، اولاً موجب دلسردی خدمتگزاران و نگرانی مردم میشود و ثانیاً سوژه به دست دشمن میدهد که در شرایط بحرانی مملکت به نفع اسلام و کشور نیست و به ایشان توصیه کردند که در صحبتهایشان رعایت مصالح نظام را بکنند و از فردی با این سابقه طولانی و چشمگیر در مبارزات انقلاب، انتظار نمیرود علیه مصالح کشور حرف بزند و از عدهای مفسد و خودفروخته که سوابق آنها کاملاً روشن است، حمایت کند.
جواب آقای منتظری چه بود؟
ایشان گفت: «سخنرانی رئیسجمهور امریکا را قبل از اینکه بیان کند، چندین نفر ویرایش میکنند، ولی شما در دیدارها و مناسبتها هر حرفی را فیالبداهه میزنید!» امام فرمودند: «یعنی شما قبلاً مشورت میکنید و این حرفها را میزنید؟»
آیا نتیجه مطلوبی هم از آن جلسه حاصل شد؟
متأسفانه خیر! آقای منتظری بعد از بازگشت از حضور امام، نهتنها همچنان به شیوه گذشته ادامه داد بلکه انتقادات و اشکالات واهی خود را تشدید هم کرد! همزمان با اوجگیری ترورها توسط منافقین، عدهای اطراف آقای منتظری را گرفتند و با استفاده از سادگی و زودباوری ایشان، برای دستیابی به اهداف خود، ایشان را به موضعگیریهای قویتر و آشکارتر علیه محاکم قضایی و نهادهای امنیتی و انتظامی ترغیب کردند. استکبار جهانی هم با انتشار گسترده سخنان ایشان از طریق بنگاههای سخنپراکنی خود، به این بحران دامن میزد و در جهت اهداف خود از آن سخنان بهرهبرداری میکرد.
امام همچنان با ارسال پیام و نامه سعی داشتند آقای منتظری را متوجه شرایط خطیر کشور کنند و از این کار بازدارند، اما فایده نداشت تا سرانجام کاسه صبر امام لبریز شد و آیتالله مشکینی، آیتالله امینی، آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمیرفسنجانی را دعوت کردند و خطراتی را که از سوی آقای منتظری متوجه نظام و انقلاب بود، گوشزد نمودند و در حالی که بسیار از اینکه نتوانسته بودند شیوه و عملکرد ایشان را اصلاح کنند اظهار تأسف کردند، فرمودند که بهناچار منتظری را از قائممقامی رهبری عزل خواهند کرد.
قصد امام این بود که این خبر همان شب از طریق صداوسیما پخش شود، اما آقایان صلاح ندانستند و از امام خواستند که از اعلان عمومی تصمیم خود در آن شب صرفنظر کنند تا آنان به شکلی این تصمیم را به اطلاع آقای منتظری برسانند و بعد موضوع را رسانهای کنند. در نهایت با این تصمیم مدبرانه امام، فتنهای که مخالفان نظام قصد داشتند از طریق آقای منتظری و بیتوجهی ایشان به ابعاد موضوعات و مصالح کشور محقق سازند، نقش بر آب شد.
آیا هیچ وقت از حضرت امام، سخنی مبنی بر اینکه آقای منتظری عمداً به این صورت موضعگیری میکند، شنیده بودید؟
خیر، به یاد ندارم که امام در جایی اشاره کرده باشند که آقای منتظری میدانسته که دارد به ضرر نظام کاری میکند یا قصد خیانت به نظام و تخریب آن را دارد. استدلال امام این بود که سادهاندیشی و زودباوری آقای منتظری ممکن است در زندگی خصوصی یا محیطهای کوچکی مثل محیط طلبگی مشکلی ایجاد نکند، اما در مواجهه با استعمار و استکبار پیچیده جهانی و در اداره کشور، آن هم در کشوری که تازه در آن انقلاب شده، قطعاً مشکلساز خواهد بود. امام چندین بار به ایشان تذکر داده بودند که: «احتمال بدهید حرفها و رفتار شما نهایتاً به ضرر نظام تمام شود، اگر من شما را عادل نمیدانم به خاطر موضعگیریهای غلط شماست!» همین تعابیر نشان میدهد که امام ابداً ایشان را به بدخواهی برای نظام یا خرابکاری در آن متهم نمیکردند. نه خود من چنین حرفی را از امام شنیدم و نه از کسانی که پیامهای امام را برای آقای منتظری میبردند.
جنابعالی چه عواملی را روی اینگونه رفتار آیتالله منتظری مؤثر میدانید؟
برخی از ویژگیهای آقای منتظری به ایشان اختصاص نداشت، بلکه بسیاری از آقایان باور نکرده بودند که فرق است بین اداره یک کشور با اداره یک کلاس درس یا امام جماعت یک مسجد بودن! برای اداره کشور تیزبینی، هوشمندی، شعور و درک بالا و بهویژه تدبیر لازم است و مسئولیت اداره یک کشور، مخصوصاً کشوری که قرار است براساس دستورات اسلام و قرآن مدیریت شود، مسئولیت سنگینی است.
به نظر بنده در کنار این ویژگیهای شخصیتی که با مسئولیت خطیر رهبری سازگار نبود، دو گروه هم روی ایشان تأثیر و نفوذ تعیینکنندهای داشتند؛ یکی خویشاوندان نزدیک ایشان از قبیل سیدمهدی و سیدهادی هاشمی و دیگری کسانی که با اظهار ارادت و اخلاص، مطالبی را به ایشان القا و ایشان را وادار به حرف زدن و موضعگیری میکردند.
خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج آقا مصطفی را. ایشان میگفت: «از وقتی قدم بر گود سیاست گذاشتیم، تصمیم گرفتیم هیچ حرف و عقیدهای را زود باور نکنیم و روی حرفها فکر کنیم و ببینیم آن حرف به نفع چه کسانی است و به ضرر چه کسانی و حساب همه جای کار را میکردیم!» آقای منتظری اهل اینجور شیوهها نبود و بدیهی است که دیگران سوءاستفاده میکردند.
حضرتعالی در روزهای پایانی عمر شریف امام محضر ایشان میرسیدید، حالات ایشان چگونه بود و از آن روزها چه خاطراتی دارید؟
در آن اواخر در جلسهای خدمت امام رسیدم و مطلبی را خدمتشان عرض کردم، ایشان فرمودند: «من حالش را ندارم و اگر محض خاطر شما نبود، اینجا نمینشستم و میرفتم که استراحت کنم!» من عرض کردم: «آقا! من افرادی را به سن شما و کمتر از شما دیدهام که بسیاری از صفات کمالیه را از دست دادهاند، اما حضرتعالی بحمدلله در این سن فکرتان مثل یک مرد ۴۵ ساله است! این هم عنایت خداست که این مردم را دوست دارد و بنابراین حضرتعالی را که رهبر این مردم هستید حفظ میکند.»
با اینکه حضرت امام بیمار بودند، ولی هیچ یک از ما نمیتوانستیم فقدان ایشان را باور کنیم و دائماً به خود امیدواری میدادیم که خداوند مثل همیشه عنایت میکند و ایشان را برای ما نگه میدارد تا اینکه بیماری ایشان طولانی شد. حدود 20 ساعت قبل از رحلتشان، بنده با چند نفر دیگر به عیادت ایشان رفتیم. هنگامی که آن قامت استوار را روی تخت و رو به قبله دیدم، بغض گلویم را گرفت و نتوانستم تحمل کنم، اما به جای اینکه ما بگوییم انشاءالله طوری نیست، ایشان با بیان لطیفی فرمودند: «ناراحت نباشید، چیزی نیست، هرچه خدا مقدر کرده است همان میشود!»
اواخر که خدمتشان میرسیدم، گاهی جملاتی میگفتند که از آنها بوی یأس از ادامه حیات میآمد. یک بار فرمودند: «دیگر سیر شدهام، باید بروم، باید به خودم بپردازم، دیگر نمیخواهم کسی را ببینم» و بنده میگذاشتم به حساب اینکه پیرمرد و ضعیف شدهاند و میخواهند استراحت کنند.
ایشان در اواخر عمر دستور داده بودند که دیگر نوه کوچکشان را نزدشان نبرند، چون به او فوقالعاده علاقه داشتند و بچه هم به ایشان علاقه زیادی داشت. امام حتی در این حد دلبستگی را هم بر خود نمیپسندیدند. در روزهای آخر فقط حضرت آقا که رئیسجمهور بودند و آقای هاشمیرفسنجانی که ریاست مجلس را به عهده داشتند، به حضور امام میرسیدند و در کنار تخت ایشان بودند.
پس از رحلت امام، مجلس خبرگان در یک اقدام تاریخی، بهسرعت جانشین ایشان را تعیین کرد. خاطره آن روز تاریخساز را بیان بفرمایید. جلسه خبرگان در 14 خرداد 68 چگونه آغاز شد و تداوم یافت؟
با رحلت حضرت امام، همه در برابر یک واقعیت بسیار تلخ قرار گرفتیم و آن هم فقدان آن رهبر الهی بود که با درایت، ایمان و هوشمندی بینظیری توانسته بود کشتی این کشور را از طوفانهای مهیب عبور بدهد و به ساحل نجات برساند.
با رحلت امام، غروب همان روز تمام اعضای خبرگان از سراسر کشور فراخوانده شدند تا صبح فردا در محل مجلس شورای اسلامی سابق، جلسه اضطراری فوقالعاده تشکیل بدهند. بنده هم در آن جلسه حضور داشتم. مجلس خبرگان در هالهای از غم و اندوه فرو رفته بود و صدای هقهق گریه حضار هرازگاهی سکوت جلسه را میشکست. فقط خدا میداند که آن لحظات چقدر سنگین و طاقتفرسا بود. پس از تلاوت قرآن و قرائت حمد و سوره برای روح ملکوتی امام، دو پاکت سر به مهر که هر یک حاوی نسخهای از وصیتنامه الهی سیاسی امام بودند و یکی به آستان قدس رضوی و دیگری در مجلس شورای اسلامی به امانت سپرده شده بودند، باز شدند. قرار بود وصیتنامه را مرحوم آسیداحمد آقا بخوانند که از شدت تأثر نتوانستند و قرائت وصیتنامه به عهده حضرت آقا گذاشته شد؛ وصیتنامهای سراسر مشحون از نکات بلند و آموزنده و آیندهنگری و صلاحاندیشی امام برای نسلهای آینده.
پس از قرائت وصیتنامه نوبت به انتخاب رهبر آینده نظام جمهوری اسلامی رسید. در قانون اساسی آمده است که اگر در میان افراد واجد شرایط رهبری به شرح مذکور در قانون اساسی، فردی واجد همه شرایط بود، همان شخص برای رهبری انتخاب شود، وگرنه از میان واجدین نسبی شرایط عمومی، سه نفر که نسبت به دیگران امتیازات بیشتر دارند به عنوان شورای رهبری انتخاب شوند.
شما با شورای رهبری موافق بودید؟ این ایده تا چه حد در آن مجلس مقبولیت داشت؟
خیر، نه آن موقع موافق بودم، نه حالا هستم! اشکالاتی که آن روز بر شورای رهبری داشتم، هنوز هم دارم و آن را برای اداره کشور کارآمد نمیدانم. علاوه بر اینکه براساس مبانی فقهی ولایت فقیه، شورای رهبری را فاقد وجاهت شرعی و مبنای علمی میدانم، بنابراین در همان جلسه تصمیم داشتم که اگر شورای رهبری مطرح شد، اشکالات اساسیای را مطرح کنم، چون نه در آن مجلس و نه بیرون از آن، سه تن را که بتوانند هماهنگ اداره کشور را به عهده بگیرند، سراغ نداشتم.
هرچند عده زیادی از علما در سراسر کشور مجتهد بودند، اما به اعتقاد بنده این امتیاز برای رهبری کشور کافی نیست. تدبیر، شجاعت، آشنا بودن با زمان، آیندهنگری، سیاستمداری و ویژگیهایی از این دست، لازمه رهبری هستند که ضرورتاً با اجتهاد فقهی حاصل نمیشوند. بنده در آن جلسه شرایط مذکور در قانون اساسی را درحضرت آیتالله خامنهای(دامت برکاته) میدیدم. ایشان به اعتقاد بنده، از هر نظر شایستگی احراز این منصب را داشتند و تصمیم من این بود که اگر رهبری ایشان مطرح شد، استدلالهای خود را در دفاع از ایشان به سمع مجلس برسانم.
خوشبختانه بحث شورایی بودن رهبری رأی نیاورد و سرانجام حضرت آقا به هیئت رئیسه مجلس پیشنهاد شد و آقای هاشمیرفسنجانی به عنوان نایبرئیس مجلس خبرگان، نام ایشان را از تریبون مجلس اعلام کرد. با اعلام نام ایشان، نور امید در چهره اکثر حاضرین ظاهر شد و ما که در غم از دست دادن امام رمق از دست داده بودیم، جان تازهای گرفتیم. با اینکه اکثریت قاطع مجلس با رهبری ایشان موافق بودند، اما خود حضرت آقا بهشدت اصرار داشتند که از پذیرش این مسئولیت معاف شوند، حتی پشت تریبون قرار گرفتند و از هیئت رئیسه و اعضای خبرگان خواستند که این بار سنگین را روی دوش ایشان قرار ندهند! در مقابل، اعضای برجسته خبرگان رهبری از جمله مرحوم آیتالله مشکینی قبول این مسئولیت را امری الهی، شرعی و ملی میدانستند. سرانجام موضوع رهبری حضرت آقا به رأی گذاشته شد و ایشان با اکثریت قاطع آرای اعضای خبرگان مسئولیت رهبری را به عهده گرفتند.
با انتخاب ایشان گویی بار سنگینی از روی دوش همه برداشته شد و نقشههای شوم دشمنان که تصور میکردند با رحلت امام، شیرازه کارها از هم میگسلد، نقش بر آب گردید. نگرانی مردم برطرف شد و همه امیدوار شدیم که پس از رحلت امام، زمام امور به دست فردی مدیر، شجاع، آیندهنگر و سیاستمدار افتاده است که میتواند راه امام را بهدرستی ادامه بدهد.
عدهای در آن برهه این شبهه را مطرح میکردند که رهبر انقلاب باید مرجع باشد. این مشکل چگونه حل شد؟
پس از رأیگیری و انتخاب حضرت آقا به رهبری، آقای هاشمی از قول حضرت امام نقل کرد که: «آقایان به دنبال مجتهد صاحب رساله و سرشناس که عدهای مقلد داشته باشد نباشند بلکه مجتهد بودن و مدیر و مدبر و شجاع و توانمند بودن برای اداره کشور مانند آقای خامنهای کافی است.» نقل این گفته امام، اسباب دلگرمی بیشتر ما شد.
نظر خود ایشان چه بود؟
اتفاقاً پس از این انتخاب، بنده در جلسهای خدمتشان عرض کردم که: «شما تا به حال رئیسجمهور بودهاید که سمتی سیاسی و اجرایی است، اما اینک که در کسوت رهبری درآمدهاید، مهمترین ویژگی آن قدرت علمی و فقهی است و مردم بهتدریج نیازهای فقهی خود را با شما مطرح خواهند کرد. خود را برای پاسخگویی به این نیازها مهیا کنید.» ایشان در نهایت تواضع فرمودند: «آقایان دیگر هستند و نیازی به من نیست، امیدوارم که مردم هیچگاه در این امور به من نیاز پیدا نکنند. انشاءالله فقهای عالیمقدار همواره در بین مردم باشند و مسائل فقهی آنها را اداره کنند. خوب است که مردم به من فقط در اداره امور جاریه کشور اکتفا کنند.»
این فرمایش ایشان است، ولی خواست مردم چیز دیگری بود و هست و تا آنجا که بنده اطلاع دارم، حجم استفتائاتی که به دفتر ایشان میرسد، کمتر از استفتائاتی که به دفتر امام(ره) میرسید نیست. قدرت استنباط معظمله و مدارج علمی و اجتهاد ایشان هم که بحمدلله طی سالهای رهبری ایشان هر روز آشکارتر از روز قبل شده است.
و سخن آخر؟
وجود مبارک مقام معظم رهبری نعمت بزرگی است که خداوند به ملت خداجوی ما ارزانی داشته است. امیدوارم مردم ما قدر این انقلاب را که بهای آن خون شهدا و ایثارگریهای امام راحل و دیگر بزرگان انقلاب است بدانند و در پاسداری از ارزشهای انقلاب بکوشند تا انشاءالله این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت متصل گردد.
منبع : روزنامه جوان