۱۹ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۴
کد خبر: ۳۲۱۱۹۸
بخش نخست/ در گفت‌وگو با پژوهشگر حوزوی مطرح شد؛

بایسته‌های تاریخ‌نگاری تراز انقلاب اسلامی/ بررسی فراز و فرودهای وضعیت گذشته و حال تاریخ انقلاب اسلامی

خبرگزاری رسا ـ باید مشخص کنیم که چه افرادی در سطح جهان با انقلاب اسلامی مخالفت کردند؟ چه کسانی از رویش‌های انقلاب اسلامی هستند؟ تمام این مسائل متصل به تاریخ انقلاب اسلامی است؛ به همین دلیل به مجموعه‌های مختلفی نیاز داریم تا تاریخی در تراز نهضت امام خمینی(ره) را بنگارند.
سيد حميد روحاني

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حسن مقدمی شهیدانی متولد گیلان و در حال حاضر، سال‌هاست که طلبه درس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم است. در کنار فقه و اصول، در رشته‌های دیگر مانند فلسفه اسلامی، تفسیر، علوم قرآنی نیز مطالعات تخصصی و مقالاتی دارد. وی کارهای رسانه‌ای را از ابتدای طلبگی شروع کرده و مقالات متعددی را در زمینه‌های مختلف در مجلات رسمی منتشر کرده است. وی معاونت پژوهشی مدرسه علمیه امام صادق(ع) دماوند و سابقه سردبیری فصلنامه علمی پژوهشی مرآت را در کارنامه خود دارد.

 

مطالعات و پژوهش‌های تاریخی، حدود یک دهه با مقدمی شهیدانی همراه است و به همراه تعدادی از فضلای قم از اعضا «موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان» به شمار می‌رود. وی همچنین به مدت 4 سال است که ریأست «بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه واحد قم» را از طرف مورخ نامدار انقلاب جناب حجت‌الاسلام سید حمید روحانی بر عهده دارد که در این بنیاد، پروژه‌های عظیمی چون «دانشنامه انقلاب اسلامی» در حال تدوین است و از مقدمی در فصلنامه پانزده خرداد مقالاتی منتشر و مصاحبات زیادی از شخصیت‌هایی که در دوران مبارزات انقلاب اسلامی نقش داشته‌اند، گرفته شده است.

 

در گفت‌وگو با این محقق و پژوهشگر حوزوی به بررسی تاریخ انقلاب اسلامی پرداختیم که در ادامه متن آن را ملاحظه می‌کنید؛

 

رسا ـ در کارنامه پژوهشی شما، موضوعات و رشته‌های متنوعی به چشم می‌خورد، نخ تسبیح این تکثرها را چه چیزی می‌دانید؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم. اولاً این موارد ناچیز که در پیشینه پژوهشی حقیر می‌بینید، حقیقتاً در مقابل دریای علوم اسلامی و انسانی که در آثار بزرگان حوزوی و دانشگاهی مشاهده می‌شود، در حدّ هیچ است. اما بنده با اعتقاد به نظام فکری در اندیشه اسلامی، همواره تلاش کرده‌ام که تخصص پایه و رویکرد اصلی فعالیت‌های علمی‌ام فقه و اصول باشد؛ چرا که پایه اصلی در اثبات هویت طلبگی افراد، محوریت مطالعات اجتهادی در دروس فقه و اصول است و بدون این مسائل، نمی‌شود در علوم اسلامی به حد نظریه پردازی و اجتهاد دینی رسید.

 

البته با همین رویکرد لازم دانسته‌ام که به رشته‌های تخصصی غیر از فقه و اصول همانند فلسفه اسلامی، تفسیر، علوم قرآنی و... نیز بپردازم. در بحث تاریخ هم در زمینه تاریخ شفاهی و مکتوب به عنوان حاشیه پژوهش‌های حوزوی، حدود 8 سال است که تمرکز نسبی دارم. در تاریخ مکتوب، مطالعاتی در زمینه تاریخ صدر اسلام داشته‌ام که بیشتر به مطالعه قیام‌ها و تجارب تشکیلاتی در تاریخ اسلام اختصاص داشته است.

 

در تاریخ معاصر نیز مقداری از تاریخ عصر مشروطه و بعد از آن را مطالعه کرده‌ام و در این‌باره مقالاتی نیز نوشته‌ام. در بحث تاریخ شفاهی تاریخ شفاهی نهضت امام راحل و جنگ را بررسی کرده‌ام. مسأله مهم لازم به ذکر آن‌که، این محوریت داشتن مطالعات فقهی و اصولی در سامان یافتن مطالعات در سایر رشته‌های علوم انسانی ـ از جمله تاریخ معاصر ـ اثر مستقیم دارد. در تحلیل گزاره‌های تاریخی، صحت سنجی مدعاها و اقوال، بررسی نقادانه و جمع‌بندی داده‌های تاریخی، همه جا اثر مطالعات فقهی و اصولی واقعاً محسوس است.

 

 

رسا ـ گویا بیشتر مطالعات شما در زمینه تاریخ است. پرسش بنده این است که احساس نمی‌کنید مجموعه‌ها و مراکز کافی برای تاریخ نگاری انقلاب اسلامی وجود دارد؟

 

به قدری در این فضا خلأ وجود دارد که بنده به شخصه دست بوس تمام مجموعه‌هایی که در دورترین نقطه و با کمترین تولیدات در عرصه تاریخ انقلاب اسلامی هستند و در عین حال با تعهد به حقیقت فعالیت می‌کنند، هستم. اصل وجود مجموعه‌های متکثر و متعدد با موضوع تاریخ انقلاب اسلامی یک پدیده مبارک است.

 

البته با وجود همه این مراکز هنوز از حیث کمیت و کیفیت به تاریخ نگاری در تراز انقلاب اسلامی نرسیده‌ایم. به نظرم تا زمانی که از نظر روایت رویدادهای مرتبط با انقلاب اسلامی و از حیث کیفیت منشورات این عرصه به حد مطلوب نرسیده‌ایم، نه تنها مجموعه‌های فعلی کافی نیست بلکه باید گستره این مجموعه‌ها بیشتر شود. چقدر از فعالان نهضت امام خمینی(ره) را سراغ داریم که کسی سراغ‌شان نرفته تا گرد فراموشی بر ذهن‌شان نشسته است؟ در تاریخ مکتوب نیز کارهای زیادی بر زمین مانده است که مهم‌ترین آن، نگارش دانشنامه انقلاب اسلامی و تکمیل تاریخ نهضت امام خمینی(ره) و تاریخ جمهوری اسلامی است.

 

رسا ـ شما در مجموعه «بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی» به دنبال چه چیزی هستید؟

 

ما به دنبال این هستیم که در تراز عظمت، گستره و عمق وقایع نهضت امام خمینی(ره) در تحولات داخل ایران و مناسبات بین‌المللی، تاریخ نگاری را پیش ببریم. اتفاقی که تاکنون رخ نداده است. مراکز تاریخ نگاری فعلی با همه زحماتی که داشته‌اند، هنوز حتی تاریخ نهضت امام(ره) از بدو آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی را در داخل ایران هم به طور کامل ثبت و ارائه نکرده‌اند. تمام مسائل را نشنیده‌ایم و درباره تمام افرادی که زحمت کشیده‌اند، نگفته‌ایم؛ چه رسد به اثرات گسترده بین المللی و موجی که انقلاب اسلامی در جهان ایجاد کرد.

 

این تحولات ناشی از نهضت امام(ره) باید با همه ابعادش روایت شود. فرض کنید، عده‌ای از شیعیان در روستای کوچکی در کشور آذربایجان ـ روستای نارداران ـ وقتی از دنیا می‌روند، آرم جمهوری اسلامی را روی سنگ قبرشان حک می‌کنند. این یک موضوع ناب تاریخ انقلاب است اما شما رد پای کم‌رنگی از روایت رویدادهای پرشمار این چنینی در تاریخ موجود می‌بینید. یا فرض بفرمائید، همین نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» که به ابتکار امام راحل تأسیس و به جهان معرفی شده است، موجی در محافل علمی دنیا ایجاد کرده است. تولیدات فراوانی در نقد یا تفسیر آن ارائه شده که گزارش آن‌ها باید در تاریخ انقلاب منعکس شود. یا مسأله بیداری اسلامی و نسبت آن با انقلاب اسلامی و هزارها موضوع کار نشده دیگر.

 

باید مشخص کنیم که چه افرادی در سطح جهان با انقلاب اسلامی مخالفت کردند؟ چه کسانی از رویش‌های انقلاب اسلامی هستند؟ تمام این مسائل متصل به تاریخ انقلاب اسلامی است؛ به همین دلیل به مجموعه‌های مختلفی نیاز داریم تا تاریخی در تراز نهضت امام خمینی(ره) را بنگارند. همچنین در چنین وضعیتی که تاریخ نگاری لیبرال شدیداً با صرف بودجه‌های هنگفت کمر بسته است به تاریخ نگاری سرمایه محور و با رویکرد و سلیقه خاص خودش به روایت تاریخ انقلاب دست زده است، انفعال، سهل انگاری و کم کاری درست نیست و خطای راهبردی محسوب می‌شود.

 

با توجه به مسائل مطرح شده، در این مجموعه با نگاهی کلان به دنبال تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و نگارش دانشنامه انقلاب اسلامی در حال پیگیری است. تاریخ انقلاب در حوزه شفاهی و مکتوب همزمان پیگیری می‌شود. ضمناً تعامل مثبتی با مجموعه‌های همگرا ـ با طیف‌های فکری مختلف و سلیقه‌های متنوع ـ به وجود آمده است که امر مبارکی است.

 

 

رسا ـ آیا در بررسی کیفیت کارهای موجود، نقدهایی وجود دارد؟

 

بله. قطعا در همه کارهای علمی می‌توان نقدهایی را وارد کرد. البته نقد به نظرم باید در فضای برادری صورت بگیرد، ولی یک سری رقابت‌های غیر ضروری و نقدهای دل سرد کننده نباید بر مجموعه‌های تاریخی که به مثابه یک پیکر هستند، وجود داشته باشد. فضا به قدری نیازمند حضور افراد متعهد در عرصه تاریخ انقلاب است که یک جبهه تاریخ نگاری باید ایجاد شود.

 

رسا ـ در بررسی نقادانه تاریخ موجود، چه آسیب‌هایی مشاهده می‌شود؟ در صورت امکان نمونه‌هایی را بیان کنید.

 

البته بنده در این بحث مختصر نمی‌توانم به صورت مبسوط وارد فضای تاریخ نگاری فعلی درباره تطهیر پهلوی، تاریخ نگاری تحلیلی، تاریخ نگاری قدرت مأبانه شوم، ولی برای نمونه چند مورد را بیان می‌کنم. اکنون آن‌چه در خارج می‌بینیم و برخی از داخلی‌ها نیز به این کاروان پیوسته‌اند، این است که افرادی می‌خواهند رضاخان که فردی بی‌سواد، قُلدر، فحاش ـ این مسائل را از سر تعصب و احساسات به کار نمی‌برم بلکه مستند است ـ بوده است را یک اسطوره اخلاقی و پدر ایران نوین معرفی کنند. این‌ها همه از اثرات و آسیب‌های تاریخ نگاری موجود است.

 

یا برای نمونه برخی تلاش می‌کنند از هویدا، فردی که همسرش(لیلا امامی) همجنس‌گرایی او را صراحتاً در خاطراتش مطرح کرده، یا بحث مشارکت او در قاچاق طلا و مواد مخدر در روزنامه‌های پیش از انقلاب آمده، یک تاریخ نگار وابسته و مزدور به نام «عباس میلانی» کتابی به نام «معمای هویدا» می‌نویسد و در این کتاب تمام واقعیت‌های منفی که از زندگی هویدا توسط نزدیکان و روزنامه‌های پیش از انقلاب بازگو شده را به نحوی توجیه می‌کند و تأویل می‌برد. این تاریخ نگار از هویدایی که با هیچ آب زمزمی پاک نمی‌شود، بهایی‌زاده و بهایی است، ضد دین و لاقید بوده، یک سیاستمدار محبوب، یک انسان نازنین، شیک و اتوکشیده روایت می‌کند.

 

جالب اینجاست که خود «عباس میلانی» فردی است که پیش از انقلاب کمونیست بوده و به واسطه این موضوع در زمان شاه دستگیر و زندانی شده است؛ ولی حالا دقیقا فردی که روزی آرمان او مبارزه با امپریالیزم که در رأس آن آمریکا بوده، اکنون در غرب نشسته و به دنبال تطهیر شخصیت‌‌هایی مانند شاه و هویدا و به فکر تحریف وقایع انقلاب است. در این کتاب نسبت‌های ناروایی به افراد مختلفی داده که مقالاتی در نقد آن نوشته شده تا جنبه‌های تحریف آن را نشان دهد.

 

شما فرض کنید شخصیتی همانند «یرواند آبراهامیان» کتابی می‌نویسد به نام «ایران بین دو انقلاب» که روایت تحلیلی رویدادهای نهضت مشروطیت و نهضت امام خمینی(ره) را شامل است و از قضا این کتاب امروز از مصادر معتبر پژوهشگران داخلی در نگارش کتاب‌ها و مقالات در داخل کشور است. حال باید پرسید فردی که حدود 60 سال است که در ایران حضور نداشته، چگونه کتابی را می‌نویسد که برخی از مجلات زنجیره‌ای مانند مهرنامه و اندیشه پویا چنین ترویج می‌کنند که این نویسنده تاریخ ایران را بهتر از ایرانی‌ها نوشته است!

 

در این‌که تحصیلات عالیه، تحقیقات، تحصیل و تدریس در مراکز علمی معتبر را دارد هیچ شکی نیست؛ ولی فردی است که ایران نبوده است. طبیعتا تحولات نهضت را آن‌چنان که فعالان نهضت درک کرده‌اند، نفهمیده است. تازه کتاب را هم به زبان لاتین نوشته است. گذشته از همه این‌ها، در این کتاب اگر به تعداد انگشتان دست این فرد به مستندات و مکتوباتی که توسط تاریخ نگاران و راویان نهضت امام(ره) منتشر شده ارجاع می‌داد، بنده به او نقد جدی نمی‌کردم. ولی بیش از نیمی از منابع و مصادر او روزنامه‌ها، مجلات و مقالات کمونیستی است و نیم دیگر آن که مربوط به پیش از انقلاب اسلامی است، مربوط به منابع و تحلیل‌های مستشرقین از تاریخ انقلاب اسلامی است.

 

یک فردی اگر دقت نکند و این چالش‌ها را مطرح نکند، جامعه‌ علمی ما بدون توجه به این مسائل و پاسخ به این سؤالات، به منابعی از این دست به عنوان یک منبع معتبر در تاریخ انقلاب اسلامی مراجعه می‌کند. یکی از راه‌هایی که «آبراهامیان» در این کتاب پیموده، این است که انقلاب اسلامی را از زاویه دید کمونیستی روایت می‌کند. این موضوع بسیار مهمی است.

 

 

البته وی فردی است که هیچ علاقه و تعهدی نسبت به اندیشه‌های چپ ندارد و لیبرال است، ولی با منابع چپ، تلاش می‌کند انقلاب و نهضت امام راحل را به نفع کمونیست‌ها مصادره کند. دقیقا همان گفتمانی که شاه به دنبال آن بود. شاه مدام در کتاب «پاسخ به تاریخ» می‌گوید: «اتحاد سرخ و سیاه، اتحاد نامقدس، کمونیست‌های مسلمان، کمونیسم اسلامی.» مدام می‌خواهد مبارزان مسلمان را به مبارزان ملحد و مارکسیست چپ بچسباند. در صورتی که ما وقتی در یک بررسی دقیق و میدانی وارد می‌شویم، می‌بینیم گروه‌های چپ، نه در میان مردم پایگاه و محبویت اجتماعی خاصی داشتند و نه امام راحل هیچ وقت حاضر شد تئوری‌ها و راهبردها و تاکتیک‌های مبارزاتی آن‌ها را بپذیرد.

 

یکی از مهم‌ترین عقاید این گروه‌ها، مبارزه مسلحانه بود که امام(ره) هیچ‌گاه آن را تأیید نکرد. حتی گروه‌های مبارز مسلمان نیز وقتی از امام(ره) خواستند اجازه مبارزه مسلحانه را بدهند، اجازه ندادند. راهبرد اصلی امام خمینی(ره) در نهضت بر بحث روشنگری مردمی بود. به این خاطر لازم است یک نهضتی در این قصه شکل گیرد و از نخبگان متعهد که ترجیحاً حوزوی ـ که فواید و برکات خاص خود را دارند ـ شکل بگیرد.

 

رسا ـ تاریخ نگاری تراز انقلاب اسلامی چگونه محقق می‌شود؟

 

نخستین گام، برخورداری از نیروی متعهد و محقق است. گام دوم، گستره و دامنه روایت خود از تاریخ انقلاب را در کل کشور و جهان افزایش دهیم و خودمان را محدود به شهرهای خاصی که در مبارزات پیشرو بودند، نکنیم. بلکه سعی کنیم تمام تحولات و همه افرادی که در تحولات نهضت سهمی داشتند را به همان میزان سهم روایت کنیم.

 

بر خلاف مدعای برخی از فعالان رسانه‌ای یا اعضای برخی احزاب و سازمان‌های سیاسی ـ که تلاش می‌کنند انقلاب ایران را حرکتی نخبگانی معرفی کنند ـ بار اصلی نهضت به دوش توده‌های مردم بوده است؛ لذا باید در تدوین تاریخ انقلاب نیز سراغ همین عناصر محوری تحولات انقلاب برویم. آن‌چه مطالبه اصلی امام راحل در عرصه تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است، توجه به نقش پدیدآورندگان واقعی نهضت است.

 

البته پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قصه خاص خود را دارد که باید بتوانیم رویش‌های انقلاب اسلامی در سطح جهان را به صورت دقیق، مستند و منسجم روایت کنیم. نقش اندیشه‌های امام راحل و تفکرات و مدل مربوط به انقلاب اسلامی در مراکز آکادمیک غرب مطالعه نشده است. یا درباره میزان أثرگذاری و رابطه تئوریک انقلاب اسلامی با تحولات کشورهای اسلامی تحقیق و بررسی نشده که نیازمند کار است.

 

چالش‌هایی که انقلاب اسلامی غرب را به آن مواجه کرد، چیست؟ آثاری که غربی‌ها در نفی یا تأیید انقلاب اسلامی نوشته‌اند، چیست؟ تمام این مسائل باید تجمیع و بر سر آن بحث شود. ما باید در روایت تاریخ انقلاب اسلامی یک روایت تک بعدی و کاریکاتوری نداشته باشیم. بلکه روایت ما کلان‌نگر و کلی‌نگر، واقعه بینانه و در طراز نهضت امام خمینی(ره) از نظر شمولیت و عمق باشد.

 

 

رسا ـ در تاریخ‌نگاری مکتوب انقلاب به چه اسنادی استناد می‌کنید؟

 

در بحث تاریخ مکتوب مستندات بسیار مهم است. اگر تاریخی از مستندات کافی برخوردار نباشد، نه مورد اعتماد بوده و نه عاری از تعارض و تناقض خواهد بود؛ ولو این‌که مشهور باشد. برای نمونه تاریخ مشروطه «کسروی» یکی از مشهور‌ترین منابع مکتوب در عرصه تاریخ مشروطه است، ولی شما آن‌جا روایت کسروی را می‌شنوید؛ هیچ‌جا نمی‌گویید: «من بر اساس فلان سند این مطلب را بیان می‌کنم.» یا سند آن را معرفی کند. به همین دلیل مخاطب میان دو راهی قرار می‌گیرد.

 

از سویی «سید احمد کسروی» دارای روحیه هجمه به مخالفان بوده است؛ نه فقط با مذهبی‌ها بلکه با هر فردی که سلیقه سیاسی و اندیشه‌های او را قبول نداشته، هجمه می‌کرده است. مواجه وی با تاریخ نیز این‌گونه است. مسلما فردی که شخصیت کسروی را بشناسد، این نحوه تاریخ نگاری او را ببیند، اهل تحقیق باشد، به دنبال واقعیت باشد و از تعصب عاری شده باشد، در آن زمان یک نحوه بی‌اعتمادی و تردید حاصل می‌شود و تردید آفت تاریخ نگاری است.

 

یعنی تاریخ نگار قرار است واقعیت‌ها را برای عبرت گرفتن و کشف حقایق روایت کند، نباید خودش دوباره زمینه تردید را ایجاد کند. لذا ما شدیدا به مستند نویسی معتقدیم. ولو این‌که متن‌ها با مدت زمان طولانی‌تری تولید شود و کند‌تر جلو برویم؛ ولی باید مستند باشد.

 

کسروی خودش ناظر بر حوادث نهضت مشروطه هم نیست و در زمان تمام وقایع مشروطه، یک نوجوانی در تبریز بوده است و در حالی تاریخ مشروطه ایران را نوشته است که در هیچ جا شاهد و ناظر وقایع نبوده است. از طرفی در مورد مطالب کتاب خود، مستندی هم به دست نمی‌دهد. فلذا در حالی که تاریخ نگار، نه خود ناظر حوادث است و نه سند و منبعی ذکر می‌کند، از چه راهی باید به صحت روایت تاریخی او پی‌برد؟ کتاب کسروی از این باب به طور کلی زیر سؤال است.

 

البته این به معنای غلط بودن همه مطالب کتاب نیست بلکه به معنای عدم اعتماد به گزاره‌های تاریخی ادعایی اوست. این مطلب از آنجا اهمیت دارد که برخی از محققین سخن کسروی را به عنوان تنها روایت معتبر و غیر قابل خدشه برمی‌شمارند و این درست نیست!

 

بخش عمده اسناد نیز اسناد منتشر شده‌ای است که مجموعه‌های رسمی و آرشیو‌های رسمی و مورد اعتماد ما منتشر کرده‌اند. بخش دیگری نیز از آرشیوه‌های خود مرکز در تهران گرفته می‌شود که اصل آن موجود است. بخش دیگر نیز توسط افراد مختلف به ما رسانده می‌شود.

 

یکی از اتفاقات خوبی که در این مجموعه(بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه واحد قم) رخ داده و ادامه دارد این است که بر حسب اعتماد و اطمینان، افراد مختلف اسناد و مدارکی که مرتبط با تاریخ انقلاب است را در اختیار ما قرار می‌دهند. به همین دلیل یک آرشیو صوتی و تصویری تقریبا قابل استفاده داریم. همچنین بخش بسیار زیادی از اسناد در این‌جا فراهم شده که تحت عنوان اسناد منتشر نشده، دسته بندی شده و به فراخور آن موضوعات منتشر می‌کنیم.

 

 

رسا ـ در تاریخ نگاری انقلاب اسلامی به صورت شفاهی از چه افرادی بهره‌ می‌گیرید؟ یعنی آن فرد باید دقیقا در حادثه بوده باشد یا نه بر اساس جایگاه، شأنیت، اسم و... این مسائل را از وی پیگیر می‌شود؟

 

بسیار مسأله مهمی است که ما تاریخ را از زبان چه کسی می‌خواهیم روایت کنیم. بحث‌های مفصلی نیز در عرصه تئوریک تاریخ شفاهی شکل گرفته است. رویکرد ما این است همانگونه که حضرت امام(ره) در پیام تاریخی به حجت‌الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی تأکید دارند: «وقایع را آن‌گونه باید روایت کرد که اتفاق افتاد.» تاریخ را باید کسانی روایت کنند که تاریخ را رقم زده‌ و ساخته‌اند.

 

لذا اولویت نخست ما کسانی هستند که در متن وقایع نهضت بودند. مسلما همه که همه جا نبوده‌اند و اگر حضور داشته‌اند، در متن نبوده‌اند. اولویت این است که پس از این‌که موضوعات، سیر، سؤوالات و... مشخص شد، به سراغ افرادی برویم که خود راقم آن حادثه بوده‌اند. یعنی پدیده آورنده آن حادثه بوده‌اند.

 

مسأله دوم، از نظر ما در انتخاب افراد، شهرت آن‌ها در حال حاضر یک اصل نیست؛ بر خلاف برخی دیگر از بنگاه‌های تاریخ نگاری که اکنون وجود دارد و شاید در برهه‌ای دچار این شدند که به سراغ مشاهیر بروند؛ ولی این هیچ خصوصیتی ندارد. حتی احتمال دارد در یک زمانی یک بقال، نانوا و فرد ساده‌ای نزدیک‌ترین افراد به یک حادثه‌ مهم بوده باشند. ما نباید روایت‌های را ذیل عناوین و نام‌ها تعریف کنیم. این به یک تحریف ناخواسته و حذف بسیاری از گذاره‌ها منجر خواهد شد.

 

البته این به معنای حضور و شرکت این افراد در مبارزات نیست بلکه شخصی صرفا می‌تواند ناظر و بیننده یک واقعه ولو به صورت تصادفی بوده باشد؛ همین به معنای آن است که می‌توان از او مطلب گرفت. یعنی راوی لزوما نیاز نیست که خودش فرد محوری در مبارزات باشد. همین که ناظر بی‌واسطه وقایع باشد و در نقل هم امانت را رعایت کند، منبع مهمی در روایت تاریخ است.

 

موضوع دوم این است که ما خودمان را در بند سلایق فکری و سیاسی افراد نمی‌بینیم، بلکه در شنیدن روایت است. نمی‌گوییم: «آن فرد اکنون چگونه است» چون بسیاری از این افراد در پیداش نهضت یا مبارزه دقیقا 180 درجه اکنون خودشان بوده‌اند. ما باید عملکرد آن دوران این افراد را به دست آوریم و این دست یافتنی نیست مگر این‌که امینانه و صادقانه پای روایت این‌‌ها بنشینم و یک فضای اطمینان و اعتماد دو طرفه ایجاد کنیم که آن‌ها روایت خود را بگویند.

 

موضوع بعد این است که نمی‌توانیم سخن افراد ولو این‌که به حادثه نزدیک بودند، عزیز و مورد اعتماد هستند را بدون تحقیق بپذیریم. این نیز یک موضوع مهم است. آن‌هایی که در بند نام‌ها هستند و سلایق سیاسی برای آن‌ها بسیار اصالت دارد، در این بعد تحقیقی نیز یک سهل‌انگاری انجام می‌دهند. ولی ما می‌گوییم اگر به دنبال حقایق و واقعیت هستیم، فرد در هر رتبه‌ای قرار دارد، در هر شأن اجتماعی که هست، آن‌ چیزی که از زبانش خارج می‌شود را باید با تحقیق پذیرفت. چون قرار است یک میراث معنوی برای نسل‌های آینده باشد. باید دقت کنیم، یعنی ببینیم ما به ترویج یک واقعیه و حقیقت تاریخ کمک می‌کنیم یا در تحریف تاریخی شریک می‌شویم.

 

بسیاری از مجموعه‌ها خواسته یا ناخواسته به سمتی می‌روند که کاتب تحریفات تاریخی دیگران باشند. لذا با تحقیقاتی که ما صورت می‌دهیم، هم در تنظیم نظام سؤوالات مختلف و هم در تدوین خاطرات این افراد کاملاً پژوهش محور حرکت می‌کنیم و نتیجه و فرآیند این تاریخ شفاهی یک تاریخ شفاهی است که تقریبا به واقعیت نزدیک است.

 

نمونه خوب این مدلی که گفتم را می‌شود کارهای «محسن کاظمی» دانست. یعنی این توجه و دقت نظر را در تنظیم خاطرات شفاهی داشته است. ولی آن نیز کمال مطلوب نیست و آن‌چه اینجا به دنبال آن هستیم نه تنها پیگیری تناقض‌ها، بلکه یک مقابله با اسناد نیز است.

 

برای نمونه ـ شاید یک موضوع بسیار ساده‌ای باشد ـ در سه یا چهار نمونه خاطرات برخی از مبارزان، در مورد موعد ورود امام به نجف گفته شده که ایشان تابستان وارد نجف شدند و دروس حوزه تعطیل بود! در حالی که امام 13 مهر وارد عراق و در تاریخ 23مهر 44 وارد نجف شدند. این نشان می‌دهد کسانی که این کتاب‌ها را تدوین کرده‌اند، نرفته‌اند تاریخ ورود حضرت امام(ره) به نجف را ببیند و یک مجموعه تاریخ نگاری معتبر نیز در چندین کتاب، این موضوع(ورود امام در تابستان) را تکرار کرده است.

 

وقتی در یک موضوع به این میزان ساده که نمی‌شود گفت: «مورد تردید بود» سهل انگاری در تدوین صورت می‌گیرد؛ فردی که می‌خواهد این روایت را تنظیم و توزیع کند باید بسیار دقت داشته باشد. چون این خود سبب می‌شود که به بقیه مسائل نیز اعتماد نشود.

 

 

رسا ـ در تاریخ شفاهی باید چگونه عمل کرد که به نتیجه رسید؟

 

در تاریخ شفاهی باید متناظر و متظاهر با یک‌دیگر روایت‌ها را دید و جمع‌بندی کرد. بدون ایجاد مباحثه تاریخ، نمی‌شود ادعا کرد که تاریخ نوشته شده است. البته این موضوع در تاریخ مکتوب نیز وجود دارد. لازم است بنده یادآوری کنم که خاطره‌نگاری حد واسط میان تاریخ‌نگاری مکتوب و شفاهی است.

 

در خاطره‌‌نگاری این آسیب را بسیار می‌بینیم. یعنی افرادی تنها از زاویه ذهنی خودشان روایتی را بیان کرده و تمام مناسبت‌های حزبی، سیاسی و سلیقه‌ای را محور قرار داده‌اند و قطعا این موضوع مصیب به واقع نیست و منبع انحصاری و مورد اعتماد در تاریخ نگاری نخواهد بود.

 

برای نمونه در خاطرات «آقای ابراهیم یزدی» ادعاهایی مطرح شده که اولین و آخرین فردی که آن‌ها را به زبان آورده، خود ایشان است و وقتی ما خاطرات دیگران و اسناد را می‌بینیم، طیف‌های متعدد و متنوع فعالان نهضت در موارد متعدد آن ادعایی که گوینده منفردش «آقای یزدی» است را رد می‌کند و تقریبا در این موضوع اجماعی وجود دارد.

 

لذا ما در این بازار تاریخ نگاری که با آن مواجه هستیم، به دنبال بیان و انتقال واقعیت هستیم. به عنوان میراث داران نهضت امام خمینی(ره) برای انتقال آن به نسل‌های آینده معتقدیم باید یک فضای تضارب، تحقیق و صحت سنجی گزاره‌های ادعایی به وجود آید؛ فارغ از این‌که فرد چه جایگاهی دارد و داشته است. بلکه بدانیم آیا واقعا ادعاها و روایات‌ها با اسناد سازگاری دارد یا خیر؟ این رویکرد چیزی است که ما در این مجموعه به دنبال آن هستیم و برایمان یک اصل اساسی است./993/402/ر

 

ادامه دارد...

 

گفت‌وگو: محمد راستگردانی

ارسال نظرات