۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۷:۱۱
کد خبر: ۳۲۳۳۴۸
واکاوی ریشه داعش و جریان‌های تندرو اسلامی؛

بررسی امکان زوال تفکرات تکفیری از دنیای اسلام/ تا سیاست کشورهای اسلامی تغییر نکند تندروی همچنان باقیست

خبرگزاری رسا ـ تفکر و خوانش تند از تعالیم اسلام تقریباً از همان دهه‌های آغازین ظهور این دین رحمانی همراه جامعه اسلامی بوده و در هر دوره به شکل و شیوه‌ای رخ عیان کرده است. این خوانش از اسلام در بازه‌های تاریخی مختلف به سبب عوامل جانبی و زمینه‌ای ضعیف یا قوی شده اما هیچ‌گاه از بین نرفته است.
کتاب حقيقت وهابيت

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، هر بار که گرد و خاک یک گروه تندروی اسلامی در منطقه‌ای از جهان ـ عموماً خاورمیانه و شمال آفریقا ـ به هوا برخاسته و سروصدای پیروان تفکری خاص از دین در گوشه‌ای بلند می‌شود، یکی از سؤال‌های اساسی ناظران و بخش‌هایی از جماعت درگیر این است که اساساً این گروه‌ها چگونه شکل گرفته و زمینه‌های آن از کجا نشأت می‌گیرند؟

 

حتی اگر خیلی به قرون گذشته نرویم، در طول همین چند دهه اخیر گروه‌های زیادی از دارندگان تفکر تند و تکفیری در منطقه رخ عیان کرده و پس از مدتی در مواجهه با جبهه مقابل، یا مهجور و کم‌اثر شده‌اند یا با تغییراتی در قالب گروه‌های دیگر به حیات خود ادامه داده‌اند؛ اما هیچ‌گاه به‌طور کامل از بین نرفته‌ و ریشه‌های آن‌ها نیز خشک نشده است.

 

نمونه‌ها از این دست فراوان‌اند؛ لشکر جهنگوی، لشکر طیبه و جیش محمد در پاکستان، طالبان و القاعده در افغانستان، بوکوحرام و الشباب در آفریقا و اخیراً هم داعش و جبهة النصره در عراق و سوریه تنها برخی از این گروه‌های تندرو و تکفیری هستند که با خوانش خاص خود از اسلام هر یک برای مدتی منطقه‌ای را به آشوب کشیده و برای مردم و حکومت‌ها دردسر درست کرده‌اند.

 

به راستی ریشه این گروه‌های تقریباً یکسان در کجا قرار دارد؟ چه می‌شود که برخی در عین حال که خود را مسلمان واقعی می‌دانند تیشه به ریشه اسلام زده و چهره رحمانی این دین آسمانی را می‌خراشند؟ اصلاً چرا باید در بین جامعه مسلمانان این گروه‌ها نشو و نما کنند؟ آیا این زایش شوم نتیجه محتوم احکام و تعالیم اسلامی است؟

 

واقعیت آن است که این تفکر و خوانش تند از تعالیم اسلام تقریباً از همان دهه‌های آغازین ظهور این دین آسمانی همراه جامعه اسلامی بوده و در هر دوره به شکل و شیوه‌ای رخ عیان کرده است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن را طفیلی خانه‌زاد اسلام رحمانی دانست.

 

 

 

 

این خوانش خاص از اسلام در بازه‌های تاریخی مختلف به سبب عوامل جانبی و زمینه‌ای ضعیف یا قوی شده است؛ هر چند که در همین دوره‌ها نیز عوامل متنی و اندیشگی آن در بطن بخش فکری اسلام موجود بوده و هیچ‌گاه از بین نرفته است.

 

تفکر خوارج در صدر اسلام شاید یکی از نخستین نمونه‌های نمود تندروی در آیین اسلام باشد که با همت امام علی(ع) و پس آن نقش‌آفرینی علمای دین مهجور و محدود شد اما این خط فکری در طول تاریخ اسلامی به شیوه‌های مختلف تداوم یافت و در هر دوره و منطقه‌ای به شکل‌های گوناگون سر برآورده است. اگرچه که برای چندین قرن و تا زمانی که خلافت و امپراتوری اسلامی برقرار بود، قدرت و نوا و نمای این گروه‌ها در برابر حکومت منسجم اسلامی چندان به چشم نمی‌آمد.

 

مهجوریت و محدودیت پیروان تفکرات تند اسلامی برای چندین قرن تداوم داشت اما فروپاشی امپراتوری عثمانی و نیافتن جایگزین مناسب برای آن به ویژه در جامعه اهل سنت بار دیگر زمینه رشد و گسترش این تفکرات را مهیا کرد.

 

عوامل زمینه‌ای گسترش تفکرات تکفیری در سرزمین‌های اسلامی

 

بعد از فروپاشی حکومت عثمانی، جهان اسلام تلاش زیادی برای یافتن بدیل آن کرد. جنبش خلافت در هند، تلاش برای پذیرش خلافت حاکم یمن از سوی مسلمانان و تأسیس اخوان المسلمین و حزب التحریر همه گام‌هایی در راستای احیای عظمت و شکوه اسلامی بود، اما مسائل و مشکلات دنیای اسلام بزرگ‌تر، پیچیده‌تر و عمیق‌تر از این بود که با راه‌حل‌های فوق رفع شود.

 

از طرف دیگر جریان روشن‌فکری و اصلاح‌طلبی اسلامی نیز متأثر از فرهنگ و پیشرفت غرب اگرچه تلاش کردند برای جامعه اسلام طرحی نو بریزند اما به واسطه مشکلات و موانع سخت موجود اندک‌ اندک خود به دامن غرب افتاده و تفسیری غربی از اسلام ارائه دادند که خریدار چندانی در بین جامعه متعصب اسلامی نداشت و مسائل را پیچیده‌تر کرد.

 

در چنین شرایطی بود که یک ندا رساتر و محکم‌تر از سایر زمزمه‌های اسلامی شنیده می‌شد؛ بازگشت به سلف صالح و دوران شکوه و اقتدار اسلام و اوج قدرت خلافت خلفا. شعار بازگشت به سلف ابتدا از سوی سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده مطرح شد اما بعدها به نفع ابن تیمیه مصادره شد و برخی علمای اهل سنت و وهابیت، مرجع سلف صالح را آراء و نظریات ابن تیمیه مطرح کردند و این‌گونه بود که راهکار رهایی اسلام از بلاتکلیفی و دوران نشیب، به دام افکار و آرای تند ابن تیمیه افتاد.

 

آنگاه که سید جمال سخن از بازگشت به سلف صالح به میان آورد مراد او سلفی بودن در اعمال بود نه در افکار، اما محمد رشید رضا شاگرد محمد عبده این نظر را تغییر داد و سلفی‌گرایی در عمل و فکر را مطرح کرد و آن را به افکار و آرای ابن تیمیه پیوند زد؛ پیوندی که وهابیت و بسیاری از گروه‌های تندرو تکفیری ثمره آن هستند.

 

 

به هر روی در همان زمان که جهان اسلام راه رهایی خود را در سلفی‌گرایی مبتنی بر آراء و نظریات ابن تیمیه می‌پنداشت، برخی وقایع سیاسی و اندیشگی جهان به مدد گسترش افکار ابن تیمیه آمد. در نیمه دوم قرن بیستم و زمانی که کشورهای مهم عربی از جمله مصر، سوریه، عراق، لیبی و اردن به سمت جریان چپ‌گرای سوسیال و بلوک شرق تمایل یافته بودند، آمریکا به منظور جلوگیری از این روند دست عربستان سعودی را برای گسترش وهابیت در جهان اسلام باز گذاشت و از آن حمایت کرد و وهابیت هم افکار ابن تیمیه را به جای سلفیتی که مورد نظر سید جمال و محمد عبده بود، مطرح ساخت و گسترش داد.

 

این‌گونه بود که سیاست آمریکا در مواجهه با کمونیست به مدد وهابیت آمد و سبب گسترش این تفکر در قالب و عنوان سلفی‌گرایی شد. هر چند که باید توجه داشت عوامل گسترش سلفی‌گرایی جهادی و تندرو در سرزمین‌های اسلامی به همین دو مورد محدود نمی‌شود؛ بلکه در متون اسلامی ـ اگر به درستی درک و تحلیل نشوند ـ و زمینه جامعه مسلمانان، اسباب و عوامل متعددی برای سیر به سوی تندروی وجود دارد.

 

به همین دلیل است که گروه‌های مختلف تکفیری و تندرو در سرزمین‌های اسلامی با پیش‌زمینه‌های متنی تقریباً یکسان و عوامل زمینه‌ای متفاوت و برخی مواقع متناقض به وجود آمده و بالنده می‌شوند؛ این بدان معنا است که تا زمانی که این خوانش از متن اسلام وجود داشته و عوامل زمینه‌ای سیاسی و اجتماعی در کشورهای مختلف اسلامی برقرار باشند، گروه‌های تکفیری و تندرو نیز بر دوام خواهند بود و در چنین شرایطی تنها باید امیدوار بود که در کنار افزایش حاکمیت ملی و امنیت در کشورهای اسلامی، روی کار آمدن دولت‌های سنی معتدل در این سرزمین‌ها، مجال قدرت‌یابی و عرض اندام به گروه‌های تکفیری را ندهد.

 

حضور نظامی آمریکا در منطقه، سیاست‌های مداخله‌جویانه دولت‌های مختلف در کشورهای اسلامی، پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور و قدرت‌یابی حکومت شیعی در جهان، ناکامی اخوان‌المسلمین در حفظ قدرت در کشورهای اسلامی از جمله مصر، بحران سوریه و... تنها برخی از دلایل زمینه‌ای هستند که ممزوج با عوامل متنی اسلام، سبب گسترش گروه‌های تندروی اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شده‌اند.

 

 

گروه‌های تکفیری؛ یکسان در سرچشمه همسان در سرانجام

 

به گمان نگارنده مادامی که رویه‌ها و سامانه‌های فعلی سیاسی و اجتماعی در کشورهای اسلامی تداوم داشته باشد، تفکرات تند برخاسته از متون اسلامی نیز در قالب گروه‌ها و احزاب مختلف رخ عیان کرده و هر بار منطقه و محدوده‌ای را به آشوب می‌کشانند.

 

از همین منظر است که اگر امروز داعش را جریانی زودگذر و بی‌ریشه بدانیم، بدون شک نمی‌توانیم از پس آن برآییم؛ چرا که این شناخت و تحلیل اشتباه ما را در مقابله با داعش به روش‌ها و شیوه‌های نادرست رهنمون می‌کند و این دقیقاً موضوعی است که سبب شده تا دنیا در مواجهه با داعش و به‌طور کلی جریان‌های تندرو و تکفیری چندان موفق نباشد.

 

نزدیک به دو سال است که کشورهای مختلف برای نابودی داعش تلاش می‌کنند و چندین ماه است که بیش از 40 کشور دنیا در ائتلافی نوشته و نانوشته در کنار یکدیگر بر این دولت به اصطلاح اسلامی می‌تازند؛ اما به راستی نتیجه این مواجهه نظامی به ظاهر نابرابر تاکنون چه بوده است؟

 

درست است که داعش بخش‌هایی از سرزمین تحت سیطره خود را از دست داده و از نظر منابع مالی و رسیدگی به نیروهای تحت امر خود نیز به مشکلات جدی خورده است، اما در عین حال چندان نشانه‌ای از زوال و سقوط کامل نیز در این گروه دیده نمی‌شود. آن‌ها مناطقی از عراق و سوریه را از دست داده‌اند اما در مقابل بخش‌های قابل توجهی از لیبی و یمن را در اختیار گرفته‌ و یا تحت نفوذ خود درآورده‌اند.

 

اما با تداوم حملات علیه داعش، عاقبت این گروه و دولت خودخوانده چه می‌شود؟ می‌توان گفت در صورت استمرار اجماع جهانی علیه داعش، این گروه ضعیف و ضعیف‌تر شده و بخش‌های وسیعی از قلمرو خود را در کشورهای مختلف از دست می‌دهد؛ تا حدی که دیگر قلمرو مشخص و قابل توجهی نداشته و تنها در بخش‌ها و مناطقی از کشورهای اسلامی دارای نفوذ خواهد بود. همانند آنچه که اکنون برای طالبان به وقوع پیوسته است. اگر با حمله آمریکا به افغانستان، طالبان و تفکر آن‌ها از بین رفت، داعش و تفکر آن نیز با حمله ائتلاف جهانی و سایر نیروهای دخیل از بین خواهد رفت.

 

داعش و سایر گروه‌های تندرو و تکفیری منسوب به اسلام دو بخش نمایش و اندیشه دارند که مواجهه نظامی و حمله به آن‌ها در بهترین حالت تنها بخش نمایش و ظاهری این گروه‌ها را از بین می‌برد و بخش اندیشگی و تفکراتی آن‌ها همچنان در بطن جامعه اسلامی متعصب باقی می‌ماند.

 

 

نتیجه حمله نظامی به گروه‌های تروریستی برخاسته از تفکرات تند و غلط اسلامی، محدودیت و مهجوریت یک گروه و دگردیسی آن در قالب گروهی دیگر در آن منطقه و یا منطقه‌ای دیگر است و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت؛ مگر آنکه در کنار افزایش آگاهی عمومی مسلمانان، ساختارهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی کشورهای اسلامی نیز اصلاح شود. این اصلاح و تغییرات بنیادین، نیاز امروز غالب کشورهای مسلمان برای خشکاندن ریشه‌های تفکر تکفیری و تندروانه است.

 

درست است که دلایل تشکیل و قدرت‌یابی گروه‌های تکفیری و تروریستی منتسب به اسلام به یکی دو دلیل خلاصه نمی‌شود، اما باید پذیرفت که عامل زمینه‌ای و ریشه‌ای آن در متن و بدنه جامعه اسلام وجود دارد و تا زمانی که این عامل باقی باشد، تفکر تکفیری نیز همچنان نشو و نما می‌یابد./9314/703/ر

 

نگارش: هادی رحیمی کوهستان
.....................................................
منابع و مآخذ:
1- دانشنامه رشد. مدخل: شیخ محمد رشید رضا.
2- خدوری، مجید؛ گرایش‌های سیاسی در جهان عرب، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل، 1369، چاپ دوم.
3- عنایت، حمید؛ سیری در اندیشه­ سیاسی عرب، تهران، سپهر، 1363، چاپ سوم.
4- رضوانی، علی‌اصغر؛ سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت؛ قم: مسجد جمکران.
5- امین، محسن؛ تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها، ترجمه ابراهیم علوی؛ تهران: انتشارات امیرکبیر.
6- صبری پاشا، ایوب؛ تاریخ وهابیان، ترجمه علی‌اکبر مهدی پور؛ تهران: انتشارات طوفان.
7- جوادی، علیرضا؛ پشت پرده وهابیت؛ تهران: نشر سنابل
8- صدیق زهاوی، جمیل؛ فجر صادق(فی الرد علی الفرقة الوهابیه المارقه)، ترجمه ابوالقاسم غضنفری؛ تهران: مؤسسه فرهنگی هنری مشعر.

ارسال نظرات