۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۱
کد خبر: ۴۲۴۹۳۰
به مناسبت مبعث؛

مظهر رحمت با مؤمنان و شدت با کفار/ منش جوانمردانه در مقاتله با مشرکان

نهی از کشتن پیرها، بچه‌ها و زنان، نهی از مُثله کردن کشتگان مشرکان، ممانعت از پیمان شکنی، نهی از مسموم کردن بلاد مشرکان و نهی از قطع درختان ثمردار از دستورات نبی رحمت در مقاتله با مشرکان است.
مبعث

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، بعثت انبیای عظام، از الطاف بزرگ الهی است که خداوند متعال برای هدایت بشریت به‌ ایشان ارزانی داشته است. در این میان بعثت نبی مکرم اسلام(ص) از ویژگی خاصی برخوردار هست و تأثیر فراوانی در سرنوشت بشریت دارد؛ چرا که ایشان، خاتم انبیا و برترین مخلوق الهی و دینشان مکمّل ادیان گذشته و کامل‌ترین دین آسمانی است.

 

رحمت برای جهانیان

 

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»(انبیا ـ 107) حضرت محمد(ص) به نص صریح قرآن، رحمت برای همه جهانیان هستند و این‌که به ایشان، پیامبر رحمت گفته ‌می‌شود، بدین جهت(بر اساس آیه قرآن) است. رسول خدا(ص) براى كسى كه حقيقتاً به وى ايمان آورده، رحمت هستند، چون خداوند به وسيله ایشان، فرد را از گرداب ضلالت نجات داده و عاقبتِ او را به كرامت و سعادت ختم می‌کند.

 

همچنین پیامبر(ص)، رحمت هستند براى عموم مردم، چه كسی که ايمان آورده و چه کسی‌كه كفر ورزيده، چه آن‌كه در عصر آن حضرت(ص) بوده و چه آن‌كه بعدا آمده است. خداوند متعال حضرت محمد(ص) را به دین و آیینی نورانی و سنّتى طيّبه مبعوث كرد كه عموم بشر را از مسير منحرفش به سوى راه مستقيم و از طريق شقاوت و هلاكت به شاهراه هدايت و نجات برگرداند و با مشعل تابناک خود راه مستقيم فطرت الهى را روشن کند.

 

نکته مهم این است که افراد مجتمع بشرى وضعشان در برابر اين شمع فروزان مختلف است. عده‏‌اى خود را به آن راه انداخته، پيش مى‌‏روند و رستگار مى‏‌شوند، ولی جمعى از راه هلاكت خود را كنار كشيده و هنوز به راه راست نيفتاده‌‏اند. گروهى تصميم دارند خود را از راه هلاكت كنار بكشند و در راه مستقيم فطرت حركت كنند، ولی هنوز قدمى برنداشته‏‌اند.(تفسیر الميزان/ج‏9/ ص316)

 

رحمت بودن وجود پيامبر(ص) براى همه جهانيان جنبه مقتضى و فاعليت فاعل دارد و مسلماً فعليت نتيجه، بستگى به قابليت قابل نيز دارد. تعبير به «عالمین» آن چنان مفهوم وسيعى دارد كه تمام انسان‌ها را در تمام اعصار و قرون شامل مى‏‌شود؛ از این‌رو اين آيه را اشاره‌‏اى بر خاتميت پيامبر اسلام(ص) مى‌‏دانند؛ چرا كه وجودشان براى همه انسان‌ها، رحمت، رهبر، پيشوا و مقتداست. حتى اين رحمت شامل فرشتگان هم مى‏‌شود.

 

در روایتی اين عموميت تاييد شده است؛ هنگامى كه آیه «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» نازل شد، پيامبر(ص) از جبرئيل پرسيد: «آيا چيزى از اين رحمت عائد تو شد؟ جبرئيل در پاسخ عرض كرد: بله. من از پايان كار خويش بيمناک بودم، ولی به سبب آيه‏‌اى كه در قرآن بر تو نازل شد از وضع خود مطمئن شدم. آن‌جا كه خداوند مرا با اين جمله مدح كرد: «ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ؛ جبرئيل نزد خداوند خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است.»

 

 

به هر حال در دنياى امروز كه فساد، تباهى، ظلم و بيدادگرى از در و ديوار آن مى‌‏بارد، آتش جنگ‌ها در هر سو شعله‏‌ور است و چنگال زورمندان بيدادگر، حلقوم مستضعفان مظلوم را مى‏‌فشارد؛ در دنيايى كه جهل، فساد اخلاق، خيانت، ظلم، استبداد و تبعيض هزارگونه نابسامانى آفريده؛ آرى در چنين جهانى مفهوم «رحمة للعالمين» بودن پيامبر(ص) از هر زمانى آشكارتر است.

 

چه رحمتى از اين بالاتر كه برنامه‏‌اى آورده، عمل به آن نقطه پايانى بر همه اين ناكامي‌ها، بدبختي‌ها و سياه‏‌روزي‌ها است. آرى نبی اکرم(ص) و دستوراتشان، برنامه و اخلاقشان، همه رحمت است؛ رحمتى براى همگان و تداوم اين رحمت، سرانجامش حكومت صالحان با ايمان بر تمام معموره زمين خواهد بود.(تفسير نمونه/ ج‏13/ ص 527)

 

ابن میثم بحرانی(شارح نهج البلاغه)، رحمت بودن پيامبر(ص) را  به این دلايل می‌داند؛

 

نخست، پيامبر(ص) هدايت كننده به راه راست و سوق دهنده به رضوان خداوند سبحان هستند. به سبب هدايت آن حضرت مردم به مقاصد عالى مى‌‏رسند و وارد بهشت مى‌‏شوند و اين نهايت رحمت وجودى آن بزرگوار است. دوم، وظايفى كه به دست حضرت محمد(ص) براى مردم مقرر شده است، نسبت به وظايف مشروعى كه به وسيله انبياى گذشته براى مردم مقرر شده، ساده‌‏ترين و سبك‏‌ترين وظيفه‌‏ها است. حتی آن حضرت می‌فرمایند: «با ديانت سهل و آسان مبعوث شدم.» اين سادگى وظيفه، عنايتى است از خدا و رحمتى است كه به دست ایشان به امّت رسيده است.

 

سوم، در جاى خود ثابت شده است كه خداوند گناهكاران امّت آن حضرت(ص) را مى‏‌آمرزد و به سبب شفاعت آن بزرگوار مشمول رحمت حق مى‏‌شوند. چهارم، پيامبر(ص) بر بسيارى از دشمنان خود مانند يهود، نصارا و مجوس، با امان دادن آن‌ها و قبول جزيه از ايشان، رحمت‏ آورد و فرمودند: «هر كه آنان را اذيّت كند مرا اذيّت كرده است و خداوند جزيه را از انبياى پيش از آن حضرت نپذيرفت.»

 

چهارم، پيامبر(ص) از خداوند متعال تقاضا كرد كه پس از ایشان عذاب استيصال(1) را از امّتش برطرف کند و تقاضاى دفع عذاب، رحمت است. پنجم، خداوند متعال در شريعت آن حضرت رخصت(مهلت از عذاب) را به خاطر سبک شدن بار عذاب و ترحّم بر امّت پيامبر(ص) مقرر فرموده است.(ترجمه و شرح نهج البلاغه ـ ابن ميثم بحرانى ـ ج1 -ص225)

 

البته نباید از این نکته غافل شد که پیامبر اکرم(ص) به نص صریح قرآن «اشدّاء علی الکفّار» نیز هستند. یعنی ایشان در عین این‌که با مؤمنان رحیم هستند، با کفار و معاندان با شدت برخورد می‌‌کند. «محمدٌ رسولُ الله وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم؛ محمد(ص) رسول خداست و آنانى كه با او هستند با كافران سر سخت و در بين خود مهربانند.» (سوره فتح ـ 29) آیه در صدد این است كه مؤمنانِ به رسول خدا(ص) را توصيف كند و شدت و رحمت كه دو صفت متضاد است را از صفات ايشان برمی‌شمارد.

 

 

عبارت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار» را مقيد به «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» كرد تا توهمى كه ممكن بود پیش بیاید را دفع كرده باشد و ديگر كسى نپندارد شدت و بى‏رحمى نسبت به كفار، سبب مى‏شود مسلمانان به طور كلى و حتى نسبت به خودشان هم سنگدل شوند؛ از این‌رو دنبال «اشداء» فرمود «رُحَماءُ بَيْنَهُم» يعنى در میان خود مهربان و رحيم هستند. اين دو عبارت مجموعاً افاده مى‏كند كه سيره مؤمنان با كفار شدت و با مؤمنان رحمت است.(تفسیر المیزان/ج18/ص299)

 

گسترش اسلام به زور شمشیر نبود

 

اسلام اختلاف طبقاتی و نژادی را که عامل بسیاری از جنگ‌ها و حوادث نامطلوب است را به بهترین وجه حل کرد. صلح‌جویی و عدالت خواهی اسلام به اندازه‌ای است که با کمال صراحت اهل کتاب را بسوی وحدت و هماهنگی دعوت می‌کند. برای نمونه هنگامی که مسلمانان به مدینه هجرت کردند و پرچم پیروزی بالای سر آنان به اهتزاز در آمد پیشنهادهای صلح از طرف مخالفان تقدیم پیامبر(ص) ‌شد و آن حضرت(ص) از آن‌ها استقبال ‌کردند. شاهد زنده آن، صلح با چند طایفه از یهود بود که در سال نخست هجرت انجام گرفت.(حضرت محمد(ص) هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق/ص94 به نقل از اعلام الوری ص69)

 

مسلمانان در پیکار خود با کفار (اهل کتاب) کسی را مجبور به اسلام نمی‌کردند، آنان می‌توانستند با قبول شرایط صلح به دین خود باقی بمانند. در عوض، دولت اسلامی از آن‌ها حمایت می‌کرد. پیامبر(ص) در فتح مکه، قریش را آزاد گذاشتند و هیچ فردی را به قبول اسلام وادار نساخت تا بلکه خودشان دین صحیح را بشناسند و با مسلمانان عهد بست که در مکه کسی را جز چند نفر که کارشان اذیت و اخلال بود نکشند.(همان ـ به نقل از اعلام الوری ص110)

 

زمانی که کفار امان می‌خواستند، امانشان می‌داد تا خودشان پس از تحقیق اسلام را آزادانه بپذیرند. برای نمونه صفوان بن امیه پس از فتح مکه به جده فرار کرد. وقتی از پیامبر اسلام(ص) برایش امان خواستند، حضرت(ص) عمامه خود را برای او فرستادند تا با این نشانه در امان باشد و پس از این کار او به مکه وارد شد. صفوان از جده برگشت و به پیامبر(ص) عرض کرد: دو ماه به من اختیار و مهلت بده. حضرت(ص) 4 ماه به او مهلت داد. وی همراه حضرت(ص) به «حنین» و «طایف» رفت با این‌که هنوز کافر بود و سرانجام به اختیار خودش مسلمان شد.(همان ـ ص96 ـ به نقل از ابن کثیر ـ ج2 ـ ص248)

 

پیامبر(ص) بر خلاف زمامداران خودسر جهان که به منظور کشورگشایی و استثمار نیروهای انسانی و به دست آوردن ثروت، اقدام به جنگ می‌کنند، دست به شمشیر نمی‌زدند، بلکه با مشعل کتاب و قانون پیش می‌رفتند و تنها شمشیر را در مورد ضروری برای جلوگیری از ظلم و ستم، از بین بردن خارهای سر راه و بر افراشتن پرچم حق و عدالت به کار می‌بُردند.

 

نبردهای زمان پیامبر(ص) به جهت برکنار کردن مردمان سودجو بود که بر بندگان پاک خدا ستم روا می‌داشتند و از نشر حقایق و عقاید اسلامی جلوگیری می‌کردند و نیز برای آن‌که بشر بتواند در سایه حکومت عدل و انصاف، به حقوق خود دست یابد. آیا چنینی جنگی را می‌توان نامشروع دانست؟ بدیهی است که این مبارزات برای هر پیامبری لازم و ضروری است و هر خردمندی آن را می‌ستاید.

 

 

اگر حضرت عیسی(ع) دست به شمشیر نزد، چون مدت رسالتش کوتاه بود و شرایط نامساعد بود؛ وگرنه ایشان هم علف‌های هرزه اجتماع را نابود می‌ساختند. «دستگاه تبشیری مسیحیت» برای این‌که روحیه ملل اسلامی را ضعیف کند، روح مبارزه با استعمار و فساد را در آن بمیراند و از گسترش روز افزون اسلام جلوگیری به عمل آورد، جنگ‌های پیامبر(ص) را واژگون تفسیر می‌کند و آمار مقتولان را هولناک نشان می‌دهد تا بدین وسیله جنایات ارباب کلیسا را در محاکم تفتیش عقاید و جنگ‌های صلیبی کوچک و طبیعی جلوه دهد.(همان ـ ص99)

 

مجموع تمام کشته شدگان سپاه کفر در تمامی جنگ‌های زمان پیامبر(ص) که بیش از 10 جنگ بوده، با احتساب بیشترین نقل‌ها حدود 1730 نفر است. بنابر بعضی منابع تاریخی، آمار، کمتر از این هم است و عدد مذکور سقف مقتولان است.(همان ـ ص107) واقعاً جای دقت و تأمل است که بیش از 10 جنگ، حداکثر 1730 کشته داشته است!

 

با این اوصاف مشخص می‌شود سخن کسانی که می‌گویند اسلام به زور شمشیر گسترش پیدا کرده، گزافه‌ای بیش نیست.

 

روش پیامبر(ص) در مقاتله با مشرکان

 

رسول خدا(ص) در جنگ‌های با مشرکان، دستورالعمل‌هایی به مسلمانان داشت که گوشه‌ای از رحمت ایشان را مشخص می‌سازد و مرام جوانمردی را به نمایش می‌گذارد. این روش برای ظالمان و جانیانی که امروزه چهره‌ای خشن از نبی رحمت را منعکس می‌کنند و عملاً به ساحت ایشان ظلم‌های فراوانی روا می‌دارند. چیزی جز خباثت و سیاه‌رویی به دنبال ندارد و از طرفی می‌تواند مایه تنبه کسانی شود که صرفاً از روی جهالت چنین نسبت‌هایی به ایشان می‌دهند.

 

نمونه‌ای از فرمان‌های رسول خدا(ص) در مقاتله با مشرکان شامل نهی از کشتن پیرها، بچه‌ها و زنان، نهی از مُثله کردن کشتگان مشرکان، ممانعت از پیمان  شکنی، نهی از مسموم کردن بلاد مشرکان، نهی از قطع درختان ثمردار، نهی از آتش زدن زراعت آن‌ها، نهی از کشتن حیوانات و پی کردن آن‌ها و دعوت کردن مشرکان به اسلام و رها کردن آن‌ها در صورت پذیرش اسلام است.(وسائل الشيعة ـ ج‏15 ـ ص62 و 65. كافی ـ ج‏5 ـ ص29)

 

این‌ها نمونه‌ای از دستورالعمل‌های نبی مکرّم اسلام در رویارویی با مشرکان است. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، اگر بخواهیم تحلیل ساده‌ای از این قضیه داشته باشیم به طور خلاصه حضرت(ص) قتل عام و غارت، تعرّض به هر غیر نظامی و حتی تخریب محیط زیست و کشتن حیوانات را نیز نهی کرده‌اند.

 

 

حالا اگر این موضوع با عملکرد مدعیان دروغین حقوق بشر در روزگار ما مقایسه شود، معلوم می‌شود که چه کسی واقعاً حقوق بشر را رعایت می‌کند و چه کسی اعمال ضد بشری دارد. پیامبر خدا(ص) از مسموم کردن بلاد مشرکان و کشتن زنان، کودکان و پیرها نهی می‌کنند، ولی این طرفداران به اصطلاح حقوق بشر با بهانه‌های مختلف مانند مبارزه با تروریسم با یک حمله و در آن واحد همه گونه جنایتی مرتکب می‌شوند؛ هم نظامی را می‌کشند، هم زنان و کودکان را می‌کشند، هم محیط زیست را آلوده می‌کنند و هم اموالشان را از بین می‌برند. با این حال با کمال وقاحت، ادعای حقوق بشر دارند و دین مبین اسلام و احکام آن را ناقض حقوق بشر می‌دانند. حتی از اسلام عزیز، چهره‌ای خشن به دنیا معرفی می‌سازند. این است عملکرد مدعیان حقوق بشر!

 

از این‌رو گسترش سلاح‌های کشتار جمعی ممنوع است و رهبر معظم انقلاب ساخت بمب هسته‌ای را حرام اعلام کرده‌اند. این فتوا یک راهبرد استراتژیک یا بلوف سیاسی نیست، بلکه حقیقتی است که دنیای غرب نمی‌خواهد آن را بپذیرد./999/703/ر

 

.........................

پی‌نوشت

1 ـ عذاب استیصال؛ عذابي است كه در أثر آن تمامی افراد يك گروه و يا يك قوم نابود می‌‌شود، نظير آن‌چه در امت‌های گذشته اتفاق می‌افتاد.

ارسال نظرات