۱۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۵
کد خبر: ۴۴۲۴۵۰
نظام سیاسی اسلام/ آیت الله اراکی/ جلسه 43

نقش اهل بیت در رهبری جامعه و جلوگیری از تحریف دین الهی

آیت الله اراکی به روایاتی از منابع اهل سنّت دال بر ویژگی‌های انحصاری اهل بیت(ع) اشاره کرد و گفت: در این روایات با توصیف جایگاه و نقش رهبری و مرجعیت اهل بیت(ع)‌ در جامعه به ویژگی‌های همچون‌ فضل، شرف، منزلت و ولایت ایشان نیز اشاره شده است که مانع از تحریف دین الهی هستند.
آیت الله اراکی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در چهل و سومین جلسه سال تحصیلی 94-95 درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز یکشنبه 25 بهمن ماه 1394 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، بحث درباره ادلّه دالّ بر نصب خاص اهل بیت(ع) به جانشینی و امامت پس از رسول خدا(ص) که در منابع روایی اهل سنّت نقل شده است را با بیان سه حدیث دیگر ادامه داد و با استناد به دلالت این احادیث و نیز برخی آیات کریمه قرآن، مطالبی را به تفصیل بیان کرد که برگزیده آن در پی می آید .

 

1. بنا به یک روایت در میان امّت مرحومه و در هر عصری، فردی از اهل بیت(ع)  وجود دارد و مانع از تحریف دین می شود و در هرحال مرجعیّت در دین از آن ِ ائمه اطهار(ع) است.

 

2. دین در عرف آیات و روایات به معنای قانون و راه و رسم زندگی است؛ قانونی که اجرا می شود و زندگی را اداره می کند، دین هر کسی، راه و روش زندگی او است .

 

3. در فقره‌ای از یک روایت، رسول اکرم(ص) می‌فرماید «ألا وإنّ أئمتکم وفدکم إلى الله عز وجل»؛ یعنی امامان شما پیشقدمان و پیشروان شما به سوی خدا هستند؛ این جمله شاهدی است بر اینکه روایت مورد بحث پیرامون امامت اهل بیت(ع) بوده و رسول خدا(ص) دراین باره سخن می گفته است.

 

4. در روایت دیگری رسول خدا(ص) می‌فرماید «اجعلوا اهل بیتی مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس ...» یعنی جایگاه اهل بیت(ع) را در جامعه همچون جایگاه سر نسبت به جسد و چشم نسبت به سر قرار دهید.

 

تشبیه نقش اهل بیت(ع) در امّت به نقش سر در جسد و چشم در سر دلالت برهادی و راهبر بودن اهل بیت دارد؛ چنانکه در قرآن کریم نیز از واژه «عین» برای دلالت بر امامت استفاده شده است و درحقیقت چنین تعبیری در روایات از آیات کریمه قرآن اقتباس شده است.

 

5. آخرین روایت مورد بحث چنین می فرماید «قال رسول الله یا ایها الناس إن الفضل و الشرف و المنزلة و الولایة لرسول الله و ذریّته ...». الفاظ فضل ، شرف ، منزلت و ولایت در این روایت همگی دلالت بر امامت دارد؛ چنانکه در قرآن کریم نیز کلمه فضل کراراً درباره امامت بکار رفته است.

 

تقریر چهل و سومین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه

 

(بحث در روایات وارده از طریق منابع اهل سنّت بود که بر نصب خاص اهل بیت(ع) به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله دلالت داشت و مشتمل بر عنوان «اهل بیت» بود. در جلسات قبل چهار حدیث ثقلین ، سفینه ، أمان و اقتداء مورد بحث قرار گرفت، در جلسه حاضر احادیث دیگری در این زمینه مطرح و بحث می شود)

 

حدیث پنجم

 

از جمله روایات وارده در منابع اهل سنّت که با بکار گرفتن عنوان «اهل بیت» بر نصب اهل بیت(ع) بعد از رسول خدا(ص) به فرمانروایی و خلافت دلالت می کند، روایتی است که ابن حجر در «الصواعق المحرقة» نقل می کند.

 

«قال؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی کل خلف من أمتی عدول من أهل بیتی ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین ألا وإن أئمتکم وفدکم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون»؛ الصواعق المحرقه، صفحه 90، چاپ المیمنة مصر.

 

در این روایت رسول اکرم(ص) بیان می‌کنند که در هر نسلی و در هر عصری از عصور حیاتی امّت  در آینده، انسان‌های عادلی از اهل بیت(ع) او وجود دارند که مانع از تحریف دین و ادخال «ما لیس من الدین» در دین می شوند و از تأویل جاهلان منع می کنند.

 

نقش اهل البیت(ع)؛ محوریِّت و مرجعیّت

 

از این سه جمله (یعنی از عبارت «ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین ») استفاده می شود که نقش اهل بیت(ع)، نقش هدایت به دین خدا است، هدایت به آن دینی که خدای متعال به آن رضایت دارد.

 

خود این سه جمله (در عبارت «ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین ») اشاره به مرجعیت ائمه اطهار(ع) در دین می کند.

 

معنای دین؛ شیوه و قوانین

 

(اهل بیت(ع) نقش مرجعیّت را در دین دارند) دین هم (در اینجا) تنها دین نظری نیست؛ قبلا گفتیم و مفصل بحث کردیم که دین به معنی راه و رسم زندگی است؛ به معنی قانونی است که بر زندگی پیاده می شود.

 

نقش مرجعیّت؛ دالّ بر امامت

 

این دین که در زندگی پیاده می شود (و همان قانون و راه و رسم زندگی است)، مرجعیت آن، از آن ِاهل بیت است؛ مرجعیت در برقراری نظام الهی در زندگی مردم بر عهده آنهاست؛ خود این به معنی امامت آنها بعد از رسول اکرم(ص) است.

 

معنای دین در آیات مبین

 

قبلا گفتیم که در قرآن کریم، دین به معنای قانون و نظامی است که زندگی مردم را اداره می کند؛ حتی اشاره کردیم به کلمه «دین» در سوره یوسف، (در بیان داستان) کیدی که خدای متعال به حضرت یوسف الهام کرد (از لفظ دین استفاده شده است و می فرماید) «کَذلِکَ کِدْنا لِیُوسُفَ ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فی‏ دینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ‏».

 

خدای متعال به حضرت یوسف الهام فرمود که برای نگهداری برادرش بنیامین، پیمانه شاه را در بار او بگذارند و (بعد از آن) «أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُون»‏؛ باید توجه داشت که خطاب «إِنَّکُمْ لَسارِقُون» حرف حضرت یوسف نبود، تا اشکال شود که چرا حضرت یوسف به آنها چنین تهمتی زد؟ این حرف آن مؤذن بود چون فکر می‌کردند واقعاً سرقتی صورت گرفته است و متوجه نشدند که این پیمانه توسط گماشتگان یوسف مخفیانه در بار بنیامین رفته است.

 

وقتی آمدند نزد حضرت یوسف، از آنها پرسید که «فَما جَزاؤُهُ إِنْ کُنْتُمْ کاذِبین‏؟ قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فی‏ رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمین‏»؛ یعنی در نظام و قانون کنعانیان، قانون چنین بود که اگر کسی سرقتی می‌کرد باید به عنوان برده صاحب مال را خدمت کند.

 

قرآن کریم می فرماید «کَذلِکَ کِدْنا لِیُوسُفَ ما کانَ لِیَأْخُذَ أَخاهُ فی‏ دینِ الْمَلِکِ‏»؛ اگر یوسف می‌خواست در کیفر دادن بنیامین به دین ملک عمل کند در ازای این جرم ادعایی نمی‌توانست او را به بردگی بگیرد و او را خدمت کند ولی در قانون کنعانیان چنین بود.

 

بنابراین دین در اینجا و در همه جای قرآن کریم به معنای قانون زندگی است ؛ قانونی که اجرا می شود و زندگی را اداره می کند، دین هر کسی راه و روش زندگی او است .

 

تکرار؛ دین و مرجع آن

 

می فرماید «ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین»؛ یعنی دین را از تحریف حفظ می کند؛ یعنی مرجعیت در دین از آن ِ آنهاست ؛ دین هم به معنی آن دینی است که در زندگی پیاده می‌شود.

 

بنابراین این اهل بیت هستند که مرجعیت دارند هم در تبیین دین و هم در اجرای دین؛ تا در نتیجه (چنین مرجعیتی) نفی و منع کنند تحریف گمراهان و تأویل جاهلین را.

 

شاهد دیگر بر امامت اهل بیت

 

می فرماید «ألا وإن أئمتکم وفدکم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون»؛ این جمله شاهد دیگری است و معلوم می شود رسول اکرم(ص) درباره امامت اهل بیت(ع) سخن می گفته است که این ذیل را آورده و فرموده است «امامان شما پیشقدمان و پیشتازان و پیشروان شما به سوی خدا هستند».

 

«وفد» هر جمعیتی نمایندگان پیشرو آن جمعیت هستند که به یک محضر عالی شرف حضور پیدا می کنند «وفد» همیشه حضور در یک مقام بهتر و بالاتر است و لذا قرآن کریم درباره متقین فرمود «یوم نحشر المتقین الی الرحمن وفدا» ما متقین را به عنوان وفد محشور می کنیم؛ یعنی اینها در محضر شرف الهی حضور می یابند.

 

«فانظروا من توفدون»؛ ببینید چه کسانی را به عنوان پیشقراول انتخاب می‌کنید تا آنها از جلو بروند و شما به دنبال آنها؛ این ذیل هم نشان دهنده و قرینه دیگری است که مراد از این وفود که در هر خلفی هستند، همان ائمه‌ای هستند که رسول اکرم(ص) مردم را به پیروی از آنها هدایت می کند.

 

عبارت «فانظروا من توفدون» نظیر همان جمله از حدیث ثقلین است که فرمود «فانظروا کیف تخلفونی فیهما».

 

حدیث ششم

 

(از روایات وارده در منابع اهل سنّت درباره نصب خاص اهل بیت(ع) از سوی رسول خدا(ص) که در آن عنوان «اهل بیت» استعمال شده است) حدیثی است که ابن صبّاغ مالکی در الفصول المهمّه روایت می‌کند؛ هیثمی نیز در مجمع الزوائد این حدیث را نقل می کند «قال رسول الله اجعلوا اهل بیتی مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس و لایهتد الرأس الا بالعینین» الفصول المهمّه ، صفحه 8 ، چاپ المکتبة الحیدریه ؛ مجمع الزوائد ، جلد 9 ، صفحه 172.

 

رسول خدا(ص) فرمود «جایگاه اهل بیت را در جامعه چنین قرار بدهید ، جایگاه سر نسبت به جسد و چشم از سر»

 

اهل بیت ؛ چشم در سر؛ سر در جسد

 

(اینکه نقش اهل بیت(ع) در امّت را به نقش سر در جسد و چشم در سر تشبیه فرموده است یعنی اینکه) هادی و راهبران شما اهل بیت(ع) من هستند.

واژه «عین» در آیات؛ کاربرد و دلالات

 

استفاده از واژه «عین» برای دلالت بر امامت درقرآن کریم آمده است و در حقیقت این تعبیر در روایت، اقتباسی است از آیات کریمه قرآن.

 

در قرآن کریم کسی که دارای امام هُدی است بصیر شمرده می شود . کسی که فاقد امام هُدی است اعمی شمرده می شود. در سوره اسراء می فرماید : « یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلا وَ مَنْ کانَ فی‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبیلاً»

 

هر جمعیتی را ما روز قیامت به وسیله امامشان فراخوانی می‌کنیم؛ مردم دو دسته هستند؛ یک دسته آنها امامشان حق است، یعنی کسی که کتابش را به یمینش می‌دهیم و آنها کتاب خود را می‌خوانند، وارد بهشت می‌شوند و مقامات عالیه را دست پیدا می کنند؛ اینها کسانی هستند که از امامت امام هدی پیروی می‌کنند.

 

دسته دیگر کسانی هستند که امامشان باطل است؛ درباره آنها فرموده است «مَنْ کانَ فی‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبیلاً».

 

در آیات کریمه قرآن کلمه «أعمی» کراراً در همین معنا بکار رفته است «أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمى‏ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاق وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏».

 

مراد از ‏این میثاق، میثاق امامت است؛ همان عهدی است  که درباره آن فرمود «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین‏»

 

(طبق آیه شریفه) در مقابل أعمی، اولوالالباب هستند و اولوالالباب هم کسانی هستند که درباره آنها می‌فرماید «الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاق وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِساب».

 

در این آیه شریفه، جمله «الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» ظهور زیادی در مسأله امامت دارد»؛ کسانی که خداوند امر کرد که به آنها متصل شوید؛ آنهایی که به این امر خدا عمل می کنند و آنچه را خداوند امر به وصل آن کرده است، به آن وصل و متّصل می‌شوند؛ اینها تابعین امام هدی هستند، آن کسی که «ما امرالله به ان یوصل» امام هدی است، چون معنی وصل، اتصال و پیروی و جدانشدن است؛ همان چیزی که در روایات دیگر هم نسبت به اهل بیت(ع) آمده بود (با این تعابیر) که «ألزموهم » و «لاتقدموهم فتهلکوا» و «لاتقصروا عنهم فتهلکوا».

 

حدیث هفتم

 

ابن حجر در الصواعق نقل می کند «قال رسول الله یا ایها الناس إن الفضل و الشرف و المنزلة و الولایة لرسول الله و ذریّته فلاتذهبن بکم الاباطیل» الصواعق المحرقه، صفحه 105 ، چاپ المیمنة.

 

دلالت روایت بر امامت

 

الفاظ فضل و شرف و منزلت و ولایت دلالت بر مسأله امامت دارد.

 

فضل در آیات؛ کاربرد و دلالات

 

خود کلمه فضل در قرآن کریم کراراً درباره امامت بکار رفته است.

 

در سوره نساء می فرماید «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما». در این آیه فضل به ملک عظیم توضیح و شرح داده شده است.

 

یا در سوره نساء می فرماید «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ ».

 

در خیلی از آیات کریمه قرآن مانند «کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیما» یا در آیات مربوط به بنی اسرائیل مانند «یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمین‏» که « فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمین» در آیه دیگری شرح داده شده است.

 

«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمین‏» (سوره مائده)؛ در این آیه هم تفضیل بنی اسرائیل به «جعلکم ملوکاً» تفسیر شده است.

 

فضل یا شرف، همان برتری است و برتری قاعدتاً باید به امر و نهی باشد (و مقام امر و نهی همان فرمانروایی و حکم است).

 

دلالت «ولایت» بر فرمانروایی و امامت

 

در روایت « والولایة لرسول الله و ذریّته» لفظ ولایت هم (مانند الفاظ فضل و شرف و منزلت) ظهور در مسأله حکم دارد./836/د102/ل

ارسال نظرات