آیات انحصار ملک، حکم و ولایت خدا پشتوانه نظریه انتصاب الهی است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حجت الاسلام والمسلمین سید سجاد ایزدهی صبح چهارشنبه، 27 آبان ماه 1394 در جلسه بیست و دوم درس خارج فقه سیاسی در مدرسه عالی فیضیه قم، در ادامه استدلال بر نظریه انتصاب الهی در مشروعیت حاکم، به سه دسته از آیات قرآن درباره لزوم نصب حاکم از سوی خدا اشاره کرد و گفت: آیات فراوانی وجود دارند که بر ضرورت انتصاب الهی در بحث مشروعیت می توان به آنها استناد کرد.
وی با اشاره به آیه 26 سوره آل عمران در قسم اول، که حصر مالکیت مُلک را برای خداوند متعال ثابت می داند استدلال آورد: مراد از مُلک در لغت، به معنای سلطنت و استحقاق تصرف در چیزی، برای کسی است که از دیگران برای تصرف در آن چیز تقدم داشته باشد(اولی باشد). و معنای مملکت، سلطنت مَلِک در مورد رعیت است. با این توضیح، معنای آیه این خواهد بود که مُلک (سلطنت) ملک خداست و مختص به اوست.
مدیر گروه فقه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی سپس به دسته دوم از آیات اشاره کرد و در استدلال برای مدعی از طریق این آیات، که دلالت بر حصر حکم برای خداوند متعال دارند اینگونه بیان داشت: حکم، اعم از قضاء و زعامت است؛ زیرا شأن این دو حل اختلاف و نزاع است، در جایی که اختلاف وجود دارد و یا امکان وجودش باشد. مراد از حصر حکم، برای خداوند متعال در آیات مذکور، به این معنی خواهد بود که حکم، زعامت و سلطنت مخصوص باری تعالی است.
وی دسته سوم از آیات را دلالت بر حصر ولایت برای خداوند متعال دانست و در استدلال به این آیات گفت: اگر معنای ولایت را جواز تصرف در اموری بدانیم که مردم در تصرف در آن اولی هستند، انحصار ولایت برای خدای متعال، انحصار مصدر مشروعیت برای ذات اقدسش می باشد.
تقریر این درس خارج فقه سیاسی تقدیمتان می شود:
خلاصه بحث گذشته
در جلسه های گذشته، مبانی مشروعیت حکومت ها شامل: ملاک سنتی، قرارداد اجتماعی، منطق قهر و غلبه، سعادت و معیارهای اخلاقی، مقبولیت عامه، کاریزماتیک و انتصاب الهی معرفی شد. در نقد این نظریه ها، گفته شد که به غیر از ملاک انتصاب الهی، دیگر ملاک ها نمی توانند به عنوان مبنا و مصدر مشروعیت پذیرفته شوند.
تنها ملاک باقی مانده، مشروعیت انتصاب الهی است که در جلسه قبل، دلیل عقلی بر صحت این ملاک اقامه شد.
نظریه انتصاب الهی
در ادامه بحث از ادله مشروعیت به ملاک انتصاب الهی به ادله ای از قرآن کریم اشاره خواهیم داشت. آیات زیادی هستند که بر ضرورت انتصاب حاکم از جانب خدا دلالت دارند. این آیات را می توان به دسته های مختلف تقسیم بندی کرد.
دسته اول
آیاتی که دلالت بر ضرورت انحصار نصب حاکم از سوی خدا دارند.
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء(1)
مراد از مُلک در لغت، به معنای سلطنت و استحقاق تصرف در چیزی، برای کسی است که از دیگران برای تصرف در آن چیز تقدم داشته باشد و اولی باشد.
معنای مملکت، سلطنت مَلِک در مورد رعیت است.
با این توضیح، معنای آیه این خواهد بود که مُلک (سلطنت) ملک خداست و مختص به اوست. و به هر کس می خواهد می دهد و از هرکه بخواهد بر می گیرد. این، همان معنای مشروعیت است که مصدر مشروعیت بودن را می رساند.
چند نکته
1. از ظاهر آیه بر می آید که مراد از ایتاء، تفویض تشریعی است، نه تکوینی.
2. خواست الهی با خواست دیگران متفاوت است. چراکه خواست الهی به معنای خواست حکیم داناست و پیش شرطی ندارد مگر آنکه ذی حق باشد و دارای صلاحیت؛ و این همان معنای ابتناء مشروعیت بر حقانیت است.
آیه دیگری که مشابه آیه قبلی می باشد آیه «و لله مُلکُ السَّموَاتِ وَ الاَرضِ وَ اِلی اللهِ المَصِیر»(2) است، که طبق همان استدلال، دلالت بر نظریه انتصاب الهی می کند.
کلمه دیگری که در استدلال مشابه آنچه گذشت می باشد کلمه مَلِک می باشد، این کلمه ظهور در معنای سلطنت دارد بلکه نص در این معنی است؛ نظیر آیه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ. مَلِکِ النَّاسِ»(3)
مقتضی حصر در آیه، انحصار مصدر مشروعیت را برای خداوند متعال افاده می دهد؛ پس اوست که می تواند سلطنت خود را به دیگری تفویض کند.
دسته دوم
آیاتی که دلالت بر انحصار حکم برای خدای متعال دارند:
اِن الحُکمُ الّا لله(4)
اَلا لَه الحُکمُ (5)
وَ لا یُشرِکُ فی حُکمِه اَحَدٌ(6)
وَ مَا اختَلَفتُم فِیه مِن شَیءٍ فَحُکمُهُ اِلَی اللهِ(7)
حکم، اعم از قضا و زعامت است؛ زیرا شأن این دو حل اختلاف و نزاع است، در جایی که اختلاف وجود دارد یا امکان وجودش باشد. لذا شأن حاکم (همان کسی که حکم می کند)، عرفا و اصطلاحا نفوذ و تصرف در امور عامه می باشد. شاید تسمیه قاضی به حاکم نیز از باب شباهت او به زعیم در این خصوص باشد.
در آیات و برخی روایات مواردی داریم که لفظ حکم را آورده و مراد از آن زعامت است یا آنکه مواردی وجود دارد که از لفظ قضا استفاده شده و مراد از آن حکومت و زعامت است، در مواردی نیز وجود دارد که مسائل مربوط به قضا را در رابطه با زعامت بکار برده است.
مراد از حصر حکم، برای خداوند متعال در آیات مذکور با توضیحاتی که داده شد، به این معنی خواهد بود که حکم، زعامت و سلطنت مخصوص خداست. شاید شعار «لا حکم الا لله» برای نفی مشروعیت حکام موجود نیز برخواسته از همین برداشت انحصاری زعامت برای خدا بوده است. همین مقدار برای استدلال مورد نظر کفایت می کند.
دسته سوم
آیاتی که دلالت بر انحصار ولایت خدا دارند:
1. « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (8)
2. اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ(9)
3. أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ(10)
4. اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ(11)
5. هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ(12)
نتیجه
اگر معنای ولایت را جواز تصرف در اموری بدانیم که مردم در تصرف در آن اولی هستند، انحصار ولایت برای خدای متعال، انحصار مصدر مشروعیت برای ذات اقدسش می باشد. از آنجا که خداوند متعال به گونه ای که حکام تصرف در امور عامه دارد در این امور تصرفی ندارد، نصب از جانب حق تعالی تنها مصدر مشروعیت حکام خواهد بود.902/226/ق
مقرر: ستار سلطانپور
پاورقی:
(1) سوره آل عمران 26
(2) سوره نور 42
(3) سوره ناس 1،2
(4) انعام 58
(5) انعام 62
(6) کهف 26
(7) شوری 10
(8) مائده 55
(9) بقره 257
(10) شوری 9
(11) اعراف 3
(12) کهف 44
/836/د102/ل