آیتالله ملا محمد خمامی؛ دومین رهبر جریان مشروعه خواهی ایران
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، میثم عبداللهی ضمن دارا بودن تحصیلات حوزوی تا دروس خارج، در امور تاریخی به ویژه تاریخ مشروطه نیز مطالعاتی دارد و در این زمینه کتاب «آیتالله ملامحمد خُمامی» را تحت عنوان جریان مشروعه خواهی گیلان تألیف کرده است. کتاب «شهید آیتالله ربانی املشی» و «سردار شهید جنگل در گذر زمان» از دیگر تألیفات این محقق حوزوی است.
همچنین مقالات متعددی در زمینه تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی در مجلات مختلف مانند فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، مجله پنجره، فصلنامه اسلام پژوهان و سایت رنگ ایمان از او منتشر شده است. عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان، دارای گواهی سطح سه تاریخ اهلبیت(ع) از مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) قم است که رتبه برگزیده در اولین دوره جشنواره پژوهشی علامه حلی نیز به شمار میآید.
در گفتوگو با وی به بررسی زوایای دیگری از جریان مشروعه خواهی در نهضت مشروطه که صد سال مغفول مانده بود پرداختیم که در ادامه متن بخش نخست آن را از نظر میگذارنید؛
رسا ـ به عنوان پرسش نخست مقداری جریان مشروطه را تجزیه و تحلیل بفرمایید.
جریان مشروطه از 1324 قمری آغاز میشود و در این آغاز حرکاتی از سوی علما در تهران به رهبری آیت الله شیخ فضلالله نوری، آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی صورت میگیرد که شیخ فضلالله نوری بزرگترین مجتهد پایتخت بوده و قضایای مشروطه در آن عرصه را رهبری میکرده است. علمای دیگر نیز در کنار ایشان بودهاند.
در آن زمان در سایر شهرهای کشور نیز علما و بزرگانی بودهاند که رهبری دینی مناطق مختلف را بر عهده داشتهاند. البته در این 100 سال اخیر، مرجعیت دینی علما در شهرها کمرنگ شده ولی در آن زمان مرجعیت دینی در شهرها به صورت مقتدر، توانا و با کارآییهای بسیار زیادی وجود داشت که یکی از شؤون آنها انجام تمام امور قضایی مردم و حکومت بود. یعنی مردم برای کارهای قضایی به این علما مراجعه میکردند که یا خود این علما به آنها رسیدگی میکردهاند یا مجتهدینی را مشخص میکردهاند تا به مشکلات مردم رسیدگی کنند.
حتی در خود رژیم قاجاری دستگاه قضایی وجود نداشت؛ دستگاه قضایی مراجع دینی بودهاند و وقتی رژیم مشکل قضایی پیدا میکرد به این افراد مراجعه میکرده است. این مراجع دینی نیز در مناطق مختلف کشور حضور داشتهاند. جایگاه مرجعیت دینی این افراد بسته به ابعاد شخصیتیشان مانند علم، شجاعت، بصیرت، مدیریت، ارتباط با مردم، نفوذ، جایگاه اجتماعی و... مختلف بوده است.
در برخی موارد اقتدار این مجتهدین در مناطق کمتر بوده، گاهی بیشتر و گاهی نیز این اقتدار در منطقه میان شخصیتهای مختلف تقسیم میشده است چرا که چند نفر مجتهد بودهاند که از حیث جایگاه اجتماعی، علم و... به هم نزدیک بودهاند و این خود باعث میشد در کنار یکدیگر باشند و فضا را به دست بگیرند، ولی جاهایی که مرجعیت واحد بوده اقتدار و تواناییاش نیز بیشتر بوده است.
رسا ـ قبل مشروطه، بزرگترین علما در گیلان چه کسانی بودند و چه فعالیتهایی داشتند؟
در گیلان پیش از مشروطه ـ قریب به 30 سال پیش از مشروطه ـ مرجعیت دینی را آیتالله حاج ملا محمد خمامی بر عهده داشته که مرجع تقلید مردم منطقه بود و نیز اجرای حدود را نیز انجام میداده است. یعنی اگر فردی مرتکب جرمی میشد که لازمهاش حد شرعی بود، ایشان حکم میداد و اجرا میکرد. در این موضوعات نیز بیشتر کشاورزان و افراد مستمند که از سوی حاکم یا دیگری به آنها ظلمی میرسید به ایشان مراجعه میکردند و آیتالله خمامی به آنها رسیدگی میکرد.
او کسی بود که دادخواه مردم ضعیف بود و در دورانی که حاکمیت طاغوت در ایران حکمرانی میکرد، ایشان جلوی تعدی به مردم مستضعف را میگرفت و با قدرت و شجاعت و تواناییهایی که داشت حق مظلوم را از ظالم پس میگرفت. همانگونه که میدانید در عصر حاکمیت معصوم(ع) خود معصوم(ع) حدود را اجرا میکند؛ اما در زمان غیبت مجتهدین این وظیفه را دارند اما با توجه به اینکه حاکمیتها اکثراً طاغوتی بودند، بسیار کم پیش میآمد که مجتهدی خود در امر اجرای حدود وارد شود و آن را اجرا کند. حتی حکّام سعی میکردند از این کارها جلوگیری کنند با این وجود آیتالله خمامی به دلیل اینکه شخصیت مقتدری بوده اجرای حدود را داشته و خود حکم میکرده است و افرادی بودند که این را اجرا میکردند.
پیش از مشروطه حکمرانان هر منطقهای شاه کوچکی به شمار میرفتند و معمولاً از نزدیکان شاه بودند. در آن منطقه اقتدار علیالاطلاقی داشتند و کسی نمیتوانست جلوی آنها را بگیرد. همچنین به سبب داشتن نیروی نظامی، هر ظلمی را مرتکب میشدند و خودشان نیز چندان افراد سالمی نبودهاند.
در این شرایط یکبار به دلیل شکایت مردم از حاکم گیلان ـ عضدالسلطان فرزند مظفرالدین شاه ـ بر آیتالله خمامی ثابت میشود که حاکم آن شهر ارتباط نامشروعی با یک زن فاسدهای داشته و وقتی این مسأله با گواهی شاهدان ثابت میشود آیتالله خمامی برای حکمران و آن زن حکمی صادر میکند. وقتی اینگونه میشود حکمران سریع خود را به آیتالله خمامی میرساند و ثابت میکند که آن زن در عقد وی بوده و با این کار جان خود را نجات میدهد. منظور این است که آیتالله خمامی چنین شخصیت مقتدری بودهاند.
رسا ـ مقداری بیشتر درباره ویژگیهای شخصیتی آیتالله خمامی بفرمایید.
آیتالله خمامی در میان مردم محبوبت فراوانی داشتهاند چون افزونبر شجاعت بسیار، دارای فهم و بصیرت نیز بوده و در منطقه هر اتفاق مهمی که رخ میداد به ایشان ختم میشد؛ به همین دلیل هر حکمرانی که برای آن منطقه انتخاب میشد باید رضایت ایشان را جلب میکرد و الا با مشکل مواجه میشد.
نقل شده یکبار حکمران گیلان ـ سعدالسلطنه ـ که مردی فاسد و خونریز بود، گوش یک روحانی بیگناه را به سبب اطاعت نکردن از او به یک تیر چوبی میخ کرد، این موضوع سبب شلوغی شهر میشود و مردم به سوی خانه آیتالله خمامی حرکت میکنند. با اشاره آیتالله خمامی بازارها تعطیل شد و تحصن و اعتصاب سراسر شهر رشت را فرار گرفت. با این وجود حاکم از حرف خود کوتاه نمیآمد و اعتصابات ادامه یافت تا اینکه خبر به مظفرالدین شاه رسید. شاه بلافاصله حاکم را عزل کرد و تلگراف عذرخواهی برای آیتالله خمامی فرستاد و تأکید کرد که من حکمران جدیدی را به سوی شما میفرستم که او را همانند فرزند خودتان بدانید. این حادثه نشان میدهد که مخالفت آیتالله خمامی سبب بسته شدن بازارها، ایجاد تحصن و حتی ارسال نامه عذرخواهی از سوی شاه شده است.
رسا ـ حمایت آیتالله خمامی از مشروطه به چه شکلی بوده است؟
در این فضا که آیتالله خمامی شخصیت مقتدر و محبوبی در میان روستاییان و شهریها بودهاند، حوادث مشروطه رخ میدهد و ایشان در این برهه مواضع مقتدرانهای در حمایت از مشروطه میگیرد. وقتی نخستین حرکتها در تهران برای مشروطه رخ میدهد آیتالله خمامی تجمعی را در بقعه خواهر امام(ع) ـ از بقاع معتبر رشت ـ ترتیب میدهد که جمعیت زیادی در آن حضور پیدا میکنند و حمایت خود را از نهضت اعلام میکنند.
تا زمان قاجار سیستم پادشاهی مطلقه بر ایران حاکم بوده است. در ابتدای مشروطه، مدتی بحث عدالتخانه را دنبال میکردند ولی بعد از مدتی به مطالبه مشروطه تبدیل شد. مشروطه به معنای آن بود که حکومت قاجار باید از مطلق بودن خارج شود و مشروط به قانون شود. علما نیز تأکید میکردهاند که قانون باید قانون اسلام باشد و در این شرایط عدهای نفوذی و سکولار بحث قانون غربی را مطرح میکنند.
پس از این ماجرا آیتالله خمامی در حمایت از قضایای مشروطه و همچنین مخالفت با حکمران منطقه که اجازه نمیداده قضایای مشروطه دنبال شود به تهران سفر کوتاهی میکند و پس از مدتی به شهر رشت باز میگردد. در اواخر سال 1324 قمری فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا میشود. این امضا به معنای این بوده که سیستم پادشاهی ایران تغییر کرده و از حالت پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه تبدیل شده است.
رسا ـ مشروطه دقیقاً به دنبال چه اهدافی بود و در اینباره موانعی که وجود داشت چه بود؟
مهمترین ایده مشروطه، ایجاد مجلس شورای ملی بوده و قرار میشود که شاه پایبند به قوانینی باشد که مجلس تصویب میکند. ابتدا قرار میشود نمایندگانی از شهرهای مختلف برای این مجلس فرستاده شود که به اولین مجلس شورای ملی معروف است. ولی چون تا آن زمان انتخابات در ایران نبوده، نمیدانستند نمایندگان را چگونه انتخاب کرده و تعدادشان به چه میزان باشد. سپس تصمیم گرفته میشود که انتخابات به صورت صنفی برگزار شود و در آن زمان شش صنف که شامل اشراف، تجار، علما، مالکین و... بودهاند انتخاب میشوند. از گیلان باید شش نفر نماینده انتخاب شده و راهی مجلس میشدند.
با این وجود چون نخستین انتخابات بوده میان مردم و حاکمان کش و قوس فراوانی صورت میگیرد که آیتالله خمامی برای نخستین بار فتوای مهمی صادر میکند و این فتوا در آغاز مشروطه بسیار مهم بوده و حتی در تمام کشور نیز انعکاس بسیار خوبی پیدا میکند. در این فتوا در حمایت از مشروطه آمده بود: «هر کس اخلال کند در امر مشروطه، داخل در جیش یزید بن معاویه است. ...منتخبین را زودتر بفرستید که طولش اسباب سفک دماء و نهب اموال است. مردم و حکمران باید زودتر انتخابات را برگزار کنند که اگر تأخیر کنند خسارات و مشکلات به بار میآید.» پس از این فتوا اصناف مختلفی برای شور و مشورت کنار یکدیگر جمع شدند.
ولی از سوی دیگر انگلیس نیروهای نفوذیای را در دوران صد ساله قبل از مشروطه، تربیت کرده بود که شامل روشنفکران سکولار، بهاییها و ازلیها و... میشدند و اینها باید به بدنه نهضت نفوذ کرده و خودشان را انقلابی جا میزدند و تندتر از بقیه شعارهای مردم را باید تکرار میکردند و کم کم که اعتماد بقیه به طرف آنها جلب شد، در صدد انحراف مشروطه بر آمدند و شعارهای انحرافی مطرح شد و روزنامههای پرشماری که در تهران و رشت منتشر میشد، همگی این حرف را تکرار میکرد.
انگلیسیها افزونبر سفارتخانهای که در تهران داشتند، در رشت یک کنسولگری داشتند که «هاسینت لویی رابینو» مدیریت آن را بر عهده داشت و با عوامل نفوذی جلسات مخفی داشته و آنها را هماهنگی میکرد. در این فضا حرکات این افراد، به خوبی توسط آیتالله خمامی رصد میشد و با صراحت و شجاعتی کم نظیر آنها را بیان میکرد تا جلوی این انحرافات را از همین ابتدا گرفته شود.
نفوذیها نیز در مراکز مهم حضور پیدا کرده و تأکید میکردند نمایندگانی که میخواهند به مجلس بروند باید سکولار باشند. آنها برای رسیدن به اهداف خود نیز دست به تهدید، لابیگری، جنجال و... میزنند تا نیروهای خودشان را بفرستند و گاهاً نیز موفق میشوند. پس از این حوادث انجمنهایی در شهرهای بزرگ تأسیس میشود که کارکردی معادل شوراهای اسلامی شهرها را داشت. در رشت نیز چنین انجمنی شکل میگیرد و افراد نفوذی به کمک حکمران مسلط بر این انجمن میشوند.
حتی در آن زمان برخی از علما با عملکرد سکولارها در انجمنها مخالفتی نمیکردند و سکوت میکنند. یعنی بصیرت کافی را نداشتهاند و آیتالله خمامی به سبب همین موضوع بارها به این انجمن تذکر میدهند که عملکردتان اشتباه است. اعضای انجمن خود سبب اغتشاش و آشوب میشدند و یکی از آنها در منطقه اعلام کرد که خودش پادشاه است و مالیات هفت ساله روستاییان را بخشیده و به این حربه جمعیت زیادی را با خود همراه کرد! از سوی دیگر چون حکمران اقتداری نداشت، نمیتوانست جلوی این آشوبها را بگیرد.
رسا ـ موضع آیتالله خمامی در برابر عملکرد انجمنها چگونه بوده است؟
در این شرایط آیتالله خمامی بارها به انجمن رشت تذکر میدهد ولی میبیند که مشکل حل نمیشود در اوایل سال 1325 قمری در اعتراض به عملکرد انجمن رشت و اغتشاشات، راهی تهران میشود. آیتالله خمامی وقتی چنین تصمیمی میگیرد سکولارها و آشوبگران تلاش میکنند تا به تهران نرود چرا که میترسیدند در تهران حکم تعطیلی انجمن رشت را بگیرد. ولی ایشان به عزم جدی برای سفر به تهران داشت.
پیش از حرکت آیتالله خمامی به سمت تهران، طلاب از ایشان میپرسند قصد شما از رفتن به تهران چیست؟ پاسخ میدهد: من در تأیید مشروطه و به انحراف نرفتن آن تلاش میکنم و تلاش میکنم تا اغتشاشات بخوابد و افراد فاسدی که در رأس هستند کنار رفته و افرادی که سالم هستند به رأس کار بیایند: «این اوقات به ملاحظه حرکات جاهلانه بعضی مفسدین که به پاره[ای] از شبهات، تولید اغتشاش در گیلان نموده و جمعی از مردم عوام ساده لوح و اشرار هنگامهطلب را که کاملاً اطلاع از معنی مشروطیت ندارند دور خود جمع نموده و این اساس مقدس را آلت اجرای اغراض شخصیه خود نموده، تضییع حقوق مردم و هتک احترام محترمین مینمایند. [در نتیجه] سلب امنیت و آسایش گردیده، داعی هر قدر در صدد اطفای این نایره و رفع فتنه و فساد و جلوگیری از حرکات اهالی آن سامان برآمدم، ممکن نشده؛ محض رفع این اغتشاش و تحصیل آسایش عموم مردم آنجا، حرکت کرده[ایم] که به تقویت حجج اسلامیه و اولیای دولت قویشوکت و وکلای محترم دارالشورای ملی این فتنه را منتفی نماییم.»
این موضوع نیز بازتاب زیادی در کشور پیدا میکند. وقتی آیتالله خمامی به سمت تهران حرکت میکند عده زیادی از مردم رشت به همراه برخی از علما در حاشیه شهر ـ صحرای ناصریه ـ تحصن میکنند که بیش از یک ماه طول میکشد. این افراد تحصن کرده بودند تا اعلام همراهی با آیتالله خمامی را داشته باشند و تأکید میکنند تا اغتشاشات تمام نشود به شهر باز نمیگردند.
/993/403/ر
ادامه دارد...