حوزه باید به اصالت خود بازگردد/ کلیسای لندن در مقطع دکتری جذب میکند ولی حوزه در مقطع سیکل!/هانری کوربن به علامه گفت به مهدی موجود موعود ایمان آوردم
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجتالاسلام یحیی کبیر از حوزویان موفقی است که به مدت 28 سال سابقه تدریس در دانشگاه تهران را دارد. وی دارای دکترای فلسفه محض بوده به همین دلیل اکنون نیز به عنوان دانشیار فلسفه محض دانشگاه پردیس فارابی تهران مشغول به فعالیت است.
استاد خود تأکید میکند که هیچگاه به بهانه تدریس یا تحصیل در دانشگاه، از دروس حوزوی مانند فقه، تفسیر، عرفان، اصول و... غافل نشده و همچنان نیز آنها را با علاقه دنبال میکند. تاکنون حجتالاسلام کبیر افزون بر تألیف کتابها و مقالات مختلف، استاد راهنما و مشاور پایاننامههای مختلف بوده است.
«مبانی عرفان»، «عارفان الهی و عرفان برتر»، «عرفان و معرفت قدسی»، «فلسفه وحی»، «جهان بینی تطبیقی»، «انسان کامل از دیدگاه ابن ترکه»، «معرفت دینی»، «آنتروپولوژی»، «مبانی حکمت متعالیه»، «بنیاد عرفان برتر»، «جستارهای فلسفی»، «بنیاد حکمت برتر در دو جلد»، «فلسفه آنتروپولوژی»، «حکمت نو صدرایی در دو جلد»، «فلسفه تطبیقی در دو جلد»، «بنیاد حکمت طباطبایی»، «فلسفه دین»، «کلام پژوهی فلسفی»، «اخلاق پژوهی عرفانی»، «دین پژوهی عرفانی» و «انسان شناسی تطبیقی» از کتابهای تألیفی این استاد حوزه و دانشگاه است.
در گفتوگو با وی به بررسی دلایل انگیزهشان برای ورود به دانشگاه، وضعیت علوم عقلی در حوزه و دانشگاه و... پرداختیم که بخش نخست آن منتشر شد و در ادامه متن بخش دوم آن را میخوانید؛
رسا ـ چگونه میتوانیم مانند سابق علوم عقلی را در حوزه رونق دهیم؟ رسیدن به این کار چگونه میسر است؟
در دروس حوزوی مانند علوم عقلی باید به درسها و اساتید آن امتیاز داده شود. به گونهای نباشد فردی که اهل فقه است هر سال از طرف بعثه به مکه برود ولی فرد اهل فلسفه را رها کنند. 90 درصد دانشگاه فلسفی است آنها را چه کار میکنید؟ همان دانشگاههایی که رهبر معظم انقلاب تأکید میکنند باید جوانان را حفظ کرد و در آنها نیز نهاد رهبری زدهاند.
شما بررسی کنید ببیند وضعیت نهادهای رهبری در دانشگاهها مانند دانشگاه تهران چگونه است؟ نهاد مانده است. روحانی داریم که در آنجا نماز میخواند و اشکال نیز ندارد ولی وقتی جوانِ آنجا بحث عقلی را مطرح میکند در آن میماند و نمیتواند جواب بدهد.
اگر یک اشکال و شبهه عقلی درباره وحی کنند نمیتواند جواب بدهد؛ در حالی که اگر شرح اشارات، شواهد ملاصدرا، نقد کانت، دکارت و... آشنا بود که در این پرسشها نمیماند. اینها فقط در حوزه، فقه، اصول و ادبیات را خواندهاند، ولی این دروس به چه میزان درد مردم را دعوا میکند؟ تنها یک مقدار را حل میکند ولی بقیه مسائل مانند احکام جهان بینی و عقلی کجاست؟
چرا مقدمه شهید مطهری بر جهان بینی توحیدش هفت جلد است؟ درد مشخص است و درمان آن نیز مشخص است. مقصود بنده این است که حوزه باید در درسهای عمومی فلسفه را بگنجاند. آرام آرام برای عرفان کتاب تنظیم کند و آن را بگنجاند؛ همان کاری که ما در دانشگاه میکنیم. ما در دانشگاه برای لیسانس یک گونه عرفان تنظیم میکنیم برای فوق لیسانس گونهای دیگر. چون سطح دارد.
بحث دیگر این است که حوزه باید مراکز تخصصی خود را افزایش دهد. برای نمونه دانشکده تخصصی فلسفه دین، حقوق بشر و... را داشته باشد. این موضوعات که اشکالی ندارد. بسیاری از افراد استعداد چنین کارهایی را دارند. اکنون سطح چهار حوزه مساوی دکتری است و اگر فردی آن را بگیرد باید او را استخدام کنند، چون اکنون معادل نیست. باید از این فرصت استفاده کنیم و سطح علمی افراد را بالا ببریم. چه اشکالی دارد یک حوزوی در دانشگاه تدریس کند و در حوزه نیز تحصیل کند؟
اگر تخصصیهای علوم عقلی، کشفی و عرفانی را زیاد کنیم، مسلما تأثیرگذار خواهیم بود. اکنون از کشور گرجستان در جامعه المصطفی دانشجو داریم که سطح سه را گرفته و سطح چهار را نزد ما دکتری میخواند، به او میگویم چرا دانشگاه آمدهای؟ میگوید: حوزه من را اشباع نمیکند. به دنبال فلسفه دینم که در آنجا نیست! وگرنه چرا باید امثال این فرد سطح چهار را در دانشگاه بخوانند؟ حوزه مگر نمیتواند سطح چهار داشته باشد؟
رسا ـ مهد علوم عقلی حوزه است یا دانشگاه؟
مسلماً حوزه است.
رسا ـ پس چرا حوزه عرصه را واگذار کرده؟
چون 400 سال است که از این موضوع جدا شده است. امام راحل بحث وحدت حوزه و دانشگاه را ابتدای انقلاب مطرح کردند، چون استعمار بر روی همین موضوع دست گذاشته و چنین تلقین میکند که مهد علوم عقلی و انسانی دانشگاه است ولی مهد علوم نقلی و تعبدی حوزه است. در حالی که اینگونه نیست. چون دانشگاههای ایران مانند دانشگاه تهران 80 سال پیش از طریق حوزه تأسیس شدند. بیشتر افرادی که این دانشگاهها را تأسیس کردند روحانی بودند؛ مانند مرحوم شهابیها و دکتر صدیقیها. ولی چرا موضوع برعکس شده است؟ چون عدهای از داخل حوزه نادانی کردند و گفتند حوزه تعبد است.
یکی از افراد به بنده میگفت چرا فلسفه میخوانی هر چه میخواهی حرم امام رضا(ع) است، به او گفتم مگر فردی که فلسفه بخواند ضد امام رضا(ع) میشود؟ آیتالله جوادی کتابی با عنوان فلسفه الهی و حضرت رضا(ع) نوشته است. واضع حکمت الهی در زمان مأمون امام رضا(ع) بود. به قول مرحوم علامه طباطبایی واضع حکمت الهی، امام علی(ع) است. مرحوم مطهری میگوید حکمت ملاصدرا حکمت اسلامی است در حالی که مشاء و اشراق یونانی است. ولی اکنون در مشهد تفکیکیها میگویند خدا ذلیل کند ملاصدرا را که عقل و نقل را مشوب کرد. ولی چرا نمیفهمند؟ 400 سال تلاش شده تا به دست نادانها و استعمارها دست حوزه را از علوم عقلی کوتاه کنند.
شکی نیست که مهد علوم نقلی، عقلی، کشفی و عرفانی به تمام معنا حوزههای اسلامی است. حوزه، دانشگاه امام صادق(ع) و نبی اکرم(ص) است ولی اشکالی هم ندارد که دانشگاههای دیگر نیز در کشور باشند. علوم از حوزه به دانشگاههای کشور مانند دانشگاه تهران رفته است.
آمریکا 200 سال است که دانشگاه دارد و ریشه بیشتر دانشگاههای بوستون و کالیفرنیا مدرسه کشیشیان است. مؤسس آنها کلیسا و دین است. دانشگاه آکسفورد انگلیس را کشیشها تأسیس کردهاند ولی دست افرادی که ضد دین هستند افتاده و اکنون این دانشگاه مرکز علوم پایه، مهندسی، تجربی، انسانی و... شده ولی کلیساهای آنها مرکز عبادت شد. در حالی که ریشه را کلیسا درست کرد ولی از دستش درآوردند.
در رنسانس یا اصلاح طلبی دینی اروپا، لوتر و کالون دو کشیش بودند که اصلاحات اروپایی را تأسیس کردند ولی از دستشان در آوردند و دست رنسانسیهای جدید ضد دین افتاد. اصل اصلاح برای انبیا است. اصل علم برای خدا است. قرآن نیز میفرماید: «إنما العلم عندالله.» اصل علوم برای خدا است.
100 درصد مهد علوم عقلی حوزهها است. برای نمونه تأسیس حوزه همدان به دست بوعلی سینا بود. افرادی مانند ملاصدرا، شیخ بهایی و میرفندرسکی آخوند بودند که ریاضی، عارف، فقیه و... بودند. دانشگاههای شهرهای مختلف مانند شیراز، اصفهان، همدان، مشهد و... را حوزههای علمیه این شهرها تأسیس کردهاند ولی چرا اکنون وضع اینگونه شده است؟ چون استعمار تفکیک کرده و از نادانان در این زمینه استفاده کرده است؛ افرادی که گفتهاند علوم دینی را با عقل چه کار؟ در حالی که این سخن اخباریگری و از امثال سیوطی و... است، این سخن امام(ع) نیست.
قرآن و سنت مبدأ را معرفت، علم، عقل و... بیان میکند. نخستین کتاب کافی کتاب عقل است. در آمریکا استادی درباره این موضوع کار کرده و ثابت کرده که کلینی متکلم عقلی است نه محدث؛ چون از عقل شروع کرده است. وگرنه میتوانست از تعبد شروع کند. مهد علوم عقلی در حوزه و دین است. در حوزههای قدیم مانند حوزه فارابی، علامه حلی، ملاصدرا و... فقه، ریاضی، کلام و... بوده است؛ ولی چرا اینگونه شد؟ باید مقداری در تاریخ تأمل کنیم. چرا در 400 سال گذشته به ویژه در عصر قاجار که به این حوزه ضربه زدند افراد به سمت علوم نقلی رفتهاند و غرب از این موضوع سوء استفاده کرد و همه را در قسمت علوم نقلی نگه داشت؟
چرا باید امام راحل فریاد بزند و در نامهای به گورباچوف تأکید کند که متفکران شما باید در حوزههای علمیه ما زانو بزنند و اگر خدا توفیق داد بفهمند عرفان الهی چه میشود. امام(ره) با این نامه حوزه را خطاب قرار میدهد که شما باید مرکز باشید و آنها اینجا رفت و آمد کنند.
امام خمینی(ره) کانون عرفان، فلسفه، فقه و علوم قرآن بودند ولی چرا با ایشان فاصله داریم و تربیتمان نسبت به ایشان اسوه نباشد؟ ایشان مگر اسوه نیستند؟! امام راحل عارف، فقیه و حکیم بودند ولی چرا تنها در فقهاش ماندهاند؟ چرا ایشان در کشف اسرار اصرار میکند که ما سه فقه اصغر، اوسط و اکبر داریم که فقه اصغر فقه معمولی، فقه اوسط حکمت و فقه اکبر عرفان است؟
در اسلام احکام عرفانی، کشفی و عقلی داریم و همه نقلی نیست. البته احکام نقلی داریم ولی اینها به ترتیب است. چرا 80 درصد را احکام نقلی قرار دادهاید مانند حسیون اروپا که فاتحه عقل را خواندند؟ چه فردی گفته تنها باید علوم حسی باشد، مگر ما علوم فلسفی نداریم؟
اگر درد را بشناسیم و بدانیم مشکل ما از درون افراد مرتجعی هستند -به قول امام راحل خشک مقدسها- که نمیدانند چه میکنند و مشکل بیرونی ما نیز تلاش استعمار است، آنگاه میتوانیم رفع کنیم. استعمار میخواهد بداند ما در چه چیزی مشکل داریم تا از طریق آن وارد عمل شود. برای نمونه اگر ببیند در هنر ضعف داریم ماهوارههای خود را فعالتر میکند و به هنر دامن میزند. برنامههای خود را به قدری جذاب پخش میکند که هوش و حواس جوان را میبرد. اینجا باید صدا و سیمای ما هنر به خرج دهد و افراد را جذب خود کند.
استعمار نیز وقتی میبیند که 80 تا 85 درصد مباحث حوزههای ما علوم نقلی است، میگوید حوزه یعنی همین که افراد تنها به علوم نقلی میپردازد. از سوی دیگر نمیگوید که 15 تا 20 درصد علمای حوزه به مباحث عقلی اهمیت داده و در دانشگاهها حضور دارند. نویسنده کتابهای فلسفه و عرفان هستند. استعمار که به این مسائل دامن نمیزند بلکه تنها برخی از مراسمها را پخش میکند که در آن جملات عجیب و غریب میگویند در حالی که نیازی به چنین کاری نیست چون در اسلام به قدری عقلانیت داریم که میتوانیم به آنها دامن بزنیم.
به قدری اساتید روحانی قوی در دانشگاهها داریم که میشود از آنها بهره گرفت. ما در دانشگاه روحانیانی داریم که شاگرد اول فلسفه غرب هستند ولی در حوزه برای این افراد به چه میزان ارزش میدهند؟ تازه علیه او نیز کار میکنند. حتی مسخره میکنند که این افراد غرب زده هستند. حوزه چرا باید به اساتید فلسفه بگوید غرب زده؟ چه اشکالی دارد که فلسفه خواندند؟
رسا ـ آینده حوزه در توجه به علوم عقلی را چگونه میبینید؟ آیا روشن است؟
مسلماً روشن است. البته پس از ارتحال امام خمینی حوزه رخوتی پیدا کرد و در آن زمان بالای 80 درصد حوزه حالت نقلیگرا داشت و گرایشهای عقلی و عرفانی آن بسیار کم بود. سپس که مراکز تخصصی در حوزه تأسیس شد آرام آرام مباحث عقلی و عرفانی بیشتر شد. اکنون نیز در نسل جوان حوزه تحولی هر چند کُند ولی صورت میگیرد؛ چون نیازمند بودجه است. در حوزه استعدادهای خوبی وجود دارد ولی او(طلبه) نیز زندگی دارد و به فراغت نیاز دارد. بنابراین ضعف اینجاست. ولی تحول صورت میگیرد.
بنده به آینده حوزه خوشبین هستم، چون مراکز تخصصی در آن زیاد شده و این موضوع به حوزه کمک خواهد کرد. به هر میزان مراکز تخصصی در حوزه حتی در بخش رسانه نیز بیشتر شود بهتر است. حوزه با رسانه نیز بیگانه است. فارابی و بوعلی فلسفه رسانه دارد ولی حوزه ندارد. بنابراین ما به حوزه خوشبین هستیم. منتها این خوشبینی مشروط به این است که نظام و مؤسسات دولتی حوزه را تأمین کنند. چون حوزه است و غیر وجوهات چیز دیگری ندارد. درست است که برخی از بزرگان مؤسسات دارند ولی نسبت به کار حوزه و وجود استعدادهای مختلف در آن کم است.
مسیر حوزه مشخص است و به جلو حرکت میکند ولی نظام نیز باید آن را حمایت کند تا مراکز تخصصی به ویژه بخش هنر آن افزایش یابد. اکنون در حوزه در بخش هنر معضل داریم. برای نمونه فلسفه هنر ندارد. اکنون خبرگزاری شما به عنوان یکی از بخشهای حوزه مشغول به فعالیت است که باید از آن حمایت شود. بحث دیگر این است که مراجع تقلید باید حساب جامعیت اسلام را بکنند و برای آن هزینه کنند. یعنی مؤسسات تخصصی را افزایش دهند و دانش آموختگان آن را بهترین افراد در سطح لیسانس و فوق لیسانس جذب کنند. برای این افراد نیز امتیاز بدهند.
مشکل ما این است که استعدادها را کشورهای دیگر میبرند و همه امکانات نیز به آنها میدهند. در حالی که نباید اینگونه باشد. وقتی اینگونه شد به جای آنکه استعدادها وارد حوزه شوند به کشورهای دیگر میروند. حوزه باید به طلبه و افرادی که در مباحث علوم عقلی کار میکنند امتیاز بدهد و این افراد بدانند که آثارشان نیز چاپ میشود. باید ارزش طلبهای که در نظام طلبگی خود استاد است و گرایش دانشگاهی دارد مشخص شود. اگر اینگونه عمل کنیم مسلما امیدمان به حوزه بیشتر میشود.
البته خداوند متعال حوزه را رها نمیکند چون برای امام صادق(ع) است. ممکن است باریک شود ولی قطع نمیشود. روحانیت در طی هزار سال نیز اینگونه بوده است یعنی ممکن است باریک باریک شود ولی قطع نمیشود چون به امام عصر(عج) و نبی اکرم(ص) وصل است. حوزه، دانشگاه پیامبر(ص) است.
بنده به خاطر دارم که هانری کوربن خدمت علامه طباطبایی میرسید و نزد ایشان دو زانو مینشست. آقای مطهری ایشان را به دماوند میبرد. در آن زمان آقای جوادی آملی و حسن زاده آملی نیز بودند و هانری کوربن استاد دانشگاه سوربن فرانسه نزد علامه طباطبایی دو زانو مینشست در حالی که اکنون روشنفکران ما له له میزنند بروند آنجا. ولی او نزد علامه میآمد و دو زانو روبروی ایشان مینشست.
آقای حسن زاده آملی نقل میکرد هانری کوربن در پایان عمر که آمده بود، مریض شد و بنده به همراه علامه به عیادت وی رفتیم. هانری کوربن به علامه گفت: شما صحبت نکنید من صحبت کنم. علامه گفت چه میخواهی بگویی. گفت من از طریق خودت به اسرارت آگاه شدم. علامه تبسمی کرد و گفت چه میخواهی بگویی گفت من به مهدی موجود موعود ایمان آوردم. این فرد استاد، شرق شناس و مستشرق بود ولی دو زانو روبروی علامه که حوزوی بود مینشست. او میدانست که اینجا دانشگاه پیامبر(ص) و امام صادق(ع) است که باید احیا شود.
حوزه باید همانند هزار سال پیش به جایگاه اصلی خود بازگردد و اصل شود. افراد از دانشگاه دکتری بگیرند و به اینجا بیایند. اینها برای بنده درد بیدرمان است. کلیسای لندن میگوید هر کس میخواهد وارد این کلیسا شود باید دکترای یکی از رشتههای علوم انسانی یا طبیعی را داشته باشد ولی شرط حوزه این است که فرد سیکل باشد. سیکل چیست؟! در سال 54 لیسانس به قم میآمد و آقای قدوسی دستور داد که دیگر نمیتوانیم جذب کنیم چون شهریه نداشت بدهد. به قدری لیسانس و فوق لیسانس آمدند که جا نبود و این موضوع تا سال 63 ادامه داشت.
این همه لیسانس و فوق لیسانس برای چه میآمد؟ حداقل حوزه باید شرط بگذارد که افراد لیسانس باشند. کلیسای لندن میگوید افراد باید دکتری بگیرند تا اجازه دهم دین من را بشناسند، آنگاه حوزه سیکل را پذیرش میکند! حداقل بگذارد افراد مقداری درس بخوانند معلومات پیدا کنند و حداقل دیپلم بگیرند. خود بنده که میگویم حداقل اکنون باید لیسانس بگیرند. حوزه بگذارد حداقل افراد مقداری بخوانند سپس جذب کند. میگویند ذهنشان خراب میشود، چرا ذهنشان خراب شود؟ حوزه باید اینها را درست کند ولی حداقل بگذارد علومی مانند روانشناسی، جامعه شناسی، ادبیات، زبان و... یاد بگیرند. چون میخواهد دین را فرا بگیرد.
بنده حضور ذهن دارم در زمان شاه وقتی یک فردی از پنج پسرش، یکی که مشکل جسمی داشت را میآورد تا طلبه شود. یعنی استعمار اینگونه عمل کرده بود و افراد میگفتند بیخاصیتها بروند حوزه! در حالی که باید با خاصیتها بیایند حوزه. حوزه باید به اینها امتیاز بدهد و لیسانس و فوق لیسانس جذب کند نه اینکه سیکل جذب کند. سیکل را چه کار میخواهد بکند؟
اکنون مؤسسه بین المللی مطالعات که توسط مقام معظم رهبری تأسیس شده، بسیار خوب عمل میکند. تمام رسالههایشان نیز انگلیسی نوشته میشود و به دانشگاههای مختلف دنیا مانند فرانکفورت و... ارسال میشود. افرادی هم که این مطالب را مینویسند طلبه هستند. چنین افرادی وقتی به کشورهای دیگر برای سخنرانی میروند مردم آنجا لذت میبرند. البته تعدادشان کم است و شاید به 8 نفر یا 10 نفر برسد آن هم در حوزه 80 هزار نفری؛ ولی واقعا سطح علمیشان بالاست. نقل را مسلطند و فلسفه نیز دستشان است و حتی میبینید که مقالات اندیشمندان غربی را نقد میکند، این طلبه است.
به حوزه خوشبین هستیم و این موضوع مشهود است. مراکز تخصصی نیز فعالیت میکنند ولی مقداری کُند است که دولت و نظام باید آنها را تأمین کند. برای نمونه دانشکده صدا و سیما در این زمینه فعالیت میکند و فوق لیسانس و دکتری نیز دارد.
در قم باید انواع دانشکدهها باشد، وزارت علوم نیز آماده است ولی حوزه نمیخواهد. اکنون دولت آماده است؛ اینها(حوزه) مقداری سختگیر هستند. قدیم دولت نمیخواست اینها(حوزه) میخواستند ولی اکنون دولت آماده است اینها سختگیر هستند. اگر مقداری بگذارند تحولات رخ دهد مسلماً میتوانند پتانسیل و ظرفیت را بالا بیاورند و جوانان نیز جذب میشوند. جوانان لیسانس و فوق لیسانس دانشگاه مشتاق هستند بیایند، ولی باید حمایت شوند. سیستم درسی او را مشخص کنند. همچنین تدریس با نقد داشته باشند. وقتی اینگونه شود مسلماً نتیجه خوبی خواهیم گرفت.
رسا ـ سخن پایانی دارید بفرمایید.
ما مثلثی داریم که تمام انبیا، اولیا و عالمان ربانی عالم در تمام ادیان به ویژه اسلام به دنبال آن بودهاند؛ یک ضلع آن مثلث معرفت عمیق حق تعالی با تمام ویژگیها آنها است. ضلع دیگر محبت و عشق به حق تعالی با تمام مظاهر آن است و ضلع سوم اطاعت کامل حق با تمام خصوصیات آن است. این سه هدف و نقشه راه است که دانشگاه و حوزه ندارد.
در حوزه نخست باید معرفت شدید باشد. دوم، حب و میل عمیق باشد و سوم اطاعت کامل باشد؛ چرا برخی مواقع اطاعت ناقص است؟ متکفل فهم این موضوعات نیز فقاهت، حکمت و عرفان است. فقاهت، اطاعت را دست میکند. حکمت، معرفت را درست میکند و عرفان نیز عشق را درست میکند. اگر این سه عمل جان بگیرد به اهداف الهی خواهیم رسید و تفاوتی میان حوزه و دانشگاه نیست.
/993/403/ر
گفتوگو: محمد راستگردانی