۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۰۶
کد خبر: ۴۷۲۴۵۹
آیت الله مکارم شیرازی تبیین کرد؛

مولفه های تربیت دینی در سیره امام حسن عسکری

حضرت آیت الله مکارم تأکید کرد: آموزش مستمر با منطق جوانان، حل مشكلات مربوط به تحصيل و كار و ازدواج جوانان، پاكسازى محيط از مراكز و عوامل فساد و همكارى تنگاتنگ تمام رسانه‏ هاى جمعى، در تحقق کامل تربیت دینی جامعه، از جمله راهکارهای برون رفت از آسیب های اجتماعی به شمار می آید.
آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، اسلام دين‏ ادب و تربيت‏ است[1]،[2] و روح تعليمات اسلام‏ و روايات پيشوايان بزرگ دينى‏ بر پايه تربيت دینی در زندگى تعریف شده است.[3]

از سوى ديگر هدف از تمام برنام‏ هاى دينى‏، تعليم و تربيت‏ و تكامل انسان است،‏[4] لذا همه انبياء الهى يك هدف را تعقيب مى‏ كردند و آن سعادت انسان ‏ها از طريق ايمان به خدا و روز رستاخيز و تعليم و تربيت‏ صحيح دينى‏ و تقويت اصول اخلاقى در جوامع بشرى بوده است ،[5] روزى در مكتب‏ «نوح عليه السلام»؛ نخستين پيامبر اولوالعزم‏[6] و سپس در مكتب‏ «ابراهيم عليه السلام» بعد در مكتب‏ «موسى عليه السلام» و سپس در مكتب‏ «عيسى عليه السلام» و در پايان در مكتب‏ «محمد صلى الله عليه و آله» پيامبر اسلام كه در حقيقت دوره عالى و نهايى تربيت‏ الهى است.[7]

‏بسط و گسترش تربیت دینی؛ مهمترین ضرورت در جامعه اسلامی

گفتنی است  به علت  وجود عوامل تشويق‏ كننده به مفاسد اخلاقى، و اباحى‏گرى؛ كه از ويژگي هاى عصر ماست، آسيب‏ هايى براى جوانان و نوجوانان در حوزه تربيت دينى و در دو شاخصۀ آسيب‏ هاى اعتقادى و آسيب‏ هاى اخلاقى ایجاد شده است، كه اگر روى آن كار جدى انجام نگيرد، در آينده شاهد مشكلات مهم دينى و اجتماعى و سياسى خواهيم بود.[8]

تفسير نادرست از مسأله آزادى، و عدم توجه به اين نكته كه هميشه آزادي­ ها در چهارچوب ارزش ­هاست ،عدم اطلاع‏رسانى صحيح و بموقع، و محروم ماندن قشر جوان و نوجوان از آموزش هاى مستمر و گسترده دينى واز همه مهمتر، دست­ هاى مرموز سياست مخرب دشمنان، كه براى دور كردن جوانان از حوزه تربيت و اعتقادات دينى از طرق مختلف فعاليت مى‏ كند، و معتقد است مانع اصلى نفوذ در عرصه سياسى كشور ما، اعتقادات محكم مذهبى و پايبندى به اخلاق دينى است. و براستى اگر آنها در كار خود موفق شوند، مانع مهمى بر سر راه نفوذشان باقى نمى ‏ماند.[9]

البته باید دانست در تحقق تربیت دینی، نقش خانواده برجسته تر از همه مولفه ها است. زیرا در دين‏ مقدس اسلام، مخاطب اصلى در تربيت‏ فرزندان، پدران و مادران هستند. و مردم هم هنگامى كه با انسانى صالح و تربيت شده و مفيد به حال جامعه‏، رو به رو مى ‏شوند، در مقام سپاسگزارى و تشكر و قدردانى، به پدر و مادر او دعا مى ‏كنند. و اگر خداى ناكرده، با شخصى ناصالح و فاسد كه آسايش خود و جامعه را سلب مى‏ كند برخورد كنند، بر پدر و مادرش لعن و نفرين مى‏ فرستند و آنها را عامل اين ناهنجارى مى ‏دانند.[10]

مثلا پدران و مادرانى كه در صدد تربيت‏ فرزندانشان برنمى‏ آيند؛ آنها را با مسايل دينى‏ آشنا نمى‏سازند؛ فرزندان را به اماكن مذهبى- مانند مساجد و حسينيه‏ ها عادت مى ‏دهند شايد فرزندى معتاد تحويل جامعه‏ دهند كه باعث نابودى خود و خانواده ‏اش گردد! چه كسى جرقه اوليه اين آتش را روشن ساخته است؟! چه كسى مواد سوخت اين آتش‏سوزى را فراهم نموده است!؟ هيچ كس، جز پدر و مادر!.[11]

و اینگونه است که  افراد نادان كه نه تربيت‏ دينى‏ يافته‏ اند و نه عقل و خرد خويش را به كار گرفته‏ اند مردمى خشن و بى انصاف و بى‏ادب و در مجموع براى جامعه مشكل آفرين مى‏باشند؛ نه به صغير رحم مى‏ كنند و نه از كبير پند مى‏ پذيرند.[12]

چه کنیم در بحث های خود دچار مراء و جدل نشویم؟ پیامدها و راهکار ترک آن چیست؟

واژه «مراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت ‏آميز و توأم با خصومت به منظور پيروزى بر حريف است هر چند حق نباشد، و سرچشمه آن تعصب و لجاجت و برترى‏جويى است كه مانع از پذيرش سخن حق مى ‏شود.[13]

البته گاهی در ارایه بحث ها دلایل محکم و متقن به میان می آید و طرفین بدنبال رسیدن و روشن شدن حقیقت هستند که این گونه مراء و بحث در اسلام صحیح است.[14]

لیکن اغلب افرادى كه اهل مراء و جدال هستند دائما در اين فكرند كه بر حريف خود غلبه يابند، خواه حق باشد يا باطل و به همين دليل ضعيف‏ ترين ادله را براى خود حجت مى ‏شمارند و محكم ‏ترين دليل رقيب را ناديده مى‏ انگارند و به اين ترتيب دائماً در بيراهه و تاريكى سير مى‏ كنند و صبحگاهان روشن، يقين در زندگى آن‏ها هرگز ظاهر نمى ‏شود.[15]

اینچنین است که  به‏ هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت مى‏ افتند و گاه انواع توهين ‏ها را به طرف مقابل روا مى ‏دارند و عيوب پنهانى او را برمى ‏شمارند و هتك حرمت مى ‏كنند، گاه درباره خودش و گاه درباره كسانى كه مورد علاقه او هستند. بنابراين افرادى كه علاقه‏ مند به آبرو و شخصيت خود مى باشند بايد همين كه بحث آن‏ها با طرف مقابل به مرحله مراء رسيد كلام را قطع كنند و او را رها سازند.[16]

در این زمینه، امام عسكرى عليه السلام در روايتى كه ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل كرده مى‏فرمايد: «لا تمار فيذهب بهاؤك ‏[17]؛ مراء نكن كه شخصيت تو را از بين مى‏برد ».[18]

بحث های بی ثمر سیاسی حرام است

با این تفاسیر باید گفت اگر چه بحث و گفت و گوی  برخی افراد همراه با  دلایل محکم و متقن است، ولی طرفین بدنبال به کرسی نشاندن حرف خود، رسوا کردن دیگری، به وجود آوردن مشکلات و آبروریزی هستند که این شیوه در شرع نکوهش شده است.[19]

این آسیب فراگیر در حالی است که  مشکلات اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و علمی کشور را فرا گرفته و مسئولان باید از بحث های بی ثمر سیاسی بپرهیزند. [20]

بدیهی است کسانی که در این بحث های سیاسی با کبر و غرور به دنبال غلبه بر دیگری، دشمنی و عداوت هستند، هرچند حرفشان حق باشد هرگز ایمان نشان کامل نخواهد شد و از خدا دورتر می شوند؛ [21]زیرا دشمنان داخلی و خارجی به دنبال آلوده کردن فضای سیاسی کشور و بدست آوردن منافع خود هستند، لذا باید احتیاط کرد و از جدال سیاسی که کشور را ناآرام کند پرهیز کرد، امروز مشکل مردم مسائل سیاسی نیست و مسئولان باید اقتصاد، معیشت و اخلاق جامعه را سامان دهند و این خصومت ها را کنار بگذارند.[22]

خوش اخلاقی مهمترین شاخصۀ تربیت دینی در خانواده و جامعه

بی تردید محبت و دوستى با مردم كارى است فوق العاده عاقلانه، به نحوی که  این­گونه رفتار مردم و کارهایی که انجام می دهند نشانه كمال محبت و دوستى است ؛ لذا در مشكلات به يارى یکدیگر می شتابند و در برابر كارهاى ناروا به هنگام قدرت به جاى انتقام‏ جويى عفو می کنند و با چهره گشاده با مردم روبه‏رو می­شوند، در برابر آنها تواضع کرده، و سخنان آنها را می ­شنوند و به آنها احترام می گذارند مجموعه اين امور و مانند آن از جمله شاخصه های عاطفی در جامعه به شمار می آید.[23]

 بدین ترتیب دوستان زيادى در سايه خوش رفتاری در جامعه پیرامونی، براى انسان پيدا مى‏ شوند، اگر آن شخص اهل كسب و تجارت باشد مشتريان او فراوان مى‏ گردند و اگر مدير تشكيلاتى باشد افرادى كه در زيرمجموعه او هستند به او عشق مى‏ ورزند و وظايف خود را به خوبى انجام مى‏ دهند، چنانچه فرمانده لشگرى باشد افراد لشگر او سر بر فرمان او خواهند بود، اگر عالم و روحانى باشد مردم به او اقتدا مى‏ كنند و ارشادات و نصايحش را به گوش جان مى‏ پذيرند و چنانچه پدر و بزرگ‏تر خانواده باشد همسر و فرزندان به او علاقه ‏مند مى ‏شوند و محيط خانواده محيطى مملو از محبت و آرامش‏[24]و همكارى خواهد بود و همچنين افراد ديگر در محيط ها و پست‏ هاى ديگر.[25]

ولى به عكس اگر انسان در برابر مردم خشن باشد و با قيافه درهم كشيده روبه‏رو شود، بى‏ اعتنايى كند، تكبر بورزد، نسبت به سرنوشت آنها بى‏اعتنا باشد و به تعبير قرآن «فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ[26] » باشد از اطراف او پراكنده مى‏ شوند، در ميان جمع زندگى مى‏ كند ولى تك و تنهاست.[27]

به گفته شاعر:

نهال دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد      درخت دشمنى بركن كه رنج بى‏شمار آرد[28]

لذا در بحارالانوار از امام حسن عسكرى عليه السلام چنين نقل شده: «من‏ كان‏ الورع‏ سجيته‏ والكرم طبيعته والحلم خلته كثر صديقه والثناء عليه وانتصر من أعدائه بحسن الثناء عليه‏؛[29]  كسى كه تقوا و ورع خوى و خصلت او باشد و جود و بخشش طبيعتش و حلم و بردبارى عادتش، دوستانش بسيار مى‏شوند و ثنا خوانانش فراوان و از اين طريق بر دشمنانش پيروز مى ‏گردد».[30]

البته نبايد خوش‏رفتارى با مردم را با مسئله تملق و چاپلوسى اشتباه كرد كه آن حساب جداگانه ‏اى دارد و به يقين از صفات مذموم است.[31]

اعتدال و میانه روی ؛ روش شناسی بنیادین شادی و نشاط در تربیت دینی

اسلام افراط و تفريط را نشانه «جهل» و رعايت اعتدال و ميانه‏ روى‏ را نشانه «علم» مى‏داند،[32] به عنوان نمونه مزاح باعث آرامش روح و رفع هموم و غموم و است [33]از سوی دیگر مى ‏دانيم شخص پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اهل‏بيت عليه السلام و بزرگان علما اين‏گونه شوخى‏ و مزاح‏ مشروع را داشته ‏اند. حتى توصيه شده در سفرها براى از بين بردن فشار مشكلات سفر مزاح بيشتر كنيد.[34]

ولى در عين حال اگر خارج از حساب و كتاب باشد ممكن است عظيم ‏ترين مشكلات را به ‏بار آورد.[35] بسيارى از مزاح ‏ها ممكن است موجب دشمنى و عداوت گردد و كينه ‏ها را در سينه‏ ها انباشته كند چراكه شخص مزاح ‏كننده نمى‏ تواند كار خود را سالم انجام دهد، در لباس مزاح بر زخم مخالفان خود نمك مى ‏پاشد و دشنه در پهلوى آن‏ها فرو مى ‏كند.[36]

گاهى مزاح جنبه انتقام‏ جويى و ايذاء و آزار ديگران را ندارد اما مسائل مبتذل و ركيكى در آن مطرح مى‏ شود همان‏گونه كه بسيارى از مزاح‏ هاى عوام به اين صورت است. اين‏گونه مزاح‏ ها شخصيت انسان را پايين مى ‏آورد و همان‏گونه كه امام حسن عسکری عليه السلام در كلامی حكيمانه فرمود: «لا تمازح فيجترأ عليك‏؛ (زياد) مزاح مكن كه افراد را در برابر تو جسور مى‏ سازد (و رعايت احترام تو را نخواهند كرد)».[37]،[38]

متأسفانه گاهى مزاح، توأم با غيبت و تهمت است كه آن نيز از گناهان كبيره مى‏ باشد.[39]

گاه بعضى از مزاح‏ ها با اعلام خبری دروغ، موجب اذیت و آزار،وحشت و شوك ‏هاى سخت روحى مى ‏شود و حتی افرادى در اين‏گونه مزاح ‏ها جان خود را از دست مى‏دهند؛ که البته اين‏گونه خبرهاى دروغ و وحشتناك در ميان بعضى از افراد بى‏ بندوبار معمول است.[40]

گاه بعضى از مزاح‏ ها كه از فردى باشخصيت درباره افراد عادى صادر مى‏شود زبان آن‏ها را مى ‏گشايد و او را هتك احترام و به او توهين مى ‏كنند.[41]

بنابراین روش شناسی شادی و نشاط در تربیت دینی اینگونه است که در مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا كه به مرحله گناه نرسيده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح آبروى مسلمانى ريخته شود، يا نسبت ناروائى به كسى داده شود و يا موجب غيبت، تهمت و امثال آن گردد مسلما حرام است (و نبايد فراموش كرد كه مزاح مى ‏تواند وسيله اى براى همه اين گناهان گردد) اما اگر به طرز صحيح و درستى باشد و موجب سرور و خوشحالى گردد اشكالى نخواهد داشت بلكه احيانا از لوازم حيات بشمار مى‏رود زيرا زندگى بدون شادى و سرور غالبا قابل تحمل نيست‏.[42]

از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام و بزرگان دين‏ نيز استفاده مى‏ شود كه آنها عملا مزاح‏ را به صورت معتدل در زندگى خود داشتند.[43]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت آموزش مستمر با منطق و ادبيات خاص جوانان، حل مشكلات مربوط به تحصيل و كار و ازدواج جوانان، پاكسازى محيط از مراكز و عوامل فساد و همكارى تنگاتنگ تمام رسانه‏ هاى جمعى، در تحقق کامل تربیت دینی جامعه، از جمله راهکارهای برون رفت از آسیب های اجتماعی در این زمینه به شمار می آید.[44]

خداوند بزرگ را مى‏ خوانيم كه به ما توفيق اصلاح محيط خانواده و مدرسه و جامعه را عنايت فرمايد تا فرزندانى صالح و پرهيزكار و خدوم به جامعه عرضه كنيم، و آنها طلب رحمت و مغفرت مردم را برايمان به ارمغان آورند![45] بارالها! نعمت ايمان و تعليم و تربيت‏ انبياء را هرگز از ما سلب نفرما.[46] «آمين يا رب العالمين»[47]

[1] محجة البيضاء؛ ج 8؛ ص 163- 162.

[2] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص294.

[3] تفسير نمونه ؛ ج‏4 ؛ ص69.

[4] پيام قرآن ؛ ج‏6 ؛ ص310.

[5] اعتقاد ما ؛ ص38.

[6]  پيامبران اولوالعزم پيامبرانى هستند كه آيين و كتاب جديدى آوردند، آنها پنج نفرند، كه نامشان در بالا ذكر شده است، نام كتاب آسمانى نوح و ابراهيم« صحف» و نام كتاب آسمانى موسى« تورات» و كتاب آسمانى مسيح« انجيل» و كتاب آسمانى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله« قرآن» است.

[7] اسلام در يك نگاه ؛ ص64.

[8] استفتاءات جديد ؛ ج‏3 ؛ ص536.

[9] همان.

[10] والاترين بندگان ؛ ص238.

[11] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص184.

[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص410.

[13] همان؛ ج‏15 ؛ ص24.

[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[16] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[17] تحف العقول، ص 486.

[18] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[19] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ شبستان امام خمینی (ره) ؛ حرم حضرت معصومه (س)؛1388/06/09.

[20] همان.

[21] همان.

[22] همان.

[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص159.

[24] همان؛ ص: 160.

[25]  همان.

[26] سورۀ آل عمران،آیۀ159.

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏13، ص: 160.

[28] غزلیات حافظ؛ش15.

[29] . بحارالانوار، ج 75، ص 379.

[30]پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص160.

[31] همان.

[32] جلوه حق بحثى پيرامون( صوفيگرى) در گذشته و حال ؛ ص176.

[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص554.

[34] همان ؛ ج‏9 ؛ ص688.

[35] همان؛ ج‏15 ؛ ص554.

[36] همان .

[37]  تحف العقول، ص 486.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص25.

[39] همان ؛ ص554.

[40] همان ؛ ص555.

[41] همان.

[42] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ ترجمه‏ ج‏3 ؛ ص565.

[43] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص167.

[44] استفتاءات جديد ؛ ج‏3 ؛ ص536.

[45] والاترين بندگان ؛ ص238.

[46] تفسير نمونه ؛ ج‏24 ؛ ص140.

[47] والاترين بندگان ؛ ص238.

/1323/د102/ج1

ارسال نظرات