۰۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۴:۲۰
کد خبر: ۵۰۸۲۳۵
سرمقاله؛

استقلال يا استرحام

در فرهنگ دينی و در فقه ما مسلمانان، همانگونه که برای امور عبادی و شخصی احکام روشن و واضح شرعی وجود دارد، برای امور اجتماعی و سياسی نيز احکام روشن و واضح وجود دارد.
روزنامه رسالت

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه رسالت، در فرهنگ ديني و در فقه ما مسلمانان، همانگونه که براي امور عبادي و شخصي احکام روشن و واضح شرعي وجود دارد ، براي امور اجتماعي و سياسي نيز احکام روشن و واضح وجود دارد .البته از آنجا که در طول تاريخ تشيع ، امکان تشکيل حکومت وجود نداشته ، احکام سياسي اجتماعي و اقتصادي شيعه در حد کفايت استخراج نشده و لذا هنوز هم به گستردگي احکام شخصي و عبادي در اختيار مردم قرار نگرفته است . اما با وجود اين نقصان ، برخي از احکام اجتماعي و حکومتي اسلام به دليل وضوح و روشني ، بدون هيچ ترديدي از سوي فقها مورد تأييد قرار گرفته . مثلا حکم حرمت ربا در اقتصاد جامعه و عمليات بانکي ، يک حکم اجتماعي و مربوط به اقتصاد کشور است که به دليل وضوح وقطعيت از اجماع برخوردار است و کسي ترديدي در آن ندارد .

استقلال و استرحام نيزاز امور بديهي در فقه واز مسائل اجماعي بين علماي شيعه است . دولت ها ممکن است براي رسيدن به منافع کوتاه مدت ، به اينگونه احکام شرعي صريح و اجماعي و هشدارهاي پي در پي  مراجع دين کم توجهي کنند ، ولي در گذر زمان ، اين قصورها يا تقصير ها  ، گريبان آنها را خواهد گرفت و  برکت و توفيق را از آنها سلب خواهد  نمود  .آنها  بايداز عاقبت  گذشتگان خود که همين مسير  را پيمودند عبرت بگيرند و باور کنند که در صورت عبور از خط قرمزهاي شريعت مقدس ، همين مردمي که به آنها رأي داده اند گريبان آنها را خواهد گرفت  و آن روز براي آنها ، روز سختي  خواهد بود   .

استقلال در لغت يعني به بلندي و برتري بر آمدن ، به قوت خود ، به کاري بر ايستادن و طاقت آوردن و تاب آوردن و مقاومت کردن  است . در فقه ما ، استقلال ، چند معنا دارد ، يکي ، انجام کاري بدون تکيه بر فرد يا چيزي ديگر،و ديگر ، تحت سلطه ديگري نبودن  . استقلال با معناي انجام کار بدون تکيه به فرد ديگر ، در باب‌هاي صلات، تجارت، وکالت، وصيّت و نکاح استفاد شده  و  با معناي تحت سلطه ديگري نبودن ، در مسائل مستحدثه به کار رفته است .  

در معناي دوم ،استقلال دولت يا فرد عبارت است از حاکميّت اراده ملّت يا فرد در شئون مختلف خود بدون دخالت و نفوذ قدرت بيگانه. در اين معنا استقلال و آزادي لازم و ملزوم يکديگرند. از نظر اسلام، استقلال دولت و ملّت مسلمان، عبارت است از عدم سلطه و حاکميّت کفّار بر مسلمانان.   بر اساس قاعده معروف فقهي  نفي سبيل، کافر هيچ نوع ولايت و سلطنت در عرصه‌هاي مختلف زندگي اعم از سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... بر مسلمان ندارد.  بر اساس اين قاعده فقهي ، قضاوت کافر در حق مسلمان نافذ نيست، و مسلمان هرگز به بردگي کافر در نمي آيد . 

بر اساس قاعده فقهي  سلطنت و اصل فقهي حريّت  ، هر کس بر خود و مال خود‌ سلطنت دارد و ديگري نمي‌تواند با زور و قدرت آن را از وي سلب کند  يا تحت اراده خويش در آورد. 

پس در حوزه حکومت ، استقلال يعني عدم وابستگي نظام به بيگانه ، قرار نگرفتن تحت سلطه قدرت ها و اعمال حاکميت اراده ملت ، بدون نفوذ قدرت بيروني.  براساس قاعده معروف فقهي « نفي سبيل »، بيگانگان نبايد هيچ نوع ولايت و سلطه در هيچ يک از عرصه هاي مختلف فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي ، نظامي  و اقتصادي بر جامعه اسلامي  داشته باشند . اين يک قاعده و يک اصل زير بنايي در فقه  ما است  . هيچ فقيهي در اين قاعده و اين اصل حياتي ترديد ندارد   . لازمه استقلال و مقدمه استقلال  در برابر بيگانه ، اقتدار است . بدون اقتدار استقلال حاصل نمي شود . اقتدار و قدرتمندي جامعه اسلامي در برابر بيگانه خود يک اصل اساسي در فقه ما است که همه فقها در مورد آن اتفاق نظر دارند . شهيد مطهري کسب اقتدار مادي و معنوي براي جامعه اسلامي و کسب مقدمات آن را واجب شرعي معرفي مي کنند .

براي فرد مسلمان وبراي جامعه اسلامي ، نيل به استقلال و کسب اقتدار در برابر کفار واجبي از واجبات تراز اول دين و حکمي از احکام اجماعي فقه  است  . مسلمان و جامعه اسلامي بايد مستقل از کافر و عزتمند در برابر او و برتر از او  باشد . 

خداي متعال با صراحت فرمود أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ  . پيامبر بزرگوار ما فرمود الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَلَا يُعْلَى عَلَيْهِ   . اگر به  اين کلام‌هاي مقدس و ده ها مورد مشابه آن که در آيات آسماني  و احاديث نوراني  ما وجود دارد توجه شود ، هيچ راهي باقي نمي ماند جز آنکه مؤمن و جامعه مؤمنين ، مستقل،  عزيز ، قدرتمند و برتر باشد . دست بالا داشته باشد . از هر تلاشي براي استقلال ، اقتدار و عزتمندي فروگذار نکند . توجه به دستورات صريح قرآن، هيچ بهانه اي باقي نمي گذارد  که هر آنچه را براي اين اقتدار و عزتمندي فردي و اجتماعي لازم است فراهم کنيم . وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ . اين يک فرمان عام الهي براي رسيدن به اقتداردر همه زمينه ها ي نظامي ، اقتصادي ، سياسي و فرهنگي است . هيچ فقيهي تا کنون در اين قاعده و اصل فقهي ترديدي وارد نکرده است .اينها ازپايه ها و  بديهيات فقه ما است .  هيچ ترديدي وجود ندارد که رسيدن جامعه اسلامي به استقلال و اقتدار  هزينه هائي دارد .

همانگونه که غذا و تقويت جسم هزينه دارد، استقلال و اقتدار وعزت  ملي نيز هزينه دارد . يک مسلمان اگر خود را و جامعه خود را شايسته عزتمندي و برتري بداند ، بدون ترديد  بايد براي پرداخت هزينه آن اقدام کند  . بديهي و طبيعي  است که قدرتمند شدن يک جامعه اسلامي ، با منافع کفار که قدرت هاي جهاني اند و بر آنها سلطه داشته اند ناسازگار است و مخالفت آنها را بر مي انگيزد . اين يک احتمال نيست بلکه يک امر قطعي است . آنها براي رسيدن به حد اکثر منافع خود  ، جوامع اسلامي را ضعيف ، متفرق ، کوچک ، ناتوان و تجزيه شده مي خواهند تا غارت و سلطه ،  با زحمت وهزينه کمتري ميسر شود . آنها به طور دائم در برابر رشد و ارتقاء  يک جامعه اسلامي مانع ايجاد مي‌کنند و  قدرت سخت و نرم خود را به کار مي‌گيرند تا مانع  استقلال ، اقتدار و رشد او  شوند. سعي مي‌کنند بردگي مدرن را که همان تسليم شدن در برابر نظام سرمايه داري جهاني است  به او تحميل کنند.

اينجا است که چالش با اين  قدرت ها نه فقط به عنوان يک ضرورت سياسي ، بلکه ،  به عنوان يک واجب شرعي و يک اصل فقهي  ظاهر مي شود و مقدمات آن به عنوان مقدمه واجب ، و پرداخت هزينه هاي آن به عنوان هزينه هاي واجب ،  شناخته مي شود .اهميت و حساسيت اين حکم الهي زماني بهتر فهميده مي‌شود که بدانيم  کوچکترين بي توجهي در اين امر، موجب ده ها سال  سلطه کافر بر مؤمن مي شود. براي نيل  به استقلال که يک اصل فقهي است ، کسب اقتدارمادي و معنوي  در سطح ملي و بين المللي يک تکليف شرعي  است ، همه فقهاء بر اين اصل پافشاري دارند که « لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ».  

همه پذيرفته اند که جامعه اسلامي بايد  در ميان قدرت هاي جهاني جايگاه  والا، مستحکم و غير قابل نفوذ  براي خود فراهم سازد تا کافر بر مؤمن استيلا نيابد  . همه پذيرفته اند که چنين جايگاه اقتدار، بدون چالش و بدون پرداخت هزينه ، هرگز حاصل نمي شود   . استقلال ، اقتدار و عزتمندي جامعه اسلامي در بين قدرت هاي جهان ، آنقدر در فرهنگ اسلامي  حياتي است  که اولياي دين ما حتي  مرگ در اين راه را نه هزينه و خسارت ، بلکه فايده و کسب حيات جاودان شمرده  و فرموده اند «  لَيسَ المَوتُ فى سَبيلِ العِزِّ إِلاّ حَياةً خالِدَةً ».  

فقيهان ما اجماع دارند و واجب شرعي مي‌دانند  که جامعه اسلامي بايد آنقدر قوي، عزتمند و مقتدر باشد که دشمنان جرأت نکنند به او تعدي کنند.تحصيل قدرت موشکي و  برخورد اقتدار آميز و عزتمندانه اي که سپاه پاسداران در مقابل تعدي داعش نشان داد ،  در حقيقت عمل کردن به اين واجب شرعي و مصداق روشني ازاجراي اين حکمت قرآني و اين فرمان الهي  بود . انجام اين عمليات هوشمندانه و اين مانور قدرت و اقتداردر برابر داعش جنايتکار ، نه تنها جهان را به تحسين واداشت و به جامعه ما قدرت روحي  بخشيد و جهان اسلام را شادمان کرد، بلکه دشمنان ما و همسايه هاي زبوني را که تا ديروز، داعش را براي ضربه زدن به ايران تجهيز مي‌کردند  به عقب نشيني و اعتراف  به شکست واداشت   .

`رابرت فورد` آخرين سفير آمريکا در سوريه  صريحا اعلان کرد ، آمريكا در سوريه اشتباه کرد ، قدرت ايران را نشناخت ، و حالا ديگر بازي تمام شد و خط مقاومت از ايران تا شرق سوريه و مديترانه ديگر شکسته نخواهد شد .رسيدن جامعه اسلامي به اقتدار و عزت ، در سطح منطقه و جهان که تکليفي شرعي و اجماعي است ،  هزينه هايي  دارد اما ثمره اش و ميوه اش امنيت آفرين و افتخار آميز است و به جامعه اسلامي ما  و به جهان اسلام سرافرازي و اعتماد به نفس مي‌بخشد و درس مقاومت مي آموزد.

استقلال ،عزت و اقتدار جامعه اسلامي آنقدر در شريعت مقدس ما گرانبها و سرنوشت ساز معرفي شده  که سرور آزادگان جهان بذل جان در اين راه را سعادت دانسته و فرموده است اِنّي لا أَرَي الْمَوْتَ إِلاّسَعادَةً  .اکنون مي‌توان دريافت  آنها که در صددند  ، بودجه  نظامي کشور را کاهش دهند ، آنها که در صدد تضعيف قدرت موشکي سپاه اند ،   آنها که تصور مي‌کنند قدرت ها جهاني و سگ‌هاي دست آموزي مثل داعش  با مذاکره ،عقب نشيني مي‌کنند ، چقدر از قواعد و اصول فقه شيعه بيگانه اند  و چقدر از قواعد عقل بشري فاصله دارند.

آنها بايد از عمق جان باور کنند که آمريكا عزيز جهان نيست و مسلمانان عزيز جهان اند .  إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ . استرحام ، از نظر معنا در مقابل استقلال قرار دارد  . استرحام  يعني طلب ترحم کردن از دشمن ، يعني دست نياز به سوي کافر دراز کردن  و در ساده ترين کلام و در ادبيات مردمي ، يعني گردن کج کردن و التماس کردن براي جلب ترحم دشمن   . فقهاي بزرگوار ما اين حالت را براي يک فرد مسلمان ، فعلي حرام و براي دولت اسلامي ،رذيله و کبيره اي مسلّم دانسته اند  . استر حام به معناي کامل کلمه ، يعني ذلت پذيري در مقابل بيگانه  . استرحام در مقابل استغناء و عزتمندي  است و معناي گدايي کردن از بيگانه و ترحم خواهي از دشمن و خود را در برابر او خوار و ذليل کردن است .

شهيد مطهري تصريح کرده اند که اصل انظلام و استرحام از اصولي است که هرگز پيغمبر يا اوصياي پيغمبر از اين اصل پيروي نکردند. يعني هرگز نبوده که  در يک جايي  چون دشمن را قوي مي ديدند، به يکي از اين دو وسيله چنگ بزنند . يکي اينکه استرحام کنند يعني گردنشان را کج کنند و شروع کنند به التماس کردن، که به ما رحم کن .  ابدا چنين نبوده . انظلام چطور؟ يعني تن به ظلم دادن. اين هم ابدا. اينها يک سلسله اصول است که هرگز پيغمبر اکرم و همچنين اوصياي بزرگوار او و بلکه همچنين تربيت شدگان مکتب او از اين اصول تخطي نکرده اند . اين اصول از ضروريات قطعي اسلام است  .  استرحام و ذلت پذيري آنقدر در فرهنگ اسلامي قبيح و زشت و پست شمرده شده و آنقدر اين رذيله اخلاقي و رفتاري  بديهي است،که امام صادق فرمودند :« اِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا».

يعني خط قرمز مسلماني ، اينگونه ذلت پذيري‌هاست و اگر کسي به ذلت تن داد ،  ازاعتبار و آبرو و کيان  مسلماني خارج شده است . بدترين و خسارت بار ترين شکل ذلت پذيري، استرحام و انظلام  يک دولت اسلامي در برابر دشمن کافر است  که همه فقيهان آن را حرام شرعي  مي دانند   . بدون ترديد در فرهنگ اسلامي  مردن بهتر و زيباتر از اين حقارت است و قناعت به کم و دور زدن تحريم‌ها، بهتراز گردن کج کردن و دست دراز کردن پيش دشمن است  . الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ . هر دولتي در برابر دشمن خود را  خوار و حقير کند و عزت انساني خود را لگد مال نمايد ، با توجه به ماهيت زياده طلب استکبار ،  وارد فرايندي مي شود که پاياني نخواهد داشت و هر روز  مجبور خواهد شد   به پستي هاي بيشتري  تن  دهد. يک سياستمدار  اگر از روي ترس  به چنين حقارتي تن دهد ، طبيعي است که با تهديد هاي  بيشتر ، حقارت بيشتر را خواهد پذيرفت  و اگر از روي طمع ورزي  گردن کج کرده باشد،  خود را و شرافت و غيرت خود را به بيگانه   خواهد فروخت و اگر از روي شيفتگي به غرب ، اين‌گونه ذليلانه  از آنها طلب دستگيري کند ، خود باخته اي بي مقدار است که آبروئي درميان ملت خود  نخواهد داشت   .  

سياستمداري که به استرحام و انظلام خو کند  ، هرگز مرد ميدان استقلال ، عزتمندي و غيرت ورزي نخواهد بود . از دشمن مي ترسد و مردم را مي ترساند تا با دشمن سازش کنند . در صدد است با تقديم منافع ملي ، امتيازي شخصي از دشمن بگيرد ، حمايت او را جلب کند  و با اين گدايي و ذلت پذيري همه خدمات گذشته خود را به باد فنا مي دهد . ترس از دشمن در جان آنها است و اين ترس را به جامعه انتقال مي‌دهند و ترس به طور طبيعي قدرت ، اراده  ومقاومت  را متزلزل مي‌کند  .

«  اللهم اني  اعوذ بک من الجبن  ».تاريخ همه  ملت ها ، آيينه اي از عبرت ها  و  درس هاي آموزنده است . ژنرال پتن فرانسوي ، در جنگ جهاني اول ، قهرمان ملي فرانسه   و محبوب ترين شخصيت نظامي سياسي آن کشور محسوب مي شد که پس از جنگ ، به دليل محبوبيت مردمي  بر کرسي وزارت نشست . اوکه در جنگ جهاني اول مقابل حمله آلمان سرسختانه و فداکارانه مقاومت کرده و بخش مهمي از فرانسه را از اشغال آلمان  نجات داده بود  ،ظرف  بيست سال ، مثل برخي از سياستمداران ما  ، تغييرشخصيت و تغيير مرام داد و  در جنگ جهاني دوم در مقابل تهديدهاي آلمان ، زمزمه هاي سازش  را آغاز کرد و با تبليغات خود  اراده مردم براي مقاومت را سست نمود  ، او در سخنراني هايش ، سازش را نوعي قهرماني بالاتر از مقاومت معرفي مي کرد .

در اثر اين فرهنگ سازي ، فرهنگ مقاومت در برابر دشمن ضعيف شد و به تدريج  ، نيمي از کشور فرانسه به اشغال آلمان در آمد . مردم فرانسه در چنين شرايطي اورا به رياست جمهوري گماشتند تا با دوستي با آلمان ، سايه جنگ را از سر کشورشان برطرف کند  . ژنرال پتن که راهبرد سازش را در دستور کار خود قرار داده بود و سخن هيچ دلسوزي را گوش نمي‌کرد ، با اصرار ،به ملاقات هيتلر رفت ، پيش او گردن کج کرد ، طلب ترحم نمود ، هر امتيازي هيتلر خواست پذيرفت ودر حقيقت نيم ديگر فرانسه را هم که هنوز به اشغال آلمان در نيامده بود و مقاومت مي‌کرد ، با سازش تقديم دشمن کرد . ژنرال پتن ، پس از اين معامله ، که به قول خودش يک فداکاري بزرگ بود  ، مثل يک حاکم دست نشانده  به کشورش باز گشت ، و در اولين سخنراني ، خودش را قهرمان صلح معرفي نمود وگفت صلح از جنگ دشوارتر است. در حقيقت او چيزي  را که آلمان مي‌خواست با جنگ به دست آورد ، بدون جنگ ، دودستي به آلمان تقديم کرد و نام اين بي غيرتي را صلح طلبي گذاشت  ! او، وطن فروشي خود  را پشت واژه صلح طلبي   پنهان نمود تا چند صباحي بر کرسي رياست باقي بماند   .

ژنرال دوگل که از نظاميان زير دست  او بود ،  غيرتش  اجازه نداد، ذلت اين سازش و خيانت  را بپذيرد  ، راه خود را از او جدا کرد ، راه مقاومت را برگزيد و وارد چالش با دشمن شد . بخشي از ارتش را با خود همراه کرد. او موفق شد  جبهه مقاومت و جنگ هاي منظم و  نامنظم   را  گسترش دهد وپس از جانفشاني هاي بسيار ،  فرانسه تحقير شده و اشغال شده را به پيروزي و سربلندي و استقلال  برساند. پس از جنگ جهاني دوم  ، ژنرال پتن سازشکار  با آن همه سوابق درخشان در جنگ جهاني  اول، به جرم خيانت به کشوردر دادگاه عالي فرانسه به اعدام محکوم شد و ژنرال دوگل ، با رأي مردم ، بر کرسي رياست جمهوري نشست.  

امروز هفتاد سال از آن روزها گذشته و آن ژنرال ها يکي پس از ديگري  از دنيا رفته اند ، اما در تاريخ فرانسه ،  ننگ و نفرين و لعنت  براي ژنرال پتن و افتخار و سربلندي و آبرومندي براي ژنرال دوگل  باقي مانده است . نمونه هاي سازش با دشمن و مقاومت در برابر دشمن زياد است .در تاريخ معاصرکشور ما ، امير کبير، راه استقلال در مقابل قدرت ها را پيش گرفت وجانشين او ، ميرزا آقاخان نوري راه انظلام و استرحام را . امام عزيز ما ، راه استقلال و چالش با ابر قدرت ها را پيمود ، هزينه هاي چالش را هم پرداخت و براي اسلام و مسلمين سربلندي ، عظمت و اقتدار ايجاد کرد . رهبر عزيزمان از ابتدا تا کنون راه استقلال را پيموده ، هزينه هاي استقلال را هم پرداخته و با عنايات الهي ، پيروزي در لبنان و عراق و سوريه و يمن و خليج فارس را رقم زده و داعش و اربابان اورا به زانو در آورده . چرا از استقلال و عزت و اقتدار و هزينه هاي آن رو بگردانيم ؟ چرا رو به استرحام آوريم؟.اسلام عزيز به ما آموخته است که هر ملتي در برابر دشمن ، ذلت ، استرحام ، انظلام ، عافيت طلبي و سازش کاري  پيشه کند و از مقاومت و چالش و از هزينه هاي چالش شانه خالي کند ، نه تنها به صلح و امنيت و آرامش نخواهد رسيد ، بلکه  ، هزينه هايي به مراتب سنگين تر از چالش برايش رقم خواهد خورد و  مُهر ذلت و بي آبروئي و نوکري بر پيشاني اش خواهد نشست ، فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَةُ الْبَلَاءُ  . اين ، سنت لايتغيّر الهي است .

از سوي ديگر  هر ملتي بايستد ، مقاومت کند ، تلاش کند   ، و حاضر شود براي اقتدار و آقايي خودش  و براي شرف و آزادي خودش  هزينه کند  ، معامله اي پر سود کرده و عاقبتي خير ، پاياني نيکو و سعادتي بزرگ خواهد داشت. فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ .مسيري كه كشور به دنبال پذيرش2030 مي رفت،مسير انظلام و استرحام بود.اين مسير تهديد جدي براي استقلال كشور بود.اميدواريم مسئولان بيدار شوند و در طي طريق استقلال دچار خواب آلودگي و غفلت نشوند./۹۶۹/۱۰۲/خ

ارسال نظرات