خبر و خبرنگاری از نگاه آیت الله جوادی آملی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، آنچه میآید نظرات حکیم متأله، حضرت آیت الله جوادی آملی در زمینه بایستههای خبر، خبرنگاری و وظیفه مردم در قبال خبر است. این استاد عالی حوزه علمیه قم در درس تفسیر سوره حجرات در ذیل آیه 6 تا 12 در سال 1395 شمسی به مباحث خبر و خبرنگاری پرداخته است که متن پیاده شده آن در سایت www.javadi.esra.ir موجود است.
نوشتار ذیل گزیده و سرفصل های مهم از مطالب مربوط به این درسها است که به مناسبت روز خبرنگار تقدیم حضور خوانندگان محترم به ویژه اصحاب رسانه و خبرنگاران پرتلاش میشود.
سه نقش تربیتی قرآن در جامعه
قرآن در پی آن است که سه فیض به جامعه برساند: «حیات»، «سلامت» و «عقلانیت»؛یعنی اولاً: جامعه زنده بشود که بهترين راه براي حيات يک ملّت هم اصل ايمان و توحيد است که قرآن کريم مؤمن را زنده ميداند و کافر را مرده ميداند.
ثانیاً: سالم بشود. وقتي جامعه زنده شد، آدمِ زنده يا سالم است يا مريض. بيماريها را قرآن کريم ذکر کرد، سلامت را هم ذکر کرد و فرمود قرآن را که ما به عنوان حياتبخشي فرستاديم، به عنوان شفابخش هم قرار داديم: ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ﴾ (اسراء: 82).
و ثالثاً: عاقل بشود. قرآن، بعد از اينکه جامعه را سالم کرده است، ميخواهد جامعه را از جاهليت نجات بدهد و به عقلانيت برساند؛از آن به بعد ميشود: «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه» (من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334).
براي اينکه اين مراحل سهگانه حلّ بشود تربيت را از خانوده شروع کرد، فرمود: پدران و مادران، فرزندانشان را درست تربيت کنند. اگر افراد از خانوادههايي هستند که با وزن علمي و فرهنگي و ادب تربيت شدند بيايند به جامعه، ديگر آن جامعه، جامعهای آرام و جامعه مؤدّب و با فرهنگي است.
سوره مبارکه «حجرات» که در صدد تأمين يک جامعه عقلاني و جامعه رشيد است، آنچه مخالف عقلانيّت (يعني جاهليت) و مخالف رشد (يعني سفاهت) است را بيان فرموده است.
نمونههایی از جاهلیت و سفاهت فرهنگی و فکری در عرصه خبر
جاهليت گاهي به نداشتنِ امنيت نظامي است، مثل اينکه افرادی به رَهزني مشغول باشند، ﴿يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ﴾ (عنکبوت: 67). يک وقت است که جاهليتِ فرهنگي و فکري است [که نمونههایی از آن در عرصه خبر تحقق مییابد؛ مثل:]
دروغ
کذب از بدترين اموري است که عقلانيت جامعه را به جاهليت تبديل میکند. [مثل] اينکه به يکديگر دروغ ميگويند يا به دروغ بسنده و اکتفاء ميکنند [و] بر اساس خبرهاي دروغ برنامهريزي ميکنند. جامعه وقتي عقلاني است که نه دورغ بگويد و نه به دروغ اعتماد کند. گزارش دروغ، خبر دروغ و رسانههاي دروغي جامعه را نا اَمن ميکنند، مضطرب ميکنند. اينها جزء «مُرجِفين في المدينه» هستند. در سوره مبارکه «احزاب» [آیه 60] فرمود اينها که مُرجِف هستند، اگر دست برندارند به عذاب الهي گرفتار ميشوند. اينکه ميگويند فلان شخص، اَراجيف ميگويد، اين اَراجيف از «رَجفَه» است؛ «رَجفَه» يعني لرزه. خبري هم که جامعه را لرزان ميکند، جزء اَراجيف است، رَجفَه است و لرزه ايجاد ميکند. مُرجِف يعني کسي که گزارشهاي بياساس، نقل ميکند که فلان کس اين طور گفته! فلان رسانه اين طور گفته! فلان روزنامه اين چنين نوشته!
کتمان حق
کتمان حق هم جامعه را ناآرام ميکند. [البته] زمانی حق و واقعيت است که مصالح مملکت در آن باشد، چون اگر مصلحت مملکت نباشد، ديگر حق نيست؛ اگر حق بود، آدم نبايد کتمان کند. [علاوه بر اینکه وقتی گفته میشود: «حق را نباید کتمان کرد»،] حقي را میگويد که به لحاظ مبدأ فاعلي و به لحاظ مبدأ غائي حق باشد. آنچه در سوره مبارکه «بقره» [آیه42] فرمود کتمان حق هم مثلِ اظهار کذب، حرام است، حقي است که به لحاظ مبدأ فاعلي حق باشد و به لحاظ مبدأ قابلي هم حق باشد؛ «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِل» نباشد، واقعاً حق باشد، نه اينکه به زعم عدهاي، حق باشد و به بيگانه وابسته باشد تا بشود حق! آن باطل است، ديگر حق نيست.
زندگي وقتي بر مبنای عقلانيت است که انسان نه در رسانهها دروغ بگويد و نه در رسانهها حق را کتمان کند. رسانه وقتي رسانه عقلاني است که اگر نقصي در جامعه شد، فوراً آن را حل کند و اگر موفقيتي نصيب يک ملت شد، آن را بگويد که اين جامعه آرامش پيدا کند و امنيت جامعه فراهم بشود.
پیروی از گمان
کسي که با گمان سخن ميگويد، يا با گمان در رسانهها چيزي ميگويد، يا با گمان در رسانههاي کتبي چيزي مينويسد، او اهل سَفَه است، اين کار با عقلانيّت، سازگار نيست. آدم چيزي را که نميداند اقدام بکند، کذب مُخبري را در درجه اوّل به همراه دارد و يک سَفَه نفساني را هم به همراه دارد؛ اگر واقعاً دروغ باشد، افتراء را هم در کنار خود دارد. براي پرهيز از کذب مُخبري، پرهيز از سفاهت و پرهيز از افتراء، [قرآن] فرمود: ﴿اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ﴾. اين آيات ميتواند جامعه را زنده نگه بدارد، سالم نگه بدارد و عقلاني کند.
عيبجويي کردنِ مردم، مسخره کردن مردم، هتک حيثيّت مردم، مطلبی را در روزنامهها و رسانهها بدون تحقيق نوشتن و بعد تکذيب کردن، اينها جامعه را لرزان ميکند؛ افراد را خانهنشين ميکند؛ از جامعه جدا ميکند؛ در اين صورت نه فرهنگي پديد ميآيد و نه تمدّني. اين همه دستورهايي که مربوط به محرّمات است، براي اين است که جامعه، با فرهنگ و متمدّن شود. اگر جامعه، چه مکتوبش، چه منشورش، چه قولش و چه فعلش، منزّه از عيبجويي، [و منزّه] از «هُمزه» و «لُمزه» [شد و]، در حضور و غياب، آبروي کسي را نبريم، آن وقت ميشود يک جامعه متمدّن و جامعه فرهنگی.
[قرآن کریم] فرمود: ﴿بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ﴾ (حجرات:11)؛ يعني براي جامعه ايماني و مردم مؤمن، «لَمز»، «فسق»، تعبيرات ناروا که برخلاف ادب است، اين موارد با ايمان سازگار نيست. شخص اگر مؤمن بود يا جامعه اگر مؤمن بود، ديگر «لَمْز» و «نَبْز»[1] و «هَمْز» و امثال اين موارد ندارد! با ادب زندگي ميکنند و يکديگر را محترم ميشمارند. ايمان با لقبهاي زشت دادن، کار فاسقانه کردن، ديگري را به فسق متّهم کردن و مانند اينها سازگار نيست.
بدگمانی، تجسس، غیبت
[قرآن کریم] فرمود: هر گماني را هم پيروي نکنيد، ﴿اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ﴾ (حجرات: 12). اصل «ظنّ»، پيدايش آن در اختيار انسان نيست؛ گاهي مبادي اختياري ندارد و گماني پيدا ميشود، اگر حُسن ظنّ بود که مورد ترغيب شريعت است و اگر سوء ظنّ بود، خود پيدايش اين ظنّ چون مبادي اختياري ندارد گناه نيست، مگر اينکه کسي عمداً به دنبال آن «ظنّ» رفته باشد. فرمود: اگر گمان بد پيدا شده است، اين را ترغيب نکنيد و تعقيب نکنيد. اجتناب کنيد؛ يعني شما در يک جانب باشيد، اين گمان بد هم در جانب ديگر. [علاوه بر این] گمان بد، تعقيب ندارد ﴿لا تَجَسَّسُوا﴾؛ [اینکه] برويد جستجو کنيد که يقين پيدا کنيد، اين کار روا نيست. خود گمان را پيروي کنيد مَنهي است، گمان را تعقيب کنيد و به يقين برسيد که اين شخص اين معصيت را کرده است، اين تجسّس است و اين هم مَنهي است. بعد از اين بخواهيد آن را ذکر کنيد که ميشود غيبت؛ پس قرآن هر سه مرحله را نهي کرده تا جامعه بشود آرام.
آبروی مردم
همه ما با آبرو زندهايم و هيچ کس نميتواند بگويد که من آبروي خود را دوست ندارم! چه اينکه هيچ کس حق ندارد آبروي خودش را هم ببرد! آبروي ما امانت الهي است نزد ما، و ما در حفظ اين آبرو «امين الله» هستيم. اين بيان نوراني را مرحوم کليني نقل کرد که حضرت [امام صادق (ع)] فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه» (الکافی، ج5، ص63)؛ فرمود مؤمن را خدا، مختار و آزاد آفريد؛ اما اجازه نداد که او آبروي خودش را ببرد يا کاري کند که بيحيثيّت بشود. اين مشروع نيست، چون آبروي مؤمن، امانت الهي است، نه مِلک او.
وقتي خودش حق [ریختن آبرویش را] نداشت، ديگران به طريق اولی، حق ندارند. از اين جهت است که گفتند حرمت مؤمن، مثل حرمت کعبه است، براي اينکه آبروي مؤمن برای خداست و انسان مؤمن، امين خداست.
[اگر کسی آبروی اسلام و تمام جامعه را میبرد] او ديگر جزء مؤمنين نيست. بر همه مؤمنين، واجب است که او را سر جاي خود بنشانند؛ چون او کسي است که آبروي اسلام و مسلمين را از بين برده است.
[البته درباره انجام فسق علنی باید گفت:] اين کار، خود را «مسلوب الحيثية» کردن است. در همان جريان غيبت و تمسخر و امثال آن، گفتند [وقتی اینها پدید میآید که] انسان چيزي را بگويد که او از افشاي آن ننگ دارد؛ اما اگر کسي خودش علناً اين کار را ميکند، مثل متجاهر به فسق را گفتند غيبت ندارد، براي اينکه او اين کار را علناً انجام میدهد و گفتنِ ديگران نسبت به او اثري ندارد؛ لذا گفتند که غيبت متجاهر به فسق جايز است، براي اينکه اين کار اهانت به او نيست، او خودش علناً اين کار را ميکند.
شرایط نشر خبر و فروش آن
اگر خبر «في نفسه» صادق باشد، و رَجفه و لرزهاي در جامعه ايجاد نکند، بلکه امنيت جامعه را ايجاد بکند، و منفعت محلّله عُقلايي داشته باشد، چنين خبري، هم نشر آن جايز است و هم فروش آن جايز است؛ چون هر چه که منفعت محلّله عقلايي دارد، خريد و فروش آن جايز است. اگر مطلبي را کسي کشف کرده، واجد اين عناصر سهگانه باشد، خريد و فروش آن جايز است؛ منتها انسان براي اينکه تشخيص بدهد آنچه را که ميخواهد براي کلّ جامعه نقل کند، نافع است يا ضرر دارد، بايد با مسئولينِ شوراي امنيت ملّی هماهنگ باشد؛ زيرا آنها از کلّ جامعه باخبر هستند. اگر از آنها خبر صحيحي دريافت کرد که اين خبر مزاحم امنيت عمومي نيست، علاوه بر اينکه منفعت محلّله عُقلايي هم دارد، پس خريد و فروش چنين خبري، جايز است و اگر بيگانهاي بخواهد جلوي اينگونه از خبرها را بگيرد، حق سانسور ندارد، براي اينکه نظام، آن را امضاء کرده، منفعت محلّله عُقلايي هم دارد، آن وقت اگر کسي بخواهد جلوي اين کار را بگيرد، درست نيست.
وظایف مردم در قبال اخبار
اگر گزارشگري، خبري را به شما داد، شما تحقيق کنيد، براي اينکه مبادا او اشتباه کرده باشد يا تعمّدي در کار باشد، تقديم و تأخيري در خبر و گزارش باشد يا سهو و نسياني کرده باشد. بيتحقيق اگر خبري را قبول کرديد، بعد پشيمان خواهيد شد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ﴾ (حجرات:6). اگر کسي که نزد شما فِسق او مسلّم است، يا به فِسق و عدل او آگاه نيستيد و احتمال فسق او را ميدهيد ﴿فَتَبَيَّنُوا﴾؛ جستجو کنيد! [البته] اگر خبري است که «لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَه» آدم وقت زائد ندارد که جستجو کند؛ اما اگر خبري است که در سرنوشت انسان اثر دارد و کاري با آدم دارد اينجا ديگر جا براي تبيّن است؛ و گرنه گزارشي باشد که «لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَه»، اين جستجو نميخواهد.
يک وقت است که انسان عيبجويي ميکند، عيب ديگري را کشف ميکند و به او اسناد ميدهد؛ اما يک وقت است که به او اهانت ميکند. اگر عيب کسي را کشف کرد و به او اسناد داد، اين ميشود «لَمْز» و طرف مقابل يک چيز نقدي ندارد که به اين پاسخ بدهد؛ لذا اين را به صورت «باب مفاعله» يا «باب تفاعل» ذکر نفرمود که «لا تَلامِزُوا»، براي اينکه اين زيد، عيبي را از عمرو کشف کرد و به او نسبت داد و عمرو فعلاً جوابي ندارد بدهد، اينجا نميشود گفت که شما «تَلامُز» نکنيد! چون آن «تَلامُز» در خارج واقع نميشود، اين عيبي را کشف کرده و به او نسبت داد. اما «تَنابُز» به صورت «باب مفاعله» و «باب تفاعل» نفي شده است؛ اگر يکي به ديگري اهانت کند و بگويد: «يا حِمار»! آن يکي هم به اين بگويد: «يا بَقر»! اين «نَبز» است که فوراً جواب نقد میدهد؛ اين فحش است، آن هم فحش است؛ اما «لَمز» نيست که عيب مَستورِ او را کشف کند و به او بگويد. اگر عيب مَستورِ او را کشف کرد و به او گفت، آن مخاطب يا خجالت ميکشد يا سعي ميکند آن عيب را انکار کند و حرفي براي گفتن ندارد؛ لذا در آنجا «باب مفاعله» و «تفاعل» به کار نرفت؛ اما «نَبز»؛ يعني بدگويي و اهانت کردن که يکی ميگويد «يا بقر»! ديگری ميگويد «يا حمار»! آن يکی ميگويد «يا فلان»! اين يکی ميگويد «يا فلان»! فرمود نه اين کار باشد و نه آن کار./۹۰۱/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام مجتبی صداقت