۱۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۹:۲۸
کد خبر: ۵۱۷۰۹۵

لزوم بازاندیشی در سیاست‌های آموزش زبان‌های خارجی

دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی به لزوم بازاندیشی در سیاست‌های آموزش زبان‌های خارجی پرداخته است.
زبان خارجی

به گزارش خبرگرازی رسا به نقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی، دکتر نگار داوری اردکانی، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی به لزوم بازاندیشی در سیاست‌های آموزش زبان‌های خارجی پرداخته است.

این یادداشت بدین شرح است:

برنامه‌ریزان زبان بر این نکته اتفاق نظر دارند که بخشی از موفقیت برنامه‌ریزی زبان ملی، در گرو داشتن برنامه‌ای مدون و منطقی برای آموزش زبان‌های خارجی، دوم و اقلیت‌ها است و چنانچه پیشتر بر این مهم در مقالات متعددی پیرامون برنامه‌ریزی زبان فارسی تاکید نموده‌ام، از مهم‌ترین پایه‌های گسترش یک زبان، توجه به آموزش آن است، به طوری‌که یکی از سه شاخه اصلی برنامه‌ریزی زبان را برنامه‌ریزی زبان در آموزش نامیده‌اند که شامل هم آموزش زبان‌ها و هم نقش بنیادین زبان در آموزش است. (داوری، ۱۳۸۷) البته این نکته هم مهم است که آموزش زبان از نوع سوادآموزی است؟، زبان دوم است؟، زبان خارجی است؟ و یا زبان محلی غیر بومی است؟ و ضمناً، آموزش هر زبان لازم است با توجه به جایگاه اجتماعی ویژه آن انجام گردد. در این یادداشت می‌خواهیم به موضوع آموزش زبان‌های خارجی و چگونگی برنامه‌ریزی برای آن بپردازیم و به موضوع مهم جایگاه زبان در آموزش در مجال دیگری خواهیم پرداخت.

یکی از وظایف بنیادین زبان‌شناس و حوزه مطالعاتی زبان‌شناسی، توصیف واقع‌گرایانه و به دور از باورهای تجویزی آزمون نشده و بعضاً مردود درباره زبان و وضعیت آن است. به این ترتیب، با این تعهد حرفه‌ای می‌کوشم که از باید و نبایدهای مشهور و بدیهیات موضوع صرف نظر کنم و به بیان زوایایی از موضوع بپردازم که بتواند راه را به‌سوی پیش نویس سیاست‌ها و برنامه‌های آموزش زبان‌های خارجی در ایران بنمایاند.

تاکید بر این نکته مهم است که شرط اولیه موفقیت یک برنامه زبانی، وجود نگاهی نظام‌مند به همه اجزاء، ساحت‌ها و مولفه‌های دخیل در زبان و بافت آن است. مثلاً چنانچه گفته شد نمی‌توان بی‌توجه به چگونگی آموزش زبان‌های خارجی ادعا کرد در آموزش زبان بومی طرحی جامع در انداخته‌ایم. توجه به این نکته مهم است که ارتقا و گسترش زبان ملی درگرو جامع نگری به بافت‌های موثر بر آن است. چگونه می‌توان فارسی را به عنوان یک «میراث مشترک بین‌المللی» آموزش و گسترش داد در وضعیتی که آگاهی و مهارت لازم در استفاده از زبان‌های سایر جوامع برای برقراری ارتباط با آنها را کسب نکرده‌ایم؟

به این ترتیب، در درجه اول باید قبول کنیم که توجه و تمرکز بر آموزش زبان‌های خارجی و سایر زبان‌ها نه تنها مخل پرورش زبان ملی نیست، بلکه در صورتی که هوشمندانه صورت پذیرد مقوم و مروج آن است.

از دیگرسو، تسلط به چند زبان، هنجار امروزی افراد و جوامع است، به‌طوری‌که کمتر جامعه‌ای را می‌توان یافت که بتواند ادعا کند مطلقاً تک زبانه است. تا آنجا که برخی پژوهشگران تک زبانگی را افسانه به شمار آورده اند و بدیهی است که زندگی در بافت‌های چند زبانه همواره مستلزم تسلط بر جنبه‌هایی از کاربرد بیش از یک زبان برای برقراری ارتباط است. اگر به موضوع در سطحی فردی هم نظر کنیم، می‌بینیم که محققان، یادگیری بیش از چند زبان را برای آدمی موجب پرورش قوای شناختی و در نتیجه رشد سریع‌تر و گسترده‌تر دانش و مهارت‌های افراد می‌دانند.

اما مسئله مهم دیگر تغییر نگرش نسبت به آموزش و یادگیری زبان است. متاسفانه طی دهه‌های متمادی که شاید تاکنون هم ادامه داشته باشد، زبان‌آموزی در کشور ما کمتر معطوف به ایجاد مهارت ارتباط به وسیله یک زبان بوده و عمدتاً روش‌های آموزش زبان مشابه روش‌های آموزش سایر علوم بوده است و به همین دلیل علی‌رغم صرف وقت و هزینه، این آموزش‌ها محصول مناسبی به بار نیاورده است. مثلاً به آموزش زبان عربی که شاید بتوان آن را زبان دوم ایرانیان به شمار آورد نگاه کنید. کدام دانش‌آموخته دبیرستانی ما بعد از ۷ سال آموزش عربی می‌تواند به این زبان سخن بگوید؟ و یا حداقل وقتی کسی به عربی سخن می‌گوید، بفهمد؟ و یا کمتر از این بتواند از روی متن عربی درست بخواند؟

تردیدی نیست که آموزگاران محترم عربی در انجام مسئولیت خود هیچ تعللی ندارند. پس مشکل کجاست؟ اساساً طراحی مواد آموزشی و روش تدریس این درس در مدارس ما معطوف به ایجاد مهارت ارتباطی نبوده و معطوف به آموزش تعدادی کلمه و قواعد دستوری است و از این روست که دانش‌آموز ما هرگز موفق به بهره‌گیری از منافع یادگیری این زبان و استفاده از آن در انواع ارتباطات خود نخواهد شد. ضمن این‌که آموزش زبان ما معطوف به مسئله‌ای نیست، بدین معنی که به زبان‌آموز تفهیم نمی‌شود اگر این زبان را آموخت از آن در کجا و به چه مقاصد و اهدافی می‌تواند بهره گیرد و بنابراین هرگز انگیزه لازم در دانش‌آموزان و بعضاً در دانشجویان به وجود نمی‌آید. اگر ما ایرانیان حقیقتاً معتقدیم که دسترسی به سرمایه‌هایی مادی و معنوی ویژه‌ای داریم (که بی‌تردید داریم) و مایل به تاثیرگذاری بر سایر اقوام و ملل و فرهنگ‌ها هستیم، لازم است به ابتدایی‌ترین ابزار ارتباط و تاثیرگذاری بر دیگران که همانا زبان آن اقوام است مسلط و مجهز شویم، چرا که نمی‌توان پیش از تاثیرگذاری، از آنها خواست زبان ما را بیاموزند تا ما بتوانیم آنچه از سرمایه‌های بشری داریم بر آنها عرضه کنیم. مردم برای ترغیب به یادگیری یک زبان نیازمند انگیزه‌هایی ابزاری و یا عاطفی‌اند.

اگر می‌خواهیم سخن‌مان در ذهن و قلب ملت‌ها اثر بگذارد، لازم است با زبانی با آنها سخن بگوییم که بفهمند؛ یعنی با زبان خودشان. اگر حرفی برای گفتن داریم و یا مایل به بهره‌گیری از میراث‌های معتبر جهانیان هستیم، هم باید زبان خودمان را به دیگران آموزش دهیم و هم باید مهارت به کارگیری زبان دیگران را کسب کنیم، چراکه ارتباط شرط بنیادین تاثیرگذاری است. امروز امکان دست‌یابی و نیز کاربرد مهارت استفاده از زبان‌ها محدود به محیط‌های علمی و دانشگاهی و صرفاً در عرصه‌های علمی نیست، بلکه ما در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی و فردی خود نیازمند مهارت‌های استفاده از زبان‌های خارجی برای برقراری ارتباط با دیگران هستیم و این نیاز مختص جوامع غیر انگلیسی زبان نیست، بلکه بالعکس امروز بازنگری آموزش زبان‌های خارجی و ترغیب مردم به چندزبانگی مسئله کشورهای انگلیسی زبان نیز است.

چرا که با توجه به جایگاه زبان انگلیسی به عنوان زبان میانجی در محافل و مجامع بین‌المللی، کشورهای انگلیسی زبان دهه‌هاست که به یادگیری و آموزش زبان‌های خارجی توجه لازم را نکرده‌اند و اخیراً مطالعات آینده‌نگری، آنها را متوجه آسیب‌های ناشی از ناآشنایی با زبان‌های خارجی نموده است و به این ترتیب، برنامه‌هایی برای آموزش زبان‌های خارجی طراحی کرده اند. دیوید گردل(۲۰۰۶) در مبحثی با عنوان «تحلیل روند سیر زبان‌ها در جهان» به کشورهای انگلیسی زبان هشدار می‌دهد که به وضعیت کنونی زبان انگلیسی غره نباشند و از آینده‌ای سخن می‌گوید که انگلیسی زبانان تک زبانه، قادر به حضور و بهره‌برداری از بافت‌های چندزبانه تجارت نخواهند بود.

تأمل در این جمله کلیشه‌ای نیز در درک و فهم عمیق‌تر ضرورت اهتمام در یادگیری زبان‌های متعدد برای نسل‌های آتی ایرانی ضروری است: یادگیری هر زبان پنجره‌ای به سوی یادگیری درباره فرهنگ اقوام و ملل مرتبط با آن و در عین حال پنجره ای برای عرضه فرهنگ بومی خود ما است.

آشنایی با میراث علمی، فرهنگی و زبانی جهان (چه منطبق با ارزش‌های ما باشد و چه نباشد) یک باید است، اما پذیرش یا عدم‌پذیرش آنها به عهده خود ما است، به هر ترتیب، حفظ میراث تفکر بشر (چه از نوع دانش و چه مهارت) و نگاه به آنها به عنوان سرمایه ضروری است، همان‌گونه که حفظ سرمایه‌های زیست‌محیطی ضروری است و صد البته آنگاه که می‌کوشیم نسل ببر ایرانی را حفظ کنیم، هرگز با ببر هم نشین نخواهیم شد.

امروزه برنامه‌های پیشرفت و توسعه کشورها شامل برنامه توسعه مهارت‌های زبانی لازم نیز است و در این برنامه‌ها به پرسش‌هایی نظیر این پرسش‌ها پاسخ داده می‌شود: آموزش چه زبان‌هایی با توجه به برآیند مقاصد اقتصادی، شغلی، سیاسی، فرهنگی، علمی و ملی در اولویت است؟ آموزش این زبان‌ها که با هدف ایجاد مهارت ارتباط، پیگیری می‌شود با چه طرح درس‌هایی، چه مواد آموزشی و تربیت چگونه معلمانی میسر است؟ اجرای برنامه پیشرفت محور آموزش زبان‌های خارجی نیازمند چه بودجه‌ای است؟ چه بخش از مسئولیت‌ها و هزینه‌ها را بخش خصوصی می‌پردازد و چه بخشی را دولت؟ چه زمانی بازده اقتصادی و فرهنگی این برنامه را خواهیم دید؟

در این یادداشت، می‌کوشیم طرحی مقدماتی برای پاسخ به پرسش اول فراهم آوریم: بر اساس معیارهای پیشرفت اقتصادی، شغلی، فرهنگی، سیاسی در سطح ملی، کدام زبان‌های خارجی مناسب‌تر است آموزش داده شوند؟ آموزش کدام یک موجد بیشترین منافع و فرصت‌ها برای جامعه و افراد است؟ پاسخ این پرسش چندان پیچیده نیست، اما نیازمند جمع‌آوری مجموعه‌ای از اطلاعات است که برخی از آنها از طریق پژوهش‌های میدانی وسیع و مبتنی بر همکاری بخش خصوصی و دولت فراهم می‌آید. ضمن این‌که چنانچه اشاره شد اجرای برنامه‌های آموزش زبان مستلزم سرمایه‌گذاری مشترک بخش خصوصی و دولتی است.

علاوه بر شاخص‌های اقتصادی، فرهنگی، علایق مردم، اهداف دیپلماتیک، آموزشی و استراتژیک موثر بر تعیین اولویت آموزش زبان‌های خارجی، توجه به برخی شاخص های زبان‌شناختی نیز می‌تواند گاهی در شرایط مساوی ملاکی برای اولویت باشد. مثلاً یادگیری زبان‌هایی که خط مشترک دارند یا یادگیری زبان‌هایی که شباهت‌های ساختاری دارند و به طور کلی توجه به سهولت یادگیری برخی از زبان‌ها برای فارسی زبانان هم می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

موضوع انتخاب و اولویت بندی آموزش زبان های خارجی چنانچه اشاره شد موضوعی است که نیازمند پژوهش‌های میدانی در حوزه اقتصاد، فرهنگ، آموزش و دیپلماسی است. چنان‌که اشاره شد معمولا عوامل متعادل کننده دیگری مانند سلیقه زبانی مردم و وفور حضور زبان‌ها در اینترنت نیز مورد توجه قرار می گیرد./998/د۱۰۱/س

ارسال نظرات