۱۴ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۳۸
کد خبر: ۵۷۳۴۹۳

خاطرات یک لشکر از خوبان در رمان خواندنی

لشکر خوبان روایتی داستانی از حوادثی بزرگ بود که راوی‌اش، مهدی‌قلی رضایی در آن از بیش از چهار صد همرزمش یاد کرده بود که اغلب آنها به قافله شهدا پیوسته بودند.
کتاب لشکر خوبان

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از سوره مهر، خیلی چیزها دست به دست هم داد تا رهبر انقلاب در حاشیه یکی از دیدارهای‌شان بفرمایند: «این کتاب «لشکرخوبان» پر است از اعجاب و عظمت ناگفته‌ی رزمندگان غواص و اطلاعات عملیات جنگ. در ایامی که این کتاب را می‌خواندم بارها و بارها متاثر شدم.»

مهدی‌قلی رضایی یکی از هزاران رزمنده‌‌ای‌ست که در شانزده سالگی به زور دست‌کاری شناسنامه راهی جبهه می‌شود و آنجا به معنی کامل کلمه بزرگ می‌شود. به عنوان یکی از نیروهای اطلاعات، حضور موثر و کار مهم و طاقت فرسای نیروهای واحد اطلاعات را در مراحلی که شاهد بوده، باز ‌می‌گوید، از خاطرات ناب سردار لشکر عاشورا شهید مهدی باکری و ده‌ها شهید دیگر.

معصومه سپهری برای نوشتن این کار سنگین ۴ سال با راوی همراه می‌شود. آن سال‌ها هر دو دانشجوی فلسفه بودند، کار مداوم پیش نمی‌رفت. گاهی حال خوب نوشتن به خاطر برخی مسائل کم می‌شد و گاهی سنگینی حس یک خاطره، روزها نویسنده‌ی جوان را در خود نگه می‌داشت و گاهی بیماری راوی در ادامه مجروحیت‌های جنگ... ‌

لشکر خوبان روایتی داستانی از حوادثی بزرگ بود که راوی‌اش، مهدیقلی رضایی در آن از بیش از چهار صد همرزمش یاد کرده بود که اغلب آنها به قافله شهدا پیوسته بودند. خاطرات رضایی و قلم سپهری بدون رودروایستی «جنگی که بود» را به تصویر کشیدند. علاوه بر جزییات فراوان شناسایی‌ها، آموزش‌ها و عملیات‌ها، شوخی‌ها، اشتباهات، انتقادات صریح از تغییر روحیه‌ها در اواخر جنگ گفته شده است.

در بخشی از این کتاب آمده است:« ناگهان سکوت شد. خودم را تنهای تنها در جای کاملا تاریکی احساس می‌کردم؛ جایی که نه صدا داشت و نه نور، نه انفجار، نه پدافند، نه هواپیما و نه ... یک محیط بسته بود که فشارم می‌داد. دنبال روشنی بودم: «یعنی مرده‌ام؟ پس چرا همه جا تاریکه... مگه شهید به روشنایی نمی‌رسه؟» منتظر کسی بودم که فکر می‌کردم به زودی خواهد آمد و مژده خواهد داد و...»/998/د۱۰۳/ش

ارسال نظرات