عواقب تطبیق گرانی ها و فسادهای اقتصادی با علائم ظهور
به گزارش خبرگزاری رسا، تطبیق گرایی شرایط و اتفاقات روز جامعه با علائم ظهور که در روایات ائمه علیهم السلام تصریح شده است، سابقه ای بس دیرینه دارد چنان که در اعصار و شرایط مختلف عده ای حتی متاسفانه از میان علما بودند که سهواً یا برخی عامدا در این ورطه افتادند در حالی که این اشتباه عواقب سوئی مثل مایوس شدن منتظران از آمدن امام شان را دارد.
این روزها هم که مشکلات اقتصادی در اثر تحریم های آمریکا علیه نظام اسلامی ما بروز کرده برخی سهوا یا عامدا می کوشند این مشکلات و فسادهایی چون اختلاس و ... را به علائم پیش از ظهور نسبت دهند چنان که چند روز اخیر تصویری در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی مثل تلگرام منتشر شد شامل بنری که بر دیوار یکی از مساجد آویخته شده و فسادها و مشکلات اقتصادی را از علائم ظهور معرفی کرده است!
لذا در بررسی صحت و سقم این دست ادعاها و عواقب سوئی که بر اثر آنها دامنگیر جامعه منتظران می شود با حجت الاسلام محمدرضا نصوری، معاون تبلیغ و اطلاع رسانی مرکز تخصصی مهدویت گفت وگویی ترتیب داده ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:
اخیراً پیامی در شبکه های مجازی دست به دست می شود مبنی بر اینکه فشارهای اقتصادی، فقر و اختلاس ها و ... از نشانه های ظهور است، چنین برداشت ها و تطبیق گرایی هایی چه عواقبی دارد و آیا اساساً در آموزه های دینی روایی موردتایید است؟
یکی از مسائلی که متاسفانه فضای جامعه مهدویت را تهدید می کند و از سویی می تواند به فرصت تبدیل شود، بحث علائم و نشانه ها و شرایط و زمینه های ظهور است، چون انسانِ وظیفه شناس باید بداند تکلیف او در حیطه اختیاریِ شرایط است یا علائم.
آنچه در امروز جامعه می بینیم آن است که ذائقه مردم بیشتر به سمت تطبیق دادن های علائم سوق دارد؛ دلیل این مهم را باید در چند مسئله جستجو کرد: نخست آنکه برخی خطبا و مولفان و ... خود را زمینه ساز می دانند و درصدد تطبیق علائم اند و کسی که تشنه کشف علائم باشد، توجه ندارد که این علامت حقیقت دارد یا نه لذا به دلیل عدم پختگی لازم این تب تند زود سرد می شود. جامعه باید منتظر امام باشد نه علائم.
دلیل دوم آنکه منتظر برای خود اولویت بندی نکرده که آیا باید باند فرودگاه را آماده کند یا در پی نشانه های فرود هواپیما باشد؛ به عبارت بهتر، علائم در حیطه اختیاری انسان نیست و شرایط در دایره اختیارات او می گنجد، وقتی این فهم نشود کشف و تطبیق علائم بر زمینه سازی شرایط مقدم می شود.
باید توجه داشت که تطبیق دهندگان شرایط باید علم و تخصص لازم را در این باره داشته باشند لذا معرفت صحیح به علائم ضرورت دارد و نیز نباید قطعاً و جزماً از صحت علائم ظهور سخن گفت؛ برای مثال بعد از بروز داعش این مسئله پیش آمد که داعش همان سفیانی است، اما آیا واقعا چنین بود؟
وقتی روایات را مرور می کنیم در تعبیر روایات برخی ویژگی های داعش با سفیانی جور در می آید و برخی دیگر نه.
عواقب این تطبیق گرایی ها برای مهدویت و فرهنگ انتظار و منتظران چیست؟
باید در این میان به پیامدهای منفی تطبیق های نادرست هم توجه کرد، عواقبی همچون زمان تعیین کردن برای ظهور اما چون ظهور رخ نداد، عده ای گفتند بداء شده که این تعبیر دو ضرر دارد، نخست آنکه وسیله سوءاستفاده دشمن را فراهم می کند و آنها شبهه می کنند که شیعه، امام زمانی ندارد و از سوی دیگر سبب یاس و سرخوردگی منتظران خواهد شد، چون می بینند ظهور در تاریخ مقرر رخ نداده یا علائم محقق نشده است و فرد در یاس ناشی از عدم انطباق نسبت به ظهور خود را وفق می دهد و درصدد زمینه سازی ظهور برنمی آید.
علاوه بر این، تطبیق های علائم ظهور باعث می شود به تعبیر مقام معظم رهبری، عده ای دکان باز پیدا شوند برای مثال وقتی می گوییم سیدحسن نصرالله یمانی است (ادعای مستند ظهور نزدیک است) خب منتظر می گوید خراسانی باید باشد تا یمانی را یاری دهد، و بلافاصله دنبال دیگر مصداق ها می گردد و چون نمی یابد فضا برای مدعیان دروغین باز می شود مثل احمدالحسن که ادعا کرد یمانی است و بعد مدعی شد که فرزند امام عصر(عج) و بعدتر شخص خود ایشان است!
به عبارت بهتر، این تطبیق گرایی باب جعل احادیث را نیز گشوده است، در حالی که بسیاری از این علائمی که به عنوان علائم ظهور مطرح شده مثل فقر، بی بندوباری، فساد، کِساد تجارت، مشکلات اقتصادی و .. علائم آخرالزمان است نه ظهور، آخرالزمانی که از عصر پیامبر(ص) آغاز شده و تا ظهور ادامه دارد.
این تطبیق گرایی ها با چه نیتی و انجام می شود و از کجا ریشه می گیرد، آیا ممکن است حتی از میان مهدی یاوران و منتظران نیز چنین خطایی بروز کند؟
متاسفانه، برخی در این میان از روی اخلاص و با نیت قربه الی الله، گناه می کنند با این تصور که اگر فساد در زمین فراگیر شود، امام مهدی(عج) ظهور می کند.
دلیل دیگر بروز پدیده تطبیق گرایی درباره علائم ظهور، دخالت و ورود افراد غیرمتخصص به مسائل فنی است، شخصاً بر این باورم که که همه علما نیز برای ورود به این عرصه صلاحیت ندارند اینکه گفته شده در عصر غیبت به فقها رجوع کنید نه مثلا به عرفا، متکلمان و ... ناظر بر همین است، چراکه فقها نگاه استدلالی دارند.
این یعنی نباید در فضای فنی و تخصصی اجازه دهیم افراد غیرمتخصص ورود و تصرف کنند، مثل اینکه فردی بر اساس مطالعات شخصی خود را در حوزه مهدویت متخصص و صاحب رای بداند. چون آنها که عمری را در تحصیل و تدریس مهدویت گذرانده اند، چنین نمی کنند و در پی تطبیق علائم بر نمی آیند. به تعبیر مقام معظم رهبری تطبیق علائم و نشانه های ظهور غلط و انحراف است و باید در مباحث مهدویت عالمانه وارد شد نه جاهلانه.
یعنی صرف داشتن اطلاعات دلیل اظهارنظر نمی شود بلکه باید روایات و ادله های نقلی و عقلی را ببیند و تحلیل و پردازش کند نه مثل مستند «ظهور نزدیک است» که افراد با تخصص های غیرمرتبط مثل داروسازی و فیلمسازی و خطابه و ... آن را تولید کرده بودند!
اساساً نمی شود با تخصص های غیرمتبط وارد این حیطه شد چون سبب انحراف می شود.
پس نقش روشنفکران و اندیشمندان جامعه در این باره چه می شود، آیا ممکن است آنها نیز خود در این باره سبب شبهه و برداشت های تطبیقیِ اشتباه شوند؟
بله؛ عامل دیگر در بروز پدیده تطبیق گرایی، عدم روشنگری مناسب از سوی اندیشمندان و متخصصان است که بروز این معضل دامن می زند، اگرچه اقداماتی از سوی مراکز تخصصی حوزه می شود اما آنطور که باید نیست، ما در برخی مسائل نیازمند همدلی علمی هستیم، وقتی روشنگری مناسب و نوفهمی و زیبافهمی نباشد میان اندیشمندان و نخبگانِ متخصص و عدم توجه مردم برای مراجعه خلاء ایجاد می شود.
همچنین است عدم تبیین علائم حتمی و غیرحتمی و تبیین مسئله بداء که باید در متون آموزش و پرورش، دانشگاه، خطابه ها و ... نسبت به آنها جریان سازی شود تا انسان ها به معرفت لازم برسند؛ راه درمان آن افشاگری و جعل زدایی و تبیین و روشنگری مناسب در کنار تکذیب متقلبان و دکان بازان است تا در پرتوی این تبیین جامعه به سوی مسائل انحرافی پیش نرود وگرنه بسترهایی در جامعه ایجاد شود که منتظران به جای زمینه سازی ظهور در پی علائم برمی آیند.
آیا اساساً ظهور به علائم وابسته است یا شرایط، با توجه به اینکه علائم در دست خدا است آیا منتظران می توانند و اساساً این رسالت را دارند که شرایط را محقق کنند؟
در شرایط ظهور چهار مبنای اساسی وجود دارد: جامعه باید بر اساس معیارهای قرآن و عترت(ع) عمل و زندگی کند اعم از سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ هر وقت نورانیت قرآن و عترت(ع) در جامعه رشد کرد، یعنی جامعه آماده پذیرش امام است.
شرط دوم روحیه اطاعت پذیری از امام(عج) و ولی و نائب امام و مراجع است که این روحیه شرایط را برای ظهور فراهم می کند لذا جامعه باید تمرین اطاعت از امام و نائب ایشان داشته باشد.
سوم آنکه امام عصر(عج) یار می خواهد، باید در عصر غیبت یاران امام(عج) را در ابعاد مختلف آماده کنیم تا یارانی اهل علم، شجاعت، ایثار، اطاعت پذیری، اتحاد و همدلی، مهربانی، انس با قرآن، اهل نماز شب، زهد و تقوا و ... تربیت شوند باید ویژگی یاران امام(عج) را در تربیت نسل منتظر و زمینه ساز گنجاند.
چهارم آمادگی عمومی جامعه است، یعنی عموم جامعه منتظر و طالب باشند اگرچه بسیاری به امام(عج) توجه دارند و در نیمه شعبان و روز جمعه یاد حضرت حجت(عج) اند، اما این رویکرد فراگیر نیست.
اگر ذائقه انسان ها در شرایط ظهور پررنگ شود، آنگاه انسان تلاش کند و ظهور رخ ندهد چیزی از دست نمی دهد مثل حدیث امام صادق(ع) که فرمودند: اینها در خیمه امام عصر(عج) قرار دارند. اما در عرصه تطبیق گرایی اگر انسان علائم را نیابد، مایوس می شود برای مثال در مسیر مشهد اصل رسیدن به امام است نه تابلوهایی که میزان فاصله تا حرم را نشان می دهد.
اگر احتمال می دهیم که علائم ظهور است نباید تطبیق دهیم بلکه تلاش کنیم تا جامعه بیشتر آماده ظهور شود لذا تا رویکردها را در بحث تطبیق دادن های علائم ظهور عالمانه نکنیم نمی توان با تفکرات انحرافی در این عرصه مبارزه کنیم، از این رو، ارتقای معرفتی جامعه منتظر ضرورت دارد.
برخی شبهه می کنند اگر قرار بود تطبیقی بین علائم ظهور با حوادث و وقایع روز نباشد اساساً چرا اهل بیت علیهم السلام درباره این علائم سخن گفته اند؟
فایده آن است که این تصریح اولاً ذوق و شوق در ما ایجاد می کند تا تلاش بیشتر کنیم که اگر علامتی محقق شد باقی علامت ها را کنارش بگذاریم، و اینچنین ذوق و شوق برای ادامه بسترسازی ایجاد می شود.
فایده دوم آن است که می توانیم آدم های مدعی و غیرمدعی و علامت های اصلی و غیراصلی را تشخیص دهیم به شرطی که طبق تابلوها و نشانه ها جلو برویم، برای مثال زمانی می گفت: من خراسانی هستم، اما علائم خراسانی مثل جوان بودن، نسب هاشمی، داشتن خال در کف راست دست و ... را نداشت.
بنابراین، علائم برای این است که تطبیق دهیم که در زمان غیبت این علائم وجود یا نه، نه آنکه به عنوان تطبیق آنها با شرایط روز برویم و برای ظهور زمان تعیین کنیم.
در مورد تصویر منتشر شده در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در چند روز اخیر چطور آیا واقعا این مشکلات اقتصادی، فشارها و اختلاس ها و ... از علائم ظهور است؟
این ها از علائم آخرالزمان است نه علائم ظهور، آخرالزمان هم علائم زیادی دارد، از حوادث طبیعی و وضعیت اجتماعی گرفته تا موارد دیگر، جهان در آستانه ظهور چهره خوبی ندارد، هوی و هوس زیاد می شود، اهل ایمان سکوت می کنند، قرآن از روی هوی و هوس تفسیر می شود، صله حرم ها قطع می شود، حرام ها حلال و حلال ها حرام می شود، راه های خیر بسته و راه های شر زیاد می شود، این مواردی است که جزو علائم آخرالزمان است، یعنی در جهانی که در آستانه ظهور قرار دارد این تاریکی ها ایجاد می شود، ما باید با آنها شرایط را برای ظهور فراهم کنیم نه آنکه علائم ظهور بدانیم شان.
آیا تحقق علائم در بحث ظهور اهمیت بیشتری دارد یا شرایط؟ کدام مقدم است؟
تا شرایط را فراهم نکنیم قطعاً علائم محقق نمی شود، اگر شرایط را فراهم کنیم علائم ظهور خود به خود محقق می شود چون دست خدا و آنی هم است، زمانی که شرایط فراهم باشد که در محدوده اختیار انسان است و علایم در محدوده اختیاری خداست و به هیچ وجه در محدوده اختیار انسان نیست.
با توجه به آنکه آن تصویر منتشر شده روی دیوار یکی از مساجد نصب شده بود، درباره نقش مساجد عکس برای روشنگری درباره مباحث مهدوی و جلوگیری از افتادن افراد و جامعه در ورطه های انحرافی هم توضیح دهید.
احساس می کنم که مسجد بالاخره جایگاه معتبر برای انسان ها است یعنی حتی مومن و غیرمومن مسجد را یک جایگاه مقدس و معتبر می دانند برای کارهای اعتقادی، از متولی مسجد از امام جماعت، هیئت امناء گرفته تا دیگر فعالان، باید مطالبی را به تابلو بزنند یا به عنوان سخنران در تریبون مسجد مطرح کنند و یا مسابقه و کار فرهنگی را برگزار کنند که از منابع درست بوده و در موردشان از کارشناسان و متخصصان سوال شده باشد، هر چیزی که سند ندارد و دلیل برایشان نداریم نباید استفاده شود تا خدای ناکرده زمینه بدعت می شود. مسایل باید مستند باشند.
نگرش مهدوی فرصت است به شرطی که از منابع موثق و کارشناسان استفاده شود./۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: شبستان