*برگزاری نشست هایی مانند نشست اساتید و نخبگان علوم انسانی اسلامی را در شکل گیری علوم انسانی اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
در این نشست ها به طور خصوصی به افراد سفارش مقاله داده می شود و افراد با تعهد و انگیزه ای که نسبت به این موضوع دارند، کار می کنند و این بسیار قابل توجه است زیرا معمولا کسانی این کار را می کنند که سابقه مطالعات و تحقیقات و آثار درباره این موضوعات دارند. بر این اساس جمع کردن این افراد در یک مکان مستلزم تبادل نظر است زیرا هر کس نظر خود را ارائه می کند و صاحب نظرانی هستند که سوالات از موضوع مورد بحث دارند و این باعث می شود صاحب نظر به زوایایی از مساله توجه کند که احیانا قبلا این توجه را نداشته و میتواند نظر خود را تکمیل و اصلاح کند.
برگزاری چنین نشست هایی ارزنده است و نتیجه مطلوب دارد. بر خلاف دیگر همایش ها که کارهای ترویجی انجام می دهند این نشست کارهای زیربنایی انجام می دهد تا صاحب نظران بدانند نظراتی که ارائه می کنند، افرادی در سطح خودشان نظرات آنها را تحلیل می کنند، البته می توان فرصت بیشتری به ارائه کنندگان داد تا واقع بینانه تر بیان کنند. امام علی(ع) در وصیت نامه خود می فرماید: «ونظم امرکم». نظم را هم باید در برگزاری این نشست ها به طور جدی در نظر بگیریم.
*گاهی در مباحثه میان اساتید در چنین نشست هایی دو طرف نمی توانند یکدیگر را اقناع کنند. به نظر شما دلیل این امر چیست؟
البته همیشه این گونه نیست اما یکی از دلایل آن کمبود فرصت است یعنی اگر زمان به حد کافی وجود داشته باشد که بتوانند مطالب خود را با مقدمات و مبانی ارائه کنند، چه بسا بیشتر به تعامل برسند. ارائه کننده در مدت زمان معینی باید مطلب خود را بیان می کند و در مقابل مدت زمان مشخصی برای شنیدن و پاسخ دادن به نظرات دیگران اختصاص داده می شود. در نتیجه می بینیم آنچه که مدنظر ارائه کننده است، به طور کامل بیان نمی شود در نتیجه سخنان به طور مجمل مطرح می شود و سوالات و تاملات فراوان مطرح می شود.
در این جلسات موضوعاتی برای ارائه دهنده مطرح می شود که ارزنده است ولو نپذیرد اما متوجه وجود اشکالات خود می شود و شاید در آینده مساله خود را به نحوی بیان کند که دیگر چنین اشکالی وارد نباشد و یا آمادگی برای کسب آگاهی بیشتر پیدا می کند.
*آیا ذات علوم انسانی به گونه ای است افراد کمتر می توانند یکدیگر را قانع کنند؟
صحبت شما درباره ذات علوم انسانی صحیح است، زیرا علوم انسانی امکان ندارد یقینی باشد و فلسفه علم با صراحت بیان می کند علم هرگز یقینی نیست بلکه نظریات دانشمند بر اساس اطلاعاتی که تا به حال دانشمندان دیگر به آنها دست یافته اند و اطلاعاتی که شخصا به آن رسیده است، ارائه می شود. اگر از دانشمندی سوال شود که اگر در آینده اطلاعات بیشتری را کسب کنید آیا بر صحت این نظریه پافشاری می کند و یا سعی در اصلاح آن می کند؟
در علوم تجربی هیچ تجربه گری نمی تواند تمام متغیرهایی که در این امر مورد آزمایش قرار می گیرد را بررسی کرده باشد زیرا همه متغیرها در عالم کشف نشده اند چراکه اگر این چنین بود، دانشمندان به دنبال کشف حقایق جدید در عالم نمی رفتند. در علوم تجربی از روش های آزمایشگاهی برای رسیدن به یقین استفاده می شود اما در علوم انسانی مشکل تر است.
در علوم تجربی اگر شخصی بتواند تمام متغیرها را کشف کند به طور قطع می تواند حکم کند اما در علوم انسانی همه شرایط هم اگر فراهم باشد، نمی توان انتخاب بشر را پیش بینی کرد زیرا بشر می تواند در شرایط مساوی انتخاب های مختلف داشته باشد. بشر در همه شرایط مختار است و امکان دارد در شرایط مساوی کاری را انجام بدهد و یا ندهد.
علوم انسانی از دو جهت نمی تواند یقینی باشد: اول اینکه ما نمی توانیم همه عوامل را کشف کنیم. دوم اینکه اگر بر فرض همه عوامل را کشف کرده باشیم، در برابر اینکه انسان مختار است چگونه می توان پیش بینی کرد چه تصمیمی می گیرد. مختار بودن انسان به این معناست که اگر در شرایطی از او دعوت می شود که کاری را انجام دهد، می تواند انجام ندهد. آزادی عمل در انسان باعث می شود با کشف همه عوامل واقعی، هرگز نتوان گفت که در آینده چه تصمیمی می گیرد.
اگر ادعا شود که علوم انسانی یقینی نیست و یا علوم انسانی یقینی است، باید برای اثبات آن استدلال عقلی آورده شود. این استدلال در معرض خطا قرار دارد اما مانند علم ریاضی خطای آن بسیار کم است.
*به نظر حضرت عالی، فلسفه اسلامی موجود تا چه حد در شکل گیری علوم انسانی اسلامی می تواند صاحب نقش باشد؟
من از آیت الله جوادی آملی شنیدم که فرمود: «فلسفه ما مبتلا به مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال» است، یعنی کسانی به فلسفه به طور افراطی علاقه داشتند و عده ای به طور افراطی با آن دشمنی می کردند. در حالی که با علم نمیتوان این گونه برخورد کرد. با علم نباید عاشقانه رفتار کرد. باید با علم طبق گفته امام خمینی(ره) رفتار کرد که فرمود: «وقتی کتابی را مطالعه می کنید باید مبنا را بر غلط بودن آن بگذارید مگر اینکه عقل شما حکم کند که این مساله درست است.» در حالیکه ما در فلسفه اینگونه برخورد نمی کنیم.
اکنون در فضاهای فلسفی همه از ارائه نظریه جدید برآشفته می شوند و تصریح می کنند که ارائه دهنده در پی آسیب به فلسفه است در حالی که این گونه نیست. رشد علم به نقد کردن و ایراد وارد کردن به آن است و امام صادق(ع) هم بر این مساله تاکید داشتند. این گرفتاری است که دامان فلسفه را گرفته است به طوریکه عده ای معتقد بودند کتاب های فلسفی نجس هستند و باید با انبر آنها را بردارند.
چنین اعمال افراط گرایانه ای باعث عدم رشد فلسفه شده است. ما باید سعی کنیم آزادی عمل را که با فعالیت بزرگانی در قم راه افتاده را دنبال کنیم. ما باید برای رشد و توسعه فلسفه تلاش کنیم.
بعضی از مسائل علوم انسانی را می توانیم از طریق فلسفه حل کنیم اما همه موضوعات عقلی نیستند که از طریق فلسفه رفع شوند بعضی از مسائل نیاز به مراجعه به نقل دارند. بعضی موضوعات نقلی هستند اما فلسفه ما هنوز رشد و توسعه یافتگی را پیدا نکرده است که بتواند جوابگو باشد، البته بالقوه این توانایی را دارد اما هنوز بالفعل نشده است.
در بعضی از مسائل، فلسفه بالفعل می تواند پاسخگو باشد، اما بعضی مباحث هم نیاز به تاملات بیشتر در فلسفه دارد. ضمن اینکه بعضی مباحث عقلی نیستند که فلسفه بتواند در آنها ورود پیدا کند و یا فراتر از فهم عقل بشری است. اگر عقل بشر قرار بود همه موضوعات را بفهمد، بعثت پیامبر(ص) معقول و حکیمانه نبود. ابن سینا می گوید: «عقل من می فهمد که خیلی مسائل را نمی فهمد و چون عقل من می فهمد که خیلی از مسائل را نمی فهمد، بیان می کند خدای متعال همه عالم را برای حکمت و بشر را برای رشد آفریده است. اگر در وجود بشر این طور قرار نداده که همه عوامل رشد خود را بفهمد و تمام آسیبهای رشد خود را بفهمد، پس باید برای او راهنمایی را بفرستد تا آنچه که عقل نمی فهمد، راهنما بیان کند.»
این مساله نشان می دهد عقل ما نسبت به حقایق، نارسایی دارد و همه حقایق را نمی تواند بفهمد. در نتیجه فلسفه اسلامی پاسخگوی همه مسائل علوم انسانی نیست.
*از میان دانش های علوم اسلامی مانند علوم قرآن، فقه، کلام، فلسفه و .. کدامیک می تواند در اسلامی سازی علوم کمک کند؟
فلسفه از میان دیگر علوم دارای ریشه های بیشتری است. فلسفه، مبانی علوم انسانی و شیوه های عقلانی را که بسیاری از مباحث علوم انسانی به آن نیاز دارند، منحصرا می تواند پاسخ دهد. از نظر کمیت شاید قرآن و حدیث نسبت به فلسفه حجم بیشتری دارند اما اگر فلسفه نباشد، اعتبار قرآن و حدیث هم اثبات نمی شود. شما با فلسفه به این نتیجه می رسید که خدا وجود دارد، واحد و حکیم است و نبوت ضرورت دارد.
*از بین مکاتب مختلف فلسفه اسلامی کدامیک می توانند تاثیر بیشتری داشته باشند؟
مکتبی که متعالی تر است می تواند تاثیر بیشتری داشته باشد. علم رو به رشد است و رشد فلسفه هم اینگونه است که دانشمندان نظرات قبلی ها را با ادله بررسی کردند و احیانا در برابر آن موضع گرفتند و نظریه دیگری دادند. فلسفه بعد از ملاصدرا متعالی تر است. افرادی بعد از فلسفه ملاصدرا آمدند و به آن ورود کردند و مرزهای فلسفه را از آنچه که بود، توسعه دادند و در کیفیت مسائل آن اصلاحاتی را انجام دادند، البته این فلسفه نسخه نهایی نیست و باید روز به روز در آن تامل شود و برای کشف حقایق تلاش شود.
*چه توصیه هایی برای اساتید و دانش پژوهان فلسفه اسلامی در جهت نقش آفرینی در عرصه ساخت علوم انسانی اسلامی دارید؟
نکته اول اینکه روح تعبد در فلسفه نباید فراموش شود. فلسفه علم تعبدی نیست زیرا فیلسوف معصوم نیست. اساتید و دانش پژوهان فلسفه باید باور داشته باشند، آنچه که عقل امروز به آن رسیده است را باید پذیرفت.
نکته دوم اینکه اساتید باید پیش از هر مساله فلسفی سوالاتی را از علوم انسانی طرح کنند و سپس با این مساله مبناهایی را در علوم انسانی نشان دهند تا طلبه از روز اول بداند مساله فلسفی کدام مشکل را در علوم انسانی حل می کند. استاد در روش متداول امروز درس را با سوال آغاز می کند. سوالات مستقیم به فلسفه مرتبط نیست بلکه به علوم انسانی مربوط است. باید مشخص شود مسأله فلسفی که می خوانیم برای کمک به حل مسائل خارج از فلسفه است. باید در نشست هایی که برگزار می شوند همفکری صورت بگیرد.
اکنون در آموزش و پرورش، اداره تدوین وجود دارد و کتاب های درسی را افراد متخصص تدوین می کنند تا از حالت فردی خارج شود. کتاب ملاصدرا یا ابن سینا به متن درسی تبدیل شده اما نباید این گونه باشد. متون درسی هر چند سال یکبار باید به روزرسانی شوند تا هم روش های جدید تدریس در آنها پیش بینی شود و هم کتابهای درسی بر اساس آنچه با تجربیات انسانها به دست آمده که چگونه باشند.
باید بعد از هر درس چکیده ای از مطالب درسی در چند سطر نوشته شود و سوالات جدیدی مطرح شود تا فرد را به تفکر بیندازد تا آنچه را که خوانده و آنچه را پیشنهاد می شود را با تامل بفهمد.
*آیا ادامه این مباحث می تواند در برنامه آینده مجمع عالی حکمت اسلامی منظور شود و حضرتعالی این آمادگی را در مجمع می بینید؟
بله! این یکی از اهداف مجمع است. من قبلا به آقای رفیعی آتانی آمادگی خود را اعلام کرده ام اما مجمع عالی حکمت اسلامی، مرکزی ستادی است و کارهای آن را شورا تصمیم گیری میکند، یعنی شخص تصمیم گیرنده نیست، لذا آقای غلامی برای برگزاری نشستها می توانند مکاتبه می کنند تا درخواست شان در هیئت مدیره مطرح و درباره آن تصمیم گیری شود. من هم یکی از اعضای هیات مدیره هستم که با برگزاری جلسات موافق هستم و احتمالا دیگران هم موافقند اما تصمیم نهایی با جمع است و من به تنهایی نمی توانم قولی بدهم.
گفتنی است، سومین نشست از سلسله نشست های تخصصی علوم انسانی اسلامی با موضوع «فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی»، به همت دبیرخانه دائمی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی و با همکاری بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(عج)، مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مرکز خدمات حوزه های علمیه، پایگاه خبری ـ تحلیلی علوم انسانی طلیعه و با حضور اساتید برجسته ای چون آیت الله غلامرضا فیاضی، حجج اسلام عبدالحسین خسروپناه، حمید پارسانیا و … ، ۱۵ شهریورماه در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد. /۹۲۴/د۱۰۳/ج
منبع: طلیعه