۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۸:۱۷
کد خبر: ۶۰۶۷۶۸
یادداشت؛

اعتبار اجتماعی حضرت خدیجه در خدمت انسانیت

اعتبار اجتماعی حضرت خدیجه در خدمت انسانیت
حضرت خدیجه(س) نه تنها از همه شئون و اعتبار اجتماعی خود برای دفاع از نبی مکرم اسلام مایه گذاشت، که در صحنه‌­های دشوار به دفاع از حریم نبوی می­‌پرداخت.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، در جهان امروز، زنان نیمی از جامعه بشری را تشکیل داده­‌اند که جایگاهشان نه در حاشیه و یا خارج از دایره اجتماع، که در درون آن قرار دارد. بنابراین معرفی الگوهای مناسب برای زنان، یک امر ضروری و مهم به شمار می‌­رود. در جامعه اسلامی-ایرانی ما، از آن رو که اسلام فصل‌الخطاب امور و شریعت رسمی به حساب می‌­آید، به همین خاطر الگوهای معرفی شده در این خصوص، باید از نمونه­‌های محسوس و روشن اسلامی باشد.

تاریخ اسلام پر است از مردان و زنان اسوه‌­ای که با اقتدا به آن‌ها، می­‌توان زندگی سعادتمندانه­‌ای را در دنیا و آخرت رقم زد. یکی از آن همه، حضرت خدیجه کبری(س) است. ایشان به مقام زن جایگاهی والاتر بخشید و انسانیت و انفاق را به مردان و زنان آموخت. زندگی حضرت خدیجه را می‌‏توان نمونه‏‌ای کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست؛ زیرا ایشان بیش از چهل سال از زندگی‌‏اش را در دوران جاهلیت سپری کرد؛ آن‌گاه با غلبه بر تمام تضادهای موجود اجتماعی دل به اسلام سپرد و به اولین اجتماع کوچک اسلامی گام نهاد.

زندگانی او چون پلی است که ابتدای آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامی است. از این‌­رو بررسی نقاط حساس زندگانی وی می‌‏تواند ما را در دست‌‏یابی به الگوی مثبت یاری دهد و برای همه گروه‌‏های جامعه، به‌ویژه زنان، که دوران جاهلیت‏‌ها، تعصب‏‌ها و هجوم فرهنگ‌‏های بیگانه را تجربه کرده‏‌اند، سودمند باشد.(کجاست مثل خدیجه؟، محمّد عابدی، مجله کوثر، ش1)

پرداختن به همه ابعاد زندگی جناب خدیجه کبری(س) در این مجال امری است صعب و سخت که از توان نگارنده خارج است. بنابراین وی برآن است تا در این مقال، به اجمال، بعدی از ابعاد شخصیتی ایشان را بیان نماید.

با مطالعه تاریخ اسلام، آن بخش از زندگی حضرت خدیجه بسیار برجسته می‌­نماید که ایشان نه به‌عنوان همسر، بلکه به‌عنوان یک مسلمان، رهبر و سکان­دار جامعه اسلامی آن روز را در پیشبرد اهداف رسالتش یاری می‌­نماید و از همه توان مالی و معنوی خود در این راستا هزینه می‌­کند. به‌عنوان نمونه، پیامبر(ص) در ایام حج، بالای کوه صفا رفته و با صدای بلند ندا دادند که: ای مردم! من فرستاده پروردگارم. آن­گاه به کوه مروه رفتند و سه بار سخن پیشین را تکرار کردند. عرب‌‏های متعصب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روانه شدند. ابوجهل ملعون سنگی پرتاب کرد که به پیشانی پیامبر اصابت کرد؛ خون از پیشانی‏ مبارکشان جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس رفتند؛ مشرکان نیز در پی ایشان روانه شدند.

حضرت علی(ع) خود را به حضرت خدیجه رساندند و موضوع را با ایشان مطرح فرمودند. اشک بر گونه‌‏های خدیجه جاری شد. ظرفی از غذا برداشت و با علی برای یافتن پیامبر ‏ راهی کوه‏‌ها و دشت‌‏ها شد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: از گریه خدیجه ملائک به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام می‌‏رساند و او را به خانه‌‏ای بهشتی که از نور مزین شده، بشارت بده. خدیجه و علی‏، پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه حمله‌‏ور شده، خانه را سنگباران کردند. خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیب‏‌ترین قوم شماست، شرم ندارید؟

مردم با شنیدن سخنانش پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. پیامبر اسلام، سلام خدا را به وی رساندند. ایشان در پاسخ گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرییل السلام و علیک یا رسول‏‌الله السلام و برکاته»؛ خدا خود سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرییل و بر تو ای رسول‏‌خدا، رحمت و برکات خداوند بر تو باد.

حضرت خدیجه(س) نه تنها از همه شئون و اعتبار اجتماعی خود برای دفاع از نبی مکرم اسلام مایه گذاشت، که در مواقع خطرناک و در صحنه‌­های دشوار حاضر می‌­شد و به دفاع از حریم نبوی می­‌پرداخت. ایشان گر چه در طول بیست و پنج سال زندگی خود با رسول خدا، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد و همواره همراه و هم‌­سنگر پیغمبر بود، اما سه سال محاصره شدید اجتماعی و اقتصادی مسلمانان، اوج فداکاری جناب خدیجه کبری به حساب می‌­آید. به قدری آن سه سال برای امت اسلام به سختی سپری شد که رهبر معظم انقلاب اوضاع شعب را این‌گونه بیان می­‌نمایند:

«آن زمان که در شعب ابی­ طالب همه راه‌های عافیت بر مسلمانان و وجود مقدس نبی اسلام(ص) بسته شده بود، نه امکانات زیستی، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر، دائم دغدغه تهاجم دشمنان، دائم خبرهای بد، صدای گریه کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتی‌­هایی که در آن دره خشک وجود داشت و این عده خانواده مسلمان برای مدت سه سال مجبور به اقامت شده بودند و چه سختی­‌ها کشیدند...» (سخنرانی26/6/76)

در این شرایط سخت و طاقت‌فرسا، شخصیتی چون خدیجه کبری که در زمره ثروتمندان قریش است، به‌رغم دارایی­‌های فراوان خود، برای حفظ ایمان و اعتقاد و انجام وظیفه، همه ثروتش را به‌پای پیامبر اکرم و در راه صیانت از شریعت خاتم ریخت و به آن‌جا رسید که «نقل می­‌کنند: [رسول خدا و همسر بزرگ و عزیزش] مشک را می­‌گذاشتند توی آب و می­‌مکیدند برای این‌که از آن چربی، مثلا از آن چیزی که در مشک هست به آن‌ها برسد.»(صحیفه امام، ج17، ص474)

پیامبراکرم(ص)‏ به کرات از فداکاری حضرت خدیجه یاد می­‌فرمودند و بارها بر این حقیقت که ایشان در راه اسلام چشمش را بر روی ثروت و سرمایه خویش پوشید، تأکید کردند.

در بدو تولد گوهر اسلام، در آن روزها که به لوازم اقتصادی برای تأمین احتیاجات اسلام نیاز بود، حضرت خدیجه‏، سخاوتمندانه ثروتش را در اختیار پیامبر قرار داد، تا آن‌که پایه‌­های اسلام در سرزمین حجاز استوار شد و در مدت زمان اندکی، پیشرفت دین محمدی به صورت عملی محقق گردید.

ثروت خدیجه کبری در ادای قرض بدهکاران، آزادی بردگان، کمک به درماندگان، و فراهم نمودن امکانات ضروری زندگی برای مهاجران و از همه مهم­‌تر استفاده از سرمایه او در محاصره اقتصادی شعب نقش بسیار قابل توجهی را ایفا نمود. به همین جهت، پیامبر اعظم(ص) فرمودند: هیچ ثروتی مانند ثروت خدیجه برای اهداف بلند من سودبخش و مفید نیفتاد.

حضرت خدیجه ضمن آن‌که یک همسر شایسته برای رسول خدا بود، آن‌زمان‌ که پیامبر به حمایت­‌های مالی نیاز داشتند، با جان و دل ثروتش را، هنگامی‌که حضرت به یک همراه نیازمند بودند، در مواقع خطرناک جسم و جانش را و در مواقعی که پیامبر از فرط چشیدن مصائب و ناگواری­‌ها به یک همدم و مونس محتاج بودند، او تسلی دل پیغمبر خدا بود و همه این‌ها حضرتش را برای پیشبرد اهداف عالی اسلامی و اعتلای کلمه «الله» یاری می­‌كرد. نقش جناب خدیجه را آن‌زمان می‌­توان درک نمود، که از حالات پیغمبر پس از او مطلع شویم.

ایام پایانی محاصره اقتصادی شعب ابی­طالب بود که مرگ جناب ابوطالب و حضرت خدیجه کبری، قلب رهبر اسلام را به‌گونه‌­ای ماتم‌زده کرد که پيامبر در سوگ آن دو، يك سال عزای عمومی اعلام فرمودند و آن سال را، سال عام‌الحزن(سال اندوه) نامیدند. وفات این دو شخصیت در پیشگاه زعیم امت اسلام، چون ویران­ شدن دژی استوار بود که بر دو پایه محکم قرار داشت.

دیگر این‌که پیامبر اکرم(ص) هم در حیات و هم در ممات حضرت خدیجه در مورد وی چنان تعابیر بلندی به کار می­‌بردند و درباره ایشان چنان به عشق و محبت سخن می‌گفتند که به تصدیق نویسندگان متقدم و معاصر اهل­ سنت، عایشه(همسر پیامبر و دختر جناب ابی­‌بکر) به حسادت می­‌افتاد. شوقی ابوخلیل نویسنده دانشور و معاصر اهل سنت  یکی از آن‌هاست. او می­‌نویسد:

«عایشه همواره می‏‌گفت: امکان نداشت بحثی از همسران پیامبر به میان آید جز آن‌که پیامبر از خدیجه نامی به (ثنا و تأیید، تحسین و تمجید) نبرد و ما اگر صحبتی از پیامبر می‌‏شنیدیم در مورد خدیجه او بود و نیز تا سه سال پس از مرگ خدیجه ازدواج نفرمود.»(اسلام در زندان اتهام، شوقی ابوخلیل، اکبری مرزناک، 496)

در نهایت این بانوی بزرگ پس از بیست و پنج سال خدمت عاشقانه و خالصانه در آستان مقدس حضرت رسول، در سن شصت و پنج سالگی از دنیا رفت و همسرش را در سوگ خود نشاند. نه تنها پیامبر در مصیبت او گریستند که نقل است حضرت سیدالشهداء(ع) نیز بر سر قبر او آمدند و گریستند و مشغول نماز شدند و سپس دست به دعا برداشتند.(قرائتی، محسن، حج، 147)/918/ی703/س

محمدامين امامی

ارسال نظرات