"محسن حاجیآبادی" به زبان شعر
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، شهید محسن صالحی حاجیآبادی، نویسندهای جانباز و داستاننویسی توانا بود که بیست و سوم اردیبهشت امسال به همرزمان شهیدش پیوست، همرزمانی که او را به بهترین خلق و خو میشناختند و میدانستند که اهل خوب شنیدن و زیبا نوشتن است.
حالا و بعد از آسمانی شدن او، پای حرفهای برخی از دوستانش نشستهایم. آنان، که از رفتن او داغ بر دلشان نشسته، هر یک به گونهای سوز دل آشکار میکنند. یکی با دلنوشتهای کوتاه، آن دیگری با خاطرهای دلنشین و آن دیگری با شعری سوزناک.
مرتضی دانشمند و مجید محبوبی از دوستان محسن صالحی در غم دوری و شهادت او اشعاری سرودهاند که تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
کوچِ مُحسِن مرتضی دانشمند
هر شهیدی مرگ را یک بار میبیند به چَشم
من که جانبازم هزاران بار آن را دیدهام
مرگ اگر آید سراغم، گو بیا از او چه باک؟
من که او را بارها در زندگی خندیدهام
وقتِ ما تنگ است و پیکی مُنتَظِر در کوچهها
"اِرجِعی"[۱] را، چون شنیدم، از خودم کوچیدهام
شهید غربت مجید محبوبی
شهید غربت اردیبهشتی!
بگو با ما توای مرغ بهشتی!
چگونه دردهای تلخ خود را
به طنازی، به شیرینی نوشتی؟
شمشاد جوان مجید محبوبی
تو شمشاد جوان بودی که رفتی
بهاری در خزان بودی که رفتی
تو کی بار گران بودی برادر؟
تو کی نامهربان بودی که رفتی!
نم نم باران مجید محبوبی
شبیه نمنم باران نوشتی
ز درد دوری یاران نوشتی
دریغا دردهای تلخ خود را
به یاد آن سبکباران نوشتی!/918/پ200/س
پینوشت
[۱]. ارجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً (فجر/۲۸)، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد.