اما و اگرهای اشتغال طلاب
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، درس خواندن یکی از مهمترین کارهایی است که هر جوانی به آن گرایش دارد. اگر شرایط برای تحصیل فراهم باشد می شود گفت درس خواندن اولویت نخست است؛ ولی برخی اوقات شرایط به گونه ای رقم می خورد که اولویت ها جا به جا شده و چه استعدادهایی که در راه همین جا به جایی ظاهرا پیش پا افتاده قربانی می شوند.
دست برتر داشتن با علم زائیده تفکر اسلامی است و طلاب به عنوان بازوان علوم دینی همواره بر پربار شدن علوم دینی و پویا نمودن آن تکیه دارند. البته باید گفت هر علمی که انسان را به سعادتمندی که وعده الهی است برساند از علوم دین است و می شود گفت تقریبا تمامی علوم ارتباطی دیرینه با دین دارند.
حوزه های علمیه به عنوان نماد غواصی در دریای علوم، هزاران سال جلوتر از پدیده دانشگاه، اهل تعلیم و تعلم و علم اندوزی بوده و هستند و این چرخه مبارکه باید بیش از پیش به حرکت پرشتاب خود ادامه دهد؛ اما تغییر شرایط، گاه خللی به این روند وارد کرده که زیرپوست طلبگی در حال اتفاق افتادن است.
روند تحصیلی یک طلبه در مقایسه با یک دانشجو متفاوت است. یک طلبه باید شش سال درس بخواند تا مقطعی معادل کاردانی یک دانشجو کسب کند و دوره کارشناسی چهارساله دانشگاهیان برای طلاب در حوزه، 9 سال به طول می انجامد. طبیعتا نوع خروجی این دو مکان عالم پرور، تفاوت های ماهوی با هم دارند چون تعریف از یک طلبه با دانشجو متفاوت است و هر کدام از این دو قشر بارهای سنگین مختص به خود را به دوش می کشند.
روی سخن این نوشتار با طلاب و مسئولین محترمی است که دغدغه پیشرفت طلاب را دارند؛ اما ممکن است از اتفاقاتی که کم و بیش در بین قشر مظلوم حوزوی در حال وقوع است بی خبر باشند.
وضعیت معیشت یکی از مسائلی است که از دیرباز در بین طلاب مطرح بوده و این قشر را در بین اقشار متوسط رو به ضعیف جامعه قرار داده است. گرچه در بین برخی مردم این بحث، باورپذیر نیست و گمان می شود که درآمد روحانیون بالاست؛ ولی در واقع چیزی که هست با چیزی که تصور می شود تفاوت از زمین تا آسمان است!
متاسفانه تمرکز علمای برجسته و اساتید فاضل در شهر مقدس قم و بسط علوم دینی در بستر این شهر، مهاجرت به این شهر را دو چندان کرده است. طبق آموزه های دین یک عالم دین می بایست بعد از تفقه در دین به دیار خود برای انذار و تبلیغ بازگردد؛ اما فضای علمی و تربیتی شهرمقدس قم و از سویی دیگر فراهم نبودن بسترهای تبلیغ و تعلیم در دیگر مناطق این بازگشت را برای طلاب غیربومی طاقت فرسا می سازد.
شهر مقدس قم یک کلانشهر است که تنه به تنه پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ از نظر هزینه زندگی می زند و این اتفاق، زندگی و تامین معیشت برای طلاب را سخت تر می کند.
طبیعتا روحانیون و طلبه ها برای تامین معیشت خود، علاوه بر وظیفه ذاتی و دینی و صنفی خود به امر مقدس تبلیغ و پژوهش اهتمام دارند؛ اما مع الاسف وضعیت هدایای تبلیغی و پژوهشی اولا برای عموم طلاب مکفی نیست و ثانیا برای همه امکان پذیر نیست.
طلاب سطح یک به هیچ یک از این دو امر نمی توانند به چشم فعالیت رسمی نگاه کنند چون تحصیل این شش سال، کلیدی است. طلاب سطح دو و سه نیز علاوه بر تحصیل به این وظیفه مشغول هستند؛ ولی هم هزینه زندگی بالا رفته و هم موسم های تبلیغی محدودند و از همه مهم تر، اشتغال به تبلیغ و پژوهش رسمیت نداشته و اصطلاحا دارای امنیت شغلی نیست.
در دو سال اخیر مهاجرت معکوس از قم به دلیل فشار اقتصادی اتفاق افتاده است که البته از جهاتی خوب و از جهاتی بد است. برگشت طلاب غیربومی به شهر و دیار خود و شروع امر تبلیغ بسیار خوب و مبارک است؛ اما جنبه بد آن این است که در شهر و دیار خود نیز، هم فرصت های تبلیغی محدود است و هم پرداختی آن برای یک طلبه کافی نیست علاوه بر اینکه برخی مراجع عظام، شهریه آنها را نیز قطع می کنند!
بسیاری از طلاب برای نجات از این حالت، دست به فعالیت هایی می زنند تا هم فرصت ماندن در قم را از دست ندهند و هم بتوانند مخارج زندگی خود را تامین کنند.
شهر مقدس قم را می توان تنها شهری نامید که در صنوف بازاری مختلفش، طلاب هم حضور معناداری دارند. مشاغلی که برخی از آنها قطعا با شؤونات حوزوی و طلبگی همخوانی و سازگاری ندارد و متاسفانه دسته ای از طلاب که در تامین مایحتاج اولیه زندگی خود مانده اند، این مشاغل را برگزیده اند.
البته برخی ممکن است بگویند در عهد علمای سلف، کارگری هم مرسوم بوده است و این کارها عیب نیست. در جواب باید گفت قطعا کسب درآمد حلال عیب نیست بلکه وظیفه است؛ اما باید گفت در عهد علمای سلف وظیفه سنگین حفظ انقلاب اسلامی و پیشرفت پرسرعت علم در زمان انفجار اطلاعات وجود نداشت و علاوه بر آن بحث کمک هزینه تحصیلی یا همان شهریه نیز وجود خارجی نداشت.
در هرصورت هنوز وضعیت مشاغل طلبگی مشخص نیست و شیوه برخورد با آن با توجه به وضعیت امروز، به روز رسانی نشده است.
فارغ از اینکه خیلی از مشاغل برای طلاب وجود دارد که می توان از آن درآمد کسب کرد و اتفاقا مشاغل متناسب با زی طلبگی وجود دارد؛ ولی چند دلیل برای عدم انتخاب آن هست. یکی اینکه ورود به برخی مراکز با محدودیت هایی همراه است نظیر میزان مدرک که عموما زیرسطح 3 کمتر پذیرش می شود و یا تخصص خاصی از مباحث دینی را طلب می کند که متاسفانه آموزش عمومی حوزه، طلاب را در هر دو مقوله کمتر یاری می دهد.
اولا اینکه طول مدت تحصیل طلاب، فشار روانی را به طلبه تحمیل می کند و دوما مدارک عمومی حوزوی که همان فقه و اصول است اشباع شده و عدم هدایت تحصیلی مناسب به طلاب، رها شدگی در یک بیابان بی هویتی برای طلاب سطوح بالا را تداعی می کند.
به نظر می رسد مسئولین محترم حوزه بایستی برنامه ریزی مدونی در جهت هدایت تحصیلی طلاب در سطوح پایین و تاکید بر تخصص محوری طلاب نمایند تا در آینده وضعیت تحصیلی و شغلی طلاب، روشن باشد و دیگر اینکه کارگروهی مشخص پیرامون مشاغل حوزوی تعیین شده و مشاغلی را مشخص کنند که طلبه ها با شناخت بهتر خود و وظیفه ای که در آینده با آن سروکار دارند، آشنا شوند.
ناگفته نماند بحمدلله کارهایی در خور توجه در باب پیشنهادهای بالا از طرف حوزه انجام شده است و ان شاءالله بسط این مقوله را در حوزه شاهد باشیم تا فرصت سوزی های گذشته و از بین رفتن استعدادهای حوزوی که می بایست در راه پیشرفت علوم دین و تبلیغ آن خرج شود اتفاق نیفتد./829/ج
طلاب و روحانیان می توانند نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را درباره اشتغال طلاب و موضوع مذکور ذیل همین خبر و از طریق گزینه ارسال نظر ارائه کنند.
البته بلانسبت طلاب عزیز ولی اون چیزی که واضحه اینه که ما طلبه ها شناختی از ماهیت جامعه و خواستهها و نیازهاش نداریم. در حالی که شغل اساسا یکی از پایههاش برآوردن نیاز جامعه است.
راستی مسئولین با کم کاریشون تو این بخش چطور میتونن جواب آبروی رفته روحانیتِ مستضعف در جامعهای که سطح اقتصادی مردمش متوسط به بالاست رو بدن؟!
البته اگه نگن مگه آبرو به پوله؟
و اونجاست که باید گفت همون دینی که محمد و آل محمد روی بیارزشی پول توش تاکید فرمودن، برای به دست آوردن ثروت ثواب اخروی تعیین کردن!
اصلا شما نگو پول
بگو این همه سلب توفیقها رو ... کی جواب میده؟
هه!!
در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای معیشت طلاب شده است.
"اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی میکنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد."
والسلام
ای کاش گروهی از طلاب جمع می شدند و سرمایه ای فراهم می کردند و شاگرد و عامل امینی را هم انتخاب می کردند تا کاری صورت بگیرد و شرکت کوچکی راه اندازی شود و طلاب در عین اشتغال به درس ماهیانه از سود آن شرکت بهره می بردند .
متاسفم برای دوستانی که به جای تحسین طلبهای که برای تامین خانواده و عیالش ،به جای گدایی از مراجع تقلید زحمت میکشد،او را طالب دنیا میخوانند...
و بیشتر متاسفم برای آن افرادی که بودجههای کلان حوزه را به جای شکوفایی و رونق و حمایت از طلاب صرف ساخت ساختمان های مجلل و باشکوه و به اسم خودشان میکنند...
خداوند بین ما طلاب و کسانی که این وضع را برای ما به وجود آوردند قضاوت بکند....
اولا آنقدر در مدت زمان تحصیل یک طلبه در حوزه در گوش او می خوانند که طلبه فلان است و بهمان است و زی طلبگی چنین است و چنان جرات انجام کاری را به طلبه نمی دهند ثانیا طلبه ای که 10 سال در حوزه سر گرم فقه و اصول بوده و الان با 25 تا 30 سال سن نه دست به کاری زده و نه تخصص شغلی پیدا کرده ( خارج بحث وظیفه طلبگی ) و الان وقت ازدواج و تشکیل زندگی اش است دستش به کجا بند است؟ ثانیا طلبه را همیشه بین دو محذور می گزارند یکی اینکه به وظایف طلبگی برسی که پولی در کار نیست و یکی اینکه دنبال شغل بروی که به وظایف طلبگی نمی رسی ثالثا یک روحانی با ۶ کیلو ریش و عمامه کجا و در چه شغلی میتواند کار کند در جامعه ای که برای افراد عادی شغلی نیست برای طلبه با آن وضع خاص شغل هست؟