۲۰ تير ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۶
کد خبر: ۶۱۲۱۲۰
گفت‌وگوی رسا با مدیر موسسه مطاف عشق؛

آستین‎ها را بالا باید زد، جور دیگر باید جنگید

آستین‎ها را بالا باید زد، جور دیگر باید جنگید
در زمان جنگ مهمات به اندازه‌ی کافی نداشتیم. تنها اتفاقی که افتاد سازماندهی نیروهای مردمی بود. بسیج شکل گرفته بود.الان در فضای مجازی همه‎ی مردم هستند ولی سازماندهی نداریم.

اشاره: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. این جمله‎ی رهبر انقلاب شاید یکی از عمیق‌ترین جملات در مورد شهادت باشد که دارای یک افق دید بسیار بلند برای حفظ فرهنگ شهادت است. موسسه‌ی مطاف عشق از جمله موسساتی است که گام  در مسیر تولیدات فرهنگی مرتبط با این موضوع گذاشته است. با رضا کاظمی مدیر این موسسه به گفتگو نشسته‌ایم تا بیشتر در مورد فعالیت‌های او و همکارانش بشنویم.

رسا: اول از خودتان بگویید. خودتان را معرفی کنید.

کاظمی: رضا کاظمی هستم. متولد ۱۳۵۵ شهر شیراز ولی به علت شرایط جنگ و اینکه پدرم نظامی بودند و به قزوین منتقل شدند، بعد از تمام کردن دبیرستان به قزوین آمدم.

یکسال بعد دانشگاه شیراز رشته اقتصاد کشاورزی قبول شدم. در دانشگاه با چند نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم که بعد از دانشگاه وارد حوزه شویم. در یکی از سالها در ماه مبارک رمضان حاج آقا ضابط برای تبلیغ به دانشگاهمان آمد و ما بین همه‎ی روحانیونی که می آمدند، به ایشان خیلی علاقه مند شدیم. ارتباطمان با ایشان حفظ شد. درس که تمام شد، خواستیم بیاییم حوزه ولی گفتند که باید بروید سربازی.  دو سال سربازی رفتیم و بعد آمدیم قم.

بعد از مصاحبه و طی مراحلی از بین چند نفری که بودیم ۲ نفرمان را قبول کردند و دو نفرمان را قبول نکردند. دو سال درس خواندیم ولی به علت اینکه وضعیت مالی جوابگو نبود، مجبور شدیم برویم دنبال کار. مجبور شدم بروم تهران چون مقداری توانمندی برنامه نویسی کامپیوتری از دوران دانشگاه داشتم. در بعضی از شرکت ها کارهای برنامه نویسی و طراحی سیستم شان را انجام می دادم. دولت آقای احمدی نژاد که روی کار آمد،بعضی از دوستان در تیم دولت ایشان بودند‌. چیزی به نام مشاوران جوان وزراء راه انداخته بودند.

رسا: بله حتی فرمانداران هم مشاوران جوان داشتند.

راه‎اندازی مرکز رسانه های دیجیتال در وزارت ارشاد

کاظمی: ما رفتیم وزارت ارشاد، به نام مشاوران جوان وزارت ارشاد. در تیمی که آنجا رفتیم اولین چیزی که دست گرفتند این بود که رسانه های دیجیتال در وزارت ارشاد برای خودش هویتی پیدا کند. تا آن موقع هویتی نداشت. کتاب بود، سینما و فیلم بود، جلسه گرفتیم و مفصل صحبت کردیم  و متقاعدشان کردیم که باید چیزی به اسم مرکز رسانه های دیجیتال در وزارت ارشاد باشد. مرکز را ایجاد کردیم و معاونت فرهنگسازی رسانه‌های دیجیتال هم با من بود. آقای زارع مدیر بود و ایشان با وزیر مرتبط بود و من هم معاون ایشان بودم.

رسا: چطور و از کجا وارد فعالیت در عرصه‌ی شهدا شدید؟

کاظمی: یکسال و خردهای مرکز رسانه های دیجیتال بودیم بعد دیدم که با این دولت نمی‌شود کار کرد و مشکلاتی هم خودم داشتم.

دوستی دارم آقای کهن که از همان تیمی بود که باهم از دانشگاه آمده بودیم قم. من که تهران رفتم ایشان رفت در موسسه ی روایت سیره‌ی شهدا که در واقع همان موسسه ای است که خود حاج آقا ضابط راه اندازی کرده بود و کارشان هم تربیت روحانیون راوی هست برای مراسم‌های شهدایی، یادواره‌ها، راهیان نور.

ما هم این سالها را با این مجموعه مرتبط بودیم. رفت و آمد داشتیم و دوره هایی هم شرکت می‌کردیم ولی از لحاظ کاری مشغول نبودم یعنی حقوق نمیگرفتم. برای درآمدم درگیر کارهای تهران بودم. هفته ای دو هفته‌ای یکبار می‌آمدم و چند روز می‎ماندم و بعضی کارها را انجام می‎دادم. دو سه سال تهران بودیم و سال ۸۶ بطور جدی تصمیم گرفتم که بیایم قم که هم مطالعاتم را ادامه دهم و هم از فضای تهران بیرون بیایم. یه خوابی هم دیدم که معنی اش این بود که از تهران برو بیرون.

آغاز کار مطاف عشق، آغاز کار برای عموم جامعه

با رجعت به قم، آمدم در موسسه‎ی روایت سیره‌ی شهدا. دوستمان آقای کهن که الان مدیر مجموعه‎ی وارثون هست که شبکه‌ی وارثون مجموعه‎ی موسسات مردم نهاد فعال و موثر در حوزهی ایثار و شهادت هست. با هم فکر کردیم که با توجه به توانمندی فرهنگی‎ای که موسسه روایت سیره‌ی شهدا دارد، از دل این مجموعه،  مجموعه‌ی جدیدی ایجاد شود. تولید جزوه، کتاب، فیلم، نرم افزار همه انجام می‌شد. یک معاونت داشت به اسم معاونت فرهنگی، که محصولاتی تولید می‌کرد که به درد راویان بخورد. ما احساس کردیم این توانمندی می‌تواند به درد عام جامعه بخورد. این بود که پیشنهادش را به مدیر دادیم که آن موقع حاج آقا ماندگاری مدیریت را در دست گرفته بودند که هنوز هم هستند. امکانات اولیه را به ما دادند و ما مجموعه ی مطاف عشق را راه اندازی کردیم. هنوز هم می‌گویند مطاف عشق معاونت فرهنگی موسسه روایت سیره ی شهدا. به این اسم معروف است.

رسا: الان مطاف عشق وابسته به موسسه روایت سیره‌ی شهدا ست یا مستقل است؟

کاظمی: از لحاظ حقوقی مستقل است ولی از لحاظ ساختاری و مرامنامه وابسته است؛ به دلیل اینکه مثلا رئیس هیئت مدیره مطاف، مدیر مجموعه‎ی روایت سیره‌ی شهداست. در اساسنامه‌ای که داخلی است و در واقع مدیر مطاف را هم ایشان به هیئت مدیره پیشنهاد می‌دهند، به یل علم، نقش زن و ... در موضوعات مختلف سبک زندگی شهدا را آورده است. این مجموعه در سال ۹۴ مقام اول حوزه‎ی سبک زندگی در جشنواره‌ی دیجیتال انقلاب اسلامی شد. آن موقع ۲۰ میلیون تومان هزینه کردیم. اگر قرار باشد با این روش در فضای مجازی با دشمن مقابله کنیم، منابع مالی و انسانی کفاف نمی‎دهد.

استفاده از الگوی دفاع مقدس در عرصه‎ی جنگ فضای مجازی

سال ۸۷ این کارها کلید خورد و خیلی سریع هم نتایج خوبی داد. آن سالها خیلی مخاطبان تشنه‌ی معارف شهدا بودند ولی تولید کننده‌ی این محصولات خیلی کم بود الان خدا را شکر وضعیت خیلی بهتر هست. با فلش‌کارت و نرم افزار شروع کردیم. وضعیت به حدی بود که می‌گفتم اگر نخودچی را هم بسته‌بندی کنیم، مردم به اسم نخودچی شهدا می‎خرند. انقدر که مردم تشنه هستند و چیزی نیست که به دستشان برسد. بعضی از کارهای ما بیش از یک میلیون نسخه تیراژ داشت.

رسا: از کارهای برجسته مطاف که خاص باشد در ذهن دارید؟

کاظمی: بله، مثلا کتابچه و فلش کارت جایگاه باران که نقش مدیریت رهبری در دفاع مقدس هست. در سال فتنه ۸۸ ، بحث‌هایی پیش آمد که ایشان مدیریت بلد نیست و جامعه که بهم ریخته بخاطر عدم مدیریت ایشان هست. محتوایی جمع کردیم از نوع مدیریت ایشان در دفاع مقدس، نزدیک به ۳۰۰ هزار نسخه را خودمان چاپ کردیم و فروختیم. توان هدیه دادن نداریم. بسیج در همان سالها مبلغی دادند و ۱۰۰ هزار تا چاپ کردند و بعد خودشان گفتند که ما بیش از یک میلیون نسخه چاپ کردیم و به دست مردم دادیم.

کتابی داریم به نام  همسفر که در ابتدا به نام فانوس زائر بود، بعد از بازسازی اسمش را گذاشتیم همسفر. توضیح و راهنمای سفر راهیان نور جنوب هست. بیش از ۲۵۰ هزار نسخه تکثیر و فروخته شد. کتاب به رنگ سرخ، سبک زندگی خانوادگی شهداست. روابط همسر و پدر و مادر، شغل، تفریح و مواردی که مربوط به خانواده هست، بیش از صدهزار نسخه تکثیر و فروخته شد. مجموعهی اکبرکاراته، نوشته‎ی نویسنده‎ی شهید، محسن صالحی ۲۵۰ هزار نسخه تکثیر و فروخته شده است.

رسا: وضعیت فعالیت مطاف عشق در مقایسه با دیگر موسسات چگونه است؟

کاظمی: مطاف مقام‎های کشوری متعدد در حوزه‌های مکتوب و نرم افزار دارد؛ مثلا در سالهای اول فعالیت، نرم افزاری به اسم روایت همراه تولید شد؛ دو سال در تولید محتوا و نرم افزارهای کوچک موبایلی در جشنواره بین المللی رسانه دیجیتال بدون رقیب بود. نرم افزار صد خاطره که آقای مصطفی ضابط مدیر پروژهش بود و الان موسسه‌ی طوسی را راه اندازی کرده، مقام اول جشنواره‌ی رسانهی دیجیتال را آورد. سه تا از مستندهایی  که ساختیم بارها از شبکه های مختلف پخش شد، روشی برای ساخت یک شمع و ...

بذری که درختی تنومند شد

رسا: هیچگونه تمرکزی یا هماهنگی بین موسسات مختلف که در موضوع شهدا کار می‌کنند وجود ندارد؟

کاظمی: چرا. اتفاقا یکی از کارهایی که در مطاف انجام شد، این بود که مجموعه هایی مثل خودمان را دور هم جمع کنیم و هم‌افزایی کنیم. سال ۹۲ اجرایی‌اش کردیم. البته از سال ۸۷ پیگیر بودیم. سال ۹۲ توانستیم حمایتی از وزارت ورزش بگیریم. از همه‌ی استانها، هر کدام از قوی‌ترین موسسات مردمی حوزه‌ی ایثار و شهدایش را دعوت کردیم قم. طی دو سه روزی که نشست داشتند تصمیم گرفتند که یک مجمعی راه بیاندازند و حاج آقا ماندگاری، حاج آقا یکتا و حاج آقا جوشقانی را بعنوان هیئت امنا انتخاب کردند که در نهایت تبدیل شد به موسسه‌ی وارثون که حاج آقا کهن مدیر آنجاست.

آثار مکتوب ماندگار کردن سبک زندگی شهداست

رسا: الان مطاف بیشتر در حوزه‎ی آثار مکتوب فعالیت دارد. در پیش گرفتن این سیاست دلیل خاصی داشت؟

کاظمی: از دو سال پیش تصمیم گرفتیم که قالبی را که کار می‌کنیم محدود کنیم.  چون همه جور کار می‎کردیم. بازی و ...محدودیت نداشتیم و مهم فقط این بود که این نوع محتوا که ترویج سبک زندگی شهداست دست مردم برسد.

به دلایلی خودمان را محدود کردیم؛ از سال ۹۶ کاملا بر مکتوب کردن متمرکز شدیم. اصلی‌ترین دلیل آن هم این بود که دیدیم خیلی‌ها در حوزه‌های دیگر دارند کار می‌کنند، فیلم، نرم‌افزار و... ولی حوزهی مکتوب زمین مانده .

ضمن اینکه ما وقتی می‌خواهیم سبک زندگی شهیدی را ماندگار کنیم با فیلم و نرم افزار و اینها نمی‌شود. اولا حجم آنها برای ارائه‌ی محتوا محدود است. شما یک ساعت هم که فیلم تولید کنید حجم خیلی زیادی از زندگی آدم را نمی‌تواند دربرگیرد. مکتوب کردن هنوز پرظرفیت‌ترین قالب ارائه‌ی محتواست. ثانیا اینکه خیلی سریع‌تر قابل تولید است. ما در هر روز و هفته تعداد زیادی از پدر و مادران شهدا را داریم از دست میدهیم. بخواهیم در قالب فیلم و ... پیگیر تولید محتوا باشیم، ممکن است ماه‌ها درگیر یکی از آنها باشیم. بهتر است که مجموعه‌ای باشیم که فعلا اینها را مکتوب کند و سر فرصت تبدیل به فیلم و .. شود.

البته در دنیا هم مسیر اصلی همین است که اول مکتوب تولید می‎شود، حالا رمان، خاطره یا هر چیز دیگری، بعد تبدیل به قالب‌های دیگر می‌شود. ضمن اینکه از قالب مکتوب به فضای مجازی رفتن هم خیلی راحتتر است، اصلیترین دلیل این است.

غیر از حوزه‌ی مکتوب، در حوزه‌ی فضای مجازی یک مجموعه‎ای داریم ۲۰ نرمافزار در کافه بازار دارد. سبک زندگی شهداست در موضوعات مختلف.  مثلا همسرداری، تحصیل علم، نقش زن و .. در موضوعات مختلف سبک زندگی شهدا را آورده است. این مجموعه در سال۹۴ مقام اول حوزه ی سبک زندگی در جشنواره ی دیجیتال انقلاب اسلامی شد. آن موقع ۲۰ میلیون تومان هزینه کردیم. اگر قرار باشد با این روش در فضای مجازی با دشمن مقابله کنیم، منابع مالی و انسانی کفاف نمی‎دهد.

دفاع مقدس الگویی برای ورود به جنگ در عرصه‎ی فضای مجازی

رسا: راه حل چیست و چه باید کرد؟

کاظمی: در فضای مجازی تمام دشمن رو به روی ما ایستاده است.  با این راه به جواب نمی‌رسیم.  خلاصه به این نتیجه رسیدیم که همان کاری که در دفاع مقدس کردیم باید انجام دهیم. 

سال ۵۹ که عراق به ما حمله کرد،  ارتش درست و حسابی نداشتیم که جلوی دشمن بایستیم. بسیج شکل گرفت. عراق خرمشهر رو گرفت. آبادان را محاصره کرد. یکسال و نیم بعد در فروردین سال ۶۱ عراق  را بیرون ریختیم و به مرزها چسباندیمش . عملیات فتح المبین را در ۱ فروردین ۶۱ شروع کردیم و کمتر از دو ماه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت عملیات بیت المقدس را شروع کردیم. تقریبا ۴۰ الی ۵۰ روز طول کشید تا خرمشهر را تثبیت کنیم. در فاصله‎ی یکسال و نیم چه اتفاقی افتاد که ما اینقدر قدرتمند شدیم؟ آیا واقعا اسلحه و نیرو داشتیم ؟ چه اتفاقی افتاد؟

یکی اینکه بنی صدر رفت. دیگر اینکه توانستیم نیروی مردمی را سازماندهی کنیم. داستان فتح المبین خیلی جالب است. اینکه همه‌ی کارها را انجام دادند. شب ساعت ۱۲ قرار هست عملیات شروع شود. بعدازظهر فرماندهان اصلی عملیات که محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی بودند شک می‌کنند که این عملیات را انجام بدهند یا نه. چرا؟ چون مهمات به اندازه‌ی کافی ندارند.طرح عملیاتشان این بود که یک گروهی بروند وسط عراقی‌ها، توپخانه‌ی عراقی‎ها را بگیرند. ۳۰ الی ۴۰ کیلومتر می‌روند وسط عراقی‎ها. توپخانه‎ی عراقی‌ها را می‌گیرند و مهماتشان را علیه خودشان مصرف می‌کنند. چند تا طرح عملیات خیلی پیچیده داشته که این یکی از آنها بود که اگر شکست می‌خورد ولی تلفات می‌دادیم. چیزی هم نبود که بتوانیم تلفنی از امام بپرسیم چون ممکن بود شنود شود. محسن رضایی سوار اف۴ می‌شود و بعنوان کمک خلبان به تهران می‌آید و به خدمت امام می‌رسد. امام می‌فرماید که من استخاره نمی‌گیرم. شما فکرهایتان را نکردید، تلاشتان نکردید. بروید انجام دهید. منتها برای اینکه دلتان گرم شود برای شما قرآن باز می‌کنم. که سوره‌ی فتح آمد.

می‎خواهم بگویم در همان عملیات به آن سنگینی مهمات به اندازه‌ی کافی نداشتیم. تنها اتفاقی که افتاد سازماندهی نیروهای مردمی بود. بسیج شکل گرفته بود. الان در فضای مجازی همه ی مردم هستند. با گوشی و اینترنت و... ولی سازماندهی نداریم. الان بگردید ببینید کجا می توانید عضو شوید و به شما آموزش بدهند و سازماندهی کنند که این گردان شما، این مجموعه شما، این نقش شما. این کار را انجام بدهید. نیم ساعت در روز وقت دارم این کار را انجام بدهم. که بسیج چنین چیزی راه انداخته و نه بقیه‎ی مجموعه‌ها. طرح را همان سال ۹۴-۹۵ بردیم بسیج. خیلی استقبال کردند ولی تقریبا دو سال دویدیم ولی در پیچ و خم اداری به جایی نرسیدیم.

آستین‎ها را بالا باید زد، جور دیگر باید جنگید

رسا: و این پیچ و خم‎ها باعث شد که کار تعطیل شود؟

کاظمی: نه، خودمان از اواخر ۹۶ استارت زدیم. از منابع داخلی خودمان نیرو گذاشتیم پای کار که الحمدلله نتایج خیلی خوبی در این سالها به دست آمده است. الان تقریبا یک گروهان آدم داریم که حتی شاید فقط ۲ نفرشان همدیگر را ندیده‌اند. جاهای مختلف کشورند و از نزدیک ارتباط نداشتند ولی مثلا دانشنامه‌ی جهاد دات آی آر، دانشنامه‌ی ایثار و شهادت که تا قبل از اینکه این گروه جهادی راه بیفتد کلا ۵۰ مقاله داشت و با همین ۵۰ مقاله  در سال ۹۶ کاندیدای برتر جشنواره وب و موبایل ایران شد. آخر ۹۶ این ایده را آوردیم خودمان انجام بدهیم تا نیرو جذب کردیم و آموزش دادیم و شروع کردیم شد سال ۹۷.

از اول ۹۷ تا الان بیش از ۹۰۰۰ مقاله توی دانشنامه بارگذاری شد. مردم بدون پرداخت یک ریال هزینه دسترسی دارند. این مدلی هست که فکر می‏‎کنیم جوابگو هست و با این مدل  می‌شود مطالبه‌ی آقا را عملی کرد که می‌فرمایند فضای مجازی را بکنید جایی که در همینجا به دشمن سیلی بزنید. از داخل همین فضای مجازی به دشمن سیلی بزنید. از همین جایی که داریم ضربه می‎خوریم. به نظر ما راه دیگری ندارد. حالا اول راه هستیم که چطور بتوانیم جذب کنیم. 

رسا: مثلا الان کتاب منتشر می‌کنید درست است؟

کاظمی: بله. برای فضای مجازی تولید نرم افزار نداریم. دانشنامه‎مان را هم خودمان به روز نمی‌کنیم. کاری که انجام می‌دهیم جذب و سازماندهی نیروهای مردمی هست ولی از دل همین خیلی کارها در همین یکسال انجام شد. مثلا کانال آپارات را از خیلی وقت داشتیم، ۲۰ تا فیلم آنجا بود . آن را به دست دو سه نفر نیروی مردمی دادیم. دیروز به آمار نگاه می کردم نزدیک ۲۰۰ هزار بازدید داشت.

آسیب‎شناسی موسسات فرهنگی | عدم برنامه ریزی درست، نبود انسجام در سازماندهی

رسا: درباره‎ی ایده‎پردازی در بحث فرهنگ و مباحث دینی، الان موسسات مشابه شما با چه نقصانی رو به رو هستند؟ اگر بخواهیم یک آسیب شناسی کنیم در بخش ایده، فکر می‎کنم که یکی از گله‎های اصلی این هست که ما برای ایده‎هایمان تاریخ انقضا قائل نمی‎شویم. مرگ قائل نمی‎شویم. تعصب به ایده‎ای که شروع شده، متعصب می‎مانیم تا پایان عمر الا و بالله این باید جلو برود.

کاظمی: در موسسات مردمی‌مان دو بیماری شایع است.  کمتر جایی هست که یکی از این دو بیماری را نداشته باشیم. یا مجموعه‌ای دارد حرفه‎ای کار می‌کند ولی از پتانسیل نیروی مردمی خوب استفاده نمی‌کند. من ۶ تا، ۱۰ تا، ۱۵ تا نیرو استخدام کردم حقوق می‎دهم. از این نیروی ارزان و انگیزه‎ی قوی مردمی استفاده نمی‎کنم. یا اینکه نه، کار کاملا مردمی انجام می‎شود ولی سازماندهی خیلی قوی ای وجود ندارد. در بسیاری از هیئت ها و فرهنگی ها و ... این شکلی  هستند. همه چیز توسط مردم انجام می‎شود ولی چون در واقع یک چرخه‎ی کار کامل ایجاد نشده و چرخه‎ی کار معمولا معیوب هست، کار حرفه‎ای انجام نمی شود. یعنی یا ایده‎ی خوب پرورش پیدا نمی‎کند و یا خوب پیگیری نمی‎شود، یا خوب اجرا نمی‎شود یا خوب ارزیابی نمی‌شود.

جاهایی که این دو مشکل را حل کرده‎اند هم به مردم دسترسی دارند،  از مردم استفاده می‌کنند هم یک چرخه‎ی کار کامل و واقعی راه‌اندازی کرده‎اند. این‌ها به این مشکلاتی که شما می‌گویید دچار نیستند. یعنی یک ایده می‌آید در یک مجموعه، بالغ می‎شود، گل می‎کند حتی قبل از اینکه بمیرد ممکن هست که ایده‎ی جدیدتری جای آن بیاید. چرا؟ چون نیرویش مردمی است. این نیروی مردمی مهمترین هدف و انگیزه‎اش این است که فکرش را اجرایی کند. پول نمی‎خواهد. حتی امکانات خاصی هم نمی‎خواهد. با حداقل امکاناتی که باشد کارش را انجام می‎دهد و این اصلا دوست ندارد ایده‎های بقیه را اجرا کند. ایده برای خودشان است و خودشان انجام داده‌اند.

این هست که چه بسا ایده ای خیلی قوی هست . یک ایده ی دیگری کنارش رشد می کند و از این قوی تر می شود و آن را تحت الشعاع قرار می دهد. ولی در مجموعه ای که به مردم دسترسی نیست، مدیر و چهار تا هیئت امنا دارد، عده ای را گذاشته اند که اصلا معلوم نیست ایده ای به ذهنشان برسد یا نه.

بعضی مواقع  می گویند فلان ایده عمرش تمام شده ولی چیزی ندارند که جایگزین کنند.

و در آن جاهایی که نیروی مردمی هست ولی چرخه کامل نیست ، در زمانی نیروی مردمی با مدیر خوبی آمده اند کاری را راه اندازی کرده اند و نتیجه داده، حالا دیگر چرخه کامل نیست که چیز جدیدی تولید کند و به منصه ظهور برساند. مثلا میبینید فلان هیئت ۵۰ سال است که همانطور اداره می شود که قبلا اداره میشد. هیچ نوآوری هم ندارد و گاهی هم انگیزه ی افرادی که در آنجا می آمدند آرام آرام از بین میرود. به نظر من مهمترین مشکلات در موسسات مردمی این دو تا است. یا دسترسی به نیروی مردمی را از دست دادند یا اصلا نداشته اند یا اینکه نیروی مردمی را جذب کردند ولی به صورت حرفه ای سازمان درست نکردند. اگر این دو تا حل شود مطلبی که شما می فرمائید هم حل میشود. مجموعه کاری را شروع می کند، دستاوردهایی هم دارد اما چیزی جدیدتر و بهتر(۲۵:۳۲).

موسسات بی‎خاصیت با حضور جوان‎ها جان می‎گیرند

رسا: من خودم می‎بینم که شما در کوچه‌های صفائیه ، خیابان ارم، داخل هر کوچه‌ای بروید یک تابلو موسسات است‌. من در بعضی از این موسسات بصورت رندمی رفتم ببینم چه کار می‌کنند؟ رفتم دیدم مثلا سه تا پیرمرد هستند لباس‌های آخوندی به گیره آویزان کرده‎اند و عینک گذاشته‌اند و دارند می‎نویسند. کتابخانه به آن عظمت . گفتم چرا چهار تا طلبه‌ی جوان نیستند که از این کتابها استفاده کنند؟ کتابخانه دارد خاک می‌خورد. یک چیزی را شروع کرده‌اند که پنج سال دیگر تمام می‌شود. این ظرفیت شماست. بعضی وقت‎ها، این‌ها سالانه تولید ندارند اما بودجه‌های آنها از جاهایی ثابت هست از این طرف و آن طرف، مثلا موقوفه دارند، یک یا دو دهنه مغازه دارند، در هر صورت حتی درآمد هم دارند، اما فکر نمی‌کنند که ما نباید تا آخر باشیم. ما باید یکسری از طلبه‌ها را جذب کنیم. امکانات را وقف حوزه‌ی علمیه کنیم. وقتی می‌بینید که این موسسه پیر و کهنسال شد و با کسانی  که باید به آنها تحویل دهید ارتباط ندارید، بدهید به سازمان تبلیغات، به یک موسسه‌ی نهاد مردمی.

کاظمی: خیلی توقع بالایی هست که به این آقا بگوئید خودت اینجا را تحویل جایی دیگر بده؛ ولی راهی که من می‏‎گویم یعنی اینکه اگر این مجموعه به یک ورودی مردمی متصل بود، آنها می‌آمدند و خودشان اینها را می‌شستند و بیرون می‌کردند.

در مسجدها اگر امکانات فرهنگی‌ای باشد، جایی باشد بودجه‌ای باشد، یا هر امکانات دیگری، پِرت نمی‌شود. چون اگر کسی درست از آن استفاده نکند چهار تا جوان می‌گویند که چرا دارید اینطور استفاده می‎کنید؟ بدهید ما از آن استفاده کنیم. یعنی فشار می‎آورند.

رسا: من هم نهایتش را گفتم. در هر حال ما کار فرهنگی دینی می‎کنیم و باید روی نفس خود پا بگذاریم. نهایت آن این است که آنها نمی‌توانند ولی اگر آدمها فکر کنند می‌توانند راه‌های به روز رسانی خودشان را پیدا کنند. البته الحمدلله شما  نسل جوان انقلاب هستید و به نظر می‎رسد در کنار کار مردمی، گفتمان انقلاب است که شما را به جلو می‎برد. درست است؟

کاظمی: بله.

رسا: خیلی ها که این گفتمان را ندارند سنتی سنتی سنتی مانده‎اند. یعنی همان سیره‌ی پژوهشی ۴۰ سال پیش را جلو می‌برند. مجموعه را آنطور می‌خواهند جلو ببرند. ولی در هر صورت استفاده کردیم و دست شما درد نکند. شهید صالحی مسبب خیر شدند که به مطاف هم سربزنیم./918/گ402/س

خبرنگاران: علی اسفندیار و محمد اصغری مرجانلو

ارسال نظرات