علم مدیریت و مسأله جابهجایی نسلی مدیران در ایران
به گزارش خبرگزاری رسا، سومین قسمت از فصل سیزدهم برنامه «زاویه» با موضوع «علم مدیریت و مسئله جابهجایی نسلی مدیران در ایران» چهارشنبه 2مرداد1398 از شبکه چهار سیما پخش شد. دکتر حسن داناییفرد، استاد مدیریت دولتی دانشگاه تربیت مدرس و دکتر علیاصغر پورعزت، استاد مدیریت دولتی دانشگاه تهران، دو میهمان این هفته حبیبالله رحیمپور ازغدی، سردبیر و مجریکارشناس برنامه بودند.
حبیب الله رحیمپور ازغدی در ابتدای برنامه، نمره دکتر حسن داناییفرد به شایستهسالاری در کشور ما، چه در مدیریتهای انتصابی و چه در مدیریتهای انتخابی را از وی سوال کرد که داناییفرد این گونه پاسخ داد: کشور ما هم مثل بسیاری از کشورها قانون اساسی دارد که میثاق ملت با حکومت است. در این قانون اساسی اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی و سیاست (Politics) رسیدن به آن و خطمشی کلان (Macro Policy) تحقق این سیاست نیز در آن تعریف شده است. برای اجراییشدن این سند مادر یک نظام کشورداری نیز تعبیه شده است.
استاد مدیریت دولتی دانشگاه تربیت مدرس افزود: در قانون اساسی ما رهبری نظام عهدهدار تبیین خطمشیهای کلان جمهوری اسلامی است. دولت به معنای قوای سهگانه، باید خطمشی عمومی کشور را در راستای آن خطمشی کلان تبیین کنند. این خطمشیها نمیتوانند ماهیتاً اجرایی باشند. دولت باید برای اجرای اینها استراتژی تعریف کند.
4 سطح رهبری، دولت به مفهوم سه قوه مجریه و مقننه و قضائیه، مدیریت و اداره امور عمومی و در نهایت بخش خصوصی با هم باید قانون اساسی را اجرا کنند. این مختصات کشورداری ماست و کیفیت آن به این بر میگردد که چه کسی، چه موقع و کجا قرار بگیرد؟ بنابراین هر چه نیروی انسانی خوب، بهویژه در سطح سوم یعنی مدیریت و اداره عمومی تزریق شود، طبیعی است که کیفیت کشورداری بالا میرود.
دکتر علیاصغر پورعزت ضمن این که از بینندگان پوزش خواست که نتوانست به دلیل کسالت در برنامه شرکت کند، در تماس برنامه با ایشان گفت: پنج سوال را مطرح میکنم. ابتدا این که بر اساس حکم صریح قرآن و سنت پیامبر و اهلبیت و پیرو آن قوانین موضوعه کشور، ما موظف به شایستهسالاری هستیم. با توجه به وضعیت کنونی کشور که نشان میدهد ما در این زمینه موفق نبودهایم، اکنون بعد از 4 دهه تجربه چه باید بکنیم و چه وظیفهای داریم؟
دوم این که برای مشاغل ساده، کانون ارزیابی برگزار میکنیم اما چرا برای مشاغل مهم و مسئولیتهای کلان کشوری کانون ارزیابی نداشته باشیم؟ سوال سوم این است که چگونه بقای مسئولین را به شایستگی و عملکرد آنها مرتبط کنیم؟ تا افراد اضطرار داشته باشند که اگر اشتباه کنند پستشان را از دست میدهند.
استاد مدیریت دولتی دانشگاه تهران سپس عنوان کرد: برای همه پستهای مهم، مدلهای شایستگی داریم. برای طراحی مدل شایستگی رئیسجمهور، قاضی، نماینده مجلس، وزرا و... تلاشهایی شده و افرادی مدلهایی طراحی کردهاند. آیا می توانیم این مدل های شایستگی را کامل کنیم و حتی آنها را عمومی اعلام کنیم تا ناظرین بر شایستگی افراد مثل شورای نگهبان بتوانند از این مدلها استفاده کنند؟ سوال آخر نیز این است که چه کنیم که در آینده شایستهترین افراد بر مسندها حاکم شوند؟
به رویکردی که درباره جابهجایی مدیران دولتی که آقای دکتر چند دقیقه قبل اشاره کردند میپردازم. گاهی میبینیم افرادی به جای مدیران قبلی قرار میگیرند که خیلی با فرد قبلی تفاوت ندارد. استعاره دسته کبوتران را دکتر دانایی فرد دربارۀ جابهجایی مدیران به کار میبرند که خیلی موردتوجه قرار گرفته است.
این استعاره میگوید روی برخی از ابنیه تاریخی تعداد معدودی کبوتر در کنار هم با رنگهای مختلف جمع میشوند و این حالت همیشه و درهمهحال در صورت وجود عمارت به چشم میخورد. با ایجاد سروصدا یا حرکات غیرمنتظره از سوی عابران و ساکنان، کبوتران بهطور ناگهانی از جای خود بلند شده و در آسمان پرواز میکنند و تا حدی پراکنده میشوند ولی تعداد معدودی نیز کماکان بنا به عللی از جای خود برنمیخیزند. اما با فروکشکردن سروصدا، کبوتران دوباره به روی عمارت برمیگردند و مینشینند. وضعیت مدیریت دولتی در برخی کشورها به چنین وضعیتی بیشباهت نیست.
علیاصغر پورعزت ادامه داد: یک ایده به نام مثلثسازی قدرت را مطرح میکنم. برخی را میبینیم که همیشه در مسئولیتی هستند و فقط جای آنها عوض میشود. هر دوره خود را به رئیسجمهور آن زمان وصل میکنند. این ها عضو یک تیم هستند اما خود را وابسته به افکار مختلف نشان میدهند. به این ترتیب یک مثلث قدرت را شکل میدهند که قائده آن عوض میشود و بر روی افراد مختلف میچرخد.
بر اساس این مفهوم در هنگامۀ انتخابات جدید مجلس یا ریاستجمهوری، غلطکهای صریح سیاسی به طرف کاندیدای پیروز آغاز میشود؛ اما هنگامی که فضای انتخابات، احتمالی یا ابهامآمیز باشد، اعضای گروه حرفهای متمایل به حفظ قدرت، بین طرفداران نامزدهای رقیب توزیع میشوند.
برای مثال یکی به الف، دیگری به ب و سومی به ج اظهار ارادت میکنند و حاصل کار، شکلگیری مثلثی است که همواره رئیسی بر قائدۀ قدرت و معاونانی بر جوانب آن دارد و فقط نقش قائده یا رئیس گاهی به الف، گاهی به و گاهی به ج اختصاص مییابد؛ درحالیکه در هر حالت، حداقل سهم این شیفتگان قدرت، معاونت سیستم اداری هدف است.
تجربهها گاه عبرتاند؛ بنابراین باید به گونهای طراحی کنیم که افراد مجرب احترامشان حفظ شود اما قواعد منطقی داشته باشیم که همواره قابل تجدیدنظر باشند تا اشتباهات خودمان را تکرار نکنیم.
حسن داناییفرد در ادامه اظهار داشت: من اندیشمند سیاسی نیستم و مایلم این بحث زیربنایی حل شود. شایستگی یک نوع ساخت اجتماعی است. تمرکز من روی مدیران اداره امور عمومی است. وزیر هم یک مدیر دولتی است که راهبری (Governance) میکند. یک دسته از مدیران هم مدیریت عملیاتی (Management) میکنند. برای چهارچوب نظام اداری دانش وجود دارد. یک چهارچوب بر روی سیاستگرایی تمرکز دارد که میخواهد نظام اداری تابع محض سیاست باشد. از منظر او شایستهسالاری یک چیز است و برای او تزریق دموکراسی در بروکراسی مهم است. یعنی وقتی یک رئیسجمهور پست ریاست جمهوری را کسب می کند، خطمشیهای کنترل شده بر اساس وعدههای خود تعریف میکند تا نظام اداری به حرف او گوش دهند. در نتیجه مدیری انتخاب میکند تا به حرف او گوش دهد و آن مدیران هم تا سطوح پایین همین تغییرات را در انتخاب مدیران اعمال میکنند.
وی افزود: هیچ بروکراسیای نمیتواند از سیاست جدا شود. بروکراسی آمده تا از رهبران سیاسی تبعیت کند. کتاب «سیاستزدگی در کشورها» اثر گای پیترز را در این باره معرفی میکنم. در کشورهای جهان سوم وقتی شخصی رئیسجمهور میشود، هواداران حزبی شغل میخواهند؛ بنابراین افراد از دیوار بروکراسی وارد میشوند. مثلاً میبینیم هر کسی که میخواهد مدیر شود در ستاد انتخاباتی وارد میشود. پیامد این مسأله فضایی انقلابی (بهمعنای انتقامجویی) در سازمانهاست. یعنی مدیران عوض میشوند و مدیران سابق منتظرند نوبتشان شوند تا تلافی کنند!
حسن داناییفرد سپس گفت: بروکراسی، اکسیر حیات جامعه است و دوام و بقای جامعه را محقق میکند و محمل عدالت است. اما یک ساختار سازمانی است که کیفیت آن را منِ کارشناس تعیین میکنم. چون در کشورهای در حال توسعه حزب وجود ندارد افراد سیالاند و هر دوره در یک حزبی هستند. در نتیجه هر کس هر کاری بکند نهایتاً پاسخگو نیست. دیدارهای دانشجویان با رهبری را ببینید که جوانان همه چیز را از رهبری میخواهند چون حزب پاسخگو نیست. در دموکراسی حرفهای برای جذب نیروی انسانی مسیر شغلی تعریف میکنند که خودش زاینده است.
وبر وقتی از رهبری کاریزماتیک و رهبری سنتی صحبت کرد عیب این نگاه این بود که نگرانی جانشینی و جانشینپروری ایجاد میکرد. اما دموکراسی عقلایی آمد گفت من عرضه مدیر را به طور مستمر بر اساس قانون و عقلانیت در اختیار شما قرار میدهم. این نگاه دخالت کمتر سیاست را خواستار است؛ بنابراین در یک سر طیف نظام اداری تابع سیاسیون را داریم و در سر دیگر این نگاه که بروکراسی باید تابع سیاست باشد اما میزان دخالت آن را کم میکند.
در ادامه مجریکارشناس برنامه این سوال را مطرح کرد که در کشور ما ارادۀ سیاسیون تابع سیاستگذاریهای قانون اساسی نیست؛ یعنی نظام اداری کشور بیش از این که سیاستهای نظام را پیگیری کند، دنبالهرو ارادۀ سیاستمداران است. برای مثال در دولتهای متفاوت نسبت به اصل 30 قانون اساسی و آموزشوپرورش رایگان، سیاستها و عملکردهای متضادی در پیش گرفته شده است. در این وضعیت مدیران با چه سازوکاری انتخاب میشوند؟
حسن داناییفرد در پاسخ خاطرنشان کرد: سیاست و دموکراسی نباید دشمن یکدیگر باشند بلکه باید کمک هم باشند. این که چرا منویات رهبری اجرا نمیشود را از دو زاویه میخواهم مطرح کنم. یکی از منظر علوم اداره؛ دنیا در دانش کشورداری سیر تطوری را طی کرده است.
اولین کسی که گفت علم سیاست به تنهایی کفاف کشورداری را نمیکند خودش یکی از رئیسجهورهای آمریکا بود و علم اداره را پایهگذاری کرد. رشته اداره امور عمومی شکل گرفت که کسی که وارد آن میشود هم باید مدیریت بداند و هم سیاست. کسی باید در عرصه کشورداری بیاید که منفعت عامه، قانون اساسی و فنون علم مدیریت را بداند. چون مدیریت در محدودیت اتفاق می افتد. شخص یک دفعه وسط کار نیاید بگوید نمیگذارند من کار کنم. اصلاً مدیریت آمده تا مشکل نگذاشتن برای کارکردن را حل کند.
وی اضافه کرد: اگر کسی علم مدیریت محض را بداند فقط به کارایی فکر میکند و اگر کسی فقط علم سیاست را بداند و به مدیریت متمایل نباشد، در این صورت گاهی دموکراسی افسارگسیخته اتفاق میافتد که هزینهزاست. میخواهد دموکراسی بیاید به این معنا که مردم در هر چیزی اظهارنظر کنند.
اما نگاه مقابل میگوید مردم Policy را از طرف دولت به من میدهند و نقششان را آن جا ایفا میکنند و من خودم تعیین می کنم که چگونه عمل کنم. یعنی میگوید استراتژیک فکر کن اما دموکراتیک عمل کن؛ بنابراین ممکن است کارایی کاهش پیدا کند اما حس بودن و مشارکت مردم افزایش پیدا میکند.
نباید اجازه داد هر کسی وارد کشورداری شود. حتی اگر با نگاه خدمت به میدان بیاییم اما وقتی رژیم عملکردی که بازخواستکننده نباشد نداشته باشیم همین وضعیتی که امروز میبینیم اتفاق می افتد. گاهی با متخلفان برخورد میشود اما می بینیم استاندار متخلف برکنار میشود اما در شهری دیگر مدیر میشود!
مجریکارشناس برنامه در ادامه با اشاره به این که افکار عمومی این قضاوت را دارد که سازوکارهایی مثل ریاکاری ایدئولوژیک یا باندبازی اداری و سیاسی از ترفندهای افراد است تا در نظام اداره عمومی کشور مدیر شوند، این سوال را مطرح کرد که بهراستی مدیران ما بر کدام اساس مدیر میشوند و ما در نظام اداری کشور با چه سازوکاری مدیر انتخاب میکنیم؟
حسن داناییفرد در پاسخ به این سوال مجلس را رکن رکین تضمین کیفیت کشورداری دانست و عنوان کرد: قانون اساسی مشخص کرده که نماینده مجلس چگونه انتخاب شود. جوهره سیاست در نظام اسلامی فرق میکند. مؤمن زمانی خود را ذلیل میکند که کاری را میپذیرد که نمیتواند انجام دهد.
اگر در کشورهای توسعهیافته دموکراسی خودش به صورت زاینده مدیر تولید میکند به این خاطر است که مدیر دولتی در ستاد انتخاباتی نمیرود چون حرفه اش برایش قداست دارد. ما باید خیلی بنیادیتر فکر کنیم. موقعی شایستهسالاری اتفاق میافتد که بروکراسی بیطرفی خود را حفظ کند. تا زمانی که بروکراسی ما آلوده باشد، انتظار شایستهسالاری نیست چون خود ما هم آلوده هستیم.
وی همچنین گفت: در دنیا آییننامه عملیاتی بروکراسی داریم که به بروکراسی میگوید در چه چیز دخالت کن و در چه چیز دخالت نکن. باید قانونی بنویسیم که دستگاههای بروکراتیک را طبقهبندی کند. رئیس دانشگاه ها نباید توسط وزیر علوم تعیین شود تا دخالت سیاست کاهش یابد. کشورداری را نباید خیلی ساده بگیریم. کشور ما از دورن و بیرون وضعیت خاصی دارد.
این که یک آزمون بگذاریم که هر کسی وارد سیستم شود حق طبیعی هر ایرانی است، اما کدام کشور را دیدهاید که استاد دانشگاهی را جذب کند که ارزشها را قبول ندارد؟ در آمریکا نگاه کنید سوگند به ارزشهای آمریکایی وظیفه هر کارمندی است و سیستم را طوری طراحی کردهاند که اجازه خیانت نمیدهد.
حبیبالله رحیمپور ازغدی برنامه در پایان با ذکر این نکته که گویا ایدۀ جابهجایی نسلی مدیران، به معنای گردش نخبگان، متضمن بهبود مدیریتهای ناکارامد است، بارقهای از امید به تغییر را در خود دارد و مهلت دیگری برای مهرهگزینی درست و شایستهسالاری در نظام ادارۀ کشور را فراهم میآورد، این سوال را مطرح نمود که در حال حاضر این فرایند با کدام برنامهریزی و نظام تدبیر در حال پیشروی است تا دوباره همان اشتباههای قبلی در گزینش مدیران تکرار نشود و مردم با مدیران جوان تازه از راه رسیدهای روبهرو نشوند که همان پیرمدیران تازهنفس هستند؟
حسن داناییفرد در پاسخ گفت: شاید در شرایط فعلی نتوانیم بروکراسی را کاملاً از سیاستزدگی پاک کنیم چون تمهیدات لازم آن فعلاً فراهم نیست. در جامعه مدیریتی ایران طراحی سازمان نظام مدیریت ایران را پیشنهاد دادهایم که این سازمان با همین شرایطی که امروز در کشور داریم، اجازه نمیدهد هر کسی وارد مدیریت کشور شود.
مثلاً اگر مدیری عملکرد خوبی نداشته است تا مدتی نتواند مدیر شود. اگر دورههایی را نگذرانده باشد و صلاحیتش احراز نشده باشد، گواهینامه به او داده نشود. با سازمان نظام مدیریت، کیفیت ادارۀ کشور بالا میشود. علم کشورداری و اداره امور عمومی در دنیا امروز شناخته شده و ما نیز باید به رسمیت بشناسیم. کلید اداره کشور در اختیار سطح سوم نظام کشورداری در ایران، یعنی مدیریت امور عمومی است./829/د102/س