یادداشت؛
چند پاسخ متفاوت به دغدغه مندان کاهش متقاضیان ورود به حوزه
با فرض صحت تمام دل نگرانیهای مسئولان از کاهش متقاضیان ورود به حوزه باید بررسی کرد چه امری میتواند دلیل عمده و اصلی این واقعه قلمداد شود.
به گزارش خبرگزاری رسا، بنابر آمار غیر رسمی اعلام شده، میزان ورودی حوزههای علمیه از سال ۱۳۹۰ تا کنون حدود ۳۰ الی ۴۰ درصد کاهش داشته است. وقوع این امر توسط برخی از علاقمندان و مسئولان حوزوی به عنوان زنگ خطر قلمداد میشود.
قابل انکار نیست که بی اعتمادی به حوزه به عنوان مسیری برای شکل دادن آینده نوجوانان و جوانان شیعه قطعا تهدیدی جدی قلمداد میشود و باید توسط مسئولان مورد بررسی قرار گیرد.
این نوشته تلاش دارد تا حدی به بررسی موضوع فوق با زاویهای متفاوت بپردازد که امید است بتواند در مسیر تصحیح برخی اشکالات مفید باشد.
۱- کاهش متقاضیان ورود، طبیعی یا نگران کننده؟!
اگر صرفا به اعداد و ارقام نگاه کنیم ممکن است برداشت دوستان درست بوده و نگرانی عزیزان قابل درک باشد، اما به نظر میرسد این نگرانی محصول همین نگاه تک بعدی است.
در بازه زمانی مشابه میزان متقاضیان کنکور سراسری کشور حدود ۲۰ درصد کاهش داشته است که بیانگر کاهش فارغ التحصیل از دوران دبیرستان یا متوسطه و کاهش جمعیتی است که به صورت طبیعی متقاضیان اصلی ورود به حوزه تشکیل میدهد.
آمار فوق نشان میدهد به صورت طبیعی باید میزان متقاضیان ورود به حوزههای علمیه با کاهش روبرو شود چرا که دایره جمعیتی گروههای متقاضی ورود به حوزههای علمیه کم شده است.
با این تحلیل میتوان گفت نگاه صرف آماری برای بیان مشکل صحیح نیست و آمار قابلیت اثبات عدم علاقه را ندارد.
۲- متقاضیان زیاد، خوش بینی بدون نگاه ریشه ای‼️
دومین سوال پیش رو این است آیا بررسی دقیقی روی علل علاقمندی نوجوانان و جوانان در گذشته برای ورود به حوزه انجام شده است؟
آیا میدانیم آنچه باعث میشد تعداد بیشتری از جوانان را به سمت کسوت طلبگی جذب شوند چه امری بوده؟
آیا انگیزه مثبت و شرعی میتوان برای اشتیاق متقاضیان یافت یا مثلا از این باب که فرصت تحصیل در دانشگاههای دولتی مهیا نبوده یا توان علمی و استعداد درسی برای ادامه تحصیل در دبیرستان یا دانشگاه موجود نبوده این تمایل به سمت حوزه شکل گرفته است؟
آیا همین نبود دلیل محکم در انتخاب حوزه علمیه را نمیتوان با نشانه هایی، چون حجم ریزش طلاب در ۶ سال اول دوران طلبگی اثبات کرد؟
۳- مقاضیان زیاد، فرصت یا تهدید؟!
سوال سوم این است که آیا اصل متقاضی زیاد حسن قلمداد میشود که کاهش آن به عنوان تهدید مدنظر دوستان قرار گیرد؟
در حالیکه حوزههای علمیه به دلایل مختلف مالی و نیروی انسانی، ظرفیت تربیت صحیح و برنامه ریزی هدفمند برای آینده طلاب جوان را نداشته و ندارد آیا اینکه تعداد زیادی طلبه وارد حوزه شوند و بدون هدف هر سال نمره قبولی برای عبور از پایههای حوزوی بگیرند را میتوان امری مثبت تلقی کرد؟
این امر که در نهایت عموم طلاب تصویر درستی از اینکه چه خدمتی به تشیع و جمهوری اسلامی قرار است انجام دهند در ذهن خود ندارند حسن قلمداد میشود که اکنون بخواهیم از کاهش تعداد ورودیها به عنوان یک زنگ خطر نام ببریم یا باید گفت توفیق اجباری است که با کاهش حجم ورودیها بتوان منابع موجود را برای تربیت بهتر و هدفمند جامعه کوچکتر متمرکز کنیم؟
سه سوال بالا صرفا پرسشهایی بود تا دیدگاه جدیدی نسبت به موضوع مورد نظر در ذهن مخاطبین عزیز شکل گیرد، اما با فرض صحت تمام دل نگرانیهای مسئولان از کاهش متقاضیان ورود به حوزه باید بررسی کرد چه امری میتواند دلیل عمده و اصلی این واقعه قلمداد شود.
هویت صنفی و جایگاه اجتماعی
از قدیم الایام وقتی از یک کودک پرسش میشود که شغل مطلوب او در آینده چیست عموما پزشک، مهندس، خلبان، پلیس یا آتش نشان را ذکر میکند.
چرا کودکی که درک درستی از شغل و الزامات آن ندارد ترجیح میدهد بجای مثلا کارمند بانک، رئیس یک اداره، دیپلمات، مالک کارخانه و خیلی امور با عنوان دکتر و مهندس شناسایی شود؟
بخشی از این امر بی شک محصول القائات خانواده برای آینده کودک است، اما بخش مهم درک کودکانه او از جایگاه و منزلت اجتماعی این افراد است.
این امر در دوران کودکی خلاصه نمیشود بلکه تصورات هر فرد از جایگاه مطلوب اجتماعی و منزلت مورد نظردر جامعه زمینه ساز تمامی رفتارها من جمله انتخاب مسیر تحصیل و اشتغال است. حجم عظیم ورودیهای دانشگاههای پزشکی یا فنی و مهندسی و همچنین رشتههای همانند حقوق خود گواه همین مطلب است.
با درک مطلب فوق سوال بنده این است یک طلبه چه جایگاه اجتماعی دارد و منزلت اجتماعی طلاب چه قابلیت رقابتی با دیگر اصناف دارد؟
حجم بالای هجمههای رسانهای در سالهای اخیر علی الخصوص در دورانی که شبکههای اجتماعی راست و دروغ را یکسان جلوه میدهند بزرگترین ضربه را بر منزلت اجتماعی، هویت صنفی و تصور جامعه از گروه روحانیت وارد کرده است.
بی شک تلاش عمده جریانات معاند از میان بردن وجهه روحانیون به عنوان یک گروه موثر و مردمی است که وارد آوردن شبهاتی همچون بحث معافیت سربازی طلاب، دادگاههای اختصاصی جدای از نظام قضایی رسمی (دادگاه ویژه روحانیت)، محوریت پول و مادیات در فعالیتهای این قشر (دریافت پول برای انجام واجباتی، چون خواندن نماز و تبلیغ و..) در همین راستا است.
از طرف دیگر هویت صنفی طلاب در قالب افعال و وظایفی در جامعه بازنمایی شده است که چندان جذاب و عام پسند نیست و تحمل مقابله با هویتهای صنفی دیگر را ندارد.
برای درک بهتر این مطبی همین اشاره کافی است که در دوران کنونی روحانیون میانسال ترجیح میدهند با مدارک و رتبههای دانشگاهی (دکتر، دانش یار، استاد یار یا استاد) و اشتغالات دانشگاهی (هیئت علمی، استاد دانشگاه و..) به عنوان هویت صنفی معرفی شوند و با این ترتیب توقع این امر که نوجوانان و جوانان پذیرای هویت صنفی و جایگاه اجتماعی طلبگی باشند امری سخت و بعید است.
شاید بتوان امور دیگری را نیز در این مسیر نام برد، اما بنده معتقدم تغییر نوع نگاه اجتماعی ناشی از عصر ارتباطات گسترده به جایگاه و کارویژههای یک طلبه عامل اصلی در کاهش تمایل نوجوانان و جوانان به ورود در حوزههای علمیه شده است.
مسئولیت این هویت سازی صنفی و مقابله با هجمه به جایگاه و منزلت اجتماعی روحانیون بر عهده تمامی طلاب و روحانیون است که با منش و رفتار خود به تبیین دقیق وظایف و اهداف یک طلبه بپردازند و از هویت طلبگی خود به سمت هویتهای دیگر فرار نکنند.
نقش نهادهای رسمی حوزه در این زمینه نیز اساسی و تعیین کننده است. در گام اول لازم است تعریف و تدقیقی پیرامون هویت و منزلت روحانیت انجام شود و سپس با استفاده از ظرفیتهای ارتباطی نوین و تولید محصولاتی در قالبهای جدید رسانهای برای بسط هویت و کارویژه اجتماعی طلاب در جامعه اقدام شود.
اما لازم است متذکر شوم اصل این کاهش تقاضا را میتوان به عنوان فرصتی برای تمرکز بیشتر بر تربیت بهتر نیروهای موجود قلمداد کرد تا از این رهگذر بر ارتقا کیفیت تحصیل و تربیت طلاب تاکید داشت.
یک راهکار عملی
در لسان تمثیل همیشه گفته ایم دو صد گفته، چون نیم کردار نیست، اما آیا توجه کرده ایم همین مسئله چه میزان میتواند در جذب جوانان و نوجوانان به سمت حوزههای علمیه تاثیرگذار باشد؟
در وضعیت کنونی بخش مهمی از ورودیهای حوزه محصول ارتباط جوانان و نوجوانان با طلاب خوش خلق، خوش ذوق و مردمی است که علاقمندی به گام نهادن در مسیر سربازی امام زمان (عج) را شکل میدهد.
بی شک اگر خروجی حوزههای علمیه برای جامعه اسلامی افرادی موثر، مردمی و سلیم النفس باشند بهترین تبلیغ و عامل شکل گیری انگیزه برای حضور در زمره جویندگان علم ناب و اصیل اسلامی خواهد بود. /۹۹۹/د101/س
علیرضا داودی
قابل انکار نیست که بی اعتمادی به حوزه به عنوان مسیری برای شکل دادن آینده نوجوانان و جوانان شیعه قطعا تهدیدی جدی قلمداد میشود و باید توسط مسئولان مورد بررسی قرار گیرد.
این نوشته تلاش دارد تا حدی به بررسی موضوع فوق با زاویهای متفاوت بپردازد که امید است بتواند در مسیر تصحیح برخی اشکالات مفید باشد.
۱- کاهش متقاضیان ورود، طبیعی یا نگران کننده؟!
اگر صرفا به اعداد و ارقام نگاه کنیم ممکن است برداشت دوستان درست بوده و نگرانی عزیزان قابل درک باشد، اما به نظر میرسد این نگرانی محصول همین نگاه تک بعدی است.
در بازه زمانی مشابه میزان متقاضیان کنکور سراسری کشور حدود ۲۰ درصد کاهش داشته است که بیانگر کاهش فارغ التحصیل از دوران دبیرستان یا متوسطه و کاهش جمعیتی است که به صورت طبیعی متقاضیان اصلی ورود به حوزه تشکیل میدهد.
آمار فوق نشان میدهد به صورت طبیعی باید میزان متقاضیان ورود به حوزههای علمیه با کاهش روبرو شود چرا که دایره جمعیتی گروههای متقاضی ورود به حوزههای علمیه کم شده است.
با این تحلیل میتوان گفت نگاه صرف آماری برای بیان مشکل صحیح نیست و آمار قابلیت اثبات عدم علاقه را ندارد.
۲- متقاضیان زیاد، خوش بینی بدون نگاه ریشه ای‼️
دومین سوال پیش رو این است آیا بررسی دقیقی روی علل علاقمندی نوجوانان و جوانان در گذشته برای ورود به حوزه انجام شده است؟
آیا میدانیم آنچه باعث میشد تعداد بیشتری از جوانان را به سمت کسوت طلبگی جذب شوند چه امری بوده؟
آیا انگیزه مثبت و شرعی میتوان برای اشتیاق متقاضیان یافت یا مثلا از این باب که فرصت تحصیل در دانشگاههای دولتی مهیا نبوده یا توان علمی و استعداد درسی برای ادامه تحصیل در دبیرستان یا دانشگاه موجود نبوده این تمایل به سمت حوزه شکل گرفته است؟
آیا همین نبود دلیل محکم در انتخاب حوزه علمیه را نمیتوان با نشانه هایی، چون حجم ریزش طلاب در ۶ سال اول دوران طلبگی اثبات کرد؟
۳- مقاضیان زیاد، فرصت یا تهدید؟!
سوال سوم این است که آیا اصل متقاضی زیاد حسن قلمداد میشود که کاهش آن به عنوان تهدید مدنظر دوستان قرار گیرد؟
در حالیکه حوزههای علمیه به دلایل مختلف مالی و نیروی انسانی، ظرفیت تربیت صحیح و برنامه ریزی هدفمند برای آینده طلاب جوان را نداشته و ندارد آیا اینکه تعداد زیادی طلبه وارد حوزه شوند و بدون هدف هر سال نمره قبولی برای عبور از پایههای حوزوی بگیرند را میتوان امری مثبت تلقی کرد؟
این امر که در نهایت عموم طلاب تصویر درستی از اینکه چه خدمتی به تشیع و جمهوری اسلامی قرار است انجام دهند در ذهن خود ندارند حسن قلمداد میشود که اکنون بخواهیم از کاهش تعداد ورودیها به عنوان یک زنگ خطر نام ببریم یا باید گفت توفیق اجباری است که با کاهش حجم ورودیها بتوان منابع موجود را برای تربیت بهتر و هدفمند جامعه کوچکتر متمرکز کنیم؟
سه سوال بالا صرفا پرسشهایی بود تا دیدگاه جدیدی نسبت به موضوع مورد نظر در ذهن مخاطبین عزیز شکل گیرد، اما با فرض صحت تمام دل نگرانیهای مسئولان از کاهش متقاضیان ورود به حوزه باید بررسی کرد چه امری میتواند دلیل عمده و اصلی این واقعه قلمداد شود.
هویت صنفی و جایگاه اجتماعی
از قدیم الایام وقتی از یک کودک پرسش میشود که شغل مطلوب او در آینده چیست عموما پزشک، مهندس، خلبان، پلیس یا آتش نشان را ذکر میکند.
چرا کودکی که درک درستی از شغل و الزامات آن ندارد ترجیح میدهد بجای مثلا کارمند بانک، رئیس یک اداره، دیپلمات، مالک کارخانه و خیلی امور با عنوان دکتر و مهندس شناسایی شود؟
بخشی از این امر بی شک محصول القائات خانواده برای آینده کودک است، اما بخش مهم درک کودکانه او از جایگاه و منزلت اجتماعی این افراد است.
این امر در دوران کودکی خلاصه نمیشود بلکه تصورات هر فرد از جایگاه مطلوب اجتماعی و منزلت مورد نظردر جامعه زمینه ساز تمامی رفتارها من جمله انتخاب مسیر تحصیل و اشتغال است. حجم عظیم ورودیهای دانشگاههای پزشکی یا فنی و مهندسی و همچنین رشتههای همانند حقوق خود گواه همین مطلب است.
با درک مطلب فوق سوال بنده این است یک طلبه چه جایگاه اجتماعی دارد و منزلت اجتماعی طلاب چه قابلیت رقابتی با دیگر اصناف دارد؟
حجم بالای هجمههای رسانهای در سالهای اخیر علی الخصوص در دورانی که شبکههای اجتماعی راست و دروغ را یکسان جلوه میدهند بزرگترین ضربه را بر منزلت اجتماعی، هویت صنفی و تصور جامعه از گروه روحانیت وارد کرده است.
بی شک تلاش عمده جریانات معاند از میان بردن وجهه روحانیون به عنوان یک گروه موثر و مردمی است که وارد آوردن شبهاتی همچون بحث معافیت سربازی طلاب، دادگاههای اختصاصی جدای از نظام قضایی رسمی (دادگاه ویژه روحانیت)، محوریت پول و مادیات در فعالیتهای این قشر (دریافت پول برای انجام واجباتی، چون خواندن نماز و تبلیغ و..) در همین راستا است.
از طرف دیگر هویت صنفی طلاب در قالب افعال و وظایفی در جامعه بازنمایی شده است که چندان جذاب و عام پسند نیست و تحمل مقابله با هویتهای صنفی دیگر را ندارد.
برای درک بهتر این مطبی همین اشاره کافی است که در دوران کنونی روحانیون میانسال ترجیح میدهند با مدارک و رتبههای دانشگاهی (دکتر، دانش یار، استاد یار یا استاد) و اشتغالات دانشگاهی (هیئت علمی، استاد دانشگاه و..) به عنوان هویت صنفی معرفی شوند و با این ترتیب توقع این امر که نوجوانان و جوانان پذیرای هویت صنفی و جایگاه اجتماعی طلبگی باشند امری سخت و بعید است.
شاید بتوان امور دیگری را نیز در این مسیر نام برد، اما بنده معتقدم تغییر نوع نگاه اجتماعی ناشی از عصر ارتباطات گسترده به جایگاه و کارویژههای یک طلبه عامل اصلی در کاهش تمایل نوجوانان و جوانان به ورود در حوزههای علمیه شده است.
مسئولیت این هویت سازی صنفی و مقابله با هجمه به جایگاه و منزلت اجتماعی روحانیون بر عهده تمامی طلاب و روحانیون است که با منش و رفتار خود به تبیین دقیق وظایف و اهداف یک طلبه بپردازند و از هویت طلبگی خود به سمت هویتهای دیگر فرار نکنند.
نقش نهادهای رسمی حوزه در این زمینه نیز اساسی و تعیین کننده است. در گام اول لازم است تعریف و تدقیقی پیرامون هویت و منزلت روحانیت انجام شود و سپس با استفاده از ظرفیتهای ارتباطی نوین و تولید محصولاتی در قالبهای جدید رسانهای برای بسط هویت و کارویژه اجتماعی طلاب در جامعه اقدام شود.
اما لازم است متذکر شوم اصل این کاهش تقاضا را میتوان به عنوان فرصتی برای تمرکز بیشتر بر تربیت بهتر نیروهای موجود قلمداد کرد تا از این رهگذر بر ارتقا کیفیت تحصیل و تربیت طلاب تاکید داشت.
یک راهکار عملی
در لسان تمثیل همیشه گفته ایم دو صد گفته، چون نیم کردار نیست، اما آیا توجه کرده ایم همین مسئله چه میزان میتواند در جذب جوانان و نوجوانان به سمت حوزههای علمیه تاثیرگذار باشد؟
در وضعیت کنونی بخش مهمی از ورودیهای حوزه محصول ارتباط جوانان و نوجوانان با طلاب خوش خلق، خوش ذوق و مردمی است که علاقمندی به گام نهادن در مسیر سربازی امام زمان (عج) را شکل میدهد.
بی شک اگر خروجی حوزههای علمیه برای جامعه اسلامی افرادی موثر، مردمی و سلیم النفس باشند بهترین تبلیغ و عامل شکل گیری انگیزه برای حضور در زمره جویندگان علم ناب و اصیل اسلامی خواهد بود. /۹۹۹/د101/س
علیرضا داودی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
دید جدید و تبیینی جذاب بود
ممنون از انتشار این خبر
آمارهای دقیقی از کاهش تعداد متقاضیان وجود دارد؟
اصل عدم اقبال به حوزه می ت اند نشانه از کاهش محبوبیت طلاب باشد که باید بدان توجه کرد
یادداشت به صورت مناسب و جذابی به این موضوع پرداخته بود
اگر امکان دارد در این زمینه با مسئولین حوزه های علمیه مصاحبه هایی داشته باشید.
هم بر مبنای نگرش ارائه در یادداشت و هم بر اساس دیدگاه منفی به این موضوع
به نظر می رسد تبیین دقیق این مسئله می تواند نگرانی بسیاری از حوزویان را کاهش دهد