از این چادر تا آن چادر
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، محمد هادی سمتی
صحنه اول:
از کنار کوچه یا خیابان گذر میکنید و چشمتان به راننده یک موتورسیکلت میافتد که در پشت سرش زنی را سوار کرده و چادرش نیز نزدیک است که میان چرخهای موتور گیر کند و حادثهای رخ بدهد، شما هر طور که بتوانید راننده موتور را از این پیش آمد آگاه میکنید و آنها نیز از شما برای این محبت سپاسگزاری میکنند و می روند. نه کسی شما را سرزنش می کند و نه دوربین های موبایل فعال می شود.
صحنه دوم:
شماری زن و مرد در گوشه پارک نشستهاند و سرگرم خوردن غذا هستند. وضعیت پوشش خانمها هیچ خوب نیست. دختر مسلمانی که دلش برای دین میتپد سراغشان میرود و از آنها درخواست میکند که حجابشان را رعایت کنند ولی با ناسزا و کتک و پاره کردنِ چادر پاسخش را میدهند.
صحنه سوم:
مأمور کلانتری در مواجهه با پدر و دختری که امربهمعروف کردهاند گفته است به شما چه ربطی دارد که تذکر میدهید!
چرا فرهنگِ نادرستِ به من چه و به تو چه در صحنه اول وجود ندارد و آن راننده موتور و زنی که همراه او هست چنین سخنی نمیگویند؟
اندوهِ جملهای که از زبان مأمور کنترل نظم اجتماعی _که در نظام اسلامی خدمت میکند_ شنیده میشود بهمراتب بیشتر از ناسزا و کتکی است که نثار دختر جوان و طلبه شده است.
پرهیز از بیحجابی و بدپوششی به فرهنگسازی نیاز دارد؛ اما بیشتر از اینکه دنبال رواج دادن پوشش باشیم باید به مردم و به مأموران امنیت یاد بدهیم و آنها را به این باور برسانیم که هیچ تفاوتی میان چادری که میان چرخهای موتور گیر میکند و چادری که از سر دختران و زنان این کشور میافتد نیست و هر دو امنیت را به خطر میاندازد./918/ی704/س