هنر تئوریزه کردن حرام زادگی
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، مهدی کمالی
سینمای ایران در برهههای مختلف، جریانات گوناگونی را به خود دیده است و حالا یکی از متفاوتترین اتفاقات سینمای داخلی وابسته به سرمایه خارجی میشود و برای این اتفاق کسی پیگیر موضوع هم نمیشود.
امروز مثل همیشه صنعت فرهنگ در خدمت شخص ثالث، یعنی سرمایهگذاران است و یگانگی خود را با روند چرخش سرمایه و با تجارت که از آن زاده شده است، حفظ میکند. اما اینکه ایدئولوژی صنعت فرهنگ با چه سازوکاری کار میکند به نظر آدورنو بیش از همه استفاده از سیستم ستارهگرایی است که از هنرهای فردی وام گرفته شده و هنرمندان به عنوان ستاره در آن استثمار میشوند.[1]
فیلمفارسی ابتدای سفارشی سازی برای سینمای حکومتی
از ابتدا سینمای ایران وابسته و حکومتی بود، به همین خاطر از نظر اقتصادی به شدت تحت تاثیر حاکمان وقت قرار میگیرد و اساسا جریانی که سرمایهگذاری میکرد، گفتمان قالب میشد. علی عباسی پس از فیلمفارسیهایی که تولید کرد، بنابه دستور دربار و صلاحدید اشرف به ساخت فیلمهای شبه روشنفکری و به اصطلاح موج نو روی آورد و آثاری مانند رضا موتوری (مسعود کیمیایی) و تنگنا (امیر نادری) و نازنین (علی رضا داودنژاد) را تهیه کرد.[2]
اصغر فرهادی وابسته به پادشاه قطر
این مسیر از کجا طی شد که دربار به فکر ساخت سینمای شبه روشنفکری افتادند؟ حالا دختر پادشاه قطر برای فیلم فروشنده اصغر فرهادی در نقش اسپانسر وارد میشود و در ادامه فیلم گذشته در فرانسه تولید میشود و بر خلاف عمده آثار فرهادی، پایانی خوش دارد.
حالا آخرین اثر فرهادی با نام "همه میدانند" در اسپانیا تولید شد و تهیه کننده آن آلوارو لونگوریا؛ کارگردان فیلم، هنرپیشه و تهیهکننده فیلم اهل اسپانیا است. از فیلمهایی که وی در ساختِ آنها نقش داشته، میتوان به همه میدانند، آلتامیرا، ۷ روز در هاوانا و اتاق در رم اشاره کرد. خاویر و پنه لوپه کروز بازیگران فیلم بودند.
وقتی همه میدانند
داستان از مراسم عروسی خواهر لائورا آغاز میشود. ادبیات زشت و صحنههای اروتیک اگزجره است و دوربین روی دست، میزانسن شلوغ و پرسروصدا و سرعت بالای فیلم سبب شده تا به این نکته برسیم که اصغر فرهادی هیچ تغییری نکرده است.
گدایی کشیش و پول گرفتن از مردم به هر بهانهای، جدی نگرفتن حرفهای کشیش برای کمک به کلیسا و نهایتا گیرهای کشیش به مردم درباره کثیف نکردن کلیسا نشان از استانداردهایی دارد که سینمای غربگرا بدان وابسته است و در هر لباسی نمیتواند ماهیت خویش را تغییر دهد و از آن قالب بیرون بیاید.
لائورا عاشق پاکو بوده ولی با آلخاندرو ازدواج میکند اما هنوز عشقشان پابرجاست. زمانی که ایرنه دختر لورا گم میشود، پاکو به شدت دست پاچه میشود و حاضر میشود همه چیز خود را برای آزادی ایرنه بدهد و با وجود تلاشی که برای پنهان ماندن موضوع دارند، اما این فداکاری پاکو در میان پچپچهها شنیده میشود تا اینکه ایرنه را آزاد کنند.
حرامزادگی رمزگشای فیلم
وضعیتی که از رشد حرام زادگی در غرب و نطفههای به هم ریخته و بی سامان نسل جدید غرب خبر میدهد. قوانینی که اسلام برای حفظ خانواده سفارش کرده و غرب برای حفظ ظاهر، جهان و فرد با تفسیر فردگرایانه به آن حمله کرد. از همه جالبتر، نبود کشورهای اسلامی(به غیر از ترکیه با ۱ درصد فرزند نامشروع) در این نقشه است که نشان از سلامت اخلاقی کشورهای اسلامی به خاطر همین قوانین جزایی است که ضامن سلامت خانواده گردید.
لائورا اعتراف میکند که ایرنه حاصل رابطه نامشروع او با پاکو بوده است، خیانت یکی از اصلیترین مباحثی است که در فیلم دیده میشود، خیانت لائورا، خیانت ایرنه، خیانت فامیل لائورا که به تصویر کشیده میشود و در واقع خانوادهای به تصویر کشیده میشود که هیچ پایداری و ثباتی ندارد. /882/ی702/س
پی نوشت
[1] جامعه شناسی سینما و سینمای ایران، دکتر اعظم راودراد،انتشارات دانشگاه تهران ص 74
[2] حکایت سینما توگراف، سعید مستغاثی، انتشارات کیهان، ص 236