معرفی کتاب «باغ طوطی»
«باغ طوطی»، رمانی تاریخی از زندگی میثم تمار است که مخاطب نوجوان و بزرگ سال، هر دو مخاطب آن هستند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشر کتاب جمکران کتاب باغ طوطی (داستان زندگی میثم تمار) نوشته مسلم ناصری را منتشر کرده است.
داستان زندگی میثم تمار؛ یار ایرانی امام علی علیه السلام
نام سلمان فارسی را همگان به عنوان یار ایرانی حضرت محمد (ص) میشناسند، اما کمتر کسی میداند که «میثم تمار»، یار امیرالمومنین علی (ع) نیز ایرانی بوده است و او یکی از قلههایی است که میتواند نماد پیوند ایران و اسلام باشد.
داستان زندگی میثم تمار؛ یار ایرانی امام علی علیه السلام
نام سلمان فارسی را همگان به عنوان یار ایرانی حضرت محمد (ص) میشناسند، اما کمتر کسی میداند که «میثم تمار»، یار امیرالمومنین علی (ع) نیز ایرانی بوده است و او یکی از قلههایی است که میتواند نماد پیوند ایران و اسلام باشد.
«باغ طوطی»، رمانی تاریخی از زندگی میثم تمار است که مخاطب نوجوان و بزرگسال، هر دو مخاطب آن هستند. نام نامتعارف کتاب برگرفته از گفتگویی است که در داستان، بین ابن زیاد، حاکم کوفه و میثم صورت میگیرد. ابن زیاد به میثم میگوید شما طوطیهایی هستید که حرفهای علی را تکرار میکنید. من شما را میکشم و نخلستانهای علی را هم ویران میکنم. کنایه از اینکه نمیگذارم نام و نشانی از علی بماند. میثم هم میگوید اگر قرار است نخلستان علی (ع) نباشد، پس بهتر است که طوطی هم نباشد.
آنچه میتواند خیال خواننده را در مطالعه این رمان آسودهتر کند این است که مسلم ناصری، نویسنده آن علاوه بر تحصیلات حوزوی، دکترای تاریخ تشیع نیز دارد و در نوشتن و بازنویسی رمان از مشورت اساتید تاریخ نیز بهره فراوان برده است.
آنچه بیشتر از همه در باغ طوطی خودنمایی میکند، سوز و گداز و شورِ عشق میثم به امیرالمومنین است. میثم که در جوانی، با نامی عربی، بردهای در کوفه بوده است که امیرالمومنین او را میخرد و آزاد میکند و نام ایرانی اش (میثم) را نیز به او بازمی گرداند، در طول داستان، این عشق را به خواننده منتقل میکند و خواننده بعد از تمام شدن داستان متوجه میشود که به ارادت، درک و حسی تازه و متفاوت از قبل، نسبت به امیرالمومنین رسیده است. نویسنده این رمان تاکید دارد که باید آن را با دل و در خلوت خواند.
برشی از کتاب:
– کوفه قبرستانی است که در سکوت مرگ فرو رفته.
– با این حساب این قبرستان نیازی به طوطی ندارد؛ مگر نه؟
میثم با تأسف سری تکان داد و آهسته گفت: «روزگاری این سرزمین باغی بود که همه در سایه نعمت هایش زندگی خوشی داشتند ولی…؛
– نمیخواهی بگویی که آن زمان درست مدت خلافت علی بوده؟
– چرا همین گونه بود. او بهشتی ساخته بود که در آن به احکام خدا عمل میشد. بهشتی که در آن سرخ و سیاه و سفید فرقی نداشتند. همه با هم برابر بودند و زندگی در آن …؛
– شعار بس است مرد عجم! این قدر خوش زبانی نکن.
عبایش را روی دسته تخت انداخت. حریر زیبایی که زیر عبا پوشیده بود در نسیم تکانی خورد. تن صدایش را نرمتر کرد و ادامه داد: «ببین همین حالا میگویم تو را خواهم بخشید، اما به یک شرط ….
میثم که کمی به پای چپش تکیه کرده بود، سعی کرد راست بایستد. جای ضربهای که سرباز به پهلویش زده بود بدجوری زجرش میداد. مجبور بود سنگینی اش را روی نیمه دیگر بندش بیندازد.
– اگر همین جا، در جمع بزرگان کوفه به علی ناسزا بگویی و اذعان کنی هرچه به تو گفته دروغ بوده، تو را رها میکنم. بدون هیچ قید و شرطی؛
– تو؟ به زودی دستور خواهی داد که دست و پای مرا قطع کنند و زبانم را بیرون بکشند و دهان را بدوزند؛
– باور نمیکردم من این قدر سنگدل باشم؛
– این را مولایم علی به من مژده داده؛
– من نمیدانم که علی چه به شما داده است که مرگ را این قدر دوست دارید.
از پنجره دور شد و گفت: «پس آن دروغگو به تو گفته که چطور تو را خواهم کشت. اگر همین الآن رهایت کنم، قبول میکنی که او دروغ گفته؟
مکثی کرد و در را نشان داد و گفت: «می توانی بروی».
میثم تکان نخورد. پسر زیاد چرخید و رو به خنجری که به دیوار نصب بود، گفت: «اما با این حرفهایی که تو زدهای رهاکردنت حماقت است. من تو را به گونهای خواهم کشت و زجر خواهم داد که مولای دروغگویت رسوا شود.»
– او داماد پیامبر بود و در دامانش پرورش یافته بود. هرگز دروغ نمیگفت و هیچ وقت لب به بیهوده نمیگشود. من جز راستی چیزی از او ندیده ام.
به طرف مردهایی که ایستاده بودند رو کرد و گفت: «اینان میتوانند گواهی دهند که علی چگونه مردی بود»؛
–، ولی همه میگویند او دروغگو بوده.
– همه میدانند هرچه گفته به حقیقت پیوسته.
– نمیدانستم که طوطی علی این قدر میتوانی بلبل زبانی کند؛ اما من باغ او را ویران میکنم.
– طوطی هنگامی زنده است که باغی باشد؛ اگر باغی نباشد همان بهتر که طوطیای هم نباشد.
پسر زیاد که از حاضر جوابی میثم به خشم آمده بود، ریش سفید او را گرفت و کشید و به چشمان او خریده شد و گفت: «علی این را هم گفته بود که …» میخواست دستور دهد که همان جا سرش را جدا کنند که صدای زنگوله مخصوص بلند شد.
نشر کتاب جمکران کتاب باغ طوطی (داستان زندگی میثم تمار) را در ۲۱۶ صفحه و قطع رقعی در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده است. /ن ۶۰۳/ش
ارسال نظرات