۱۵ دی ماه ماندگار در تاریخ خوزستان
۱۵ دی ماه به عنوان روز تشییع پیکر شهید سردار سلیمانی در تاریخ خوزستان ثبت شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، ۱۵ دی ماه روزی خاص برای خوزستانیها به ویژه اهواز بود، روزی که در آن خوزستانیها تمام قد به مرکز شهر اهواز آمده و حماسهای به مراتب حماسیتر از ۲۲ بهمن و چهارشنبه سیاه رقم زدند.
همگان منتظر فجر ۱۵ دی بودند تا دوان دوان خود را به میدان مولوی برسانند میدانی که دیگر برای اهوازیها آشناتر از قبل شده است. میدانی که شاهد تجمع صدها هزار خوزستانی بود، اما این بار برای تجلیل و تکریم ۴ دهه مجاهدتهای سردار سلیمانی.
زن و مرد، پیر و جوان، کودک و جوان، خواهر و برادر، پدر و مادر از سراسر خوزستان آمده بودند تا خود را به اهواز برسانند و رسم مهمان نوازی در برابر سرداری که برای حفظ خاک و آب ایران اسلامی تکه تکه شده بود را بجای آورند.
همگان خروشان و گریه کنان به سان سیلهای ویرانگری که امان شان را بریده است، آمدند؛ آمدند تا بار دیگر وعده های، ولی فقیه مبنی بر تشییع غیرقابل باور سردار دلها را به منصه ظهور برسانند. آمدند تا بار دیگر به رهبرشان بگویند خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست وای سردار با صلابت شهادتت مبارک.
همگان تا رسیدن به میدان مولوی سر از پا نمیشناختند و پاها را بر اتوبوسها مقدم کردند تا زودتر از همگان تابوت مزین به پرچم سه رنگ ایران اسلامی سردار را نظاره گر شوند. رمزشان برای اطلاع از آمدن دوستان و اقوام یک جمله بود «بیا میدان مولوی»! کسی نمیپرسید چرا و برای چه! همگان میدانستند مقصد و هدف چیست.
خوزستان، عنوان دروازه تشیع را یدک میکشد و اکنون عنوان نخستین میزبان سردار دلها را به خود گرفت، میزبانی به تمام و کمال از مهمانی خستگی ناپذیر و شهادت جو که به آرزوی خود رسید و همگان را با مفهون شهادت آشنا و بیش از بیش مشتاقتر کرد.
چه بسیار بیرق به دستانی که یزله کنان نام سردار «قاسم» سلیمانی را سر دادند و چه بسیار زنانی که نوحهها خواندند، پدران و مادران، خواهران و برادران ایرانی باور نداشتند سردار خوش اخلاق ساده زیست از پا در آورنده داعش به شهادت رسیده است. چه بسیار چشمهایی که پس از مدتها اشک به خود دیدند اشک برای بهترین رزمندهای که از جان گذشت تا امنیت شان تأمین شود.
شهادت سردار، بصیرتها را دو چندان کرد، سردار با رفتنش تازه مردم را از خواب بیدار کرد؛ هنوز رد قدم هایش و نفس گرمش را که در اول سال برای یاری سیل زدگان آمده بود را میبیینند و میشنوند؛ هنوز خاطرات بوسیدن دست آن پیرمرد سیل زده را فراموش نکردند، باور ندارند سردارشان به همرزمانش پیوست، باور ندارند که از این پس واژه شهید به سردار سلیمانی افزوده خواهد شد.
در برابر این همه جانفشانی سردار چه باید کرد، عوام که برای تشکر و قدردانی بر سر و سینه زدند، نالهها سر دادند و مجالس انس با قرآن ترتیب دادند، در سراسر استان مجالس عزا بپا کردند، تا فرودگاه در پی پیکرش رفتند و ساعتها مانع از پرواز هواپیما به سوی مشهدالرضایی شدند که در آنجا غوغای دیگری برپا بود.
پس از خواهش و التماسهای مکرر مسئولان، عزاداران با چشمانی اشکبار با سردارشان وداع کردند و شفاعتش را در آخرت خواستار شدند، خوزستان در غم سردار به سوگ نشست مسؤولان استانی برای گرامیداشت یاد این بزرگمرد نام فرودگاه اهواز را هر چند اقدامی ناچیز است به سردار سلیمانی مزین کردند؛ اتوبان پاسداران هم (حد فاصل اتوبان آیتالله بهبهانی تا پل شیبان) به نام شهید نامگذاری شد./۹۴۵۶/پ210/ب1
همگان منتظر فجر ۱۵ دی بودند تا دوان دوان خود را به میدان مولوی برسانند میدانی که دیگر برای اهوازیها آشناتر از قبل شده است. میدانی که شاهد تجمع صدها هزار خوزستانی بود، اما این بار برای تجلیل و تکریم ۴ دهه مجاهدتهای سردار سلیمانی.
زن و مرد، پیر و جوان، کودک و جوان، خواهر و برادر، پدر و مادر از سراسر خوزستان آمده بودند تا خود را به اهواز برسانند و رسم مهمان نوازی در برابر سرداری که برای حفظ خاک و آب ایران اسلامی تکه تکه شده بود را بجای آورند.
همگان خروشان و گریه کنان به سان سیلهای ویرانگری که امان شان را بریده است، آمدند؛ آمدند تا بار دیگر وعده های، ولی فقیه مبنی بر تشییع غیرقابل باور سردار دلها را به منصه ظهور برسانند. آمدند تا بار دیگر به رهبرشان بگویند خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست وای سردار با صلابت شهادتت مبارک.
همگان تا رسیدن به میدان مولوی سر از پا نمیشناختند و پاها را بر اتوبوسها مقدم کردند تا زودتر از همگان تابوت مزین به پرچم سه رنگ ایران اسلامی سردار را نظاره گر شوند. رمزشان برای اطلاع از آمدن دوستان و اقوام یک جمله بود «بیا میدان مولوی»! کسی نمیپرسید چرا و برای چه! همگان میدانستند مقصد و هدف چیست.
خوزستان، عنوان دروازه تشیع را یدک میکشد و اکنون عنوان نخستین میزبان سردار دلها را به خود گرفت، میزبانی به تمام و کمال از مهمانی خستگی ناپذیر و شهادت جو که به آرزوی خود رسید و همگان را با مفهون شهادت آشنا و بیش از بیش مشتاقتر کرد.
چه بسیار بیرق به دستانی که یزله کنان نام سردار «قاسم» سلیمانی را سر دادند و چه بسیار زنانی که نوحهها خواندند، پدران و مادران، خواهران و برادران ایرانی باور نداشتند سردار خوش اخلاق ساده زیست از پا در آورنده داعش به شهادت رسیده است. چه بسیار چشمهایی که پس از مدتها اشک به خود دیدند اشک برای بهترین رزمندهای که از جان گذشت تا امنیت شان تأمین شود.
شهادت سردار، بصیرتها را دو چندان کرد، سردار با رفتنش تازه مردم را از خواب بیدار کرد؛ هنوز رد قدم هایش و نفس گرمش را که در اول سال برای یاری سیل زدگان آمده بود را میبیینند و میشنوند؛ هنوز خاطرات بوسیدن دست آن پیرمرد سیل زده را فراموش نکردند، باور ندارند سردارشان به همرزمانش پیوست، باور ندارند که از این پس واژه شهید به سردار سلیمانی افزوده خواهد شد.
در برابر این همه جانفشانی سردار چه باید کرد، عوام که برای تشکر و قدردانی بر سر و سینه زدند، نالهها سر دادند و مجالس انس با قرآن ترتیب دادند، در سراسر استان مجالس عزا بپا کردند، تا فرودگاه در پی پیکرش رفتند و ساعتها مانع از پرواز هواپیما به سوی مشهدالرضایی شدند که در آنجا غوغای دیگری برپا بود.
پس از خواهش و التماسهای مکرر مسئولان، عزاداران با چشمانی اشکبار با سردارشان وداع کردند و شفاعتش را در آخرت خواستار شدند، خوزستان در غم سردار به سوگ نشست مسؤولان استانی برای گرامیداشت یاد این بزرگمرد نام فرودگاه اهواز را هر چند اقدامی ناچیز است به سردار سلیمانی مزین کردند؛ اتوبان پاسداران هم (حد فاصل اتوبان آیتالله بهبهانی تا پل شیبان) به نام شهید نامگذاری شد./۹۴۵۶/پ210/ب1
مجید خطیب، سردبیر روزنامه ندای رسا
ارسال نظرات