ترور نشان ترس عمیق دشمن از توانمندی ایرانی
به گزارش خبرگزاري رسا، پرویز کرمی در یادداشتی نوشت: بالاخره ، شبیخون خونفشان جان عزیزترینان ما را به یغما برد.فرمانده نابغه ایرانی را ترور کردند. سپهبد حاج قاسم سلیمانی را.
آن عزیز، از آنجا که عارفی خداترس بود، از مرگ نمی هراسید، چنان که ابدیت را در وجودش به آغوش گرفته بود انگار. این گونه بود که خبر ترور ناجوانمردانه او، باورناکردنی می نمود. ناخواسته و آرام آرام، با پذیرش واقعیت صدچندان تلخ شهادت سپهبد شهید سلیمانی، به سال ها قبل پرتاب شدم. سال 1384. اردیبهشت ان سال درسفر رهبر فرزانه انقلاب، به کرمان جزو همراهان بودیم. در گلزار شهدا دیدمش. آنجا بر سر مزار شهدای گرانقدر، با چنان حال غریبی سخن می گفت وصف ناپذیر . انگار حسرتی در احساس اش موج می زد و از دلاوری ها و حماسه های یاران شهیدش یاد می کرد. بر سر مزار شهید عبدالمهدی مغفوری بیشتر ماندیم. شهیدی بود از فرماندهان لشگر ثارالله. به قول حاج قاسم مزار او همچون امامزاده برای اهالی منطقه بود و با توجه به اعتقاد و احترامی که برای شهید مغفوری داشتند برای رفع گیر و گرفتاری ها به ایشان متوسل می شدند. حاج قاسم می گفت که این شهید از مریدان اقاسیدکمال شیرازی از صاحبان کرامات روزگار بود و با حضرت امام و رهبری فرزانه هم رابطه و همصحبتی داشت.
و یا زمانی که به موزه جنگ کرمان هم رفتیم. حاج قاسم در آنجا شده بود همچون یک راهنمای موزه. راوی وارد و صادق به همه چیز و همه جای آن اشراف داشت و چنان توضیحات کامل و جامعی می داد که رهبری وهمراهان روایتی نابتر را از رویدادها ،اتفاقات و رشادت های بی بدیل از رزمندگانمان را داشتیم.
همان شب فراموش ناشدنی، در دیدار حضرت آقا از منازل شهدای کرمانی حاضربودم . نکتهای که از این دیدارها در خاطرم حک شده هم یکی از رموز ماندگاری حاج قاسم برایم هویدا شده است همانا صمیمت و احساس وظیفه و حمایت آن شهید بزرگوار نسبت به خانوادههای شهدا وایثارگران بود. در منزل شهید مغفوری که بودیم حاج قاسم به گونهای فرزندان و خانواده شهید را به آقا معرفی میکرد که انگار برادری دیگر برادران وخواهران را.این احساس وظیفه در مقابل خانواده شهدا و جانبازان در سراسر وجود سردار عزیزمان نمایان بود. که این روزها در برخورد با خانواده شهدای مدافع حرم هم مشهود و متواتر بود اما در همان دیدار یک اتفاق خوشایند دیگری به واسطه حاج قاسم افتاد. عقد دو فرزند شهید در آنجا بود، دختر شهید مغفوری و پسر شهید تهامی. حاج قاسم با توضیحی کوتاه و متانت از رهبری درخواست کردند که خطبه عقد این دو را جاری کنند. رهبری فرمودند که این کار یک شرط دارد. و آن هم این است که میزان مهریه باید حداکثر 14 سکه باشد. خانواده عروس خانم اعلام کردند که پیشتر نیز خودشان همین میزان مهریه را تعیین کرده بودند. رهبر فرزانه انقلاب پس از ابراز اطمینان از آقا مصطفی فرزند گرامیشان که روبروی ایشان نشسته بودند خواستند که همراهی کنند.آقا مصطفی هم دست بر روی چشم گذاشت و امر پدر را پذیرفت. آنگاه رهبری به عنوان وکیل عروس خانم حاضر و خطبه عقد این دو جاری و اشک شوق شادی خانوادهها شد. قصدم از آوردن این خاطره آن بود که حاج قاسم بخش عمده ای توان و انرژی اش را صرف امور مردم ،خانواده شهدا و جانبازان و ایثارگران میکرد و با انجام این وظیفه احساس شعف و افتخار میکرد. از همین رو بود که حاج قاسم عزیز و شهید ما نزد همگان یک فقط یک فرمانده تمام عیار و کامل با استعداد،زبده نبود بلکه شخصیتی ملی دوست داشتنی و ذوالوجهین شناخته شده و از محبوب ترینها درمنطقه وجهان است. او همواره و در دشوارترین و بحرانیترین شرایط با مردم بود و با مردم زیست و در قلب آنان جای گرفت . راز محبوبیت او، همین بود. او شیفته خدمت بود و شیدای شهادت. این درس بزرگی برای همه ما است. چند باری هم در دورهمیهای لشگر حضرت رسول(ص) و لشگر 6 ویژه، دیده بودمش که وقتی میان اهالی این لشگرها میآمد، همچون یک ماهی که تازه به آب دریا رسیده باشد، شاداب و مسرور میشد و حال خوشاش را با همه تقسیم میکرد.
حالا، امروز که ما شهادتاش را باور کردهایم، فقداناش را همچنان ناباورانه، انکار میکنیم. مگر میشود که حاج قاسم با ما نباشد؟ مگر میشود که آن تنِ سیالِ ناآرامِ پرجنب و جوشِ بی قرار، از حرکت باز ایستد؟
دوست دارم اینجا، تا ابد بر سر دژخیمان نامرد، شقی، کوردل و داعش پرور فریاد بزنم. می خواهم به آنان بفهمانم که «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد...». اما، این چیزها، کافی نیست. راه حاج قاسم هم این نبود. او مرد عمل بود. به معنای اصیل کلمه، «نخبه» بود و اهل خلاقیت. هیچ راهی در مقابلاش، بن بست نمیشد. ناامیدی، در نظرش رنگی نداشت. مرد تدبیر و عمل بود. به جوانان اعتماد داشت و عشق میورزید. از حاشیهها گریزان بود. نیت کار برایش از نتیجه مهمتر بود. ساختن برایش اولویت داشت. شکست برایش بی معنا بود.
اکنون که از منظر کاریام به حاج قاسم؛ این قهرمان شهید نگاه میکنم، متوجه میشوم که او یک کارآفرین ممتاز بوده است. خرد و دانش در نزد او، ارج و مرتبه بالایی داشته است. پیشرفت در برنامههای او، همه جانبه بوده است. هر آنقدر که به ساختن ادوات نظامی توجه داشت، بیشتر از آن، به آبادانی و توسعه و پیشرفت توجه داشت، هر قدر که در واژگونی زدودن خصم داعش و عفریت جهل و ظلمت مصمم بود به آبادانی ،آسایش و آرامش محرومان و آسیب دیدگان نظر داشت.
به همین خاطر است که به بازماندگان خط مقاومت رسیدگی میکرد و هوای همسایگان آسیب دیده در جنگ و محور مقاومت را داشت. برای کمک به سیل زدگان شمال و جنوب و همچنین رسیدگی به سیل زدگان خوزستان، به سرعت میشتافت و راه کربلا را برای زوار اربیعن باز و امن میکرد.
بد نیست بخش کوچکی از نگاه رسانههای غربی به سپهبد شهید قاسم سلیمانی را در این مرور کنیم: «آقای همه فن حریف ایران»، «مهمترین استراتژیت نظامی دنیا از زبان رومل تا الان»، «قوی ترین مرد خاورمیانه و چه گوارای ایران»، «مردی موفق تر از آمریکا»، «اوباما: دشمن من است اما برای او احترام زیادی قائل هستم»، «دشمنی مدبر و شایسته»، «مغز متفکر شطرنج راهبردی ایران در منطقه»، «ژنرال شماره یک جهان»، «مردی با موهای خاکستری لبخندی، مهربان و رفتاری موقر و متین. این قاسم سلیمانی ست. ». آری او قاسم سلیمانی است و تا ابد ناماش باقی خواهد ماند.
در کنار مویهها و نوحههایی که از فقدان حاج قاسم عزیز سر میدهیم، اینک باید در مقابله با تحریم ظالمانه علم ،فناوری و اقتدار کشور به اندیشه ساختن و آبادکردن سرزمینی که امنیتاش، مرهون جهاد و رشادت آن عزیز و یارانش است، در جانهای همه ایرانیان، قویتر از گذشته، رونق گیرد. حرکت جوانان نخبه و خلاق و دانشمند، رهرو راه حاج قاسم و اسطوره جهاد و مقاومت، حالا وارد مرحلهای تازه شده است. بهره گیری از علم و فناوری در مسیر ساختن و کارآفرینی، یعنی بهرهمندی از تهدیدها و محدودیتها برای ایجاد فرصتهای تازه. اگر حاج قاسم و بزرگانی چون او را، دوست میداریم و قدر مینهیم، میباید که پرشورتر و امیدوارتر به زندگی و آبادانی میهن، پا به میدان بگذاریم. فصل تازهای از روزگار سرافرازی ایران اسلامی آغاز شده است. همانگونه که هشت سال دفاع مقدس، عزیزان بسیاری را از ما گرفت، اما آنچنان قویتر و دانشمندترمان کرد که ابرقدرتها را به حیرت واداشت. اینک با شهادت آن عزیز، فرصت ارتقای بخشهای مختلف در کشور فراهم آمده است.
زمانی که آمریکای جنایتکار، بمب هستهای بر سر مردم ژاپن انداخت، آنها نابود نشدند. بدبخت نشدند. عقب نماندند. چنان عزمی در جامعه سرزمین آفتاب به وجود آمد که اکنون سال هاست آنها را در زمره قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشورها یافتهایم. آنها در مقابل ظلم آشکار و نقض ناجوانمردانه حقوق بشر آمریکایی، مرثیه نسرودند. کنج عزلت برنگزیدند. شکست را ترجیعبند کارهایشان نکردند. ساختند و آباد کردند و حالا میبینیم که کجای کارند. ترور نابخردانه جنایتکارانه حاج قاسم، دست کمی از افکندن بمب هستهای بر سر مردم بی گناه ندارد. دل ملتی را شکسته است. ملتی که نه متجاوز است و نه بدخواه ملتیهای دیگر. در اوج دشواریها و تحریمها، ناناش را با همسایه تقسیم کرده و غماش را خورده است.
با این هم، شهادت حاج قاسم، شروع تازهای است برای ملت ایران. شروع اوج گرفتن. اینها شعار نیست. فعالیت هزاران شرکت دانش بنیان، استارتاپ، مراکز نوآوری، شتابدهندهها، صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه، شرکتهای خلاق و سرمایه های بی نظیر فکری و دانشگاهی، ما را پیروز میدان قرار داده است. ایران عزیز، با پیشرفتهای صاعقه آسای علمی در حوزههای مختلف دانشهای نوین، کنار ابرقدرتها ایستاده است. رتبه اولی درنانوفناوری ، سلولهای بنیادی، زیست فناوری ،هوا وفضا و دیگر رشته ها، نام ایران را با خود گره زده است. نخبگان و سرآمدان ایرانی که در بهترین مراکز علمی دنیا، فعالیت دارند، یک به یک به میهن باز میگردند و آستین بالا زدهاند برای رفع مشکلات و بر ساختن ایرانی نوین. وقت کار است و ساختن و زیباتر کردن وطن. آیا اینها، همان چیزهایی نبود که سپهبد شهید ما، به دنبالش بود؟ شهادت او نشان داد که جماعت ایرانی، با وجود همه مشکلات، غرور و عزت ملیاش را در هر شرایطی پاس میدارد . ایرانیان نشان دادند که با هر دیدگاهی، سربلندی ایران، اولویت است.
حاج قاسم، ناجوانمردانه ترور شد و ما هیچ گاه این موضوع را فراموش نخواهیم کرد. ترور او، نشانه ترس عمیق دشمن از توانمندی ایرانی دارد. حاج قاسمها در دانشگاهها، صنایع و پژوهشگاهها و کارخانهها و کشاورزی و بخشهای مختلف آبادانی کشور، همچنان هستند و خواهند بود. تا ابد. روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو./1360/