۲۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۰
کد خبر: ۶۳۹۰۶۶

روایتی خواندنی از شعار‌های طنز در روز‌های انقلاب علیه رژیم پهلوی

روایتی خواندنی از شعار‌های طنز در روز‌های انقلاب علیه رژیم پهلوی
همزمان با دهه فجر انقلاب اسلامی اگر سری به روز‌های پایانی رژیم پهلوی بزنیم، خواهیم دید که حتی شعار‌های مردمی هم جزئی از اسناد انقلاب ما هستند.
به گزارش خبرگزاري رسا، باید پذیرفت که انقلاب اسلامی در میان همه نهضت‌های اجتماعی دوران معاصر از جنبه تجلی آرمان‌های عمومی در شعار‌ها، یک پدیده بی‌نظیر بوده است. در این بین، یک سری شعارها بودند که در کنار داشتن مفهومی قابل‌تامل از چاشنی طنز هم برای ساخت‌شان استفاده شده است. پرونده امروز زندگی‌سلام، نگاهی است بر شعارهای طنز روزهای انقلاب که بر شور و شعور مبارزان انقلابی و مردم حاضر در راهپیمایی‌ها می‌افزود. همچنین گفت‌وگویی با نویسنده یک کتاب در همین باره خواهیم داشت.
 
چند نمونه جالب از شعارهای طنز ایام انقلاب و زمینه شکل‌گیری‌شان
 
بازم بگو نواره، نوار که پا نداره!

شعارهای روزهای مبارزه با رژیم پهلوی نه فقط بازتابی از مطالبه و دغدغه‌های مردم، بلکه واکنش‌هایی بداهه به رفتارها ی رژیم هم بود. خیلی از اتفاقات آن روزها را می‌توان در دل همین شعارها جست‌وجو و نکات جالبی را در دل آن‌ها کشف کرد. ماجرا وقتی جذاب‌تر می‌شود که بدانیم شعارها خیلی وقت‌ها بداهه بودند و رگه‌هایی از طنز داشتند. چند نمونه از شعارهارا  در ادامه مرور می‌کنیم.

لباس گرم بپوشید
زمستان 57 زمستان سختی بود؛ سرد و پرسوز، اما سوز سرما نمی‌توانست آتش خشم مردم را از تک و تا بیندازد. البته چیزی که تحمل سرما را سخت می‌کرد، بی نفتی هم بود. کارکنان صنعت نفت برای قطع شریان حیاتی رژیم اعتصاب کردند. تعطیلی موقت صنعت نفت، برخی از مردم را نگران کرده بود. با این‌که چندی بعد هیئتی به سرپرستی مهندس بازرگان از طرف امام ماموریت یافت به وضعیت تولید نفت رسیدگی کند و کارکنان شرکت نفت هم حاضر شدند به اندازه تولید نفت برای داخل کشور به سرکار برگردند، صف‌های طویل مردم که با پیت‌های نفت در جلوی نفت فروشی‌ها تشکیل شده بود، طولانی‌تر و طولانی‌تر می‌شد. جوانان انقلابی وقتی به این صف‌های طولانی برمی‌خوردند، این شعار را سرمی دادند:
توی صف ایستادن
حالا دیگه حرام است
لباس گرم بپوشید
که کار شاه تمام است
ناگفته‌هایی از شعار‌های طنز علیه رژیم پهلوی / از زمینه شکل گیری تا مفاهیم تلخ و عمیق!
 
کیک جادویی
انقلاب زندگی عادی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در شرایط ملتهب سیاسی هیچ چیز سرجای خودش نیست. اداره‌ها و مغازه‌ها یکی در میان تعطیل‌اند. تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها مردم را جابه جا نمی‌کنند. نفت فروشی‌ها نفت نمی‌فروشند، نانوایی‌ها نان نمی‌پزند و خلاصه همه چیز و هرچیز از حال عادی خارج می‌شود.بالانشین‌ها همین که می‌بینند شهر دارد شلوغ می‌شود، سرمایه‌ها را به جای امنی منتقل می‌کنند و منتظر می‌نشینند تا ببینند اوضاع چطور می‌شود، اما پیاده ها، پیاده‌هایی که از ظلم و تبعیض در خشم و خروش‌اند، همان‌ها که دارند انقلاب می‌کنند، باید در همان شرایط ملتهب هم در پی نان شب خود و خانواده‌شان باشند. زندگی باید ادامه داشته باشد.دوره‌گرد پیاده‌ای که در خیابان انقلاب، روبه‌روی دانشگاه تهران کیک می‌فروخت، با انقلاب هماهنگ بود و می‌خواند و می‌رفت و کیک‌هایش را می‌فروخت و در کیک‌فروشی کنش انقلابی خود را به نمایش می‌گذاشت:
کیک بخور قوی شی
سوار پهلوی شی
 
بازم بگو نواره
اواسط آذرماه بود. ارتشبد ازهاری که برای ارائه گزارشی درباره اوضاع مملکت در مجلس سنا حاضر شده بود، طی نطقی که جا داشت مضحکه قرن لقب بگیرد گفت: «من به همراه همسرم دیشب به پشت‌بام رفتم و با دوربین شکاری پشت‌بام‌های دیگر را نگاه کردم و کسی را  ندیدم که ا... اکبر بگوید.» ازهاری گفت: «صداهای ا... اکبر شبانه‌ای که هر شب در آسمان تهران می‌پیچد، صدای نوار است!»
اصلا شما جای مردم. هیچ جور می‌توانستید این جمله مضحک و گوینده‌اش را مورد ریشخند قرار ندهید؟
ازهاری بیچاره
بازم بگو نواره
نوار که پا نداره
چشمای تو خماره
 
باز تو نخ ماست
خیلی از حضرات سلطنت مدار تصورش را هم نمی‌کردند که سفر شاه در 26 دی 57 به بسته شدن طومار حکومت پهلوی بینجامد؛ البته برخی هم عمق فاجعه را درک کرده بودند، منتها چون نمی‌خواستند از تک و تا بیفتند، مدام رجز می‌خواندند و برای انقلاب و مردم خط و نشان می‌کشیدند. یکی از این‌ها «اردشیر زاهدی» بود؛ سفیر ایران در آمریکا. زاهدی با شبکه «ای.بی.سی» آمریکا مصاحبه کرده و خیلی جدی گفته بود:«شاه قصد کناره گیری از سلطنت را ندارد و تا سه ماه دیگر به ایران برخواهد گشت.» اردشیرخان نمی‌فهمید که وقتی روزگار از کسی برگردد، دیگر هیچ کاری از دست هیچ کسی برنمی‌آید. مردم هم که منتظر بودند یکی یک حرف نامربوط بزند تا شعاری تازه بسازند، از فردای فرار شاه در کوچه و خیابان فریاد می زدند:
یا ایها الناس
آن شاه نسناس
هرجا که باشد
باز تو نخ ماست
ای مرد بی شرف ...
سرود «خمینی ای امام» را که یادتان هست؟ همان سرودی که جوانان انقلابی در روز 12 بهمن، هنگام ورود امام به میهن، در فرودگاه برای امام اجرا کردند. حالا نقیضه این سرود را هم ببینید که مردم برای شکنجه گران ساواک ساخته بودند:
این تویی
این تویی
پاسدار شاه
خصم آزادگان
دوستدار شاه
بود تو را به دست
همیشه یک چماق
خدا کند تو را
ز هر دو دست چلاق
 
رضا بالا، رضا پایین
 
بشنوید از «رضای پسر» {ولیعهد}. این رضا که البته هنوز هم در قید حیات است و گاهی که تقی به توقی می‌خورد، از آن طرف آب بیانیه‌ای، سفارشی،  چیزی از خودش صادر می‌کند، فرزند محمدرضا پهلوی و فرح دیباست. فرح سومین زن محمدرضا بود و توانست با به دنیا آوردن رضای دوم، گام بلندی را در تحکیم روابط زناشویی شاهانه بردارد.
 
وجود دو رضا در تحت و فوق محمدرضا شاه پهلوی، ایده‌ای بود برای ساختن شعاری پرمغز و پرطنز. شعاری که حکایت از حقیقتی تلخ داشت. حکایت از این‌که نارضایتی از این حکومت جائر و جابر تا آن جا پیش رفته است که قاطبه مردم از آن نارضایتی دارند و تنها دوتن می توانند از این حکومت راضی باشند؛ پدربزرگ و نوه!
پدر رضا، پسر رضا
سی و پنج میلیون نارضا
 
فرعون قرن بیستم در مصر
 
شاه مخلوع پس از فرار از ایران به سراغ انورسادات رفت؛ البته نه با اختیار بلکه به اجبار. مسئول تشریفات شاه گفته بود: «با این‌که بنا بود شاه به آمریکا عزیمت کند، آمریکایی‌ها با ترفند خاصی هواپیمای او را در مصر فرود آوردند.» شاه وقتی سادات را دید، اشک در چشمانش حلقه بست و گفت: «اکنون احساس فرماندهی را دارم که از میدان جنگ گریخته است.» اقامت اولیه شاه در مصر قرینه‌ای شد تا مردم ایران لقب ملوکانه «فرعون معاصر» را به او اهدا کنند:
 
به همت خمینی، پهلوی در به در شد فرعون قرن بیستم، در مصر مستقر شد
 
ناگفته‌هایی درباره شعار‌های طنز علیه رژیم پهلوی / از زمینه شکل گیری تا مفاهیم تلخ و عمیق!
 
گر بگیرد اولی جان پلید دومی
خدا، شاه، میهن. این شعاری بود که حامیان سلطنت برای خودشان تراشیده بودند و گاهی که 200 تا 300 نفری تظاهرات می کردند، روی پلاکاردهایشان می‌نوشتند یا از بلندگوهای دولتی شان فریاد می‌کردند.
می‌خواهیم به تحلیل این شعار بپردازیم: باید بگوییم بخش اول و بخش آخر این شعار اتفاقا کاملا درست است. «خدا» و «میهن» دو اصل اصولی هر موضع‌گیری سیاسی هستند. مشکل در «بخش وسطی شعار» است. مشکل این جاست که «شاه» نمی‌تواند رابط خوبی بین بخش‌های ابتدایی و انتهایی این شعار باشد.
اما مردم رابطه بهتری بین اجزای این شعار برقرار کرده بودند. ببینید:
خدا، شاه، میهن
گر بگیرد اولی جان پلید دومی
ملتی یابد نجات، آسوده گردد سومی
 
شعارهای طنز معمولا تلخ  عمیق و گزنده‌اند
 
 ایده نگارش این کتاب، چرا و چطور در ذهن‌تان شکل گرفت؟
پروژه‌ای داشتیم که قرار بود یک سری کتاب درباره موضوعات مختلف و مرتبط با مسائل حاشیه‌ای انقلاب بنویسیم؛ یک سری اشخاص، وقایع، مکان‌ها و یک سری موضوعات که کمتر به آن‌ها توجه شده است و به انقلاب ربط دارد. یکی از آن موضوعات، همین شعارهای طنزآمیز است.
 
بنابراین تصمیم گرفتید تا از یک زاویه جدید به انقلاب نگاه کنید. درست است؟
قطعا انقلاب و جنگ، ناگفته‌های بسیاری از منظرهای مختلف دارد که باید به آن‌ها پرداخت و در قالب‌های پژوهشی یا هنری از آن‌ها سخن گفت. در این کتاب از یک زاویه جدید که تا به حال به آن پرداخته نشده، به این موضوع نگاه شده است. انقلاب مهم‌ترین واقعه تاریخ معاصر ماست و معمولا همیشه با رویکردهای حماسی به آن پرداخته‌ایم و از این منظر کمتر به آن پرداخته شده است.
 
منابع شما برای جمع‌آوری این شعارها، چه چیزهایی بوده است؟
درباره منابع اصلی برای تالیف کتاب شعارهای طنز ایام انقلاب، فقط دو کتاب وجود داشت که آن‌ها هم اوایل انقلاب چاپ شده بودند. کتاب‌هایی که دیوار نوشته‌ها را منعکس کرده بودند و روایت‌هایی از انقلاب که در آن‌ها بعضی شعارها هم ذکر شده بود. در این یکی دو کتاب نیز چیزی درباره زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شعارها نیامده و تنها به ثبت و ضبط شعارها اکتفا شده است. من همه این‌ها را مطالعه و مواردی را که مصداق شعار طنزآمیز بود، جدا کردم، سپس در چندین مرحله، این‌ها را گزینش کردم تا بهترین‌ها و جذاب‌ترین‌هایش را انتخاب کنم. به طور مثال، بعضی از این شعارها عمومیت نداشت و مربوط به یک روز یا واقعه‌ای خاص بود که حذف کردم و ثمره این تلاش‌ها، کتابی شد که چاپ شده است. در خور ذکر است که جمع‌آوری محتوای این کتاب به طور پراکنده حدود دو ماه طول کشید.
 
به عنوان فردی که در این حوزه تحقیق داشته است، نظرتان درباره شعارهای طنز ساخته شده در آن زمان چیست؟ چه برداشتی از آن‌ها دارید؟
بعضی از شعارها ادیبانه است، بعضی بار محتوای ایدئولوژیک دارد و بعضی‌هایش بانمک و طنز آمیز است. با این حال، شعارها ویترین مطالبات، خواسته‌ها و دغدغه‌های مردم هستند به ویژه در شرایط ملتهب سیاسی که شعارسازی‌ها بیش از آن‌که کنترل شده باشند، فی البداهه‌اند و به طور خودجوش پدید می‌آیند و شیوع پیدا می‌کنند. در کتاب مذکور هم شعارهایی گردآوری شده‌اند که وجه مشترک‌شان طنزآمیز بودن آن‌هاست. برخی از آن‌ها در هجو شاه و وابستگان به رژیم‌شاهنشاهی ساخته و پرداخته شده‌اند و برخی از طنزی تلخ و عمیق و گزنده برخوردارند. هر شعار طنز مربوط به یک ماجرا و اتفاقی است که در این کتاب سعی کرده‌ام به آن ماجرا، پرداخت مناسب و دقیقی داشته باشم. واضح است که فهمیدن و درک کردن خیلی از این شعارها نیازمند این است که شناخت دقیقی از آن روزها و شرایط اش داشته باشیم.

  از واکنش‌ها به انتشار این کتاب و نظرات مردم برای‌مان بگویید؟

بعد از انتشار کتاب با واکنش‌های متفاوتی روبه‌رو شدیم. بعضی‌ها می‌گفتند که چرا به این موضوع پرداخته اید و بعضی‌ها هم می‌گفتند که چرا این‌قدر به مشکلات حکومت پهلوی اشاره کرده‌اید. یادم هست که بعدش آقای زیباکلام یادداشتی نوشت در دفاع از این کتاب و  گفت که این شعارها و دیوارنویسی‌ها، آینه اتفاقاتی است که آن زمان افتاده و ما خودمان هم بیشتر این شعارها را شنیده‌ایم و قابل کتمان نیست./1360/

منبع: روزنامه خراسان

ارسال نظرات