۳۰ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۹
کد خبر: ۶۴۸۸۳۸
در معرکه بازار کرونا چه باید کرد؟

بهداشت و درمان، دعا و توسل؛ بازیگران مهم امروز جامعه

بهداشت و درمان، دعا و توسل؛ بازیگران مهم امروز جامعه
شیوع کرونا مشکلات زیادی را در سطح جهانی ایجاد کرده و سوالاتی را پیرامون راه درمان و مقابله با آن به اذهان عمومی آورده است.

به گزارش خبرگزاري رسا، یادداشت زیر از دکتر حسن رضازاده عضو هیئت علمی دانشگاه به بخشی از پرسش‌های فکری این روز‌های کرونایی پرداخته است؛ او در این نوشتار، اگرچه به حقانیت موضوع شفا، توسل و دعا در اسلام تأکید کرده است اما تصریح می‌کند که موارد یاد شده در کنار رفع علت ایجاد بلا و بیماری نقش مهمی دارد. متن کامل این یادداشت را در ادامه بخوانید:

شیوع بیماری کرونا تغییرات و مشکلات زیادی را در سطح جهانی ایجاد کرد؛ از جمله مشکلات بیماری کرونا، یافتن راه درمان و مقابله با شیوع این ویروس است. دیدگا‌ه های مختلفی در زمینه مذکور مطرح می‌شود و در این میان تضاد‌هایی بین طرفدارانی از علم نوین و علمِ دین به وجود آمده است. هر کدام از گروه‌های یاد شده برای مقابله با شیوع این بیماری و همچنین درمانش نسخه‌های متفاوتی پیچیده‌اند.

طرفدارانی از علمِ دین معتقدند با دعا و توسل باید به مقابله و درمان این بیماری رفت و علم نوین پزشکی خیلی موفق نخواهد بود؛ به علاوه طرفدارانی از علم نوین و برخی پزشکان هم معتقدند باید توصیه‌های پزشکی را جدی گرفت و دعا و توسل به تنهایی کافی نیست. نفی طب سنتی و اسلامی در بیان پزشکی نوین و از سوی دیگر نفی پزشکی نوین توسط اطبای سنتی و اسلامی نیز از جمله مطالب مشاهده شده این روز‌ها در رسانه‌ها و به ویژه فضای مجازی است.

تعطیلی حرم حضرت رضا (ع) و حرم حضرت معصومه (ع) و دیگر اماکن و محافل مذهبی از دیگر اقداماتی بود که در پی شیوع بیماری کرونا و از سوی مسئولان و وزارت بهداشت انجام شد و عکس‌العمل‌هایی را هم از سوی مردم در پی داشت؛ این موضوع سؤال‌هایی را در اذهان عمومی برانگیخت. به راستی در این معرکه بازار کرونا چه باید کرد؟ آیا بین علم و دین ستیز ایجاد شده است؟ در چنین شرایط تقدم با علم است یا دین؟ کارکرد عقل در این شرایط چیست؟ کارکرد دعا و توسل چگونه است؟ راه حل دین در بن بست‌ها چیست؟ راه حل علم در بن بست‌ها چه چیزی است؟

به عنوان مقدمه باید چند نکته را مد نظر قرار دارد:

نکته اول: بلایا و سختی‌های موجود در دنیا دو دسته هستند؛ دسته اول بلایای طبیعی است که وجود آن‌ها در عالم طبیعت و ماده، امری عادی به شمار می‌رود. اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که عالم ماده، عالم تضاد و تناقض و تزاحم باشد. هم سرما وجود دارد هم گرما، هم تولد و هم مرگ، هم بلا و مریضی و هم عافیت و سلامت. زلزله، سیل، طوفان همه و همه از لوازم عالم ماده و طبیعت است که در دست قدرت و تقدیر الهی قرار دارد.

«... اعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ - وأَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ - وأَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ وأَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی...(۱)؛ پسرم... بدان که مالک مرگ همان مالک زندگی است، آفریننده همان میراننده است. فانی کننده همان کسی است که دوباره برمی‌گرداند و کسی که بیماری می‌دهد همان کسی است که عافیت و سلامت می‌بخشد...»

«عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال موسى بن عمران: یا رب من أین الداء؟ قال: منی. قال: فالشفاء؟ قال: منی. قال: فما یصنع عبادک بالمعالج؟ قال: یطیب بأنفسهم. فیومئذ سمی المعالج الطبیب (۲)؛ امام صادق (ع) فرمودند که حضرت موسی بن عمران از خداوند سوال کرد: خدایا درد از کیست؟ خداوند فرمود: از من است؛ و شفا از کیست؟ خداوند گفت: از من است. دوباره سوال کرد: (اگر درد و درمان از توست) پس چرا بندگانت برای درمان سراغ معالج می‌روند؟ فرمود: به این خاطر که با این کار دل‌هایشان آرام و مطمئن می‌شود. به همین دلیل به معالج طبیب گویند.»

دسته دوم، بلایا و مفاسدی که در دنیا وجود دارد، اما منشأ طبیعی نداشته و ربطی به خداوند ندارد، بلکه ساخته دست بشر و حاصل عملکرد اوست. برداشت بی رویه از منابع طبیعی، آلوده کردن محیط زیست، جنگ، قتل و غارت و... همه و همه حاصل عملکرد بشر است؛ چنان که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ... (۳)؛ فساد، در خشکی و دریا به خاطر کار‌هایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است...»

نکته دوم: در قرآن و روایات نه تنها عقل و علم و تدبیر نفی نشده است، بلکه بیشترین توصیه به علم و تعقل و تدبر در متون دینی وجود دارد؛ «دنیایی که تدبر در آن نباشد خیری در آن نیست (۴)، «هرگاه خواستی کاری را انجام دهی در مورد عاقبت آن تدبر کن (۵)»، «هرگاه خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد به او اقتصاد و حسن تدبیر الهام می‌کند (۶)»، «من برای امتم از فقر نمی‌ترسم بلکه از سوء تدبیر می‌ترسم (۷)» این‌ها نمونه‌ای از دستورات دین در ضرورت تدبر است. این ضرورت اقتضا می‌کند که در مواجهه با این بلایا تدبیری علمی و عاقلانه اتخاذ شود.

نکته سوم: از منظر دین اسلام، سعی و تلاش جایگاه ویژه‌ای داشته و عامل همه داشته‌های انسان است (وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ (۸)) و هیچ تلاش و عملی از منظر اسلام تضییع شدنی نیست و هر کسی نتیجه تلاش و عملکرد خودش را در هر زمینه‌ای، خواهد دید. (لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ (۹) / فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (۱۰) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ‏ (۱۱)).

نکته چهارم: بسیار از علوم، منشأ دینی دارند و توسط انبیاء الهی به بشر معرفی شده‌اند؛ مانند کشتی سازی که از سوی حضرت نوح(ع)، ذوب فلزات که از سوی حضرت داوود(ع)، و طب که از سوی حضرت عیسی(ع) به بشر معرفی و آموزش داده شده است.

نکته پنجم: حقیقت آن است که اسلام مدعی تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر است و در هیج زمینه‌ای دچار ضعف و نقصان نبوده و نخواهد بود؛ همچنین توجه به سلامت فرد و جامعه در همه جوانب را مدّنظر داشته است و دستورالعمل‌هایی در این خصوص صادر کرده است.

نکته ششم: باید قبول کرد فهم متون دینی آنقدر ساده و پیش پا افتاده نیست که همگان بتوانند آن را درک و در مورد آن اظهار نظر کنند. فهم و اظهار نظر در مورد علمِ دین هم حداقل مانند دیگر علوم، کاری کارشناسی و عالمانه لازم دارد.

نکته هفتم: میان علم و دین از دیر باز چالش‌هایی وجود داشته است. آنجا که علم با مبانی، روش‌ها و اهداف دین مغایرت داشته مورد انتقاد دین قرار گرفته است و آنجا که دین در تضاد و تناقض با علم قرار گرفته است، دین مورد هجمه، طرد و رد اهل علم واقع شده است. در این فضای تضاد و تقابل، اتفاق نامیمونی که غالباً رخ می‌نماید، اظهارات غیر کارشناسی طرفداران دو گروه است. علمِ دین و علمِ بشر تفاوت‌های بنیادین با هم دارند و از سویی اشتراکاتی هم دارند. علم دین مبتنی بر وحی است و علم بشر مبتنی بر تجربه بشری و این دو علم، از یک سنخ نیستند.

کسب علمِ بشری برای عالمان دینی ممکن است، اما کسب علمِ دین برای بشر محال است. حاملان علوم دینی ضرورتاً باید از خصیصه عصمت برخوردار باشند، اما این خصیصه برای طالبان و عالمان علم بشری هیج ضرورتی ندارد. انتقال علوم دین از منبع وحی به بشر عادی نیز شرایط خاص وظرفیت ویژه لازم دارد و هر کسی نمی‌تواند درک درستی از متون دینی داشته باشد. فرمایش معروف ائمه دین (ع) این مطلب را واضح می‌نماید: «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْمِلُه إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ - امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَه لِلإِیمَانِ - ولَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وأَحْلَامٌ رَزِینَة (۱۲)؛ امر ما اهل بیت صعب و مُستصعَب است، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده اى که خدا دلش را بایمان آزموده، به آن ایمان نیاورد. حدیث ما را جز سینه‌های امانت پذیر و عقل‌های سالم نمی‌پذیرد.»

روش علم تجربی در مدیریت بلایا و مِن جمله این بلایا و بیماری‌ها، ابتدا علت یابی و سپس بر اساس آزمون‌های متعدد، ارائه راه علاج است. علم بشر نمی‌تواند به علت بروز تمام پدیده‌های طبیعی دست یابد و دائماً در حال تلاش و آزمون و خطا است. پیشرفت و تغییر علم بشر هم به همین دلیل است، دسترسی علم بشر به پدیده‌های غیر طبیعی و ماورای طبیعت هم تقریبا غیر ممکن است و همین مطلب از ضعف‌های علم بشر و علت ضرورت توجه به علم دین است.

اما روش دین متفاوت است؛ به همه علت‌های طبیعی و غیر طبیعی دسترسی و شناخت کامل دارد. علت تبدیل به اژد‌ها شدن عصا، درمان کور مادر زاد و پیسی، تعبیر خواب‌ها، قحطی‌ها و خشکسالی‌ها، بیماری‌ها و... را می‌داند. «أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی - فَلأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الأَرْضِ - قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا - وتَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا (۱۳)؛ اى مردم! از من سؤال کنید پیش از آنکه مرا از دست دهید، زیرا من به راه‌هاى آسمان از راه‌هاى زمین آشناترم! (آرى بپرسید) پیش از آنکه فتنه و فساد سرزمین شما را همچون شتر لجام گسیخته لگد مال کند (و سایه شوم خود را همه جا بگستراند) و عقل‌هاى مردم را برباید.

نکته هشتم: بهداشت روح، روان و درمان بیماری‌های روحی و روانی افراد جامعه از جمله موضوعاتی است که حجم بالایی از متون دینی به خود اختصاص داده است؛ مثل: مسواک، تنقیه، اسنتشاق، شستشوی دست‌ها قبل از غذا، نگاه کردن در آیینه، استحمام و غسل، شستشوی لباس و نظافت شخصی و فردی، نهی از پرخوابی، منع از پرخوری، دستور به روزه گرفتن، نهی از خوردن غذای داغ، نهی از شرب خمر و... .

نکته نهم: مهمترین چالش علم دین در جایی است که علم نتواند برای فرمول‌های دینی توجیه علمی پیدا کند. احکام حج، تعداد رکعات نماز و از همه مهمتر در این زمان و شرایط کنونی جامعه، شفا بودن برخی امور و دستورات بهداشتی-درمانی اسلام است. واژه شفا در قرآن و روایات به وفور قابل رؤیت است که چند نمونه از آن ذکر می‌شود:

قرآن:

۱-عسل شفاست:
ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۱۴)؛ سپس از تمام ثمرات (و شیره گل‌ها) بخور و راه‌هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، براحتی بپیما! «از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگ‌های مختلف خارج می‌شود که در آن، شفا برای مردم است؛ به یقین در این امر، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که می‌اندیشند.

۲-قرآن شفاست:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَاراً (۱۵)؛ و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید.

روایات:

۱-عسل شفاست:
عن علی (ع) قال: العسل فیه شفاء (۱۶).

۲-یاد و ذکر اهل بیت شفاست:
امیرالمؤمنین (ع): ذکرنا أهل البیت شفاء من الوعک والاسقام ووسواس الریب، وحبنا رضى الرب تبارک وتعالى (۱۷).

۳-وضو شفاست:
رسول الله (ص): یا علی، إن الوضوء قبل الطعام وبعده شفاء فی الجسد، ویمن فی الرزق (۱۸).

۴-تربت امام حسین علیه السلام شفاست:
عن أبی عبد الله (ع) قال: إن عند رأس الحسین (ع) لتربة حمراء فی‌ها شفاء من کل داء إلا السام... (۱۹).

۵- دعا کردن شفاست:
... عن علاء بن کامل قال: قال لی أبو عبد الله (ع): علیک بالدعاء فإنه شفاء من کل داء (۲۰).

۶- نمک شفاست:
کان فیما أوصى به رسول الله (ع) علیاً (ع) أن قال: یا علی افتتح طعامک بالملح، فإن فیه شفاء من سبعین داء، منها الجنون والجذام والبرص، ووجع الحلق والأضراس، ووجع البطن. وروى بعضهم «کل الملح إذا أکلت واختم به (۲۱).

همچنان که ملاحظه شد، در آیات و روایات متعددی بیان شده است برخی امور و اشیا، شفا هستند. حال در برخورد با این متون دینی، چه بایدکرد؟ و مخصوصاً در شرایط فعلی جامعه تکلیف چیست؟ شاید برخی در اعتبار روایات و صحت صدور آن خدشه وارد کنند، اما در مورد قرآن چه باید کرد؟ با توجه به صحت صدور و اعتبار قرآن آیا می‌توان این آیه شریفه را منکر شد و گفت که عسل نمی‌تواند کرونا را شفا دهد؟ به سراغ قرآن برویم و با عسل یا قرائت قرآن طلب شفا کنیم؟ یا به سراغ تجویزات پزشکی؟ آیا اکتفا به متون دینی مساوی با انکار علم پزشکی است؟ و یا بالعکس، رفتن به سراغ دستور‌های پزشکی، مساوی با انکار دین است؟

نکته دهم: برخی دستور‌های دین مورد تأیید علم نوین قرار گرفته است. شفا بودن عسل و نیز شفا بودن نمک از جمله دستور‌های دینی است که علم نوین پزشکی آن را تأیید کرده است. اما دستورات زیادی هم هستند که این تأیید را ندارد؛ به ویژه دستوراتی مثل شفا بودن قرآن و شفا بودن دعا که جنبه معنوی دارند. علم بشر برای تأیید و عدم تأیید اینگونه دستورات راه حلی ندارد، به همین جهت در موارد بسیاری اقدام به انکار مسائل دین نموده است و در حقیقت باید گفت که جهل بشر از قدیم الایام یکی از عوامل انکار و سپس دشمنی با دین بوده است:

خدای متعال درباره می‌فرماید: «بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (۲۲)؛ چیزى را که به علم آن احاطه نیافته بودند دروغ شمردند و هنوز از تأویل آن بى خبرند. کسانى که پیش از آنان بودند نیز پیامبران را تکذیب کردند. پس بنگر که عاقبت کار ستمکاران چگونه بوده است».

فرمایشاتی از پیشوایان معصوم (ع) نیز در این باره وجود دارد:

امیر المومنین (ع): النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا (۲۳).

• امام باقر (ع) فرمود: «رسول خدا (ص) فرمود: حدیث آل محمد صعب و مستصعب است، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده اى که خدا دلش را به ایمان آزموده، به آن ایمان نیاورد. پس هر حدیثى که از آل محمد (ص) به شما رسید و در برابر آن آرامش دل یافتید و آن را آشنا دیدید، بپذیرید؛ و هر حدیثى را که دلتان از آن رمید و ناآشنایش دیدید، آن را به خدا و پیغمبر و عالم آل محمد (ص) رد کنید، همانا هلاک شده کسى است که حدیثى را که تحمل ندارد، برایش بازگو کنند و او بگوید به خدا این چنین نیست، به خدا این چنین نیست، و انکار مساوى کفر است (۲۴)».

اما عقل سلیم با توجه به اینکه می‌تواند مدرک حکمت الهی باشد، منکر این گونه دستورات نیست. دین نیز برای برون رفت بشر از این چالش‌ها و بحران‌ها ارائه طریق نموده است:

• «... فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ (۲۵)؛ و، چون در امرى اختلاف کردید به خدا و پیامبر رجوع کنید...»

• امیرالمؤمنین (ع) در وصیت خود به فرزندشان امام مجتبی (ع) این مسئله را بیان می‌فرمایند: «واعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ - وأَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ - وأَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ وأَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی - وأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ - إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّه عَلَیْه مِنَ النَّعْمَاءِ والِابْتِلَاءِ - والْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ - أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ - فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْه عَلَى جَهَالَتِکَ - فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِه جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ - ومَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الأَمْرِ ویَتَحَیَّرُ فِیه رَأْیُکَ - ویَضِلُّ فِیه بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُه بَعْدَ ذَلِکَ فَاعْتَصِمْ بِالَّذِی خَلَقَکَ ورَزَقَکَ وسَوَّاکَ - ولْیَکُنْ لَه تَعَبُّدُکَ - وإِلَیْه رَغْبَتُکَ ومِنْه شَفَقَتُکَ –؛ پسرم... بدان که مالک مرگ همان مالک زندگی است آفریننده همان میراننده است. فانی کننده همان کسی است که دوباره برمیگرداند و کسی که بیماری میدهد همان کسی است که عافیت و سلامت میبخشد؛ و براستی که دنیا پابرجا نمی‌شود مگر همان گونه که خدا قرار داده (گاهی) نعمت گاهی بلا و جزا در معاد و یا آنچه که او بخواهد و تو نمیدانی، پس اگر چیزى از این مطالب بر تو مشکل آمد، آن را بر نادانى خود حمل کن، زیرا تو در ابتداى آفرینشت نادان بودى و سپس دانش آموختى، چه بسیار از امورى را که تو نمیدانى و نسبت به آن سرگردانی و سپس بینا و آگاه میشوى...».

• ابو على سینا نیز در این باره جمله معروفی نقل شده که می‌گوید: «هر گاه از امور جهان طبیعت مطلب عجیب و شگفت آمیزی شنیدی، تا زمانى که دلیل روشنى بر نفى و انکارش نیافته‌اى آن را در ردیف امور ممکن بگذار (۲۶)».

از مجموع مطالب بیان شده می‌توان چنین گفت:

وجود بلایای مختلف در طبیعت و عالم ماده، امری عادی است و اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که عالم ماده عالم تضاد، تناقض و تزاحم باشد. هم سرما وجود دارد هم گرما، هم تولد و هم مرگ، هم بلا و مریضی و هم عافیت و سلامت. همه و همه در دست تقدیر الهی است. در مواجهه با این بلایا آنچه در دین وارد شده، این است که علاوه بر تدبیر کردن امور، با توجه به اینکه منشأ الهی دارند، باید از عنصر توسل و استغاثه نیز نهایت بهره را برد تا به مدد علم و تدبیر از این بلایا با کمترین آسیب و بیشترین بهره (تبدیل تهدید به فرصت) عبور کرد.

اما بلایایی که حاصل عملکرد بشر است به طور کلی دو دسته است:

دسته اول بلایایی که حاصل خطا‌ها و اشتباه‌های غیر عمد و یا گناهان بشر است و گاهی به دلایل ضعف عقل و تدبیر و یا مثلاً ناپختگی فکری ایجاد می‌شود، مانند کسی که تمام اموالش را انفاق می‌کند و برای خود، خانواده‌اش چیزی باقی نمی‌گذارد و به فقر مبتلا می‌شود. البته خداوند در قرآن در این خصوص تذکر فرموده است: «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ (۲۷)» و روایاتی نیز در این باره وارد شده است. طبق روایت، برخی اعمال موجب نزول بلا و برخی اعمال نیز موجب حبس و عدم استجابت دعا می‌شود. مثل: سوء نیت، بد اخلاقی، نفاق، به تأخیر انداختن نماز‌های واجب و... (۲۸).

طبیعتاً راه حل رفع چنین بلایایی، رفع علت ایجاد آن بلاست و البته توأماً توسل، استغاثه و دعا نیز قطعاً در رفع این بلایا تاثیر بسزایی دارد. این دو بخش «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء» و «اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء» از دعای شریف کمیل رهنمون بر همین معناست؛ و در آخر، دسته دوم بلایایی است که از روی علم و عمد انجام شده و حاصل بی‌تدبیری و لجاجت بشر است و موجب سخط و غضب پروردگار می‌شود؛ این بلایا با دعا و استغاثه برطرف نشده و موجب حرمان الهی است (۲۹).

پی‌نوشت:

۱. بخشی از وصیت امیرالمؤمنین (ع) به فرزندشان امام حسن مجتبی (ع)
۲. محمّد بن یعقوب، الکافی، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری، دار الکتب الإسلامیة، طهران، الطبعة الثالثة، ۱۳۶۷ ش، ج ۸، ص ۱۲۶ 
۳. بخشی از ایه ۴۱ سوره روم
۴. بحار الأنوار، علامه مجلسی ج ۱ ص ۱۷۴
۵. بحار الأنوار، علامه مجلسی ج ۶۸
۶. مستدرک الوسائل - نوری طبرسی ج ۱۵ ص ۲۶۶
۷. عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور أحسائی ج ۴ ص ۳۹
۸. آیه ۳۹ سوره نجم
۹. بخشی از ایه ۱۹۵ سوره آل عمران
۱۰. آیه ۷ سوره زلزال
۱۱. آیه ۸ سوره زلزال
۱۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
۱۴. آیه ۶۹ سوره نحل
۱۵. آیه ۸۲ سوره اسراء
۱۶. الکافی، ج۶، ص۳۳۲: در حدیثی از أمیرالمؤمنین (ع) آمده است که لَعْقُ الْعَسَلِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ...؛ خوردن انگشتی عسل، درمان هر دردی است...
۱۷. محاسن، ج ۱، ص ۶۲
۱۸. المحاسن ج ۲
۱۹. محمّد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، ص ۴۷۰ – ۴۷۱
۲۰. محمّد بن یعقوب، الکافی، ج ۲، باب ان الدعاء شفاء من کل داء
۲۱. بحارالأنوار، ج ۶۳، ص ۳۹۸، ح ۲۰
۲۲. آیه ۳۹ سوره یونس
۲۳. نهج البلاغه، حکمت ۱۷۲
۲۴. محمّد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۰۱
۲۵. آیه ۵۹ سوره نساء
۲۶. الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۴۱۸
۲۷. آیه ۱۹۵ سوره بقره
۲۸. وسائل الشیعة (آل البیت)، الحر العاملی، ج ۱۶، ص ۲۸۲
۲۹. کافی ج ۲ ص ۲۸۶ به بعد.

/1360/

ارسال نظرات