۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۲
کد خبر: ۶۴۹۱۸۵
یادداشت کوتاه در سالروز بزرگداشت سعدی؛

نگاهی به "همدردی و خدمت" در آثار سعدی

نگاهی به
سعدی آنانی را که در وجودشان روحیه سودمندی به حال دیگران نیست با سنگ خارا برابر می‌داند و به اعتقاد وی، در آهن و سنگ منافعی است که در برخی نیست.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، نخستین روز اردیبهشت سالروز بزرگداشت شیخ اجل، سعدی شیرین سخن است؛ کسی که ما او را بیشتر با نام کتاب‌های گلستان و بوستان می‌شناسیم؛ البته همه آثار سعدی اعم از شعر و نثر در مجموعه‌ای با عنوان کتاب کلیات سعدی جمع‌آوری شده است. بوستان و گلستان، دو کتاب مستقل و مطالب گلستان به نظم و نثر مسجع و مطالب بوستان به نظم است. سایر آثار سعدی که در کتاب کلیات آمده‌است، عبارتند از: قصاید، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، صاحبیه، رباعیات و مفردات.

همچنین قصاید، شامل قصیده‌های عربی و قصیده‌های فارسی است. سعدی، علاوه بر گلستان، آثار دیگری نیز به نثر دارد، که عبارتند از: نصیحه الملوک، رساله عقل و عشق و  مجالس پنج‌گانه.

اما با توجه به وضع پیش آمده و مسائل کنونی به خاطر گسترش بیماری کرونا آنچه در این نوشته به آن خواهیم پرداخت، موضوع "همدردی و خدمت" در آثار سعدی است؛ موضوعی که در قرآن و احادیث اسلامی به آن‌ها بسیار سفارش شده و با وجود مشکلات فراوانی که این روز‌ها برای مردم ایران و جهان پدید آمده، بسیار مهم است.
 
نگاهی به

در باب اول گلستان با عنوان "در سیرت پادشاهان" سعدی در حکایت شماره دهم آن آورده است که زمانی در جامع دمشق بر بالین تربت حضرت یحیی معتکف بودم و یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز خواند و دعا کرد و حاجت خواست؛ سپس به من گفت: درویشان به سبب صدق معاملت و همت پاک برای من دعا کنند که از دشمنی ترسناکم؛  به او گفتم: بر مردم ضعیف رحم کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی؛ و سپس این چند بیت را شاهد مثال آورده که ترجمه این  حدیث نبوی است: «مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعض تداعی له سائر اعضاء جسده بالحمی و السهر [۱]»؛ اهل ایمان از نظر عواطف و علائق و پیوند‌های دوستانه مانند یک پیکرند. چون عضوی به درد آید، سایر عضو‌ها با تب و بی خوابی با او همدردی می‌کنند.

بنی آدم اعضای یکدیگرند                            که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار                        دگر عضو‌ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی                      نشاید که نامت نهند آدمی
 
نگاهی به

همچنین جناب سعدی در باب اول بوستان، با عنوان "در عدل و تدبیر و رای"، آنانی را که در وجودشان روحیه سودمندی به حال دیگران به چشم نمی‌خورد، با سنگ خارا برابر می‌داند و به اعتقاد وی، در آهن و سنگ منافعی است که در برخی از آدمیان خبری از آن نیست و سنگ بر چنین انسان‌هایی فضیلت دارد:

اگر نفع کس در نهاد تو نیست                         چنین جوهر و سنگ خارا یکی است
غلط گفتم‌ای یار شایسته خوی                       که نفع است در آهن و سنگ و روی
چنین آدمی مرده به ننگ را                            که بروی فضیلت بود سنگ را

او در همین باب آورده است که اتابک تکله زنگی پس از مدتی پادشاهی به صاحبدلی گفت که می‌خواهد باقی عمر را به عبادت بپردازد، اما دانای روشن نفس به او گفت که طریقت، خدمت به خلق است و در طریقت باید اهل "قدم" بود و نه "دم":

در اخبار شاهان پیشینه هست                    که، چون تکله بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازرد کس                       سبق برد اگر خود همین بود و بس
چنین گفت یک ره به صاحبدلی                    که عمرم بسر رفت بی حاصلی
بخواهم به کنج عبادت نشست                    که دریابم این پنج روزی که هست
چو می‌بگذرد ملک و جاه و سریر                   نبرد از جهان دولت الا فقیر
چو بشنید دانای روشن نفس                      به تندی برآشفت کای تکله بس!
طریقت به جز خدمت خلق نیست                 به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش                  به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بسته‌دار                    ز طامات و دعوی زبان بسته‌دار
قدم باید اندر طریقت نه دم                         که اصلی ندارد دم بی‌قدم
 
نگاهی به

به همین دلیل در باب دوم بوستان با عنوان " در احسان" نیز مردم را به خدمت به دل خستگان و فروماندگان فرا می‌خواند و می‌گوید:

اَلا گر طلبکار اهل دلی                         ز خدمت مکن یک زمان غافلی
به حال دل خستگان درنگر                    که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن                     ز روز فروماندگی یاد کن

و در جای دیگر همین باب، احسان و نیکوکاری را از هر عبادتی شریف‌تر می‌داند و می‌گوید:

شنیدم که پیری به راه حجاز                به هر خطوه [۲]کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای               که خار مغیلان نکندی ز پای
به آخر ز وسواس خاطر پریش             پسند آمدش در نظر کار خویش
به تلبیس ابلیس در چاه رفت              که نتوان از این خوب‌تر راه رفت
گرش رحمت حق نه دریافتی             غرورش سر از جاده برتافتی
یکی هاتف از غیبش آواز داد                که‌ای نیکبخت مبارک نهاد
مپندار اگر طاعتی کرده‌ای                  که نزلی [۳]بدین حضرت آورده‌ای
به احسانی آسوده کردن دلی            به از الف رکعت به هر منزلی

در غزلی هم دوست دارد که کوتاهی را با انجام خدمت قضا کند و می‌گوید:

برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم          تقصیر‌های رفته به خدمت قضا کنیم

در مواعظ نیز غمخواری با دوستان خدا را باعث کمال انسان دانسته است:

دانی چه بود کمال انسان                 با دشمن و دوست لطف و احسان
غمخواری دوستان خدا را                  دلداری دشمنان مدارا
 
نگاهی به

‌  در جهان بینی سعدی بشردوستی و کمک به همنوع باید در عمل دیده شود و مردان اهل سیر و سلوک با ایثار از دیگران پیش افتاده اند و باید "دم" با "قدم" همراه باشد. سعدی در باب دوم بوستان در این باره چنین گفته است:

به ایثار، مردان سبق برده‌اند                          نه شب زنده‌داران دل مرده‌اند
کرامت جوانمردی و نان‌دهی است                 مقالات بیهوده طبل تهی است
به معنی توان کرد دعوی درست                   دم بی‌قدم تکیه‌گاهی است سست

البته انسان هرچه خدمت کند در پایان به خاطر کوتاهی در خدمت شرمنده است؛ به همین دلیل او در این باره در غزلیات می‌گوید:

خداوندی چنین بخشنده داریم                     که با چندین گنه امیدواریم
تو با ما روز و شب در خلوت و ما                   شب و روزی به غفلت می‌گذاریم
نگویم خدمت آوردیم و طاعت                       که از تقصیر خدمت شرمساریم

ابوالقاسم عاشوری، استاد دانشگاه 

توضیحات:
۱- بحار الانوار، جلد ۷۱، ص.۲۳۴.  
۲- گام.
۳. آنچه برای مهمان تهیه کنند؛ خوردنی و طعامی که پیش مهمان بگذارند.

منابع:
۱- بحار الانوار علامه مجلسی

۲- http://shahrvand-newspaper.ir

۳- https://hawzah.net

۴- نرم افزار گنجور
ارسال نظرات