ادبیات اعتراض با منطق خروج
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با فرود اضطراری هواپیمای آقای رئیس جمهور داستان «رحمت» شروع شد، دقیقا از همان روزی که همه چیز «فدای سر رئیس جمهور!» شد. «رحمت» پیرمردی که پسرش در مرز به شهادت رسیده، زمین کشاورزیاش به شورهزار تبدیل شده و هیچکس پاسخگوی او نیست.
عقلانیت و منطقی که در اعتراض «خروج» دیده میشود، در جشنواره فجر مورد قبول قرار نمیگیرد و سنگهای زیادی به ابراهیم حاتمی کیا زده میشود که چرا عقلانیت را در مقابل شرارت و پرخاشگری قرار داده است. وقتی هم که اجازه پخش آن صادر شد، کرونا «خروج» را وادار به اکران آنلاین کرد.
شورش مافیای قدرت علیه عقلانیت ملت
قضیه وقتی جالب میشود که بدون هیچ قانون پیشگیرانه و حق انتشاری، این فیلم روی پرده سینمای آنلاین به فروش میرسد و در این زمان است که سود جویان در کانالهای تلگرامی و سایتها به پخش غیرمجاز «خروج» پرداختند، با این کار میتوان گفت تا حدود بسیار زیادی کمر فیلم خم شد. این اتفاق حکایت کننده ضعفی است که در بخش هنر و سینما وجود دارد و فقط محدود به «خروج» نیست و فیلمی همچون «دیدن این فیلم جرم است» نیز در پیچ و خم انتشار در دستان مغرضان سیاسی گیرافتاده است.
«رحمت» با بازی فرامرز قریبیان، قهرمان داستان خروج است که در جریان فیلم از خواسته خود میگذرد و به یک خواسته همگانی و ملی میپردازد. خواستهای که او در آخر فیلم، زمانی که «صبحی» مامور امنیتی غیر دولتی با بازی کامبیز دیرباز از رحمت خواستهاش را طلب میکند و رحمت بدون پاسخ فقط با یک نگاه معنادار فیلم را تمام میکند.
به جرات میتوان گفت که سکانس آخر فیلم شخصیت رحمت را به شدت محبوبتر از قبل کرد. در این بین یکی از شعارهای مهمی که میتوان در جریان فیلم پیدا کرد به آن مدام پرداخته میشود این است که مامور معذور است اما نه بیادب!
هنر تجربه
حاتمی کیا به عنوان یک کارگردان کارکشته و دقیق، با انتخاب ظریف بازیگران به فیلم قدرت بیشتری بخشیده است. محمد رضا شریفینیا به عنوان مشاور رئیس جمهور وقتی به جمع کشاورزان معترض ملحق میشود، یک چهره کاملا آشنا برای اهالی سینما است که با بازی در سریال امام علی(ع) و فیلم اخراجیها به عنوان شخصیتی دو رو و متظاهر شناخته میشود، میتوان به زیرکی حاتمی کیا بیشتر پی برد.
این فیلم کنار تمام نقدهایی که به ناکارآمدیهای موجود دارد، میخواهد نقاب رسانهای مسئولین را به باد انتقاد بگیرد. درست است که بعضی از رفتارهای مقابل رسانه برای آبرو داری است اما وقتی که از آبرو داری به دو رویی و حتی سودجویی مبدل شود قضیه فرق میکند و معادلات به هم میخورد.
«خروج» نشان داد که با رسانه میتوان حتی به دیدار رئیس جمهور رفت اما چیزی که حاتمی کیا قصد نمایش آن را دارد وضعیت آشفته فضای مجازی است که به خاطر سوء مدیریت در بخش سایبری کشور به وجود آمده است و تا این مسئله ملی نشود، موضوعات مختلف و کوچک به سادگی به دست آویزی علیه نظام تبدیل میشود و ماهیت اصلی جنبشها و حرکتها را عوض میکند.
دوئل فرودستها و فرادستها
روند فیلم در روستا بسیار تند است و به سادگی از سختیها و مشکلات رد میشود که تا مخاطب کشاورز نباشد به عمق شورهزار شدن زمین کشاورزی پی نخواهد برد و این ضعف با کمی پرداختن به کارکترهای فرعی جبران میشد اما حاتمی کیا چنین نکرد و حتی تاثیر چنین واقعهای را در کارکتر اصلی فیلم هم به نمایش نگذاشت. نشان ندادن چنین دردی باعث شد تا در مخاطب این حس ایجاد شود که چرا یک عده ریش و مو سفید باید با تراکتورهایشان از یک جای دور به تهران بروند تا اعتراضشان را به گوش خیابان پاستور برسانند؟ مگر در روستای خودشان شعبهای از پاستور نبوده تا به درد اینها گوش دهد؟
ارابه سواران پیر شبیه شخصیتهای وسترن، دلیر و محکم برای رسیدن به خواستهشان تلاش میکنند. در مسیر چند نفر از همسفران ماجرا را رها میکنند و به دیار خود برمیگردند اما شخصیت دوم فیلم، «مهربانو» با نقش آفرینی پانته آ پناهیها تا انتهای مسیر میخواهد رحمت را همراهی کند. ارتباطی که بین این دو در مسیر برقرار است، تداعیگر یک ملودرام عاشقانهای است که یک زن بدخلق اما دلسوز، مجذوب مردی میشود که پرقدرت و سرسخت به دنبال هدف خود است، اما نمیخواهد این موضوع را کسی بداند برای همین او در ظاهر مدام از رحمت گله میکند و به او تندی میکند ولی در جاهای مختلف پشت سر رحمت از او دفاع و حمایت میکند.
در آخر باید گفت که حاتمی کیا به عنوان یک فرد سینمایی از اوایل انقلاب شروع به فیلم سازی کرد و امروز پس از یک مسیر پرفراز و نشیبی که برای خود ثبت کرد به فیلم «خروج» رسید. این فیلم درکنار حکایت بسیار مطلوبی که از اعتراض داشت اما با نشان دادن نسل جوانی با مغزهای زنگ زده و پرخاشگر از روی «منطقه پرواز ممنوع» عبور کرد و نگاهی امیدوارانه به آینده کشور نداشت. /882/ 702/
احمد ساعدی
خداقوت
خیلی خوب بود.
فکر کنم چون خود حاتمی کیا پیر شده، خواسته از حقوق پیرمردها دفاع کنه...
یه چیزی شبیه فمنیسم ها اما این یکی پیرالیسم است :)
نکته قابل تذکری بود