۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۸
کد خبر: ۶۵۲۲۲۰

آتش‌تهیه فشار تا ۱۴۰۰

آتش‌تهیه فشار تا ۱۴۰۰
آمریکا برای تحت‌تاثیرگذاشتن انتخابات سال آینده ایران همزمان با پالس بازگشت به برجام، ‍ سایه جنگ خودسرانه ترامپ علیه ایران را نگه‌ داشت؛ مثل دعوت به میز مذاکره توسط اوباما همزمان با تهدید «همه گزینه‌ روی میز است».

به گزارش خبرگزاري رسا، آمریکایی‌ها با یک برنامه چندوجهی در حال ساماندهی فضای جدیدی علیه ایران هستند تا تهران را دوباره وادار به آغاز مذاکره با کاخ سفید کنند. با وجود اینکه تحولات اخیر ازسوی برخی به‌عنوان یک اتفاق جدید و متفاوت از وقایع پیشین، شناسایی شده است اما یک نگاه از بالا و کلان می‌تواند به‌سادگی نشان دهد دوباره سناریوی تکراری آمریکا در مواجهه با ایران در مسیر اجرا قرار گرفته است.

اول: در میانه مارس گذشته مجلس نمایندگان آمریکا در مصوبه‌ای اختیار جنگ با ایران را از رئیس‌جمهور گرفت و آن را به‌صدور مجوز ازسوی کنگره منوط کرد. دونالد ترامپ چندی‌بعد این مصوبه را وتو کرد تا سرنوشت آن با نظر سناتورهای مجلس سنا گره بخورد.  اعضای مجلس سنا هم پنجشنبه گذشته با ۴۹ رای موافق دربرابر ۴۴ رای مخالف نظر ترامپ را تایید کردند و این به آن معناست که ترامپ بدون اخذ اجازه از کنگره می‌تواند آغازگر یک درگیری با تهران باشد.

دوم: نگاه ساده به این ماجرا گویای یک درگیری قدیمی با دو وجه داخلی و خارجی برای آمریکاست، یکی چالش جمهوری‌خواه-دموکرات در درون این کشور که در آستانه انتخابات‌ها اوج می‌گیرد و دیگری اتفاق‌نظر آنها در چالش با ایران به‌عنوان یک مساله خارجی. البته نزدیکی به انتخابات ریاست‌جمهوری در اکتبر آینده نیز این گزاره را تقویت می‌کند. اما اگر قدری کلان‌تر به ماجرا نگاه شود و بعضی اتفاقات روزهای اخیر در کنار وتوی مصوبه مجلس نمایندگان مورد تحلیل قرار گیرد، مشخص خواهد شد یک سناریوی پیچیده در مواجهه با ایران فارغ از چالش‌های احزاب درون ایالات متحده در حال اجراست. چند اتفاق را مرور کنیم: چند روز پیش خبری به‌نقل از وزیر امور خارجه آمریکا منتشر شد که این کشور مایل به بازگشت به برجام است، برخی آن را تایید کردند و بعد برخی رسانه‌ها تکذیب! این خبر در داخل واکنش‌های عجیب‌وغریبی در دولت به‌همراه داشت. می‌توانید به اظهارات رئیس‌جمهور دراین‌باره مراجعه کنید. درکنار این اتفاق تلاش‌ها برای تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران روزافزون می‌شود و اروپا هم آن را نفی نمی‌کند و حالا هم با یک رفت‌وآمد حقوقی این پیام به ایران مخابره می‌شود که دونالد ترامپ، همان فردی که سردار قاسم سلیمانی را ترور کرد، آماده ایجاد یک درگیری کوچک یا بزرگ با تهران است. به این مجموعه اتفاقات، خبرهای درزکرده از گزارش آتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را هم اضافه کنید، اخباری که می‌گویند احتمال چرخش بیشتر آژانس در گزارش آتی و وارد آوردن اتهامات جدید به ایران دور از ذهن نیست.

سوم: خبر اقدام ترامپ و نظر مجلس سنا طی یکی، دو روز گذشته با بسامد بسیار بالا در رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی منتشر شد و تحلیل‌ها و ارزیابی‌های زیادی پیرامون آن ازسوی این رسانه‌ها روی آنتن رفت و به‌عبارتی تلاش شد گزینه جنگ به‌عنوان یک امکان بسیار محتمل و آنی مقابل مردم ایران قرار گیرد. این عملیات رسانه‌ای بسیار قابل‌توجه بود و گویای یک عملیات از پیش طراحی‌شده است.

چهارم: اگر به حافظه تاریخی مردم ایران مراجعه کنیم، در روزهایی نه‌چندان دور مشاهده می‌کنیم اتفاقاتی با همین اثر ولی با اسامی متفاوت چند سال پیش درقبال ایران رخ داد. در دوران باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده به‌جای «وتو» و «اختیار جنگ» مکرر از یک نشانه مهم استفاده می‌شد و آن چیزی نبود جز «همه گزینه‌ها روی میز هستند». در آن زمان هم تحریم‌ها همین کارکرد امروز را داشت و صدالبته آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم دیگر بازوی آمریکا بود. آن روزها قطعنامه‌های سریالی شورای امنیت ابزاری بود که این روزها آمریکا تلاش می‌کند با ماجرای «تمدید تحریم‌های تسلیحاتی» آن را بازنمایی کند و فشار حداکثری را تکمیل کند. حتما متوجه شدید منظور چیست؟ بله ایالات‌متحده تلاش می‌کند ایران را وادار کند پشت میز مذاکره تحت فشار حداکثری قرار گیرد و این روزها تمامی ابزارهای خود را برای رسیدن به این هدف فعال کرده است. دراین‌باره باید گفت این سناریو خیلی به حضور یا عدم حضور ترامپ در کاخ سفید هم ارتباط ندارد هرچند او بسیار مایل است پیش از انتخابات هرطور شده ایران را به اتاق مذاکره بکشاند و از آن به‌عنوان برگ موثر و پیش‌برنده در انتخابات بهره ببرد. پنجم: با توضیحاتی که در بالا عنوان شد، ناگزیر باید بگوییم سناریوی آمریکا طراحی‌شده و با اندکی بالا و پایین اجرا خواهد شد، چه ترامپ در کاخ سفید باشد چه بایدن. اما راه برون‌رفت از این فضا چیست و آیا اساسا چنین امکانی برای ایران وجود دارد؟ پاسخ دو بخش مهم دارد؛ بخش اول همان استدلال مرسوم است، اگر آمریکا می‌توانست لحظه‌ای برای حمله به ایران درنگ نمی‌کرد چنانکه جرج بوش از ترامپ در زمانه خود بسیار رادیکال‌تر ظاهر شد و دو جنگ بزرگ را اطراف ایران سامان داد.

در دوران ترامپ هم حداقل بهانه برای آغاز درگیری با ایران کم نبوده، ماجرای گلوبال‌هاوک و بعد هدف قرار دادن عین‌الاسد آنقدر بهانه‌های بزرگی هستند که آمریکا بتواند از آنها برای آغاز درگیری استفاده کند؛ البته اگر می‌توانست! بخش دوم پاسخ اما مربوط به داخل ایران است. هر فردی که در کاخ سفید باشد سامانه ذهنی خود را با مناسبات درونی ایران تنظیم خواهد کرد و مطابق با آن راهبرد اصلی خود را جلو خواهد برد. واقعیت این است که تا زمان حضور حسن روحانی و تیم وی در پاستور (با ویژگی‌هایی که از آنها سراغ داریم)، هوک، پمپئو و ترامپ همچنان امیدوار به اثربخشی فشار حداکثری و سیاست‌هایی از جنس آن خواهند بود و امید دارند که بتوانند دوباره ایران را پای میز مذاکره بکشانند و دوباره از تهران امتیاز بگیرند، از این‌رو تنها راه برون‌رفت ایران از این مهلکه که حجم بزرگی از فشارهای آن تبلیغاتی است و باقی موارد هم گریزگاه‌های مناسبی دارد که همچنان بنایی برای استفاده از آن نیست، تغییر دولت و چارچوب‌های ذهنی و سیاست‌های عملی کارگزاران آن است. از این‌رو به‌نظر می‌رسد تا 1400 ایران باید شاهد چنین صحنه‌آرایی‌هایی باشد و فریب آنها را نخورد./1360/

ارسال نظرات