۲۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۸
کد خبر: ۶۵۵۴۲۱

مروری بر سیره سیاسی امام صادق

مروری بر سیره سیاسی امام صادق
امام صادق(ع) علاوه ‌بر تلاش‌های علمی و فرهنگی در عرصه سیاسی نیز فعالیت داشتند و یکی از بزرگ‌ترین دلایل فعالیت سیاسی ایشان تهدیدهای مکرر دستگاه حکومتی است.

 به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، به مناسبت 25 شوال شهادت امام صادق(ع) سیره سیاسی ایشان در این گفتار مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است.

با توجه به موقعیت زمانی امام صادق(ع)، عمده فعالیت آن حضرت، علمی و در عرصه فرهنگ و دانش و تربیت شاگردان در علوم مختلف بوده است، به همین دلیل فقه شیعه به فقه امام جعفر صادق و مذهب شیعه به مذهب جعفری شهرت یافته است، امّا این مسئله موجب نشد تا ایشان از وضعیت اجتماعی و سیاسی زمانشان بی‌تفاوت باشند. متأسفانه برخی شبهات و یا قضاوت‌های ناعادلانه درباره سیره آن حضرت مطرح شده است، مبنی بر اینکه ایشان برخورد منفعلانه با اوضاع سیاسی زمان خود داشته‌اند.

اما در حقیقت آن حضرت علاوه ‌بر تلاش‌های علمی و فرهنگی در عرصه سیاسی نیز فعالیت داشتند و یکی از بزرگ‌ترین دلایل فعالیت سیاسی ایشان تهدیدهای مکرّر دستگاه حکومتی است. سیدبن طاوس در کتاب مهج الدعوات چنین می‌نویسد: «منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق(ع) را نزد خود احضار کرد. گاهی در مدینه و در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد و در همه این جریانات تصمیم قتل امام (ع) را داشت.» (محمدحسن مظفر، صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق(ع)، ص167)

با یک نگاه تحلیلی به سیره آن حضرت در می‌یابیم که در عین حال ‌که امام صادق(ع) متعرض امر حکومت و خلافت نشد اما با خلفا کنار هم نیامد. مبارزه مخفی ایشان نوعی جنگ سرد بود. معایب و مظالم خلفا همه به وسیله امام صادق(ع) در دنیا پخش شد. علاوۀ بر این، فعالیت‌های علمی فکری امام بزرگ‌ترین مبارزه ریشه ای، با مخالفان ولایت اهل بیت و شیعیان بود.

دلایل و شواهد برای ابعاد مبارزات و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی امام صادق(ع) عبارت است از:

1. منعِ شیعیان از همکاری با بنی‌عباس

امام (ع) برخورد جدی تند و جسورانه و کاملاً تهاجمی با خلفای جور همچون منصور داشتند. امام یاران خود را از نزدیکی و همکاری با دربار خلافت باز می‌داشت. روزی یکی از یاران امام رسید و عرض کرد: برخی از ما شیعیان گاهی دچار تنگدستی و سختی معیشت می‌گردد و به او پیشنهاد می‌شود که برای اینها (بنی عباس) خانه بسازد، نهر بکند؛ این کار از نظر شما چگونه است؟ امام فرمود: «من دوست ندارم که برای آنها گرهی بزنم یا در مشکی را ببندم، هرچند در برابر آن، پول بسیاری بدهند؛ زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپرده‌ای از آتش قرار داده می‌شوند تا خدا میان بندگان حکم کند.»

در جایی دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: «در ولایت والی حجاز هر چه حق است پایمال می‌شود و از یاد می‌رود، و هر چه باطل است زنده می‌شود، و ستم و تباهی و جور ظهور پیدا می‌کند، و کتاب‌های آسمانی کنار گذارده می‌شود، و پیامبران و مومنان به قتل می‌رسند، و مساجد ویران می‌شود، و سنت خدا و شرایع او دگرگون می‌گردد. به همین جهت است که کار کردن با حاکمان جائر و کمک رساندن به آنان، و کسب کردن با ایشان حرام است، مگر به مقدار ضرورت، همچون ضرورتی که خوردن خون و مردار را حلال می‌کند.» (حسن‌بن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص332)

2. منعِ شیعیان از رجوع به قضات بنی‌عباس

امام، شیعیان را از ارجاع مرافعه به قضات دستگاه بنی عباس نهی می‌کرد و احکام صادر شده از محکمه آنها را شرعاً لازم الإجرا نمی‌شمرد. امام به فقیهان و محدثان هشدار می‌داد که به دستگاه حکومت وابسته نشوند و می‌فرمود: فقیهان امنای پیامبرانند، اگر دیدید به سلاطین روی آوردند به آنان بدگمان شوید و اطمینان نداشته باشید. (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص399)

3. اعزام نمایندگان

از جمله فعالیت‌های سیاسی آن حضرت، ارسال نمایندگانی است به مناطق مختلف. از آن جمله شخصی از اهل کوفه به نمایندگی از طرف امام به خراسان رفت و مردم را به ولایت او دعوت کرد. جمعی پاسخ مثبت دادند و اطاعت کردند و گروهی سرباز زدند و منکر شدند و دسته‌ای به‌ عنوان احتیاط و پرهیز از فتنه دست نگه داشتند. در این فتنه، فرستاده امام، اهل کوفه و منطقه مأموریت خراسان بوده در حالی که امام در مدینه اقامت داشته است. این وسعت حوزه فعالیت سیاسی امام را نشان می‌دهد. (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص378)

4. برخورد با منصور

امام از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز می‌زد و به همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار می‌گرفت. چنانچه روزی به آن حضرت گفت چرا مانند دیگران به دیدار او نمی‌رود؟ امام در جواب فرمود: «ما کاری نکردیم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم.» این گونه بود که امام نارضایتی خود را نسبت به حکومت او ابراز می‌داشت. چنانچه با توصیه‌های سیاسی به افراد مانند: «بر تو باد که از همنشینی پادشاهان دوری کنی». یاران خود را نیز از همنشینی سلاطین برحذر می‌داشت و نیز می‌فرمود:« کفاره همکاری با سلطان نیکی به برادران است.» (رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص360)

روزي منصور از آن حضرت پرسيد: اي ابا عبداللّه خدا پشه را برای چه آفريده است؟ فرمود: برای اين كه دماغ زورگويان را به خاک بمالد. (همان، ص369)

منصور دوانقی در مجلسی که پر از جمعیت بود امام صادق(ع) را احضار نمود. وقتی امام وارد شد اجازه جلوس داد. مدتی منصور سر به فکر فرو برده بود. سپس سر بر داشت و گفت یا جعفر! پیامبر روزی به پدرت علی‌بن ‌ابی طالب فرمود: «اگر گروهی از امت حرفی که نصرانیان درباره عیسی گفتند برایت نمی‌گفتند سخنی درباره‌ات می‌گفتم که دسته‌ای که به تو برخورد می‌کردند از خاک پاهایت برای شفا بر می‌داشتند». خود علی(ع) فرموده است: «دو دسته در رابطه با من هلاک شده‌اند. یکی دوست افراطی و دیگری کینه توز افراطی. او از عقیده افراطی‌ها درباره خود عذر می‌خواهد.»

سوگند به جان خود یاد می‌کنم که اگر عیسی‌بن‌مریم سکوت کند درباره آنچه نصرانیان به او نسبت می‌دهند خدا عذابش خواهد کرد. ما می‌بینیم آنچه درباره تو مردم معتقدند که مشتی یاوه و بهتان است. اینکه تو در مقابل آنها سکوت کرده‌ای و راضی به حرف آنها هستی خشم خدا را بر می‌انگیزاند. نادانان شام و اوباش کوفه مدعی هستند که تو عالم دهر و ناموس دوران و حجت خدا و نماینده او و خزینه علم خدائی و ترازوی عدالت و چراغ راهنمایی راه تاریکی به سوی فضای روشنی و خداوند عمل هیچ کس را قبول نمی‌کند که جاهل به حق تو باشد و نه روز قیامت برایش ارزشی قائل شوند. تو را مقامی می‌دهند که شایسته آن نیستی و آنچه سزاوار نیست به تو نسبت می‌دهند. اینک می‌دانی اولین کسی که حق و حقیقت را گفته است جدّ تو و اولین کسی که تصدیقش نموده بر این حقیقت پدر تو است. تو شایسته تری که پیرو آنها باشی و راه آنها را بپیمائی.

حضرت صادق(ع) فرمود: «من شاخه‌های زیتونم و چراغی از چراغ‌های خاندان نبوت و عترت پیامبر و تربیت شده سفیران خدا و دست پرورده راد مردان پاک و چراغی از چراغ‌های مشکات نورم که در آن نور، نور است و برگزیده پایدار در نهان رهبران برجسته پروردگارم.»

منصور نگاهی به اطرافیان خود نموده گفت :«مرا در دریائی بیکران و مواج سرگردان کرد که هیچ ساحلش نمودار نیست. دریائی ژرف که شناگران غرق می‌شوند و دانشمندان سرگردان. اگر من و او از درختی مبارک بودیم که ریشه‌ای پاک دارد و شاخه‌ای بلند و میوه‌ای شیرین، که در عالم ذرّ برجسته بودند و در کتاب‌های آسمانی مقدس، هر آینه با او برخوردی می‌کردم که عاقبت پسندیده‌ای نداشته باشد به‌واسطۀ عیب جوئی که از ما می‌کند و حرف‌های ناستوده‌ای که درباره ما می‌گوید. (محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص216- 219)

5. حمایت از قیام زید

از روایات معصومین این موضوع به‌دست می‌آید که شخص زید، شهید و قیامش مورد تأیید آنان بوده است. در روایتی از امام صادق(ع) درباره زید چنین آمده است. «رَحِمَهُ اللَّهُ أَمَا إِنَّهُ کانَ مُؤْمِناً وَ کانَ عَارِفاً وَ کانَ عَالِماً وَ کانَ صَدُوقاً أَمَا إِنَّهُ‏ لَوْ ظَفِرَ لَوَفَى‏ أَمَا إِنَّهُ لَوْ مَلَک لَعَرَفَ کیفَ یضَعُهَا» خدا او را رحمت کند، مرد مومن و عارف و عالم و راست گویی بود. که اگر پیروز می‌شد وفا می‌کرد و اگر زمام امور را به‌دست می‌گرفت، می‌دانست آن را به‌دست چه کسی بسپارد. (محمد باقر‌بن‌محمد تقى مجلسى، بحار الأنوار، ج47، ص325)

در نقل دیگری آن حضرت در برابر کسانی از شیعیان که از زید تبری می‌جستند، او را تأیید فرموده است. به هر حال مسلم است که حضرت به قیام زید به‌عنوان قیامی بر ضد ستمگری می‌نگریستند، چنان‌که شخصیت اخلاقی زید را نیز تأیید می‌فرمودند و حاضر نبودند کسی به ایشان جسارت کند. (منصور‌بن‌حسین الآبی، نثر الدر فی المحاضرات، ج1، ص352- 353)/826/د101/ق

ارسال نظرات