۰۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۶
کد خبر: ۶۵۸۵۸۲
حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محسن قمی:

نمی‌توان میان منافع ملی و ایدئولوژی مرزبندی کرد

نمی‌توان میان منافع ملی و ایدئولوژی مرزبندی کرد
حجت‌الاسلام والمسلمین قمی نسبت‌سنجی میان منافع ملی و مبانی اسلامی در میان مسؤولان و تصمیم‌گیران سیاست خارجی جمهوری اسلامی را یکسان دانست.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محسن قمی، مسئول ارتباطات خارجی دفتر رهبر معظم انقلاب در گفت و گو با عصر اندیشه به دو مقوله منافع ملی و ایدولوژی پردخت.

تعریف منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ آیا این تعریف با رویکرد دیگر کشورها تفاوتی دارد یا خیر؟ مهم‌ترین شاخصه‌ها و مؤلفه‌های منافع ملی جمهوری اسلامی را بیان کنید.

منافع ملی جمهوری اسلامی ایران بر اساس سه مؤلفه تعریف می‌شود: وحدت ملی، امنیت ملی و اقتدار ملی. البته این سه مؤلفه در کنار رویکرد «ام‌القرا بودن» جمهوری اسلامی ایران تبیین می‌شود و یکی از معیارهای مهم در وحدت، اقتدار و امنیت در جمهوری اسلامی رسیدن به الگوی ام‌القرایی است. در گفتمان انقلاب اسلامی ایران مفهوم ام‌القرای جهان اسلام که دارای امنیت، اقتدار و وحدت باشد نهفته است و شواهد متعددی بر این رویکرد دلالت دارد.

البته پیرامون مفهوم ام‌القرا نکته‌ی بسیار مهمی وجود دارد و باید به این موضوع دقت شود که آیا ما معتقد به مسئله «نیابت» در سیاست خارجی هستیم؟ آیا دیگران (مسلمانان و مستضعفان عالم) باید به نیابت از ما در میدان‌ها حضور یابند؟ بر اساس مواضع امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری ما با جنگ نیابتی مخالفیم و اگر حضوری مستشارانه در این عرصه‌ها داریم و حمایتی می‌کنیم، به‌دلیل انگیزه‌های دینی در حمایت از مستضعفان و محرومان عالم است که از ما به‌عنوان ام‌القرای جهان اسلام انتظار و طلب یاری دارند. بنابراین اساساً موضوع نیابت مطرح نیست بلکه پای اهداف مشترک و منافع مشترک اسلامی و انسانی درمیان است. به‌عنوان مثال حضور ما در سوریه به دلیل درخواست حمایتِ محور مقاومت از جمهوری اسلامی و مبارزه با صهیونیسم است. البته ممکن است حضور و حمایت ما از مستضعفان و محرومان دارای منافع ملی برای جمهوری اسلامی هم باشد ولی رسیدن به این منافع هدف ما نیست بلکه از عوارض حمایت بر اساس انگیزه‌های دینی است.

آن‌چه گفتم مانند نماز است که هدف اصلی از آن ذکر و یاد خداوند متعال است لکن آثاری چون نهی از فساد (تنهی عن الفحشاء و المنکر) را نیز به دنبال دارد. موضعی که مقام معظم رهبری مبنی بر حمایت از حضور ما در منطقه و تجلیل از شهدای مدافع حرم دارند و اشاره ایشان به این مطلب که اگر ما در آن منطقه نمی‌جنگیدیم باید امروز در مرزهای داخلی با داعش به جنگ می‌پرداختیم، از همین نوع است. یعنی ما بر اساس آرمان‌های اسلامی و انقلابی خود برای حمایت از مقاومت و مسلمانان در سوریه حضور داریم که یکی از آثار آن می‌تواند امنیت در مرزهای جمهوری اسلامی ایران باشد.

در همین رابطه خاطره‌ای را نقل می‌کنم. آقای «فتحی یکن» از علمای بزرگ اهل سنت در لبنان در دیداری خدمت مقام معظم رهبری رسید. رهبر انقلاب در آن جلسه خطاب به ایشان فرمودند که انقلاب اسلامی ایران دارای شناسنامه اسلامی است و نه شیعی. به‌عنوان مثال اگر ما در بوسنی از مسلمانان حمایت کردیم آیا شیعه بودند؟ آیا کشور بوسنی در مرز ملی و نظامی ما بود؟ و یا فعالیت‌های ما در فلسطین بر اساس وظیفه دینی بود نه مذهبی. حضور ما در افغانستان هم که اکثراً غیر شیعه هستند همین گونه است.

در اوایل رهبری مقام معظم رهبری، یکی از فضلا خدمت ایشان آمدند و پیشنهادی مطرح کردند و گفتند این پیشنهاد موجب تثبیت رهبری شما خواهد شد. رهبری فرمودند حال که برای تثبیت رهبری بنده است، من اصلاً این کار را انجام نخواهم داد. ایشان گفت منظورم آن است که برای جمهوری اسلامی مفید است. ایشان پاسخ دادند برای من جمهوری اسلامی هم هدف نهایی نیس . آن روحانی فاضل افزود یعنی برای منافع اسلام مناسب است. آقا فرمودند: حالا خوب شد. بنابراین منافع ملی جمهوری اسلامی در کلیات با منافع ملی دیگر کشورها تفاوتی ندارد، لکن تفاوت عمده در آن است که ما منافع ملی را صرفاً در چارچوب ملی تعریف نمی‌کنیم و فراتر از وظایف ملی به موضوع می‌نگریم و منافع ملی را در رویکردی اسلامی و دینی تعریف می‌کنیم.

نقش ایدئولوژی اسلامی در سطح کلانِ سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی یعنی سطح رهبری انقلاب و شورای عالی امنیت ملی برجسته است و مبانی اسلامی در سطح راهبردی سیاست خارجی بسیار مؤثرند. به‌عنوان مثال سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به شدت از موضوع فلسطین و حمایت از مقاومت تأثیر می‌پذیرد و شکی نیست که فلسطین یک موضوع ایدئولوژیک است. در اوایل حضور اوباما رئیس‌جمهوری سابق آمریکا پیام‌هایی آمد که مسئله‌ی هسته‌‌ای جمهوری اسلامی ایران را حل می‌کنیم به شرطی که جمهوری اسلامی ایران در موضوع فلسطین کوتاه بیاید! بنابراین رویکرد نهضتی و اسلامی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی موضوعی مهم قلمداد می‌شود و مسئله فلسطین به‌عنوان یک آرمان ایدئولوژیک در سیاست خارجی ما بسیار تأثیرگذار است.

در همان ابتدای انقلاب یاسر عرفات به ایران آمد و امام دستور دادند سفارت اسرائیل در تهران تحویل وی شود و مرحوم حاج احمد خمینی این مأموریت را انجام داد. شش ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی امام (ره) آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس اعلام کردند. موضوع حمایت از فلسطین و محور مقاومت توسط مقام معظم رهبری نیز به صراحت در نماز جمعه تهران اعلام شد. ایشان صراحتاً موضوع حمایت نظامی و مادی از حماس و حزب‌الله را مطرح و به یک اصل کلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اشاره کردند که ما از هر جریان و گروهی که روبروی صهیونیسم بایستد حمایت همه‌جانبه خواهیم کرد.

بنابراین موضوع فلسطین و مقاومت به‌عنوان یک عقیده برخاسته از ایدئولوژي اسلامی در رویکرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بسیار نقش‌آفرین است. بسیاری از تحریم‌ها در عرصه‌های مختلف ناشی از رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران است و معرف شناسنامه‌ی اسلامی و نه صرفاً شیعیِ جمهوری اسلامی و حتی معرف رویکرد کلان‌تر سیاست خارجی جمهوری اسلامی یعنی رویکردی انسانی و بشری است. در سطح خُرد نیز مؤلفه‌های ایدئولوژیک بسیار مؤثر بوده است و حضور در تحولات بوسنی، حمایت از شیخ زکزاکی در نیجریه و حمایت از انقلاب و علمای بحرین از جمله این موارد است.

مقام معظم رهبری این نوع ورود و حضور ما در منطقه و تحولات سیاسی جهان اسلام را از آن‌جایی که برخاسته از مبانی دینی و انسانی است حضورِ مشروع می‌دانند. ایشان معتقدند ما به خواست دولت و مردم کشورهای مظلوم و مسلمان در آن کشورها حضور و فعالیت داریم. مدل ارائه شده توسط ما مدلی مورد پسند جوامع انسانی است؛ مدلی است که معتقد به حق رأی برای هر فرد است و ما در عراق و سوریه و یمن و دیگر کشورها همین مدل را پیشنهاد می‌دهیم و مورد استقبال مظلومان است که البته این استقبال به کام غربی‌ها تلخ شده است. اما مدل اسرائیل و عربستان در کشورهایی چون بحرین کاملاً متفاوت و ضد انسانی است. ما به دنبال شیعه کردن کشورها نیستیم، بلکه حضور و شعارهای ما در این کشور‌ها بشردوستانه است.

در سطح مجریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز مبانی ایدئولوژیک مؤثر است به خصوص در سطح شورای عالی امنیت ملی. البته وزارت خارجه به‌عنوان یکی از مجریان اصلی با برخی محدودیت‌ها روبرو است. باید این را پذیرفت که نقش ایدئولوژی در سیاست خارجی در دولت‌های مختلف دارای سطحی متفاوت است و عملکرد‌های سفرا و معاونان وزیر خارجه و دیگران در این عرصه تفاوت دارد.

به باور بسیاری از صاحب‌نظران تباین میان دو مفهوم امت و ملت ریشه یک پارادوکس اساسی در این حوزه است. آیا شما وجود این تباین را قبول دارید؟ اگر آری، راه‌حل کدام است؟

جمهوری اسلامی نمی‌تواند به ملت معتقد نباشد چرا که قائل به نقش مردم در مقبولیت نظام حاکم است. این مردم و ملت که رأی داده‌اند، دارای منافعی هستند که با منافع دیگر مسلمانان متفاوت است و نمی‌توان گفت که عیناً با منافع جهان اسلام یکی است. منافع استان‌ها، شهرها و... طبیعتاً متفاوت است. همه‌ی ملت باید امکان بهره‌گیری از امکانات و فرصت های اولیه یکسان باشند و وظیفه دولت است که در این سطح به صورت یکسان منافع مردم را فراهم آورد.

البته باید به دو نکته در ارتباط ملت و امت توجه داشت: اولاً ما وظیفه داریم منافع اساسی امت اسلامی را در نظر داشته باشیم تا جایی که به منافع حیاتی ملت ضربه نزند و این وظیفه انسانی جمهوری اسلامی ایران است. ثانیاً در شرایط جهانی‌شده‌ی امروز، به قدری منافع امت و ملت درهم تنیده است که تفکیک این دو از هم ممکن نیست. به‌عنوان مثال در موضوع حمل و نقل دریایی وقتی تنگه هرمز در کنار دیگر شاهراه‌های دریایی جهان اسلام چون باب‌المندب، کانال سوئز و ... قرار گیرد و کنترل حمل و نقل انرژی در سطح جهان اسلام همراه هم باشد، منافع ملی حاصل از فروش و حمل و نقل دریایی انرژی نیز تأمین و تضمین می‌شود. بنابراین منافع ملی ما مرتبط با منافع جهان اسلام و منافع جهان اسلام مرتبط با منافع جهانی است و منافع کشورها به شدت درهم پیچیده است و تقریباً قابلیت تفکیک ندارد.

در دوران مسئولیت شما مهم‌ترین مظاهر منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کدام بوده است؟ لطفاً مصادیق مشخصی را ذکر کنید.

موارد متعددی مطرح است که به دو مورد اصلی اشاره می‌کنم: یکی بیداری اسلامی. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیرامون بیداری اسلامی و در حوزه سیاست اسلامی مبتنی بر حمایت از جریان بیداری اسلامی بود. بیداری اسلامی دارای آثار مثبت بسیاری بود. اولاً هویت انقلابی جمهوری اسلامی را تقویت و تأیید می‌کرد. ثانیاً بر اساس وظیفه اسلامی که قرآن کریم، قانون اساسی و ... مشخص می‌کرد باید از مستضعفین جهان اسلام حمایت می‌کردیم و ثالثاً مردم این کشور‌ها نیز انتظار و طلب کمک از ایران داشتند و نمی‌توانستیم نسبت به این درخواست آنها بی‌تفاوت باشیم.

این تحولات فوایدی را به دنبال داشت: اولاً نهادینه کردن گفتمان انقلاب اسلامی و جلوه‌ای طبیعی از شعار صدور انقلاب اسلامی رخ داد و انقلاب در یک زمینه طبیعی صادر شد. حتی در صورتی که ما در خصوص صدور انقلاب فعال نباشیم خیلی روشن است که جریان بیداری اسلامی تحت تأثیر آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. البته تلاش‌هایی در داخل و خارج صورت گرفت تا این جریان منحرف گردد و از واژه‌ی بهار عربی به جای بیداری اسلامی استفاده شود که موفق نبود و تناسبی نداشت، چرا که بهار عربی مفهومی برخاسته از مبانی ناسیونالیستی است ولی بیداری اسلامی برگرفته از آموزه‌های اسلامی است و شعارهای مردم در کشورهای مختلف عمدتاً شعارهای اسلامی بود. بیداری اسلامی بر وحدت اسلامی تکیه دارد ولی بهار عربی موجب ایجاد تفرقه است.

در بهار عربی تمایل به سبک و شیوه زندگی غربی و پذیرش ارزش‌های مدرنیته مطرح است لکن در بیداری اسلامی ارزش‌های اسلامی محوریت دارد. بیداری اسلامی حرکتی است نه صرفاً برای کسب قدرت سیاسی، بلکه یک حرکت فرهنگی اسلامی است که روزی نتیجه خود را خواهد داد و در آینده نیز رشد خواهد کرد. چون یک حرکت طبیعی (غیر قهری) در میان امت اسلامی است که اگر موانع برداشته شود راه خود را ادامه خواهد داد.

تقویت جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران از دیگر فواید حاصل از بیداری اسلامی است. مدیریت مقام معظم رهبری در این تحولات به شدت موجب تقویت جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در عرصه نظام بین‌الملل گردید. البته برخی در داخل و خارج تلاش کردند موضوع را تضعیف نمایند و با طرح مطالبی مانند این که ما قصد تسخیر پایتخت‌های جهان اسلام را نداریم، بیداری اسلامی را نقد کردند. در حالی که این فرآیند با زور و حتی برنامه‌ریزی جمهوری اسلامی ایجاد نشده است بلکه حرکتی کاملاً طبیعی بوده است. امروز جمهوری اسلامی یک قدرت منطقه‌ای است و همه می‌دانند که هیچ طرحی راهبردی در خاورمیانه (آسیای غربی) به نتیجه نمی‌رسد مگر در سایه هماهنگی با جمهوری اسلامی ایران و هر اقدامی منهای ایران ابتر است.

مصداق دیگر برای منافع ملی موافقتنامه برجام بود. طبیعی است که برجام همچون دیگر اقدامات بشری دارای نواقصی است و نوعی خوش‌بینی و اعتماد نابه‌جا به طرف مقابل وجود داشت. اما در مسئله‌ی برجام قدرت جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک قدرت هسته‌ای تثبیت شد، اتهامات مبنی بر تلاش برای تولید سلاح‌های هسته‌ای منتفی گردید، شبهات در مورد منطقه نظامی پارچین پاسخ گرفت و مشخص شد اتهامات پیرامون آن یک دروغ بزرگ بوده است. همچنین جمهوری اسلامی در زمره معدود کشورهایی قرار گرفت که توان صادرکردن تکنولوژي و محصولات هسته‌ای را دارند و می‌تواند آب سنگین و کیک زرد را به صورت رسمی در بازارهای بین‌المللی خرید و فروش ‌کند. اجماع جهانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی شکست و ظرفیت ایجاد اجماع‌توسط آمریکا علیه ایران از بین رفت. قدرت معنایی جمهوری اسلامی ایران یک بار دیگر در سطح بین‌المللی مطرح شد و مشخص گردید که انقلاب اسلامی حرفی جدید برای جهان دارد. اثبات شد که مناقاشات از طریق مذاکره قابلیت حل شدن را دارد و لازم نیست به جای مذاکره و گفتگو از زور استفاده کرد.

امروز جمهوری اسلامی از سوی وجدان جامعة بشری و شهروندان آزاد ملت‌های جهان به حمایت از تروریسم متهم نیست بلکه در صف مقدم مبارزه با تروریسم قرار دارد و اگر کمک و سرعت عمل جمهوری اسلامی نبود، امروز داعش وضعیت دیگری داشت. بدون تردید یکی از عوامل مهم شکست داعش درمنطقه جمهوری اسلامی ایران است. در سطح بین‌المللی ما دیگر منزوی نیستیم و به‌عنوان مثال بیش از یکصد کشور جنبش عدم تعهد از فعالیت‌های هسته‌ای ما حمایت کرده‌اند. امروز جمهوری اسلامی ایران با روسیه،‌ عراق و سوریه در راستای مبارزه با تروریسم همکاری جدی دارد و در مذاکرات صلح سوریه حضور ایران بسیار تعیین‌کننده است در حالی که زمانی در مذاکرات صلح ژنو صحبت از امکان و یا عدم امکان دعوت از جمهوری اسلامی مطرح بود و برخی ایران را بخشی از مشکلات منطقه می‌دانستند اما امروز در مذاکرات منطقه ای حضور و نقش ایران تعیین‌کننده است و ایران است که حضور آمریکا در جلسات را نپذیرفته است، زیرا معتقد است آمریکا حامی تروریست‌ها در منطقه است، از یکسو به صورت مستقیم از تروریست‌ها حمایت می‌کند و از سوی دیگر کشورهای دوست آمریکا در منطقه، حامی اصلی جریان‌های تروریستی هستند.

تجربه اجرایی خود را در نسبت‌سنجی منافع ملی و مبانی اسلامی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی با بیان مصادیق عینی و در قالب یک روایت تاریخی بیان کنید و بگویید آیا میان تأمین منافع ملی و یا ابزار رسیدن به آن با مبانی اسلامی تضاد، تزاحم و یا تطابق می‌بینید؟

واقعیت موجود در صحنه و مفهوم سیاست خارجی دیگر همچون سابق نیست که بتوان میان مفهوم منافع ملی و مبانی ایدئولوژیک و نظام سیاست بین‌الملل خط کشید. به نظرم اصل طرح این سؤال که آیا میان منافع ملی و مبانی ایدئولوژیک تفکیک وجود دارد غلط و اشتباه است. من معتقدم نسبت میان این دو نسبت عموم و خصوص مِن‌وجه است. در برخی موارد جلب منافع ملی ظهور بیشتری دارد و روشن است و در برخی موارد ظهور و شفایت کمتری دارد و نیاز به دقت بیشتری هست.

مسئولان جمهوری اسلامی بیش از هر چیزی به منافع ملی می‌اندیشند زیرا اولاً از مردم رأی گرفته‌اند و باید
به دنبال منافع مردم باشند و ثانیاً عدم تأمین منافع ملی موجب آسیب به مردمِ ام‌القرا است و موجب تحت تأثیر قرار گرفتن اصل ام‌القرا می‌شود. مثلاً در روز اربعین و قدس ده‌ها نفر در نیجریه شهید شدند، شیخ زکزاکی دستگیر شد و مشکلات متعددی برای ایشان ایجاد گردید. روشن است که این فاجعه با دخالت مستقیم رژیم صهیونیستی به وجود آمده است. حال آیا این تحولات و حوادث به ما ارتباط دارد؟ آیا باید منافع ملی را تعقیب کنیم یا بر اساس مبانی اسلام به حمایت از جریان انقلابی نیجریه بپردازیم؟ آیا حمایت از آنان در تضاد با منافع ملی ما نیست؟ اگر در این موضوع دقت کنیم، متوجه می‌شویم که صرف‌نظر از وظیفه و منافع اسلامی که برعهده داریم، منافع آتی جمهوری اسلامی ایران در حمایت از این جریان است. این تعبیر را دوست ندارم لکن در نظام بین‌الملل هر مقدار صهیونیست‌ها و نظام سلطه قدرت بگیرند، به ضرر جهان اسلام و مستضعفین عالم است. بنابراین هر مقدار بتوان به آنان در هر جایی ضربه زد موجب ضعف ایشان می‌شود و به نفع جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران است.

نمونه دیگر کشور یمن است. ایران با کشور یمن ارتباط دیرینه‌ای داشته و در مقابل، عربستان سعودی تلاش کرده است و می‌کند که این ارتباط را تضعیف نماید. حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم یمن یعنی حمایت از عدالت و مستضعفین. اگر این حمایت در ظاهر هم منفعتی عاید جمهوری اسلامی ایران نکند و صرف‌نظر از ایدئولوژیِ دفاع از مظلوم و مساجد و زن و کودک و...، موجب گسترش عدالت‌محوری از یک سو و تضعیف وهابیت سعودی از سوی دیگر می‌گردد. بنابراین حرکت در مسیر مبانی اسلامی و منافع ملی ارتباط جدی با هم دارد و مرزبندی میان این دو دقیق نیست. برخی کشورها اصلاً به این نوع سؤالات نمی‌پردازند و میان منافع ملی و مبانی ایدئولوژیک خود تفکیک و مرزبندی قائل نیستند. ایشان معتقدند ارزش‌های ما ارزش‌های جهانی است و باید برای تحقق آن تلاش کنیم.

آقای راشد الغنوشی از علمای برجستة تونس در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی کتابی درباره امام خمینی (ره) نوشت و مدعی شد که تفاوت اساسی ایشان با سایر رهبران و مصلحان جامعة اسلامی مانند سید قطب و دیگران آن است که امام خمینی (ره) به جای طرح مسئله دارالکفر و دارالایمان مسئله جنگ فقر و غنا را مطرح کرد و مستضعفان جهان را به مبارزه علیه استکبار و ظلم جهانی فراخواند.

به نظر شما الگوی مطلوب نسبت‌سنجی میان مبانی اسلامی و منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کدام است؟

راه‌حل بنیادین، نگاه و رویکرد جبهه‌ای است و باید نگاهمان به صحنه‌ی بین‌الملل و سیاست خارجی جبهه‌ای باشد. ما بر اساس قرآن کریم به جبهه «تکاثر» و جبهه «کوثر» معتقدیم.‌ قانون اساسی جمهوری اسلامی از امت واحده اسلامی سخن می‌گوید. در این مسیر هم نیازمند هویت‌سازی هستیم و هم نیازمند ابزارها و مناسک مشترک. در مقابل، نیازمند فهم درست از اهداف دشمنان مشترک هستیم. با این رویکرد است که می‌توانیم در آینده تاریخ و آینده بشریت سهمی متناسب با ظرفیت ملت ایران داشته باشیم و در مقابلِ معاندین و مخالفین جبهه واحدی تشکیل دهیم. اگر نگاه ما معطوف به ایجاد تمدن اسلامی باشد و در ایجاد رسانه مشترک، بازار مشترک، اقتصاد مشترک و امثال این‌ها بکوشیم، این مسیر می‌تواند ما را به جایگاه رفیعی در عرصه بین‌المللی برساند. اما اگر این نگاه نباشد و فقط بر اساس رویکرد جغرافیایی حرکت نماییم، مطمئناً نقش جمهوری اسلامی در عرصه سیاست بین‌الملل محدود خواهد شد و وقتی نقش محدود می‌شود، فشار دشمن هم افزایش خواهد یافت.

برای رسیدن به الگوی مطلوب نسبت‌سنجی میان منافع ملی و مبانی اسلامی، تصمیم‌گیران سیاست خارجی باید از چه نظام هویتی برخوردار باشند؟ رسیدن به این نظام هویتیِ مطلوب چگونه امکان‌پذیر است؟

در میان مسئولان و تصمیم‌گیران سیاست خارجی در جمهوری اسلامی در نسبت‌سنجی میان منافع ملی و مبانی اسلامی تقریباً فهم یکسانی وجود دارد که البته این فهم از ابتدای انقلاب تا به امروز نسبت به شرایط متفاوت بوده است. به‌عنوان مثال شهید محمد منتظری از مفهوم صدور انقلاب فهمی نظامی و سخت داشت که بعدها توسط امام خمینی (ره) نقد شد. بعد از عبور از سال‌های اول، نظریه‌ی ام‌القرا مطرح و الگو شد که این نظریه‌ نیز خود دو نوع قرائت داشت: قرائت نخست قرائتی است که نقش فعال در جهان اسلام را به صورت کلی نفی می‌کرد و آرمان ژاپن اسلامی و ایجاد یک دولت الگو در داخل را پیگیری می‌نمود و معتقد بود اگر ما دولتی الگو ایجاد نماییم، خود به خود از آن الگوبرداری می‌شود و انقلاب صادر می‌گردد. قرائت دوم به موضوع صدور انقلاب و جهان اسلام توجه دارد لکن اولویت را به مسائل داخلی ایران و ام‌القرا می‌دهد. به هر حال با تغییر رویکرد سخت صدور انقلاب به رویکرد نرم، شعار صدور انقلاب در یک زمینه طبیعی و بدون استفاده از زور و بر اساس زبان انسانی و فطرت بشر پیگیری شد و جلو رفت. 

البته برخی از مسئولیت‌ها و مسئولان دارای ثبات نسبی هستند ولیکن عمده آنها متغیرند و همین تغییرات که برخاسته از نظام انتخاباتی است، ایجاد رویکرد واحد را دشوار می‌کند. حتی درون گفتمان‌های سیاسی مشترک نیز رویکردها متفاوت است و ما باید به وجود طیف های گسترده در درون یک جریان سیاسی توجه جدی داشته باشیم. البته این اختلافات، بنیادین نیست و بیشتر جنبة تاکتیکی دارد و راهبردی و اساسی نیست و دلیل این ثبات در راهبرد‌ها نیز جایگاه ولایت فقیه و مدیریت عالی انقلاب اسلامی بوده ‌است. در عین حال اختلاف رویکرد مسئولان سیاست خارجی در نهادهای گوناگون یکی از عوارض انتخابات و مردم سالاری است و در نتیجه بر اثر تحولات انتخاباتی و سیاسی و جابجایی مسئولان سیاست خارجی، سیاست‌های خارجی تا حدودی  دچار چالش می‌شوند./1370/د101/ف

 

منبع: عصر اندیشه

ارسال نظرات