برچسبی که به روحانیت نمیچسبد
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) و فداکاری تمامی اقشار مردم فصلی جدید در ایران آغاز می شود؛ روحانیت و علمای دین که در سالیان گذشته در رأس نظام سیاسی نبودند اینک فقیهی از آنان در رأس نظام سیاسی سکان دار کشور می شود.
در این میان تمامی اقشار و اصناف برای خدمت به انقلاب اعلام آمادگی می کنند و مسؤولیت های گوناگونی را بر دوش می گیرند؛ روحانیت نیز که بیش از دیگران خود را متعهد به انقلاب اسلامی می داند در این راستا از انجام هر وظیفه ای کوتاهی نمی کند؛ این احساس وظیفه به حدی است که در ادامه با وقوع جنگ تحمیلی روحانیت بیشترین شهید را نسبت به جمعیت خود به انقلاب تقدیم می کند.
اما به مرور زمان تصوری به اذهان القاء می شود که این نظام یک نظام مردمی نیست و متعلق به طبقه خاصی از جامعه است و این گونه تعبیر حکومت آخوندی بر سر زبان ها می افتد؛ تصوری که مورد رضایت روحانیت نیست و با استفاده از برخی حرکت ها به ادبیات سیاسی جامعه تزریق می شود.
این در حالی است که در ادوار گذشته این عبارت پردازی ها رواج نداشته است برای نمونه در رژیم طاغوتی، محمدرضا پهلوی که فردی نظامی است در رأس رژیم بود و در حکومت او نظامیان در سیاست دخالت می کرند اما هرگز حکومت او به حکومت نظامیان و تفنگداران شناخته نشد؛ بنابراین به نظر می رسد این تعابیر بیشتر برای ایجاد فاصله میان مردم و انقلاب شان است.
از طرفی دیگر روحانیتی که بعدها در پست های متعدد مسؤولیت گرفتند همان افرادی بودند که در ابتدای انقلاب همراه امام بوند؛ اگر مردم احساس می کردند طبقه ای خاص به دنبال گرفتن قدرت است هرگز حاضر به فداکاری و گذشتن از خون خود نمی شدند و تلاش برای انقلاب را به آن طبقه واگذار می کردند؛ این مسأله خود گواه بر این است که مردم انقلابی چنین تصوری از فعالیت روحانیت نداشته اند و این تعابیر بعدها وارد نشریات شده است.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب این تعبیر را غلط می خوانند و در تبیین اهداف به راه انداری این تعابیر چون حکومت آخوندی و آخوند حکومتی توضیح می دهند: «این دو مفهوم غلط و در واقع دو تهمت را دشمن به عنوان تاکتیک مطرح کرده است: یکی طرح مسأله حکومت آخوندی است. میگویند در ایران حکومت آخوندی، حکومت روحانی بر سر کار است. این را نوشتند، گفتند، ترویج کردند، تکرار کردند. دیگری طرح موضوع آخوند حکومتی است؛ تقسیم آخوند به حکومتی و غیر حکومتی. هدفشان از طرح این دو مفهوم انحرافی و غلط این بود که:
اولاً نظام اسلامی را از پشتوانه عظیم فکری و نظری و استدلالی و علمی علمای دین محروم کنند، ثانیاً روحانیت مسؤول را، روحانیت انقلابی را، روحانیت حاضر در صحنه را که در مقابل دشمنیها سینه سپر کرده است، به خیال خودشان منزوی کنند، بدنام کنند. یعنی آخوند یک نوعش حکومتی است، که این بد است، منفی است، ضد ارزش است؛ یک نوعش غیر حکومتی است، که این مثبت است، این منزه است.[1]»
به دنبال ترویج این عنوانین در ادبیات سیاسی کشور نتایجی مطرح می شود و روحانیت در گام بعدی مورد آماج منتقدان و مخالفان قرار می گیرد؛ این چنین گفته می شود از آنجا که حکومت آخوندی است پس تمامی مفاسد و ناکارآمدی ها از روحانیت است و این گونه ناخواسته روحانیت ضربه گیر تمامی انتقادات می شود و تمامی مطالبات به سمت روحانیت می رود این موارد در حالی است که عموم روحانیت نقش اجرائی سیاسی ندارد و نمی تواند عملکردی در برابر مطالبات مردم انجام دهد.
بنابراین روحانیت برخلاف باور برخی از مردم در جمهوری اسلامی، کاری خطیر و پرهزینه می شود؛ روحانیت اینک باید پاسخگوی بسیاری از مسائل خواسته یا ناخواسته در کشور باشد؛ همچنین روحانیت که ساده زیستی را از اصول خود می داند و اکثریت روحانیت این صفت را پس از انقلاب در خود حفظ کرده است اکنون از سوی برخی متهم به در دست داشتن سرمایه کشور شده و تمامی کمبودهای مالی به نهاد روحانیت ارجاع داده می شود.
این فضا به حدی تأثیر می گذارد به طوری که وقتی برخی روحانیون نسبت به بعضی امور انتقاد می کند؛ از سوی برخی مردم پاسخ می شنوند روحانیت خود می شکافد و می دوزد و در نهایت انتقاد هم می کند.
گرچه خطای برخی از روحانیون سیاسی در این میان بی تأثیر نیست و گناه آنان به پای کل روحانیت نوشته می شود و این خطاها بهترین چوب برای راندن روحانیت از مردم می شود.
در این میان مراجع تقلید مطالبات مردم را مطرح و نسبت به مشکلات کشور انتقاد می کنند اما این انتقادها در رسانه های بیگانه طبعیتا بایکوت و در فضای مجازی نیز نشر نمی یابد این در حالی است که دیگر انتقادات به سرعت پخش می شود برای نمونه یکی از مراجع بزرگوار پیرامون مشکلات اقتصادی انتقاد کرد و در ادامه با توجه به وضعیت مالی وخیم طلاب به معیشت طلاب نیز اشاره فرمودند اما فقط مطلب اخیر در رسانه ها و فضای مجازی منتشر می شود و آنچنان ضریب می خود که گویا تنها دغدغه مراجع معیشت طلاب است.
در سال 1397 نیز در پی افزایش افسار گسیخته تورم و وضعیت فشار اقتصادی؛ طلاب در مدرسه مبارکه فیضیه تجمع مطالبات اقتصادی در حمایت از مطالبات مردم شکل می دهند؛ اما این تجمع به خاطر برخی اظهار نظرات سخنران آنچنان دچار حاشیه می شود که اصلا صدای مطالبه طلاب نسبت به وضعیت اقتصاد کشور شنیده نمی شود و به طور کلی اصل ماجرا فراموش می شود.
حال به نظر می رسد برای برون رفت از وضع موجود ابتدا باید عوامل و ادله این دیدگاه دقیق تر بررسی شود؛ اتفاقی که معلول شرایط متعددی است.
الف ـ روحانیت در قامت مسؤولیت اجرائی
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم از هر صنفی برای خدمت به نظام اسلامی بسیج شدند و روحانیت نیز که بیش از هر کس احساس وظیفه می کرد برای انجام هر خدمت و وظیفه ای اعلام آمادگی می کند.
امام خمینی(ره) ابتدا با حضور روحانیت در پست های اجرائی کشور مخالفت می کند اما پس حوادث و رخ دادهایی که برای کشور روی می دهد نسبت به حضور روحانیت در پست های اجرائی اجازه می دهند و در این زمینه چندین مرتبه هدف خود را توضیح می دهند:« الآن از باب اینکه می بینند که نمی تواند و نخواهد توانست کسان دیگر ادارۀ این کشور را آن طوری که اسلام می خواهد اداره بکند و ما تجربه کردیم که نشد، این آقایان با اینکه شغلشان این نیست و حالا من عرض می کنم که بنای روحانیون بر این نیست که حکومت را بگیرند. حکومت چیست؟ اما بنای روحانیون بر این نیست که اسلام را حفظ کنند؟! ما گمان می کردیم که در بین روشنفکران ما ـ به اصطلاح ـ خوب، اشخاصی پیدا می شوند که متعهدند و حفظ می کنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیتهایی، آقایان پستهای مهمتر دارند، می روند سراغ کارشان»[2]
بر این اساس پست های اجرائی بنابر دیدگاه امام خمینی(ره) از شؤون روحانیت نیست و روحانیت بر اساس اینکه این وظیفه بر زمین مانده است ورود می کند اما تعدد حضور روحانیون در پست های سیاسی کشور جرقه ای برای به کار گیری عنوان حکومت آخوندی می شود.
ب ـ برچسب زنی رسانههای بیگانه
از طرفی دیگر رسانه های بیگانه برای رسیدن به اهداف شوم و خالی کردن نظام از پشتوانه مرمی این ادبیات را به کار می برند و مرتب به آن ضریب می دهند؛ این در حالی است که می توان با حسابی سر انگشتی خط بطلانی بر این ادعا کشید؛ کافی است تعداد روحانیون دارای پست اجرائی احصا شود و نسبت به آمار روحانیون سنجیده شود به سرعت مشخص خواهد شد که تعداد روحانیون دارای مقام اجرائی نسبت به آمار کل روحانیون کم است.
همچنین از طرفی دیگر با استخراج تعداد پست های اجرائی کشور و بررسی آمار روحانیون و افراد غیر روحانی باز هم مشخص می شود تعداد روحانیون دارای پست اجرائی در کشور نسبت به غیر روحانی کم است.
به عقیده نگارنده این موارد بهانهای شد تا تعبیر حکومت آخوندی در ادبیات کشور جا بگیرد.
در هر صورت روحانیت تکلیف خود را با این وضعیت باید مشخص کند یا همه کاره کشور است پس باید پاسخگو باشد و مشکلات و مطالبات مردم را حل و فصل کند و یا برخلاف آنچه که رسانه های بیگانه وانمود می کنند، مسبب این وضعیت نیست.
بدین منظور چند راهکار مطرح می شود؛
- حضور در شبکه های مجازی
امروزه شبکه های مجازی بیشتر از هر رسانه دیگر دیده می شود و مردم بیشتر پای آن می نشینند؛ اما کافی است #آخوند در این شبکه ها جستوجو شود که مشاهده می شود حجم زیادی نفرت پراکنی و دروغ علیه روحانیت صورت می گیرد! آیا روحانیت نمی خواهد از حیثیت خود دفاع کند؟! کافی است برخی از روحانیون بیشتر در فضای مجازی فعال شوند و فعالیت های خود را منتشر کنند؛ به سرعت واقعیت جای دروغ و نفرت را خواهد گرفت.
- کنار مردم در مطالبات اقتصادی
در این شرایط اقتصادی مردم مدام از مبلغان می پرسند چرا مراجع تقلید سخنی نمی گویند؟ چرا روحانیت حرفی نمی زد؟در این شرایط با وجود سخنرانی مراجع اما این سخنان شنیده نمی شود به نظر می رسد لازم است بیشتر روحانیت مطالبات اقتصادی خود را مطرح و رسانه ای کنند! برای نمونه تجمع در این زمینه شکل دهند! تا مردم بداند روحانیت نیز در این شرایط از وضعیت اقتصادی موجود راضی نیست، به گونه ای که طلاب بیشتر از هر قشر دیگری از مردم دچار گرفتاری معیشتی هستند.
- قضاوت منصفانه درباره روحانیت
روحانیت نیز همچون سایر مردم احتمال خطا دارند و شخصی با تلبس مصونیت نمی یابد؛ از این رو نباید انتظار معصومیت این قشر را در مردم ایجاد کرد و از طرفی با دیدن یک گناه از سوی یک فرد نباید همه روحانیت را با یک چوب راند.
اشتباه در گذشته نیز بوده است و نقل است: شخصی نزد آیت الله بروجردی (ره) آمد و گفت طلبه ای دزدی کرده است. ایشان فرمودند اتفاقا همان دزد لباس ما را نیز دزدیده است. نگو دزد آخوند است، بگو دزد، لباس آخوند را دزدیده است. نگویید امین خیانت کرده، بگویید من رازم را به خائن گفته ام و او بر ملا کرد.
- منع ورود روحانیت به مشاغلی که با شأن این جایگاه در تضاد است
برخی از امور از شؤون روحانیت است مثل امامت جمعه و برای تصدی این سمت باید روحانی بود اما برخی امور با شؤون روحانیت منافات دارد! برای نمونه آیا سزاوار است یک روحانی رییس هیأت بولینگ، بیلیارد و بولس شود؟
بنابراین شایسته است نهاد روحانیت محدودیت تعیین کند بدین معنا که افراد برای تصدی چنین مشاغلی حق استفاده از لباس دین را ندارند چراکه لباس دین برای تبلیغ است.
زیرا در این گونه امور که از اقتضائات روحانیت نیست و احتمال اشتباه نیز در آن است و از طرفی همیشه منقدان سیاسی و جناحی نسبت به آن وجود دارد با ارتکاب کار غلطی این اقدام به پای روحانیت نوشته می شود!
در این راستا و در پی برخی آسیب ها جمهوری اسلامی قوانینی وضع کرده است؛ برای نمونه در سال های گذشه برخی با استفاده از نام ائمه اطهار(ع) در نامگذاری مؤسسات مالی به دنبال سودجویی بودند و بانک مرکزی برای پایان دادن به این موضوع استفاده از نام ائمه اطهار(ع) را ممنوع کرد؛ به نظر می رسد نظام اسلامی در گام های بعدی باید برای استفاده از نمادهای دینی و مقابله با برخی سود جویی ها باید محدودیت های بیشتری وضع کند.
امید است با تدبیر نهادهای مسؤول این آدرس های غلطی که برخی علیه روحانیت میدهند، اصلاح شود.
محمد فاضل مبهوتی
[1] -1389/07/29
[2] - صحیفه امام ج 16 ص 466
/1370/ی701/ف
تشکر از برادر مبهوتی