یادداشت؛
مذاکره با آمریکا بهمثابه شر مطلق
تب مذاکره بار دیگر بعد از یک دوره انتخابات پرحرف و حدیث در امریکا با روی کارآمدن «جو بایدن»، این روزها در برخی محافل سیاسی و رسانهای کشورمان شدت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری رسا، تب مذاکره بار دیگر بعد از یک دوره انتخابات پرحرف و حدیث در امریکا با روی کارآمدن «جو بایدن»، این روزها در برخی محافل سیاسی و رسانهای کشورمان شدت گرفته است. این ذوقزدگیها را میتوان با مطالعه و شنیدن پارهای از تحلیلها و نظرات کارشناسان به ظاهر مستقل و خبره به وضوح مشاهده کرد که با چه شدت و حدت وصفناپذیری برای انجام مذاکره روزشماری میکنند. شور مذاکره تا آنجایی در دل این کارشناسان و رسانهها بسط پیدا کرده که برخی تئوریسینهای مطرح یک جریان سیاسی در کشور از عادیسازی روابط سخن میگویند و حتی عدهای پا را فراتر از این میگذارند و در پس ذهن خود نقشه باز کردن سفارت امریکا در تهران را میپرورانند.
در نگاه نخست، گمان بر این است که این نظرات و تحلیلها صرفاً جو روانی حاکم بر جامعه است که خود را در فضای سیاسی و اقتصادی این روزهای جامعه نشان میدهد، اما با کمی دقت و بررسی متوجه میشویم که این نظرات و دیدگاهها پروژه و برنامه طیفی از گروههای سیاسی است که میخواهند از آب گلآلود مذاکره برای آینده سیاسیشان ماهی صید کنند. بر این اساس نگارنده میکوشد با تحلیل و بررسی جامع زوایای مختلف روابط ایران- امریکا و همچنین نقش بازیگران اصلی و تأثیرگذار در این عرصه، تصویر روشنی از پشت پرده مذاکره ترسیم کند. البته هدف ارائه راهکارهای واقعبینانه به صیانت و حفظ منافع ملی کشور است. پیش از پرداختن به موضوع لازم به ذکر است که نگارنده معتقد به اصل مذاکره در چارچوب تأمین اصول و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران بوده و است، از اینرو به عنوان خبرنگار و تحلیلگر سیاسی در حوزه بینالملل آنچه بیان میشود، نه در تأیید و نه در تکذیب اصل مذاکره، بلکه هدف آگاهسازی جامعه از درایت و بصیرت نخبگان کلان کشور است که در جهت منافع ملی کشور گام برمیدارند.
برای تبیین بهتر موضوع باید به رفتار و عملکرد امریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تا به امروز نگاه جامعی داشته باشیم. امریکا بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند ایران کوشید خوی استعماری و حضور کاپیتالیستی خود را که در دوران پهلوی در کشورمان بسط داده بود به همان شیوه ادامه دهد، اما از آنجا که شعار استقلال و نفی هرگونه دخالت خارجی خواست و هدف اصلی مردم در انقلاب بوده است پس ادامه روند دخالت امریکا در ایران، دیگر از سوی رهبران و مردم پذیرفته نبود. از اینرو مردم ولایتمدار ایران با پیروی از بیانات امام خمینی (ره) به تسخیر سفارت امریکا که لانه جاسوسی بیش نبود، اقدام کردند. همین مسئله به دشمنی پنهان امریکا جلوه عینی داد و سعی کرد با اقداماتی همچون حمله نظامی به طبس، حمایت همهجانبه از دشمن بعثی در جنگ تحمیلی، وضع تحریمهای ظالمانه، تشدید گسترده تحریمها، حمایت از گروههای تجزیهطلب و هزاران اقدام دیگر دشمنی و خوی استعماری خود را تا به امروز با شدت و ضعف نشان دهد.
امریکا میخواهد ایران با کوتاه آمدن از مواضع انقلابی خود مانند سایر قدرتهای ضعیف منطقه همواره مجیزگو و مستعمره امریکا باشد، اما این خواسته تا به امروز با بصیرت و درک والای رهبری در مدیریت و پیشبرد اصولی سیاستهای کلان جامعه محقق نشده است. البته این موضوع هزینه و سختیهایی را در کوتاهمدت برای کشور به همراه داشته، ولی با نگاهی به گذشته روشن است که کشور چه در حوزه استقلال سیاسی و چه در پیشرفت علمی و خودکفاییهایی که در عرصه مختلف به دست آورده، همه و همه محصول ایستادگی در مقابل استعمارگران بوده است. اوج این پیشرفت و استقلال کشور را میتوان در عرصه نظامی و ساخت تجهیزات دفاعی و فناوریهای صلحآمیز هستهای دید که کشور با وجود شدیدترین تحریمها به دانش هستهای و پرتاب موشکهای ماهواربر دست پیدا کرده است. این پیشرفت و استقلال از آنجایی که سلطه غرب را به چالش میکشید، آنها را به این نتیجه رساند که با وضع تحریمهای فلجکننده که عملاً یک حصار نامرئی به دور کشور بود، مانع از این مسئله شوند، اما این اتفاقات آن را مستقلتر و خودکفاتر کرده، بهطوریکه در نهایت استعمارگران را بر آن داشت تا با پذیرش دانش و توان نظامی ایران عملاً تن به مذاکره برجام بدهند تا به نوعی توان علمی و نظامی کشور را متوقف کنند. از آنجایی که هدف اصلی و نهایی مذاکره توقف استقلال و پیشرفت ایران بود، به ناچار بار دیگر از مذاکره خارج و تلاش کردند با اختلال و آشوب در فضای سیاسی و اقتصادی ایران مانع از ادامه روند پیشرفت ایران شوند. خوشبختانه اینبار هم با وجود همه تلاطمها و ناملایماتی که وجود داشت، با هدایت مقام معظم رهبری برنامههای شوم آنها نقش برآب شد و به سرانجامی نرسید.
بر این اساس مقامات امریکایی را بر آن داشت که بار دیگر با ترفند مذاکره به خوی استعماری خود حیات ببخشند، ولی چند نکته در این مورد بسیار حائز اهمیت است. نخست اینکه شرایط کنونی ایران با دوره قبل مذاکره بسیار متفاوت است پس با پیشفرضهای قبل یا نگاه از بالا به پایین نمیشود بر سر میز مذاکره نشست. دوم اینکه امریکا بارها نقض پیمان، عهدنامهها و توافقنامههای فیمابین را فدای توسعهطلبی خود کرده است؛ بنابراین چه تضمینی وجود دارد، اینبار نیز امریکا بر عهد و پیمان خود پابرجا بماند. سوم اینکه خسارت و آسیبهای ناشی از خروج امریکا از برجام را این کشور چگونه و چطور میخواهد برای ایران تأمین کند که ایران مجاب به مذاکره آتی شود.
با تأمل به این پرسش و خواستهها کاملاً گویاست که امریکا درصدد آن است که نسبت به گذشته هیچ مسئولیتی برعهده نگیرد و خسارتهای گذشته را جبران نکند و شرمآور اینکه درصدد آن است که حتی امتیازاتی به مراتب بیش از گذشته از ایران مطالبه کند. پس میتوان اینگونه استدلال کرد که امریکا، نه تنها آماده مذاکره نیست، بلکه مذاکره در این شرایط با امریکا هم یک شر مطلق و ضرر بیچون و چراست.
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات