۱۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۰
کد خبر: ۶۶۹۲۱۵
تاریخ‌نگاری شرق‌شناسان در ایران (10) | استاد قاسم تبریزی مطرح کرد:

راهبرد مطالعات ایران شناسی غرب؛ رویکرد تاریخی فرهنگی پس از شکست حمله نظامی

راهبرد مطالعات ایران شناسی غرب؛ رویکرد تاریخی فرهنگی پس از شکست حمله نظامی
نتیجه مطالعات ایران شناسی براندازان این شد که با وجود قدرت اسلام، حضور مردم، دفاع نظامی و اطلاعاتی ایران گزینه حمله نظامی منتفی است.

 

 اشاره:

استاد قاسم تبریزی سلسله گفتگوهایی با کارشناس خبرنگار خبرگزاری رسا در موضوع پنج جریان ‌تاریخ نگار در ایران معاصر داشته اند که چهارمین جریان تاریخ نگاری معاصر مد نظر ایشان، تاریخ‌نگاری شرق‌شناسان در ایران است. ایشان در دهمین قسمت از گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری رسا معتقد است موسسات مطالعات شرق شناسی غرب به لحاظ سیاسی به بن‌بست رسیدند؛ زیرا ایرانیان پناهنده به آمریکا احساس کردند با کودتا و حمله نظامی مسئله ایران حل نمی‌شود. آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز به این نتیجه رسیدند. از سوی دیگر کمونیست ها نیز‌ از مبارزه مسلحانه در ایران مأیوس شدند. زیرا در مطالعات خود به این جمع بندی رسیدند با وجود چند قدرت اسلام، مردم، نهادهای نظامی و سازمان های اطلاعاتی در جمهوری اسلامی ایران پروژه براندازی محکوم به شکست است؛ از این رو به شبیخون فرهنگی رو آوردند. در ادامه با هم پای سخنان شیرین، جذاب و عالمانه قاسم تبریزی می نشینیم.

راهبرد مطالعات ایران شناسی غرب؛ رویکرد تاریخی فرهنگی پس از شکست حمله نظامی

پیش از این گفته شد که قدمت مراکز شرق‌شناسیِ انگلیسی‌ها بیشتر از آمریکایی‌هاست. آمریکایی‌ها از دوره محمدشاه این مراکز را راه انداختند و در دوره ناصر‌الدین‌شاه آن را گسترش دادند. همه این‌ها با ماهیت و اهداف استعماری حرکت کردند. می‌توانیم شرق‌شناسان را به سه دسته تقسیم کنیم: دسته اول، جریان وابسته به استعمار که اکثریت قریب‌به‌اتفاق را در برمی‌گیرد؛ دسته دوم، افراد فرصت‌طلب و کاسب‌کار و بی‌سواد و مدعی، که در واقع این مراکز را دکانی برای خود قرار دادند، این‌ها کارهایشان شکل دارد و محتوا ندارد و تاریخ‌سازی می‌کنند؛ دسته سوم، افراد محقق، پژوهش‌گر و تاریخ‌دانی که مستقل هستند. دسته سوم اقلیتی هستند که آثارشان ناخواسته و غیر مستقیم در اختیار مراکز شرق‌شناسی قرار می‌گیرد. شرق‌شناسی واقدامات آمریکایی‌ها را در سه دوره می‌توانیم مطرح کنیم: دوره اول، از زمان ورودشان به ایران تا سال 1320 در این دوره شاهد گروه‌های تبشیری آمریکایی‌ها هستیم که به بهانه تأسیس بیمارستان و مدارس، لانه‌های جاسوسی برای شناسایی درست کردند. دوره دوم، از سال ۲۰ تا 57 در این دوره شاهد حضور، نفوذ و سلطه‌ آمریکایی‌ها در درون حکومت هستیم. در این دوره مدیریت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه در اختیار آن‌ها بود که می‌بینیم فعالیت گسترده‌ای داشتند؛ مثل مؤسسه فرانکلین یا جریاناتی مانند فراماسونری. دوره سوم، پس از انقلاب تا کنون. آمریکایی‌ها برای شناخت ایران و برنامه‌ریزی در دوره چهل سال بعد از انقلاب، فعالیت‌هایشان را در عرصه اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی و شیعه‌شناسی، از مراکز معمولی گذراندند. آن‌ها فعالیت‌های خود را توسط «ایرانی‌های پناهنده به آمریکا»، «دانشگاه‌ها و رسانه‌ها» و «تقویت مراکز ایران‌شناسی یا شرق‌شناسی» آغاز کردند. کمونیست ها نیز رویکردهای ایران شناسی داشته اند.

 

کمونیسم‌ از مبارزه مسلحانه و غرب از کودتا در ایران مأیوس شد

 

«تاریخ‌نگاری» بعد از یأس از مبارزه مسلحانه

این‌ها تا سال‌ 66 فعالیت می‌کنند تا اینکه از مبارزه مأیوس می‌شوند؛ همان‌طور که غرب از اینکه جمهوری اسلامی را با کودتا از بین ببرد مأیوس شد. در واقع همه گروه‌ها به این نتیجه رسیدند. در سال 66 این‌ها به آلمان برمی‌گردند. اینکه چقدر در اختیار سیستم اطلاعاتی آلمان هستند نمی‌دانیم. در آنجا بخش تاریخ شفاهی راه می‌اندازند. اینجا مربوط به بحث ما می‌شود.

خاطرات خان‌بابای تهرانی را منتشر می‌کنند. خان‌بابا در ایران اتحادیه چپ را تشکیل می‌دهد. در سال 60 از ایران فرار می‌کند و به پاریس می‌رود و در کنار منافقین عضو شورای مقاومت می‌شود. بعداً خودش می‌گوید از شورای مقاومت بیرون آمدم. برخی نیز می‌گویند او را اخراج کردند.

یکی از اعضای این‌ها در زمان شاه، کورش لاشایی بود. او در سال‌ 50 برای مبارزه مسلحانه به ایران می‌آید. دستگیر می‌شود، ولی بعد با شاه همکاری می‌کند. تا جایی که رئیس لژیون خدمتگزاران بشر می‌شود. دیدارهایی نیز با شاه داشته است. خاطرات لاشایی را ثبت و منتشر می‌کنند. همچنین خاطرات محسن رضوانی که رهبر حزب رنجبران بود. خاطرات ایرج کشکولی که به او اشاره کردیم نیز منتشر می‌کنند. مطالبی که نقل کردم از خاطرات ایرج کشکولی است. او به نسبت بقیه صادقانه‌تر حرف زده است. البته به معنای این نیست که همه چیز را گفته است. چند نفر از این‌ها در زمان جنگ و دفاع مقدس به‌صورت داوطلب به جبهه می‌روند. کشکولی می‌گوید ما این‌ها را فرستادیم به جنگ تا برای مبارزه مسلحانه تجربه نظامی بیاموزند و تجربیات خوبی در جنگ کسب کردیم. او می‌گوید فقط بین ما یک نفر بود که یک دوره کوتاه در فلسطین آموزش دیده بود، ولی بقیه ما آموزش نظامی نمی‌دانستند و در جبهه کار با اسلحه و... را یاد گرفتند. او می‌گوید حتی یک بار فهمیدند که ما چپ هستیم و تعقیب شدیم، ولی توانستیم از کنار آبادان خودمان را از مسیری خارج کنیم تا دستگیر نشویم.

این‌ها در مجموعه تاریخ چپ سعی می‌کنند قدرت خود را بگویند و برای خودشان جایگاهی ترسیم کنند. اگر ما حتی منهای اسلام و دین و به‌عنوان یک ایرانی به این‌ها نگاه کنیم، کارنامه نادرست و ناشایستی داشتند و هیچ‌گاه در فکر خدمت به مملکت نبودند. حساس‌ترین دوران برای ما دوران دفاع مقدس است. این‌ها مدعی هستند در اروپا تخصص‌هایی داشتند، اما هیچ‌گاه با تخصشان به کار این ملت نیامد. یک مجموعه‌ دو جلدی با عنوان اسناد کنفدراسیون منتشر کردند که وقتی آن را می‌خوانید می‌بینید خیلی از حرف‌ها را نزده‌اند یا در برخی مطالب مقداری غلو کرده‌اند.

 از اسناد ساواک نیز دو جلد کتاب منتشر شده است. البته باید بیشتر منتشر شود، ولی همین دو جلد در شناخت کنفدراسیون و سازمان انقلابی حزب توده خیلی کمک می‌کند؛ کتاب پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک و کتاب کنفدراسیون به روایت اسناد ساواک؛ که بیشتر درباره خان‌بابای تهرانی است.

هر کدام از این‌ها بعد از ورود به ایران، تسلیم رژیم پهلوی شدند. در بیرون از ایران نیز به عنوان مبارز مطرح بودند. پرویز نیک‌خواه و مجموعه‌شان جزو سازمان انقلابی حزب توده در انگلستان بودند و تا حد نظریه‌پرداز حزب رستاخیز پیش رفتند.

عباس میلانی که معمای شاه را نوشت نیز عضو این کنفدراسیون و سازمان انقلابی بود. فامیلی اصلی او ملک‌میلانی است و به میلانی معروف است. او در سال 54 به ایران می‌آید و دستگیر می‌شود. بعد از دو ماه در مصاحبه‌ای ضمن تعریف از شاه، علیه جریان چپ صحبت می‌کند. او سه دایی داشت و دو تای آن‌ها درباری بودند؛ وزیر شدند و شخصیتی داشتند. بر خلاف میلانی که فاقد شخصیت و هویت است. ضیاءالدین شادمان یکی از دایی‌های عباس میلانی مدتی نیز با تولیت آستان قدس کار می‌کرد. عباس میلانی که پدرش آهن‌فروش بود، از یازده سالگی به آمریکا رفت و در آنجا علوم سیاسی خواند. طبیعی است که قربانی و طعمه آمریکایی‌ها باشد. امام(ره) یک جمله‌ای داشت مبنی بر این‌که چپ‌ها عموماً آمریکایی هستند. امام خمینی(ره) چپ را حرکت آمریکایی می‌دانست. ما الان با اسناد، اعترافات و شواهد آن را ثابت می‌کنیم؛ اگرچه برخی ناخودآگاه در زمین آن‌ها بازی می‌کردند.

همان‌طور که گفتیم این‌ها با بنی‌صدر همراه شدند و فعالیتشان را در دفتر بنی‌صدر گسترش دادند. بنی‌صدر که رفت مبارزه مسلحانه را شروع کردند و تا سال 66 و در واقع اواخر جنگ که از مبارزه مسلحانه مأیوس شدند به آلمان برمی‌گردند و به سراغ کار فرهنگی می‌روند. اینکه پشت این کار فرهنگی چیست اطلاعاتمان محدود است، ولی نشانه‌هایی از این‌ها داریم؛ یکی اینکه فعالیتشان در خارج با سلطنت‌طلب‌ها، چپی‌ها و ملیون همسویی دارد: یعنی یک، اصلا علیه آمریکا و غرب نیست؛ دو، به دنبال تبرئه رژیم پهلوی و دولت‌مردان پهلوی و نخبه نشان دادن آن‌ها هستند، چون آن‌ها نیز به غرب وابسته بودند؛ سه، علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است؛ یعنی درست همان اهدافی که غربی‌ها دنبال می‌کنند.

بنابراین این‌ها به لحاظ سیاسی به بن‌بست رسیدند و احساس کردند با حرکت مسلحانه مسئله ایران حل نمی‌شود. آمریکایی‌ها و غربی‌ها نیز به این نتیجه رسیدند. شاید به همین دلیل باشد که بعد از آن نه حمله نظامی داریم و نه کودتا. البته این‌ها نمی‌توانند قدرت اسلام، حضور مردم، حضور نیروهای اطلاعاتی، نظامی، انتظامی و... را تحلیل کنند. به‌هرحال از حمله مسلحانه مأیوس شدند؛ بنابراین برای تبرئه خود و نشان دادن گذشته‌شان و جهت اثبات خودشان شروع به کار فرهنگی کردند.

 

تهاجم و شبیخون فرهنگی بعد از یأس از حمله مسلحانه 

انقلاب ایران، ایدئولوژیکی فرهنگی است و تنها با جنس خود شکست می‌خورد. اینکه غرب از یک طرف مراکز ایران‌شناسی، اسلام‌شناسی و شیعه‌شناسی راه انداخت و از طرف دیگر هجمه فرهنگی و شبیخون فرهنگی می‌کند، به‌خاطر این است که بتواند ایدئولوژی اسلامی و فرهنگ اسلامی را بشکند. در این عرصه به هر مقدار کارها گسترده‌تر باشد بهتر به نتیجه می‌رسد. شیوه‌های نفوذ و شیوه‌های ایجاد اختلاف، کارهای دیگری است که باید بررسی شود؛ ولی وقتی انقلابِ ایمان، دین، معنویت و فرهنگ بود، شکست آن انقلاب نیز از همانجا شروع می‌شود. اگر اینجا با اتحاد به پیروزی رسیدیم، با اختلاف نیز به شکست می‌رسیم. اگر با تکیه بر اسلام به پیروزی رسیدیم، با عمل نکردنِ به اسلام نیز مسلماً به شکست می‌رسیم. هر کدام از این‌ها مانند فرعون انواع و اقسام ساحرها را دعوت و بساط سحر و جادو را پهن می‌کنند؛ عربستان یک نوع از آن است، مصر نوع دیگر، پان‌ترکیسم نوعی دیگر، پان عربیسم و پان کردیسم نیز یک نوع. این‌ها با انواع و اشکال مختلف هجوم فرهنگی می‌آورند. این‌ها نیز جزو لشکر سواره و پیاده‌شان هستند.

راهبرد مطالعات ایران شناسی غرب؛ رویکرد تاریخی فرهنگی پس از شکست حمله نظامی

گفتگو از: محمد مهدی زارع

ویرایش: سید مجتبی رفیعی اردکانی

 

محمد مهدی محققی
ارسال نظرات