نقش موسسات ایرانیان پناهنده آمریکا در پیشبرد اهداف غرب
اشاره
استاد قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی کتابخانه مجلس شورای اسلامی در سلسله گفتگوهایی با خبرنگار خبرگزاری رسا به جریان شناسی تاریخ نگاری در ایران معاصر پرداخته و 5 جریان غالب تاریخ نگار در ایران را معرفی و تحلیل کرده است.
استاد قاسم تبریزی در این گفت و گو شرق شناسان را به سه جریان وابسته، فرصت طلب و مستقل دسته بندی کرده، به اقدام آمریکا تحت عنوان شرق شناسی و ایران شناسی در سه دوره اشاره دارد. دوره اول استقرار از طریق گروه های تبشیری و امور خیریه با هدف جمع آوری اطلاعات و جاسوسی، دوره دوم دوره نفوذ و سلطه در حکومت و دوره سوم (پس از پیروزی انقلاب اسلامی) دوره پیشبرد اهداف شوم خود از طریق «ایرانیهای پناهنده»، «دانشگاهها و رسانهها» و «تقویت مراکز ایرانشناسی یا شرقشناسی» است.
با هم ادامه گفتگو با پژوهشگر تاریخ معاصر ایران را می خوانیم.
قدمت مراکز شرقشناسیِ انگلیسیها بیشتر از آمریکاییهاست. آمریکاییها از دوره محمدشاه این مراکز را راه انداختند و در دوره ناصرالدینشاه آن را گسترش دادند. همه اینها با ماهیت و اهداف استعماری حرکت کردند. همانطور که قبلا گفتیم میتوانیم شرقشناسان را به سه دسته تقسیم کنیم:
دسته اول، جریان وابسته به استعمار که اکثریت قریببهاتفاق را در برمیگیرد؛
دسته دوم، افراد فرصتطلب و کاسبکار و بیسواد و مدعی، که در واقع این مراکز را دکانی برای خود قرار دادند، اینها کارهایشان شکل دارد و محتوا ندارد و تاریخسازی میکنند؛
دسته سوم، افراد محقق، پژوهشگر و تاریخدانی که مستقل هستند.
دسته سوم اقلیتی هستند که آثارشان ناخواسته و غیر مستقیم در اختیار مراکز شرقشناسی قرار میگیرد.
شرقشناسی و ایرانشناسی آمریکاییها در سه دوره
اقدامات آمریکاییها را در سه دوره میتوانیم مطرح کنیم:
دوره اول، از زمان ورودشان به ایران تا سال 1320
در این دوره شاهد گروههای تبشیری آمریکاییها هستیم که به بهانه تأسیس بیمارستان و مدارس، لانههای جاسوسی برای شناسایی درست کردند. بنجامین، اولین سفیر آمریکا در ایران در دوره ناصرالدینشاه میباشد که خاطراتش به فارسی ترجمه شده است. وقتی به او میگویند در آمریکا به شما انتقاد میکنند که چرا در ایران این همه هزینه میکنید، میگوید ما در آینده جایگاهی برای خود پیدا میکنیم.
آمریکاییها گروههای تبشیری را در جایجای ایران فرستادند. آنها بیمارستان ساختند و مدارس و مراکز فرهنگی درست کردند. در سال ۱۳۰۴ انجمن ایران و آمریکا درست کردند. اولین رئیس این انجمن، حسین اعلی بود. او از اعضای لژ فراماسونری است. او مانند قوامالسلطنه و شریف امامی با اینکه وابسته به سیاست انگلیس است، ولی مورد تأیید آمریکاییها نیز بوده است. اینها رجال اینتیپی بودند. این مجموعه، هم نیرو ساخت، هم جامعه را شناخت و هم تحت عنوان شرقشناسی و ایرانشناسی، فعالیتهایی انجام داد.
دوره دوم، از سال ۲۰ تا 57
در این دوره شاهد حضور، نفوذ و سلطه آمریکاییها در درون حکومت هستیم. در این دوره مدیریت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه در اختیار آنها بود که میبینیم فعالیت گستردهای داشتند؛ مثل مؤسسه فرانکلین یا جریاناتی مانند فراماسونری، تشکیلات لاینس، باشگاه روتاری لاینس، گروه صلح، تسلیح اخلاقی، حکومت جهانی واحد. مؤسسات فرهنگی آنها را بعداً مطرح میکنیم.
دوره سوم، پس از انقلاب تا کنون
آمریکاییها برای شناخت ایران و برنامهریزی در دوره چهل سال بعد از انقلاب، فعالیتهایشان را در عرصه اسلامشناسی، ایرانشناسی و شیعهشناسی، از مراکز معمولی گذراندند. آنها فعالیتهای خود را توسط «ایرانیهای پناهنده به آمریکا»، «دانشگاهها و رسانهها» و «تقویت مراکز ایرانشناسی یا شرقشناسی» آغاز کردند.
در اینجا بهطور مختصر درباره ایرانیانی که در خدمت آمریکاییها هستند مباحثی مطرح میکنیم. این، همه مطالب نیست، بلکه یک پرده و بخشی از آن حرکت استما ایرانیهایی داشتیم که به دلایل مختلف به آمریکا پناهنده شدند. عمدتاً اینها معارض با اسلام، دین، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بودند. آثاری که طی چهل سال از اینها منتشر شده است:
- با منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی ما و اسلام، انقلاب و نظام تعارض دارد؛
- در جهت تبرئه استعمار و عملکرد غربیها و بهطور اخص آمریکاییها، و تبرئه عناصر یا رجال سیاسی فرهنگیِ وابسته به غرب بوده است؛
- به صورت غیر مستقیم برای هویت فرهنگی و رجال فرهنگی و سیاسی ارائه الگو میدهند. اینها را باید در مصادیقش مطرح کرد.
اولین کسی را که میتوان نام برد یرواند آبراهامیان است. او از ارامنه کمونیست بود. فعالیتهایشان نشان میدهد که در اختیار آمریکاییهاست. شاهرخ اخوی، هوشنگ امیراحمدی، مهرزاد بروجردی، محمد توکلی طرقی، احمد کریمی حکاک، حمید دهباشی، احسانالله یارشاطر، عباس امانت، حبیب لاجوردی و... از جمله افراد فعال هستند.
هما سرشار و مرکز تاریخ شفاهی یهود
همانطور که اشاره شد آثار اینها، هم با اسلام معارض است و هم با منافع و امنیت ملی و موقعیت ما. اینها با حمایت آمریکاییها مراکزی را تأسیس و آثاری را منتشر میکنند. یکی از آن مراکز، مرکز تاریخ شفاهی یهود است که توسط خانم هما سرشار [راهاندازی شد]. او از نویسندگان مجله زن روز و از همکاران رادیو و تلویزیون قبل از انقلاب و در واقع در همه جای حکومت بود. این زن از یهودیان شیراز است. او دارای دو هویت صهیونیستی ایرانی است. خودش میگوید من دو شناسنامه دارم، یکی اسراییلی و یکی ایرانی. شوهرش نجات نام داشت و تاجر بود و اطلاعی از او نداریم.
هما سرشار وقتی از ایران به آمریکا میرود، با آمریکاییها و اسراییلیها در خدمت جریان سلطنتطلب قرار میگیرد و با دفتر رضا پهلوی همکاری میکند. او میگوید من وقتی از دفتر اعلیحضرت رضا پهلوی بیرون آمدم، بابک افشار پسر ایرج افشار قرار بود به آنجا برود. او در رادیو و تلویزیونِ سلطنتطلب آنجا نیز صحبت میکند. از رژیم غاصب قدس خیلی تعریف و تمجید میکند. او مجموعه مقالاتی دارد. سه جلد کتاب دارد با عنوان تاریخ شفاهی یهودِ ایران. او در آنجا ضمن تعرض به اسلام و جامعه اسلامی، تلاش میکند یهودیان را تبرئه کند.
خانم پری درخشان، از یهودیان دماوند و نامزد میرزاده عشقی بود. بعد یک سکه طلا برای میرزاده عشقی به همراه دو بیت شعر فرستاد. او در دماوند دبیر بود و دور از مردم زندگی میکرد. یک باغ بزرگی داشت و چند قلاده سگ از او مواظبت میکردند. شبیه روسها بود. افراد خاصی گاهی با او صحبت میکردند.
هما سرشار درباره خانم درخشان به دروغ مینویسد او مورد اذیت و آزار مردم بود؛ در حالی که چنین چیزی نبوده است؛ حتی یک مورد نداشتیم که مردم به او تعرض کرده باشند؛ چون درخشان در عین بیحجابی، خانم سنگین و با وقار بود. سرشار در کتابش از این دروغها دارد. او در این کتاب هم در مورد قدرت و جمعیت یهودیان غلو میکند -که در آثار برخی دیگر نیز میبینیم- و هم مظلومنمایی. سرشار، خاطرات شعبان بیمخ را نیز منتشر کرده است. شعبان بیمخ اگر آدم با سوادی بود و این حرفها را میزد میگفتیم یک شخصیتی یک حرفی زده است، ولی خودش میگوید من کلاس اول، چهار مدرسه عوض کردم و معلمها به من بیمخ میگفتند. اسم بیمخ از آن موقع برایش مانده است. خانم سرشار با یک زرنگی، شعبان بیمخ را وسیلهای برای کوبیدن آیتالله کاشانی و فداییان اسلام قرار داده است؛ بهطوری که آدم در اصالت خاطرات شک میکند.
خانم سرشار، خاطرات هژبر یزدانی، از سرمایهداران بهایی را نیز نوشته، ولی هنوز منتشر نکرده است. گویا یک مجموعه نیز برای سلطنتطلب نوشته است. پسرش هومن سرشار است. احتمالا یهودیان، فامیل را از مادر میگیرند. خانم سرشار در آمریکا فعال و پرتلاش مشغول فعالیت است. هم قلم خیلی خوبی دارد و هم بیان خوب. مدیریت فرهنگی نیز دارد. اینجا که بود در پنج شش مرکز فعالیت میکرد.
انجمن مطالعات ایرانی
دومین تشکیلاتی که باید نام برد، انجمن مطالعات ایرانی است که در سال 1967 در آمریکا تأسیس شد. شاهرخ اخوی از چهرههای شاخص آن و رئیس این تشکیلات است. احمد کریمی حکاک نیز جزو رؤساست. ریچارد فرای نیز عضو این تشکیلات است. هایده سهیم، از زنان صهیونیست، و هومن سرشار، فرزند هما سرشار، که او نیز یک صهیونیست است، در این مرکز فعالیت دارند. هومن سرشار با مادرش هما سرشار کتابی درباره نسبشناسی یهودیان ایران از دوران کوروش نوشته است. این کتاب بیشتر بر روی نصب و گذشته یهودیان در ایران تکیه دارد. همچنین خیانت دوران کوروش را بهعنوان خدمت مطرح میکنند. این کتاب حدود 500 صفحه دارد و در قطع رحلی است و به فارسی نیز ترجمه شده است. چاپ انگلیسی آن خیلی زیباست.
اینها در این تشکیلات، فعالیتهای فرهنگی و خبرنامه دارند. خبرنامه انجمن زیر نظر هایده سهیم است. درباره هنر، ادبیات و دین همایشهایی برگزار میکنند و در این بیست و چند سال، فعالیتهای فرهنگی گستردهای دارند. هنوز نیز فعال هستند.
بنیاد پژوهشهای زنان ایران
سومین تشکیلات، بنیاد پژوهشهای زنان ایران است که در سال 1990 در آمریکا تأسیس شد. مسئول آن شخصی به نام گلناز امین است که بیشتر مباحث فمینیستی مطرح میکند؛ «زن در فرهنگ ایران»، «زن ایرانی بعد از انقلاب»، «زن و جنسیت و اسلام»، «زن ایرانی و حقوق بشر»، «فمینیسم و جنبش زنان ایران»، «زن ایرانی و مدرنیته»؛ اینها موضوعات مقالات و کتاب و همایشهای اوست.
بنیاد پژوهشهای زنان، همایشهایی هم در خارج برگزار میکنند. در این همایشها آدمهای خود را برای برنامهریزی و گسترش فعالیتهایشان شناسایی میکنند.
این مراکز یکسری فعالیتهای مشترک دارند؛ یک، خبرنامه دارند که دو هفته یکبار یا ماهی یکبار منتشر میشود. فعالیتهایشان را در این خبرنامه منتشر میکنند. دو، نشریه یا فصلنامه نیز دارند؛ برخی سالانه چند شماره و برخی ماهنامه منتشر میکنند. سه، همایشهایی نیز برگزار میکنند و بیشترین جذبشان در همایشهایی است که در جاهای مختلف برگزار میکنند. چهار، به زبان فارسی و انگلیسی کتاب انتشار میکنند. پنج، سایت دارند. شش، با رادیو و تلویزیونهای ایرانی در آمریکا یا با خود آمریکاییها همکاری میکنند.
بنیاد میهن
چهارمین، بنیاد میهن است که در سال 1976 تأسیس شد. رئیس آن عبدالمجید مجیدی است. او یکی از رجال اقتصاددان و سیاستمدار عصر پهلوی است. عضو کانون مترقی در ایران و مدتی وزیر کار بود. او در آمریکا برای روابط ایران و آمریکا تلاش میکند. فعالیت این مجموعه بیشتر در جهت سیاست آمریکاست؛ مسائلی مانند تحلیل درباره خلیج فارس، بررسی دین، نقش زنان.
شورای آمریکاییان و ایرانیان
پنجمین، شورای آمریکاییان و ایرانیان است. این تشکیلات در سال 1997 کار خود را شروع کرد و باید مستقیم با سازمان سیا مرتبط باشد. مدیریت آن با دکتر هوشنگ امیراحمدی است. او یک دلال حرفهای پرمدعا بود. سفرهای متعددی به ایران است. بیکار نیست و هنوز تلاش میکند. چون اینها احساس میکنند در داخل دیگر مستقیم نمیتوانند کارایی داشته باشند، بنابراین روشهای دیگری را انتخاب میکنند؛ کانال درست میکنند، راه نفوذ پیدا میکنند، عوامل پیدا میکنند. طبیعی است که اینگونه باشد. همان موقع نیز که سفرهای متعددی به ایران داشت، به فعالیتهای رابطهای میپرداخت.
فریدون فشارکی و دکتر اکبر قهاری، از اعضای این شورا هستند. این شورا نشریات، هفتهنامه و خبرنامه دارد. همایش و نشستهایی برگزار میکند که ایرانیها و بعضی از شخصیتهای آمریکایی که به اصطلاح دوستدار روابط ایران و آمریکا هستند، در آن شرکت میکنند.
مؤسسه فناوری ماساچوست
ششمین، گروه مطالعات ایرانی با عنوان مؤسسه فناوری ماساچوست در آمریکا است. این تشکیلات زیر نظر علی مستشاری، هوشنگ شهابی، شهلا حائری و عباس میلانی است. از این چهار نفر ما از خانم حائری و عباس میلانی اطلاعاتی داریم. اینها معمولا مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، خصوصاً جامعه کنونی ایران را تحلیل میکنند. آنها در اینجا چه نیازی دارند که به این روشنی به این مسئله میپردازند؟! «هویدا و نوگرایی در ایران»، موضوع همایشی بود که در سال 2002 برگزار کردند. همچنین راه توسعه ایران، قانون اساسی و قوانین بین المللی، بررسی کشاورزی، نفت، گاز و... در ایران.
خانم شهلا حائری درباره زنان ایران و وضعیت ایران چندینبار به ایران رفتوآمد داشته و مقالاتی در مطبوعات ایرانی خارج از کشور چاپ کرده است.
ضرورت رصد و افشاسازی موسسات ایرانیان پناهنده در آمریکا
این تشکیلات ها یک شکل ظاهری دارد و یک شکل باطنی؛ همانطور که در دوران پهلوی، تشکیلات فرانکلین و امثال آن یک ظاهر داشت و یک باطن. خود ساواک درباره تشکیلات فرانکلین مینویسد سازمان سیا از آن طریق اطلاعات جمعآوری میکند یا سازمان سیا آنجا فعال است و پنج هزار نیرو دارد و منطقه آسیای دور و خاورمیانه تا شاخ آفریقا را مدیریت میکند. ساواک نیز این تشکیلات را زیر نظر دارد و از آن استفاده میکند. وقتی این تشکیلات اینگونه است، طبیعی است که فعالیت پنهانی نیز داشته باشند.
عملکرد هر کدام از اینها را باید بررسی کرد. لازم است آثارشان (کتاب و مطالبی که در سایتهایشان به زبان انگلیسی منتشر شده است) شناسایی و نقد و بررسی شود یا از کسانی که در آمریکا هستند و اینها را میشناسند سؤال شود.
گفتگو از: محمد مهدی زارع
ویراستار: رفیعی اردکانی
1. یه مقدار اشکالات ویراستاری داره که لطفا اصلاح بفرمایید.
2. سوالات مصاحبه چرا منتشر نشده؟