لزوم تشکیل حوزه معنایی در راستای موفقیت پژوهشهای اسلامی – روانشناختی
به گزارش خبرگزاری رسا، وبینار «پژوهشهای اسلامی - روانشناختی؛ ظرفیتها و چالشها» امروز دوشنبه، ۲۴ آذرماه، با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین عباس پسندیده، رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی دانشگاه قرآن و حدیث و حجتالاسلام و المسلمین مهدی عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث برگزار شد. متن سخنان حجتالاسلام مهدی عباسی در ادامه میآید:
مسئله ظرفیتها و چالشهای پژوهشهای اسلامی – روانشناختی، موضوع مهمی است که باید مورد بررسی علمی قرار گیرد. دین دو ماهیت دارد؛ یا از دو زاویه میتوانیم به دین اسلام نگاه کنیم. یک هویت، هویت استقلالی دین است که دین را به عنوان موضوع نگاه کنیم و در مناسبت بین روانشناسی و دین یا روانشناسی و اسلام و به تعبیر دیگر در مناسبت بین پژوهشهای اسلامی، روانشناسی قد علم کرده و پدیدهای را به عنوان دین بررسی میکند.
تجربه دانشمندان نشان میدهد که این تجربه برای بشر مفید است. امروزه روانشناسان رویکرد قابل توجهی به بررسی دین دارند و برخی معتقدند در زمینه سلامت روان نمیتوانیم مقوله دین را مورد بررسی قرار ندهیم و حتی در زمینه اختلالات روانی، گاهی به ضوابطی توجه دارند که یکی از آنها مقوله دینداری است که میتواند باعث یکپارچگی شخصیت شود.
موضوع دیگر هویت حکایتی و منبع بودن دین با مفروض دانستن علم اولیای دین است که اعلم دانشمندان زمان خود بودهاند. در حقیقت در اینجا گزارههای علمیِ دینی به دست ما میرسد. اگر بخواهیم آیات قرآن را مثال بزنیم، بهترین مثال، آیه ۵۴ سوره زخرف است که خداوند متعال درباره فرعون و دلایل اطاعت مردم از وی فرموده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ؛ و به این تبلیغات دروغ و باطل قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند» قرآن درباره این موضوع که چرا استخفاف قوم از سوی فرعون باعث اطاعتپذیری آنها شده است؟ به مقوله فاسق بودن آن قوم اشاره میکند.
اگر گزارههای دینی را فهم کنیم، آنگاه میتوانیم به رابطه بین متغییرها ورود کنیم. در اینجا فسق قوم، یک متغیر است که باعث اطاعتپذیری یک گروه از یک فرد ظالم میشود. در اینجا میتوانیم به این استنباطها به عنوان یک گزاره علمی و روانشناسی استناد کرده و برپایه آن به نظریهپردازی بپردازیم.
در اینجا نیاز به روش داریم چراکه سؤالات متعددی مطرح است؛ از جمله اینکه آیا با صرف مراجعه به یک سوره میتوانیم شخصیت را تبیین کنیم؟ از این سؤالات که بگذریم، نکته مهم این است که با توجه به بررسی نظریات مختلف، دادههایی که از معارف دینی برای تحلیل آن در دست ما هستند، قابلیت و استعداد به سه روش تحلیل که بیان خواهیم کرد را دارند. اگر این سه روش در کنار هم قرار گیرند، میتوانیم بگوییم روانشناسی اسلامی امکان تحقق دارد و تحقق پیدا کرده است.
روش اول مطالعات روانشناسی در متون دینی مبتنی بر تحلیل محتوای گزارههای موجود در معارف دینی است. در آیهای که مثال زدیم رابطه بین استخفاف قوم، اطاعت قوم از ظالم و وضعیت قوم بررسی شده است. لذا میتوانیم بگوییم استخفاف یک گروه به شرطی که فاسق باشند میتواند منجر به اطاعتپذیری آنها شود، اما اگر مردم صالح باشند، چنین چیزی محقق نخواهد شد.
تک تک آیات قرآن کریم و احادیثی که رابطه بین دو پدیده انسانی را مورد اشاره قرار میدهند، این توانایی را دارند که به عنوان دادههای روانشناسی اسلامی مورد توجه قرار گیرند، اما مهم این است که به این گزارههای دینی ورود پیدا کرده و با روش تحلیل محتوای دینی، گزارههای علم دینی را استنباط کنیم، چراکه مفروض ما رسیدن به علم دینی است. آنگاه میتوانیم این روشها را در طرحهای مختلف پژوهشی به کار ببریم. در همین زمینه جناب آقای حجتالاسلام پسندیده کتابهای متعددی نگاشتهاند. این مرحلهای مهم است و شاید منبع علمی به این گستردگی برای بررسی نداشته باشیم. آیات بسیاری در توصیف شرایط انسانی و همچنین احادیث بسیاری در زمینه گزارش از رابطه دو متغییر وجود دارد که اگر آنها را به روش معتبر استنباط کنیم، آنگاه با یک قانون و اصل مواجه خواهیم بود؛ برای مثال وقتی قرآن میگوید پیامبر در بیان واقعیت سوگیری ندارد، در اینجا هم به یک نظریه اشاره شده است که امکان بررسی دارد.
روش دوم، علم اصول فقه به معنای اعم است که بتواند احکام روانشناسی و تربیتی را از منابع اسلامی به ما بدهد. در اینجا در حقیقت به یک شکل قیاس تشکیل میدهیم، چراکه به برخی از اصول میرسیم و در فروع به استنباط آن گزاره علمی دینی میرسیم، لذا بینیاز از الفاظ و اصول عملیه نیستیم. روش سوم، روش تجربی است. دست کم برای اینکه به یک نظریه روانشناسی برسیم که از وضعیت جامعه آگاهی پیدا کنیم، نیازمند چنین روشی هستیم. این بخش به ساخت ابزارهای لازم به ما کمک میکند تا از جامعه شناخت پیدا کنیم. در این راستا میتوانیم از روش پیمایش یا زمینهیابی استفاده کرده و در قالب پرسشنامه وضعیت جامعه را توصیف کنیم.
در تحلیل این سه روش باید گفت که روش تحلیل محتوای متون دینی یک ظرفیت گسترده است که به نظرم از صد گام، در گام اول آن هستیم. روشهای مبتنی بر اصول فقه نیز لازم است مورد استفاده قرار گیرد و در نهایت بینیاز از تجربه و اندازهگیری بر اساس مفاهیم دینی نیستیم و هر سه روش میتواند یک فرصت گسترده و مهم برای ما باشد.
درباره چالشهای روشی به طور عینی و مشخص نکته اول بنده این است که مراحل مختلفی در شیوه اجرای پژوهش از جمع آوری داده، جامعه آماری، اسناد، روش نمونهگیری تا روش تحلیل، طبقهبندی، نتیجهگیری و مدلپردازی داریم. درباره دادهها گاهی اوقات بدون هیچ گونه ملاک، بعضی از دانشپژوهان و دانشجویان وارد جمعآوری گزارههای دینی و آیات و روایات میشوند و به مقولهبندی میپردازند تا به مدل دست یابند؛ غافل از این مسئله که آیا میتوانیم براساس این جستوجو، مدلی که به دست آوردهایم را به معارف دینی نسبت دهیم؟
یکی از مسائل مهم روش جمعآوری اسناد است. ما نمیتوانیم از تبیین شخصیت براساس فلان سوره قرآن سخن بگوییم، بلکه این یک سوره از قرآن است که چه بسا نتوانیم تمامیت مطلب را نسبت به آن موضوع استنابط کنیم، لذا باید جمعآوری دادهها روشمند و دارای ملاک باشد. روشی که اخیراً پیشنهاد دادیم، تشکیل حوزه معنایی است تا افرادی که تمایل دارند آن را پیگیری کنند. این روش کمک میکند تا واژگان متعدد و مرتبط با آن مفهوم یا موضوع را پیدا کنیم و براساس این حوزه معنایی و همچنین براساس کتب حدیثی و تفاسیر قرآن، گزارههای دینی را جست و جو کنیم. امثال این چالش را به میزان زیادی داریم، لذا باید کارهای زیادی صورت گیرد تا این جاهای خالی پر شود.
نکته دیگر اینکه اگر میخواهیم براساس مدلهای استخراج شده از معارف دینی وارد میدان عمل شویم و سنجهای را طراحی کنیم، باید حواسمان جمع شود که در پارادایم الهیاتی و دینی حضور داریم، لذا در برخی از معارف دینی، قبل از ارائه راهکار، شرایط آن اعتقاد توحیدی است؛ در حالی که در جامعه با افرادی مواجه میشویم که از منظر توحید و دینداری متکثر هستند، بنابراین اگر میخواهیم مثلاً یک مدل درمانی افسردگی که از منابع اسلامی استخراج کردهایم را در جامعه پیاده کنیم، باید افراد با دیدگاههای دینی مختلف نیز طبقهبندی شوند، چراکه ممکن است راهکاری که ما استنباط کردهایم، برای برخی از افراد کارایی نداشته باشد.
نتیجهای که به دست میآید، این است که اگر یک مفهوم را تئوریزه میکنیم، باید متغیرهای مختلف از جمله سطوح موجود در جامعه هدف این مدل را نیز مشخص کنیم و این نیاز به کارهای بسیار و در واقع روش ما نیاز به مختصات متکثر دارد.