گذری بر زمینههای تاریخی و اجتماعی پیدایش نهضت جنگل؛
واکنشی دینی و ملی در برابر تباهی ایران
یک مأمور امداد شرایط قحطی اول در ایران را، چنین گزارش داده است: [مردم]بر سر هر قوطی خالی که دور انداخته میشد، وحشیانه با هم میجنگیدند! زنان برای یک قوطی گوشت کنسرو یا برای چند تکه نان خشک، تن فروشی میکردند. من مردم گرسنهای را دیدم که پِهِن میخوردند و دستههای خاردار سبزه رابه دهان میگذاشتند.
به گزارش خبرگزاری رسا، روزهایی که بر ما میگذرد، تداعی گر برههای است که زنده یاد میرزا کوچک خان جنگلی، ارتباط خویش با کمونیستهای رشت را قطع کردو عازم فومن شد تا مجددا به یاران خویش در جنگل بپیوندد. علت عمده این امر، آن بود که این عده به تبلیغ مرام خویش و توهین به مقدسات مردم میپرداختند و او پذیرای این امر نبود. به همین مناسبت و در مقالی که پیش روی شماست، بسترهای تاریخی و اجتماعی نهضت جنگل مورد بازخوانی قرار گرفته است.
استعمار، میوه انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه
استعمار، میوه انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه
میوههای انقلاب صنعتی انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه، در قرن ۱۹ به بار نشست. بدین معنی که مختصات فکری– فلسفی این تحولات، به گسترش پرشتاب و همهجانبه سرمایه انجامید در نتیجه، بازارهای جهانی مورد توجه قرارگرفت. وجود مواد خام کلان و نیروی کار ارزان و بازارهای متنوع در شرق، نگاه بورژوازی غربی را به سمت آفریقا وآسیا متوجه نمود واین آغازگر پدیده «استعمار» به معنای مدرن واژه گشت. در این عرصه غارت بین المللی، بریتانیا از همه پیشروتر بود، به گونهای که با عنوان کشور «آفتاب بی غروب» شهرت یافت! چیرگی بر ایران با فشار نظامی روس و انگلیس، در دهه نخست سده نوزدهم آغاز گردید.
دوره اول جنگهای ایران– روس، فاصله سالهای ۱۱۸۵ ش– ۱۱۹۲ م را در بر میگیرد. پس از جنگ اچمیازین (۱۱۸۵) خانشین (۱۱۸۸) اصلاندوز (۱۱۹۲)، روسها که به سلاحهای جدید مجهز بودند، نیروهای متفرق قبیلهای ایران را شکست داده و معاهده خفت بار گلستان را، به فتحعلی شاه تحمیل کردند. در هنگام امضای قرارداد گلستان، روسها تعمدا از تعیین صریح مرز بین دو کشور خودداری نمودند. همین ماجرا، دوباره اختلافات را دامان زد و سلسله جنگهای دوم ایران– روس، آغاز گردید که باز هم به ضرر ایران، عهدنامه ترکمانچای به امضای طرفین رسید! ضمن اینکه بنا به بندهای دیگر قرارداد، روسیه برای اتباع خویش، حق کاپیتولاسیون دریافت کرد و شرایط تسهیلکنندهای را هم برای گمرکات تجار روسی در نظر گرفت. در تداوم این فصل از فضای بین المللی برای ایران، انگلستان هم که خود آتش بیار معرکه روس- ایران بود، برای عقب نیفتادن از روسها و کارکردی نمودن افغانستان به عنوان سپری برابر نفوذ تزار، نواحی جنوبی ایران را اشغال کرد و قرارداد پاریس را به شاه قبولاند! به نظر میرسد بتوان روند توسعه طلبی روسها در ایران را، به سه مرحله تقسیم نمود: ۱-تصرف سراسر قفقاز طی دو دوره جنگ با ایران ۲- تکمیل توسعه ارضی با قرارداد آخال ۳- قرارداد نفوذ ۱۹۰۷ بهمراه انگلیس. همه این فرصت طلبیهای روسیه، همزمان بود با شورشهای هند که انگلستان را بدانجا مشغول داشته بود؛ لذا انگلیسها درصد مذاکره با روسها برآمدند که البته به دلیل موقعیت برتر روسیه، نتیجه عملی نداشت! انگلیسها که متوجه شدند قادر به جلوگیری از پیشرویهای روسها درآسیای مرکزی نیستند، اولا: صحرای بزرگی که به نام بلوچستان انگلیس معروف است را، با شهرهای کویته و قندهار تصرف کردند. سپس در ۱۸۷۷، رسما هندوستان را مستعمره خویش خواندند. سوم اینکه براساس معاهده صلح گندمک، روابط خارجی افغانستان را از طریق هند، به خود اختصاص دادند و چهارم اینکه دخالت در امور ایران را، تشدید نمودند!
در واقع معاهدات دیپلماتیک، دریچهای بود برای نفوذ اقتصادی در ایران. در سده نوزدهم حجم کلی تجارت خارجی، حدود ۸ برابر شد و در فاصله سالهای ۱۲۰۹ ش تا ۱۲۷۹ ش، میزان واردات ایران از دوهزار پوند به بیش از پنج هزار پوند رسید! در نتیجه ایران، کاملاً در مسیر ادغام در شبکه اروپایی تجارت بین المللی قرارگرفت. به نظر میرسد از مستندات معاهدات و رویدادهای سیاسی در سطح بین المللی -که ایران در مرکزیت آن قرار داشت- بتوان مدل تبینی زیر را استخراج نمود:شکست نظامی، امتیازات دیپلماتیک، امتیازات تجاری، نفوذ اقتصادی، تضعیف صنایع دستی و آشفتگی اجتماعی!
انگلستان و اندیشه تقسیم کشورهای ایران و عثمانی
سیاست انگلستان از ابتدای قرن ۱۹، براساس حمایت دولت عثمانی و دور نگه داشتن روسها از آن مناطق قرارداشت که مهمترین نمونههای آن، جنگهای کریمه و کنگره برلن بود. اما ازسال ۱۸۹۴ به بعد، تغییراتی در سیاست انگلیس رخ داد. بدین معنی که فکر تقسیم کشورهای منطقه از جمله ایران و عثمانی را، به مناطق نفوذ دنبال کرد. آلمانها از موقعیت استفاده کرده و به نزدیکی بیشتر به عثمانی پرداختند. روسها که از نفوذ آلمانها در خاورمیانه به هراس افتاده بودند، برای تحکیم موقعیت خود و به بهانه کافی نبودن قوای داخلی ایران، عدهای قزاق روسی را برای حفظ کنسولگری و اتباع خود، به ایران آورده و گارد مسلح تشکیل دادند. انگلستان هم برای عقب نماندن از حریف، عدهای سرباز هندی را به بهانه محافظت از سفارت خود، وارد ایران نمود. در آن دوره، عملاَ مرزهای ایران شکسته شده بود و هر روز عدهای با اسلحه، وارد خاک ایران میشدند! ضمن اینکه ترس از حضور رقیب سوم، زمینه نوعی تفاهم را بین روسیه و انگلیس فراهم کرد. از مستندات اینطور بدست میآید که مثلث جبهه مشترک علیه آلمان، ابتدا با پیمان دولتی فرانسه – روسیه و سپس فرانسه – انگلیس، آغاز شد، اما برطرف کردن اختلافات روسیه – انگلیس -که دشوارتر بود- طی قرار داد عملی گردید. به موجب قرارداد سوم که به قرارداد ۱۹۰۷ مشهور شد، ایران به سه قسمت شمالی از خط فرضی بین قصر شیرین اصفهان و یزد تقسیم گشت. در این احوالات رخداد بین المللی مهم، قرار داد پتسدام بین روسیه و آلمان بود که بر اساس آن، روسیه متعهد شد امتیاز راه آهن خانقین– خرمشهر رابرای آلمانها بگیرد، تا آنها از طریق راه آهن برلن – استامبول – بغداد به خلیج فارس متصل شوند. در این دوران که به «صلح مسلح» مشهور است، دولت انگلستان علی رغم مخالفت با اقدامات روسیه، از ترس نزدیکتر شدن روسیه به آلمان، هیچگونه جلوگیریای از اقدامات آن کشور به عمل نیاورد، بلکه سیاستش را بدین قرار گذاشت که با حمایت از رجال و سیاستمداران ایرانی طرفدار خود و نیز با به روی کار آوردن کابینههای طرفدار انگلستان، منافع مورد نظرش را تأمین کند. شایان ذکر است که در ۱۹۰۸، انقلاب ترکهای جوان که یقینا متاثر از انقلاب مشروطه بود، معاهدات استعماری غربیان را دچار تغییر نمود!
تحولات پس از جنگ جهانی دوم، بستر ساز نهضت جنگل
جنگ جهانی اول، تنها در مدتی کوتاه پس از تاجگذاری احمد شاه آغاز گردید. اعلام بی طرفی ایران، مورد توجه جامعه جهانی درگیر جنگ واقع نشد! تشکیل امپراطوری نوپای آلمان مشتمل بر وحدت ۳۶ کشور کوچک و وحدت ایتالیا مرکب از هفت کشور کوچک، نقشه سیاسی اروپا را، دستخوش تغییر نمود. در نتیجه «اتحاد مثلث» شامل آلمان، ایتالیاواتریش، با هدف تقسیم بندی دوباره جهان، خطری جدی برای منافع کشورهای فرانسه، انگلیس و روسیه، یعنی «اتفاق مثلث» ایجاد کرد. باید اضافه کرد در چنین شرایطی که یک بحران بین المللی رخ داده بود و ایران به جهت موقعیت استراتژیک جغرافیایی، کانون نزاع شده بود، کنگره انترناسیونال اول و دومِ سوسیالیستها برگزار گردیده و لرزهای فلسفی نیز بر این تشنج جهانی افزوده شده بود، که ایران را نیز متاثر ساخت. بر این اساس و مبتنی بر تبیین بالا، رویدادهای بین المللی نیز در چارچوب مبانی نظری مفروض، به ظهور جنبش مسلحانه جنگل یاری رساند.
آنچه که از نگاشتههای شاهدان داخلی و خارجی به دست میآید، حکایت از سیر نزولی سطح رفاه و معیشت مردم در طی قرون نوزدهم دارد. به بیان دیگر در حالیکه همه شاهدان خارجی اوایل سده بیستم، زندگی روستایی را بیش از حد فقیر و نا امن توصیف کرده اند، اغلب سیاحان اوایل سده نوزده، شرایط نسبتاً خوب زندگی روستایی را یادآور شده اند! مثلاً «شیل» در مورد روستاها اینطور میگوید: «آسایش واقعی چشمگیری وجود دارد و من از اینکه هموطنانم از این آسایش بهرهمند نیستند، غبطه میخورم!» یا «در کشور کم جمعیتی مانند ایران، به نفع زمین داراست که با رعایایش به خوبی رفتار کند و آنها را در املاک خودشان نگه دارد؛ بنابراین زمینداران با رعایشان، به خوبی رفتار میکنند!». «بنیامین» نیز در خصوص شرایط دستمزد کارگران اینطور شرح میدهد: «رعایای شاه فقیر نیستند و شواهد و مدارک اندکی، مبنی بر فقر شدید در مملکت او وجود دارد!». وی اندک بودن شمار کارگران و نیز سیار بودنشان را، امتیازی برای آنها جهت درخواست برای دستمزد بیشتر میداند. «استاک» نیز مشاهده میکند که کمبود نیروی کار، قدرت چانه زنی زارعان را افزایش میدهد: «روی هم رفته به نظر میرسد که مستاجر ایرانی، تا هنگامیکه اجاره خود را بپردازد، از اجاره داری خود بهرهمند و مطمئن است». از این به بعد هر چقدر به اواخر قرن ۱۹ نزدیک میشویم، شاهد خالیتر شدن سبد خانوار روستایی و کاهش رفاه معیشتی مردم هستیم که اگر با نگاهی جامعه شناختیتر به پدیده مذکور دقیق شویم، میتوان مکانیزم این تحولات اجتماعی – اقتصادی را اینطور تبیین نمود: به سبب بهبود سیستم حمل و نقل، ایجاد خطوط جدید تلگراف به اروپا، رفت و آمد کشتیهای بخار در دریای خزر و خلیج فارس و بهخصوص افتتاح کانال سوئز، تجارت ایران با اروپا، چند برابر شد. تقاضای پنیر، برنج، میوه، ابریشم و تریاک در اروپا، تأثیر مهمی بر کشاورزی ایران گذاشت و زراعت محصولات نقدآور، جای زراعت معاشی را گرفت. افتتاح سازمانهای مالی دولتهای بریتانیا و روسیه در ایران نیز، به تجارت شتاب داد. ورود مصنوعات اروپایی به خصوص منسوجات، موجب کاهش صادرات پارچه نخی و پشمی و بافتههای ابریشمی ایران شد. این امر، شدیداً به صنایع خانگی پیشه وران، کوچ نشینان و دهقانان صدمه زد، چرا که محصولات دستی آنها، توان رقابت با اجناس فراوانتر و ارزانتر وارده از خارج را نداشت. کاهش بهای نقره در اواخر دهه ۱۸۶۰ و نیز افت قیمتهای جهانی مواد خام در دهه ۱۸۷۰، تأثیر منفی دیگری در صادرات محصولات دستی ایران بود. بررسی اقتصادی قرن نوزدهم توسط ان لمبتن، نیکی کدی، چارلز عیسوی و ویلم فلور و نیز تحلیلهای قدیمیتر میخائیل پاولوویچ و آوتیس سلطان زاده، مؤید این امر است.
ویلیام فلور در مطالعاتش تأکید دارد که اقتصاد ایران، به صدور بیشتر مواد خام متکی شد و تجارت مصنوعات داخلی به جز فرش، شدیداً کاهش یافت! ارزش زمینهای کشاورزی بیشتر شد و حکومت میل شدیدی به فروش اراضی خالصه به طبقه جدید زمینداران، یعنی ملکداران یافت. این مسئله خود سبب صنعتی شدن کشاورزی و استثمار بیشتر کشاورزان ایران و البته کمبود موادغذایی و ترقی قیمتها گشت که نتیجه تمامی این تحولات را، میتوان ذیل عنوان «توسعه وابسته» برای ایران قرار داد، که تأثیرات ویرانگر آن در زندگی عملی مردم در یادداشتهای شاهدان به چشم میخورد. هر چه که به پایان قرن نزدیک میشویم، زمین در دست ملکداران متمرکز میشد و به موازات آن، دهقانان از همه حقوق و داشتههای خود محروم میشدند! با تمامی این فشارها و محدودیت ها، به نظر میرسد ملکداران از دهقانان مرفه که تا حدی استقلال داشتند در هراس بودند، هم از این روی سعی در فقیر نگاه داشتن دهقانان کردند. نیکیتین کنسول دوم روسیه در رشت نیز، چنین مواردی را تأیید کرده است. لرد کرزن نیز، خاطر نشان کرده که زورگویی و اجحاف گسترده و غیرمجاز صاحب منصبان متصدی جمع آوری مالیات از دهقانان، به «غارتگری با تصاعد حسابی» منجر گردید که از شاه شروع و به دهقانان نگون بخت به عنوان قربانی ختم میشد. شعار فرمانروایان چنین بود: هرچه میتوانید و هر زمان که میتوانید، به دست آورید!
نقش شرایط اقتصادی ایران در پیدایش نهضت جنگل
بروز جنگ جهانی اول، شرایط مذکور را کاملاً بحرانی نمود بطوریکه وضعیت اقتصادی کشور در اثر تورم و بیکاری و ضبط موادغذایی به دست اشغالگران، روند تاراج و تجاوز و قتل مردم (عمدتاً دهقانان بی گناه) به شدت رو به وخامت نهاد. در گزارشها چنین عباراتی به چشم میخورد: در شمال شرقی ایران نه تنها مردم عادی ماههاست طعم گوشت را نچشیده اند، حتی از قوت لایموت خود، یعنی نان نیز محروم هستند! گرسنگی، این مردم را چنان در هم پیچیده که دیگر خودکشی یا مصرف مردار حیوانات که در بیرون دیوارهای شهر افتاده، گرهی از کار ایشان نخواهد گشود! با وجود آنکه روزانه فقط در تهران، ۳۰ هزار تن غذا توزیع میشد، روزانه ۱۸۰ تَن در همان هنگام، از گرسنگی میمردند! اوضاع در شهرستانها بدتر بود. بطوریکه در گزارشها، خبر از مرگ روزانه هزاران تن در شهرهایی چون: قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، قزوین و اراک داده میشد. یک مأمور امداد از یک هیئت مذهبی امریکایی، چنین گزارش داده است:
«[مردم]بر سر هر قوطی خالی که دور انداخته میشد، وحشیانه با هم میجنگیدند!... زنان کرد و بومیان دیگر برای یک قوطی گوشت کنسرو یا برای چند تکه نان خشک، تن فروشی میکردند... من مردم گرسنهای را دیدم که پِهِن میخوردند و دستههای خاردار سبزه را- که آفتاب سوزان تابستان سوزانده بودشان- به دهان میگذاشتند. از دیگر صحنههای رقت بار، مردگانی بودند که کنار جاده افتاده بودند و نگاه بی جان و چشمان غیر طبیعی و بزرگشان را، مگسها میخوردند و آفتاب دهشتناک بر آنها میتابد!...».
نقش شرایط بهداشتی ایران در پیدایش نهضت جنگل
با توجه به فضایی که در خصوص وضعیت رفاه مردم در نیمه دوم قرن ۱۹ ترسیم شد، حدس منطقی وضعیت بهداشتِ زیست رعایا دشوار نیست. طالبوف در «کتاب احمد» به مواردی اشاره میکند مانند: «تراشیدن موی سر اطفال یا جوانان و پیران در وطن ما، بر همه کس معلوم است. تیغهای زنگدار و لتههای چرکین -که به دسته تیغهها پیچیده اند- معنی کثافت را مجسم کرده و اطفال را به انواع ناخوشیهای تحت الجلد، دچار میکند... خزینههای حمامهای ما-که روزی پانصد نفر آدم در آن غسل و جهال و اطفال در ادرار میکردند-، چون اساس کُریت آب را به تغییر طعم و لون گذاشته ایم، علی الحساب وضع به همان قرار است و گویا صد سال دیگر هم خواهد بود!... میرسیم به مقابل مسلخی که قصابان شهر حیوان ذبح میکنند و گوشتش را برده در بازار و سایر معابر میفروشند. اول که میخواستیم از مقابل این گندگاه بگذریم، از یک طرف بوی گند -که بی مبالغه نیم فرسخ صحرای خدا را متعفن نموده- نمیگذاشت دستمال را از دهن و دماغ خودمان بکشیم و تنفس نماییم! از یک طرف به قدر پنجاه سگ چرکین و هار، هم آواز دور ما را گرفته و عوعو میزدند...». یا در خصوص منطقه مورد توجه ما یعنی گیلان، نمونههایی از گزارشات و اخبار به جا مانده که اگر چه اندک، اما مشتی است نمونه خروار: «در ۱۸۹۱، میرزاعلی خان به عنوان والی کل به گیلان فرستاده شد. به زودی واگیری وبا در آنجا شایع شد، که حدود ۱۲ هزار نفر را به هلاکت رساند! در کنار شیوع مکرر وبا، بیماری خاص ابریشم نیز، به نابودی صنعت ابریشم (۱۸۷۷ و ۱۸۶۴) منجر شد که عملاَ ضعف و ناتوانی ایلات ثروتمند گیلان را در پی داشت. در همین راستاست که پس از اعاده مشروطیت و در پی انقلاب بهمن ۱۲۸۷ رشت، انجمن حفظ الصحه تشکیل گردید تا به حفظ بهداشت عمومی، در سطح رشت بپردازد...».
نقش شرایط آموزشی ایران در پیدایش نهضت جنگل
به طور کلی میتوان، دو نوع نهاد آموزشی را در نظام سنتی قبل مشروطه تشخیص داد: اول مکتب خانهها که کودکان در آن خواندن و نوشتن میآموختند و نوع دوم مدارس دینی یا همان حوزههای علمیه که افرادی که قصد طلبگی داشتند، در آنها درس میخواندند. تنها اعیان و توانگران و بازرگانان بودند که فرزندان خود را برای درس خواندن به مکتبها میفرستادند، آن هم در حدی که در دربار و بازار به کارشان آید و توده مردم، به درس خواندن احساس نیاز نمیکردند و یا آنکه وسع مالی شان اجازه نمیداد! از طرف دیگر شیوه مرسوم در مکتب ها، نارسا و نادرست بود. مثلا برای شناختن الفبا، به بیش از یک سال زمان نیاز بود! با این همه رواج و رونق مدارس علوم دینی در انقلاب مشروطه، نمایان بود، چه اینکه طلاب در برخی اعتراضات نخستین این جنبش، پیشگام بودند.
اگر چه کوشش برای نوین کردن سیستم آموزشی و کسب علوم جدید، پیشتر هم توسط کسانی همچون عباس میرزا با اعزام تعدادی دانشجو به فرنگ انجام یافته بود، اما اولین فعالیتهای متمرکز و مداوم در ایران، به تأسیس دارالفنون مرتبط میشود. از اوایل سلطنت مظفرالدین شاه، این فرآیند در گسترش آموزش مدرن سرعت بیشتری یافت. به طوریکه در تهران جمعی از فعالان این نهضت فرهنگی، در تشکلی تحت عنوان «انجمن معارف» گرد آمدند که برجستهترین آنها، عبارت بودند از: امین الدوله، حاجی میرزا یحیی دولت آبادی، احتشام السلطنه و حاجی امین الضرب. با این همه نقصان آموزش و نیز تمایل عمومی برای توسعه آموزشی و فرهنگی را، میتوان از بسترهای فرهنگی و آموزشی نهضت جنگل قلمداد کرد.
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات