۲۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۷
کد خبر: ۶۷۶۴۷۴
محمدعلی فتح الهی:

ملاصدرا اساس زندگی را در فقه نمی‌بیند

ملاصدرا اساس زندگی را در فقه نمی‌بیند
یک پژوهشگر گفت: ملاصدر نبوت را باطن شریعت اعلام و نسبتی بین حاکم و قانون برقرار می کند که نسبت روح و شریعت و ظاهر و باطن است که با همدیگر رشد می کنند.

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ دومین کرسی ترویجی کنگره حکمت سیاسی متعالیه با عنوان وجه انضمامی حکمت سیاسی متعالیه در تجربه حکمرانی جمهوری اسلامی ایران با ارائه محمدعلی فتح الهی و نقادی حجت الاسلام داود مهدوی زادگان و مرتضی یوسفی راد و دبیری علمی شریف لک زایی در تاریخ برگزار شد.

در ابتدای جلسه دبیر علمی ضمن خیر مقدم به اساتید و شرکت کنندگان گرامی گزارشی از همایش ارائه داشت و از فتح الهی خواست مباحث خود را ارائه نماید.

محمدعلی فتح الهی گفت: یک بحث این است که قانون یک حقیقت از قبل موجود است و حاکم آن را اجرا می کند و این گونه رابطه ای میان این دو شکل می گیرد. درباره فقه این گونه گفته می شود که حکومت و ولی فقیه کسی است که وظیفه اصلی اش اجرای قانون اسلامی است. بنابراین عالم ترین فرد به فقه به اجرا می پردازد. بحث دیگر این است که قانون از حکومت ناشی می شود و خواسته ها و صلاح دیدها و نگاه حاکم قانون را ایجاد می کند و به وجود می آورد و تغییر می دهد. در ابتدای انقلاب تلقی اول در جمهوری اسلامی ایران وجود داشت. اما آیا می توانیم از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم؟ دو دیدگاه مورد اشاره نگاه ایستایی به بحث دارند، اما باید تقدم و تأخر آنان روشن شود.

وی افزود: در حکمت متعالیه تقابل دو دیدگاه به شکل دیگری خودش را نشان می دهد. ملاصدرا شریعت را مانند یک موجود زنده می داند. حقیقت انسان را باطن مستور و ظاهر انسان را مکشوف می‌داند. باطن انسان را آن می داند که در روز قیامت آشکار و ثابت می شود، اما الان تطور دارد. شریعت را هم به همین سان می بیند. شریعت مانند انسان ظاهر و باطن دارد. این نوع نگاه می تواند تقابل دو دیدگاه را برطرف کند.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: ملاصدر نبوت را باطن شریعت اعلام و نسبتی بین حاکم و قانون برقرار می کند که نسبت روح و شریعت و ظاهر و باطن است که با همدیگر رشد می کنند. باطن شریعت، هدف شریعت است. شریعت و نبی برای تربیت مردم است. به میزان تربیت و رشد مردم، انبیاء و شریعت هم رشد می کنند. استاد مطهری در اینجا خوب بحث کرده است که تاریخ انبیاء مانند رشد مردم و جوامع است. استاد مطهری درباره آزادی می فرماید: خیلی از بحث ها مانند تربیت و رشد استبدادپذیر نیست. لذا این مباحث با آزادی پیوند می یابد. اینها مبنای خیلی از بحث های اجتماعی و سیاسی است. مفهوم ولایت فقیه هم یک نسبت ماهوی و زنده با شریعت می یابد. ولی فقیه در جای نبوت نشسته و می تواند نسبت خود را با فقه و تربیت مردم بیان کند.

فتح الهی ادامه داد: تجربه جمهوری اسلامی که یک حکومت دینی است حکومت می خواهد شریعت را اجرا کند یا اینکه خود حکومت، قانون را به وجود می آورد یا اینکه بحث دیگری باید مطرح شود؟ در بحث جمهوری اسلامی ما با ولایت مطلقه فقیه مواجه شدیم که با احکام حکومت و سیاست‌های حکومتی بر آن است که جامعه را جلو ببرد. در واقع شریعت خودش مصداق پیدا کرده است و نظام سیاسی وجه زنده شریعت است. از این رو می توان به برخی از تجربه های جمهوری اسلامی اشاره کرد: الف. تجربه نظام سازی و قانون اساسی: ما می گوییم که جمهوری اسلامی یک زندگی است. نظام‌های سیاسی پایدار آن نظام هایی هستند که ریشه در باورهای مردم دارند و از این حیث زنده هستند و زندگی دارند. رسمی بودن مذهب تشیع یک موجود زنده است که نمی تواند تعلیق شود. می گوییم قانون اساسی زنده است و نمی تواند با یک تصمیم تعطیل شود. تجربه جمهوری اسلامی این بود که قانون اساسی را به صورت زنده تجربه کند. این تجربه، زندگی است و مردم با آن زندگی کرده اند و به یک موجود زنده تبدیل شده است.

در قانون اساسی این مهم است که مورد باور مردم قرار گیرد. این یک تجربه است. برای امام خمینی این مهم بود که قانون اساسی در باور مردم قرار گیرد و به عنوان تجربه جمهوری اسلامی ایران باید از آن یاد کرد.

ب. جنگ تحمیلی تجربه دوم است که یک زندگی بوده است. در دورۀ هشت سال جنگ تحمیلی آنچه مطرح بود یک هویت بود که برای مردم پیش آمد. جنگ بخشی از هویت مردم ایران است که به عنوان یک تجربه از آن یاد می‌شود.

ج. تجربه سوم، عزم مردم برای پیشرفت و اصلاح امور است که از بدو انقلاب بوده و بعد از جنگ شدت گرفته است.

این‌ها امکان شکل دادن به تمدن نوین اسلامی را موجب می شود و امکان صحبت از آن را فراهم می آورد. مهم ترین نکته این است که این تجربه ها هویت خاص خود را به وجود می آورند. در حکمت متعالیه شریعت را موجود زنده تلقی می کند که می تواند تولد یابد و رشد کند و به حیات خود تداوم بخشد. این بخش نظری است که از سوی ملاصدرا مطرح می شود. اخذ هر کدام از ظاهر و باطن ناقص است. تعبیری امام خمینی دارند که ولایت فقیه همان ولایت فقه است. از این رو ولایت فقیه یک موجود زنده است که ولایت پیدا می‌کند و فقیه و فقه با یکدیگر معنا می‌یابند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی توانست آن اندیشه‌ای که در مباحث ملاصدرا وجود دارد را وجود بخشد.

حکمت متعالیه گنجینۀ عظیمی است

در ادامه بحث حجت الاسلام داود مهدوی زادگان مباحث خود را آغاز کرد: حکمت متعالیه گنجینۀ عظیمی است که پرداختن به آن نیازمند کارهای زیادی است که بتوان زوایای این دانش را مورد بهره برداری قرار داد و به عینیت در آورد. یکی از جنبه‌های آن را دکتر فتح الهی مورد بحث قرار دادند.

به لحاظ نظری و انتزاعی مباحث حکمت متعالیه مطرح شده است اما اینکه این حکمت را در حوزۀ سیاست فهم کنیم، نکتۀ مهمی است. باید در زمان خود ملاصدرا به این بحث پرداخته می شد. به خصوص که حکومت آن دوره هم مبتنی بر فقه امامیه بود. بنابراین باید بخش انضمامی شکل می گرفت ولی این بخش به وجود نیامد. به خصوص ملاصدرا خودش هم به سمت یک نوع عزلت نشینی حرکت کرد و از حکومت فاصله گرفت.

وی افزود: این عوامل باعث شد که شکل انضمامی حکمت متعالیه مورد توجه قرار نگرفت. دو و سه قرن بعد از ملاصدرا یکی از شاگردان برجسته این مکتب یعنی امام خمینی با پدید آوردن حکومت دینی جمهوری اسلامی یک بستری را آماده کرد برای اینکه عینیت حکمت سیاسی متعالیه دیده شود. سفر چهارم ملاصدرا که در جامعه است گویا برای خودش اتفاق نیفتاده است و صورت انضمامی برای ایشان چندان روشن نشده است. اما برای امام خمینی وجه انضمامی این بحث روشن می شود. اینکه چه عاملی در این زمینه نقش داشته است به نظرم فقه این نقش را داشته است. این به نظر عامل اساسی است که آن وجه انضمامی را عینیت بخشیده است. این بک رودخانه جاری است که دائم تجربه انضمامی حکمت متعالیه را مورد مطالعه قرار دهیم.

وی بیان کرد: بحث تخیل و عالم خیال از بحث‌هایی است که کم تر مورد توجه قرار گرفته است. اینکه تخیل چه جایگاهی در سیاست دارد خیلی مهم است. مهم ترین جایگاه تخیل در نبوت و شریعت و سیاست بیشتر دیده می شود تا در فلسفه سیاسی مدرن. در فلسفه سیاسی مدرن در دیدگاه های متأخرش، عالم تخیل خیلی اهمیت می یابد و این امر بیشتر خودش را نشان می دهد. به خصوص که بر عقلانیت ابزاری استوار می شود. در این زمینه اسپینوزا معتقد است هر کسی تعقلش قوی است، تخیل او ضعیف است و هر کسی که تخیلش قوی است، تعقلش ضعیف است. از این منظر نبوت را مورد نقد قرار می دهد که خیالش قوی است. این در فلسفه سیاسی اهمیتش بیشتر مطرح می شود که نزدیک کردن عالم عالی به عالم دانی طرح می شود. از این رو پرداختن به این جنبه در مدنیت خیلی مطرح است و در دستگاه حکمت متعالیه مورد توجه است. جمهوری اسلامی فرصتی در اختیار ما قرار می دهد که می‌تواند عالم دانی را به عالم عالی نزدیک کند.

مهدوی زادگان در پایان ادامه داد: نکته ای که به نظر می رسد بتوان از آقای دکتر فتح الهی سوال کرد این است که جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی حکمت متعالیه و صورت بندی آن در جمهوری اسلامی چگونه دیده می شود؟ این بحث نیازمند بازشدن است و لازم است وجه انضمامی آن تبیین شود.

ملاصدرا اساس زندگی را در فقه نمی‌بیند

در ادامه مرتضی یوسفی راد نقد خود را بیان کرد و گفت: دربارۀ مباحث ارائه شده بیان مسأله روشن مطرح نشده است. همچنین مفاهیم بحث تبیین نشده است به خصوص بحث شریعت. قانون هم در کنار شریعت آمده است که مراد از آن باید بیان شود. مفهوم خیال تکرار شده است اما با عالم خیال، قوۀ خیال و قوۀ متخیله تمایزگذاری نشده است.

وی افزود: در برخی موارد با نبوت در فلسفه مشاء خلط شده است. نبی است که شایستگی دارد که با عالم بالا ارتباط بگیرد و شریعت را دریافت کند و از عالم خیال بگیرد و به مردم برساند. این فلسفه نبوت در نزد فلاسفه مشاء است و کاملاً دنیایی دیده و تبیین می شود. اما در حکمت متعالیه واقعیت نبوت، ولایت است. نبوت در دستگاه صدرا در ولایت معنا می‌شود و ظاهر هم شریعت است. ولی بخش اصلی نبوت، ولایت است. در اینجا تمایز با حکمای مشاء این است که ولایت که باطن است، ثابت است. حقایق باطنی ثابت است. جمهوری اسلامی را اگر در ولایت فقه بگیریم دوام و بقا نخواهد داشت. فقه این ظرفیت را ندارد. دستگاه فلسفه صدرا، پشتوانه اش حکمت است نه فقه. ملاصدرا اساس زندگی را در فقه نمی‌بیند. تجارب ذکر شده هم از لحاظ فقهی قابل تحلیل نیست.

پاسخ فتح اللهی به انتقادها

در پایان محمد علی فتح الهی مباحث خود را ناظر به ناقدان ارائه کرد: وجه انضمامی را صرفاً در جمهوری اسلامی نمی دانم، حتی در دورۀ صفویه هم به نوعی توجه به جامعۀ آن زمان داشته است. بحث انضمامی رابطۀ شریعت و سیاست را در همان دورۀ صفویه می توانیم ببینیم. درواقع وقتی صفویه شکل گرفته است حالا شریعت باید پیاده شود.

وی ادامه داد: لذا آغاز شریعت، پایان سیاست است و وظیفۀ سیاست، اجرای شریعت است. این تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت. آنچه در تجربه جمهوری اسلامی حکومت جمهوری اسلامی گفته می‌شود سیاست روح پیدا می‌کند. با تشکیل نظام اسلامی، افق های جدیدی را به بحث می‌توانیم ببینیم. ملاصدرا شریعت را در عالم خیال می‌داند و حتی نسخ احکام هم از آنجا ناشی می شود. در اینجا بحث را می خواستیم از منظر عالم خیال تبیین کنیم و نسبت شریعت و عالم خیال را مورد بحث قرار دهیم.

در پایان شرکت کنندگان در جلسه نقطه نظرات و پیشنهادات خود را ارئه کردند.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات