نقش دولت در گستاخی نظام سلطه/ تفاوت دولتها و ملتها در ترس از آمریکا
اشاره: نظام سلطه -که تعبیری است که ما وارد قاموس سیاسی کردیم؛ نظام سلطه یعنی نظام جبّاران، نظامی که در رأس ادارهی آن جبّارانند و دنیا را تقسیم میکنند به دو قسمت؛ یک قسمت سلطهگرانند، یک قسمت سلطهپذیرانند و سوّمی [وجود] ندارد، مستقل وجود ندارد؛ این نظام سلطه است- اساساً ضدّ آزادی و عدالت است؛ هم ضدّ آزادی است، هم ضدّ عدالت است.
به مناسبت سالمرگ آبراهام لینکلن، خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا نزد حجت الاسلام دکتر مهدی امیدی، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) رفته و درباره ماهیت نظام سلطه و وضعیت امروز آن به گفتوگو پرداخته است.
رسا ـ ماهیت و اهداف نظام سلطه چیست؟
مسألهای که برای ابرقدرتها مهم است، حفظ قدرت و منافع ملی خودشان است؛ به همین علت هرگاه به کشورهای ناتوان دیگر ورود پیدا میکنند، سعی دارند آن را چپاول کنند. این هویت ابر قدرت هاست که بر کشورهای ضعیف سلطه پیدا کنند و منافع آنها را به نفع خود مصادره کنند.
ما ادوار مختلفی در استعمار داشتیم؛ یک دوره سلطهگر ارتشی را در کشور مستعمره پیاده میکرد، در یک زمان توسط دولتهای ملی ولی دست نشانده استعمار میکردند و اکنون ذهن مردم را به سمتی جهتدهی می کنند که افکار و قلوب مردم به سمت آنها متمایل باشد و مردم در راستای منافع و سیاستهای آنان گام بردارند. استعمار کهنه، نو و فرانو هویت نظام سلطه است و پس از شکلگیری انقلاب اسلامی، ناخودآگاه ادبیات جدید و مستحکمی در مقابل ادبیات نظام سلطه پدیدار گشت؛ آن ادبیات، مقاومت بود.
رسا ـ به انقلاب اسلامی اشاره کردید؛ چرا بین انقلاب و تفکر نظام سلطه تقابل وجود دارد و دقیقا دعوای ما با کشوری مثل آمریکا بر سر چیست؟
پس از پیروزی انقلاب، ستیزهای مختلفی با جهان غرب روی داد که یکی از آنها ستیز با تفکر مادی گرایی و ماتریالیسم بود. ستیز دوم بحث دین سیاسی و گریز از سکولاریسم بود. سکولاریسم چیزی بود که غرب سالیان سال تلاش میکرد آن را برای مردم جا بیندازد ولی انقلاب اسلامی آمد و پیوند دین و سیاست را در بالاترین سطح خود مطالبه کرد. محل نزاع سوم مقابله با دستاندازی هایی بود که استعمار در کشورهای ضعیف داشت.
من سعی دارم از لفظ انقلاب اسلامی استفاده کنم؛ زیرا انقلاب یک مفهومی بالاتر از جمهوری اسلامی است که صرفا ساختاری سیاسی میباشد و انقلاب اسلامی در کشورهای دیگر نیز جاری خواهد شد. تفکر انقلابی تفکری است که با زیادهخواهیهای نظام سلطه مخالف است و سایرین را به این استقامت دعوت میکند. انقلاب اسلامی حقیقتاً این معادله بزرگ را بر هم زد.
نکته دیگر این است که انقلاب اسلامی یک دایره بزرگ داشت و قدرتهای جهانی میدانستند اگر انقلاب شکل بگیرد، کشورهای متعددی پذیرای گفتمان انقلاب اسلامی خواهند بود و در مقابل نظام سلطه نظامهایی شکل خواهد گرفت که در مقابل آنها کرنش نخواهند کرد.
انقلاب اسلامی این را ثابت کرد که ملتهای مختلف برای خودشان حرفهایی دارند که باید شنیده شود و نباید با دیکتاتوری آن را خفه کرد. انقلاب اسلامی به نوعی تابو شکنی کرد و سیستم کسانی که جهان را بین خودشان تقسیم کرده بودند را بر هم زد. انقلاب اسلامی شوکت و هیمنه بلوک غرب و شرق را زیر سؤال برد و این تفکر که همه کشورها باید متصل به یک ابرقدرت باشند تا زنده بمانند را خرد کرد.
طبعاً وقتی هیمنه، مبانی، ارزشها و اقدامات سلطهگر زیر سؤال برود، واکنش نشان میدهد.
رسا ـ مراد ما از افول آمریکا چیست و از چه زمانی آمریکا در سراشیبی افول افتاد؟
افول آمریکا مسأله جدیدی نیست. من در یادداشتی دهه ۱۹۸۰ را آغاز افول آمریکا خواندم و این را باید اضافه کنم که افول آمریکا یک حقیقت است؛ هر چند ممکن است برخی بگویند این توهم شماست. از جانب غربیها و خود آمریکاییها نیز نظریاتی داریم که معتقدند آمریکا رو به افول است ولی خب عدهای نمیخواهند این را بپذیرند.
عدهای میگویند ابرقدرتها میتوانند خود را بازسازی کنند. آنها معتقدند اگر ما افولی را در یک ابر قدرت مشاهده کردیم، به معنای نابودی او نیست به زمانی که مارکس به تفکر لیبرال حمله کرد اشاره میکنند که هنوز تفکر سرمایه داری پابرجا است. مثال دیگری که بیان میکنند جنبش وال استریت است؛ میگویند وقتی این جنبش شکل گرفت، عموما فکر کردند معادلات جهانی تغییر خواهد کرد ولی ما دیدیم نظام سلطه از این جنبش به نفع خودش بهره برد. در نتیجه، سلطهگر توان بازسازی خود را دارد و رو به افول نیست.
برای رهایی از این بحثها باید نگاه علمی به افول داشت. باید مشخص کنیم که منظور ما آیا از افول، فروپاشی، گسست کامل اجتماعی و تجزیه آمریکاست یا منظور ما از افول این است که آمریکا دیگر آن قدرت قبلی بین المللی را ندارد؟
ما میگوییم این افول هم درون زا و هم برون زا است. درون زا بودن این افول کاملاً نمود دارد و مردم آمریکا سیاستهای این کشور را قبول ندارند؛ برون زا بودن آن نیز از این جهت است که قدرتهای جدیدی در جهان سربلند کردهاند و آمریکا دیگر یکهتاز میدان نیست. اکنون این نظریه مطرح است که چگونه میشود هژمونی را از غرب به شرق منتقل کرد.
رسا ـ مؤلفههایی که امروزه ابرقدرت را میسازد چه چیزهایی هستند که آمریکا از آنها تهی است؟
این که یک کشوری بتواند از لحاظ اقتصادی و از لحاظ علمی برتر از سایرین باشد. قدرت نظامی دیگر به صورت قبلی مطرح نیست. کشورها اکنون سعی میکنند دیپلماسی داشته باشند و مسائل خود را از طریق ارتباط با سازمانهای بین المللی حل کنند؛ هرچند که قوای نظامی تأثیر بسزایی دارد ولی جهانِ امروز را دو توان علمی و اقتصادی شکل میدهد. در تحلیلهایی که ارائه میشود، چین به عنوان کشوری است که قدرت به سمت او خواهد رفت.
عدم توانایی در این دو مسأله باعث شده آمریکا دوباره به سمت قدرت و زور بازگردد. آمریکا میداند در حوزه علم و اقتصاد رو به افول است بنابراین باید بر روی برگ برنده خود، یعنی زور و تهدید تکیه کند. این را هم باید مد نظر داشت که پیشرفت علمی آمریکا نیز درونی نبوده بلکه با دادن خدمات و جذب دانشمندان سایر کشورها آمریکا توانست در مدتی خود را بالا بکشد.
گفتمان دیگری که اکنون غرب از آن استفاده میکند و تلاش دارد خودش را از غرق شدن نجات دهد، تحریم است. کشورهای دنیا از قدرت نظامی آمریکا هراس دارند و او نیز از همین طریق، اعمال زور میکند. دیگر عاملی که آمریکا از آن به عنوان یک گفتمان علیه دیگران استفاده میکرده، حقوق بشر بود.
آمریکا پس از فروپاشی شوروی پرچمدار و داعیهدار حقوق بشر شد در صورتی که امروز برای مردم جهان سؤال است این نژاد پرستی شدید در آمریکا از کجا نشأت گرفته است؟ اگر آمریکا روزی داعیه دار حقوق بشر بود، پس این همه اختلاف طبقاتی و فقر گسترده از کجا پدیدار گشته است؟ انحطاط فرهنگی و اخلاقی موجود در آمریکا از کجا ناشی میشود و... .
رسا ـ سخن از چین به میان آمد؛ به نظر شما چین از لحاظ نظری و فرهنگی گفتمانی دارد که بتواند بر گفتمان و فرهنگ غرب و مدرنیته فائق آید، به گونهای که مردم از تمدن غرب روی برگردانند؟
جاذبههای غرب به نفس انسان باز میگردد. غرب به دنبال شهوترانی است و هیچ زمانی نخواهد بود که هیچ کس به دنبال شهوت نرود. به هر حال این جذابیت تا وقتی که شیطان زنده است، برای مردم نیز وجود دارد و شیطان گناهها را برای مردم زینت میدهد. به هرحال مدرنیته زینتهایی دارد که مردم را به سمت خود جذب میکند و پیشرفتهای مدرنیته برای مردم چشم نواز است. این را هم باید بگویم که نظام کنفسیوسی هم برای خیلیها جاذبه دارد.
اکنون نظام سوسیالیستی در چین حاکم است؛ به عنوان مثال برخوردی که چینیها در مقابله کرونا داشتند و به سرعت نتیجه گرفتند همین تمرکزگرایی موجود در سوسیالیسم بود. اکنون این بحث مطرح است که چه نوع حکمرانی در جهان توانست در مقابله با کرونا موفق عمل کند و دلیل آن چه بود، حالا آیا این نظام میتواند در سایر شئون نیز به موفقیت برسد یا خیر.
من معتقدم فرهنگها سیال هستند و قابلیت بازسازی دارند. این طور نیست که یک فرهنگی نابود شود، بلکه به مرور زمان فرهنگها مبانی خود را بازسازی و اهداف خود را بازنگری میکنند؛ در نتیجه بعید نیست که چین خود را یک بازنگری کند و به تفکرات مائو باز گردد. البته امروز به دلیل چندجانبهگرایی، کمتر کشوری تمایل دارد که یک یا نهایتاً دو ابر قدرت در جهان وجود داشته باشد و به همین دلیل، کار چین برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت سخت است.
ضمناً، این بحث تغییر ابر قدرت از غرب به شرق، محدود به چین نمیشود بلکه مجموعه کشورهای شرقی میتوانند این هژمونی را داشته باشند.
رسا ـ از دولتها گذر کنیم. به نظر شما امروزه توده مردم چه برخوردی با نظام سلطه و آمریکا دارند و افکار عمومی آیا هنوز آن هژمونی را نسبت به آمریکا باور دارد؟
ما امروزه با بیداری ملتها مواجه هستیم و این بیداری میتواند زمینه ساز یک تحول جدی در کشورها بشود. استعمار نیز از آنجایی که بر اساس تبلیغات دروغ و فریبکارانه شکل گرفته، در این عصر بیداری و آگاهی به راحتی خواهد شکست.
شهید آوینی یک جملهای داشت با این مضمون که: خیلیها از به وجود آمدن عصر اطلاعات هراس دارند زیرا فکر میکنند اطلاعاتشان مورد سوء استفاده قرار میگیرد، ولی من خوشحالم چرا که تمام هیمنه غرب بر روی تبلیغات استوار است؛ یعنی غرب آنی نیست که تبلیغات میگوید و اگر این انفجار اطلاعات صورت بگیرد، مردم حقیقت غرب را خواهند فهمید و هیمنه غرب فرو خواهد ریخت.
به تعبیر رهبری جنگ امروز جنگ ارادهها است. هر طرفی که اراده قویتری داشته باشد پیروز میدان است. چشم همه دنیا به کشتیهای ایرانی است که قصد انتقال بنزین به ونزوئلا را دارد. آمریکا هم ما و هم ونزوئلا را تهدید کرده که اگر این کار صورت بگیرد، کشتیها را مورد حمله قرار میدهد و جلوی چشم همه دنیا نه یک کشتی بلکه ۵ نفتکش ایرانی به ونزوئلا رسید و آمریکا نیز هیچ کاری نتوانست بکند. این جنس وقایع به مرور زمان باعث میشود مردم دنیا به اصطلاح برای آمریکا تره هم خورد نکند.
مردم باید بر مسند قدرت تکیه زنند
این دولتها هستند که از آمریکا میترسند ولی ملتها هیچ ترسی ندارند و وقتی ملتها بر سر کار بیایند دیگر هیچ هیمنهای برای غرب نخواهد ماند. به عنوان مثال ترامپ به عربستان لقب گاو شیرده داده و دولت سعودی نیز با آمریکا وارد جنگ نمیشود؛ ولی وقتی مردم عربستان بر مسند بنشینند، دیگر این حقارت را تحمل نخواهند کرد یا مثلاً مردم عراق با این وجود که هنوز نتوانستهاند به صورت کامل خود را پیدا کنند، ولی وقتی مردم با کمتوجهی نخست وزیر این کشور در رابطه با خروج آمریکاییها از عراق مواجه شدند، مستحکم ایستادگی کردند.
نمونه دیگر آن حزب الله لبنان است که فهمیده در مقابل غرب باید خود را از همه لحاظ جلو بیندازد. حزب الله در ابتدا صرفاً یک گروه نظامی بود ولی به تدریج دریافت که نه فقط در عرصه نظامی، بلکه باید در عرصه سیاسی، اقتصادی، علمی و سایر عرصهها ورود پیدا کنند به گونهای که اکنون دانشگاه حزب الله لبنان، جزء بهترین دانشگاههای لبنان است و نه فقط تشیع و اهل سنت بلکه مسیحیها برای تحصیل به این دانشگاه میآیند و از این طریق، حزبالله پیام و گفتمان خود را انتقال میدهد.
مردم جهان فهمیدهاند اگر بخواهند عزت خود را حفظ کنند باید اراده قوی داشته باشند وگرنه چه کسی فکر می کرد غزه بتواند در مقابل اسرائیلِ تا دندان مسلح بایستد؟ اینجاست که هرچه آگاهیها و اراده ملتها تقویت شود، به مرور زمان ابرقدرتی کشورهای سلطهگر تضعیف میشود و به سمت اضمحلال میروند؛ این اضمحلال نیز یعنی قدرت گذشته خود را در تأثیرگذاریهای جهانی ندارند.
رسا ـ در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
به عنوان نکته آخر باید این را عرض کنم که اقدامات سیاستمداران و دولتمردان ما در عرصههای مختلف مانند هستهای، عرصه را برای جولان نظام سلطه فراهم میکند. زمانی که ما اقداماتی سست در مسائل هستهای انجام دادیم آمریکا به خود جرئت داد از برجام تخطی و ما را تهدید کند. اکنون زمینه فراهم شده که ما قدرتمندانه در مقابل آمریکا بایستیم. آمریکا به عنوان سلطهگر رسما این حق را به خود میدهد که ما را تحریم کند.
دولتمردان ما باید این را متوجه باشند که وقتی رهبر انقلاب میگوید همه تحریمها باید یک جا برطرف شود و اصلاً نباید مذاکره کرد به این دلیل است که نظام سلطه نتواند سلطهگری کند. این خاصیت نظام سلطه است که اگر در معاملهای ضعف نشان دادی، سوارت میشود. در مقابل قدرتهایی که ادعای برتری دارند باید ارادهها را قوی کرد و اراده قوی نیز مبتنی بر اندیشه مستحکم و بنیادین است.
بسیار نکات دقیقی را فرمودند.