چیزی که عیان است...!
به گزارش خبرگزاری رسا، محمدهادی صحرایی در روزنامه کیهان نوشت: «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» که قسمتی از آیه 57 سوره کهف است بسیار گویاتر از هر سخنی در تنبیه افراد و تنزیه افکار و اعمال ماست و خدا میداند که داروی درمان بیماری حبّ جاه و مقام کسانی است که خدایشان حزب و منصب و میز و صندلی است. اگر هنوز از خدا خاطرهای در ذهن خود داشته باشند.
علامه طباطبایی که خدا بر درجاتش بیفزاید و او را دعاگومان قرار دهد در تفسیر المیزان به این آیه پرداخته و زیباتر از این قلمِ ناتوان، به بیان زیر و بالای آن همت گماشته و اینگونه ترجمه نموده که «من گمراه کنندگان را به کمک نمیگیرم».
به نظر؛ دستور مستور در این آیه این است که ای بندگان من، شما هم گمراه کنندگان را به کمک نگیرید. آنها که به خدا تعهدی ندارند به شما نیز تعهدی نخواهند داشت و بر عهد خود نمیمانند. امید صداقت و درستی داشتن از آنکه برای رسیدن به دنیا از دروغ و دغل بهره میگیرد خیالی واهی و سرابی نامتناهی است. تجربه میگوید آنکس که برای رسیدن به مقام دنیایی پا بر حق و عدالت میگذارد، آماده میشود تا بر حقوق بیشتری پا بمالد. در سیاست پاک اسلامی، هرگز نباید به سمت سبزه مزبله رفت چراکه آبی خورده که امثال ماکیاولی و معاویه ریختهاند و از جایی تغذیه کرده که تعفن شیطانی دارد. ماکیاولی جدای از سخنان درستی که گفته، معتقد است عهدشکنی ناپسند نیست و فرمانروایان میتوانند وعدههایی را که به اجبار دادهاند با رفع اجبار بشکنند. او در کتاب شهریار، آورده که شهریاران باید هم خوی انسانی داشته باشند و هم خوی حیوانی. لزومی ندارد همه صفات خوب را داشته باشند و همین که به آن تظاهر کنند، کافی است.
آنها که معتقدند سیاست کثیف است، این را دیده و شنیده و خواندهاند و از سیاست اسلامی بیخبرند. سیاست اسلامی، چون عین دیانت است، پاک و شریف است و سیاستمدار، اهل دوز و دغل به مردم نیست. جای عاقلان، پاکبازان و شجاعان است، نه حقهبازانِ دنیاپرست. در میدان نبرد میتوان دشمن را فریب داد و رجز خواند و اغراق کرد ولی در میان مردم هرگز. ما آنچه از امام راحل و امام حاضر دیدیم غیر از این نبود. اینها حتی با مردم دشمن هم مهربان بوده و هستند و تنها با سران کفر و نفاق، اهل مبارزهاند. سیاستی که قبل از حمله هوایی به تأسیسات بعثی به مردم خبر میدهد و قبل از حمله به پایگاه عینالاسد، مردم حوالی را خبر میکند کجا و سیاست کثیف و سخیف میهمان و مظلوم و مردمکش آمریکا و اسرائیل و رهروان آنها؟ آن که سرسختانه با منافقین خونخوار میجنگد همان کسی است که فرزند شیرخوار مسعود رجوی که به دستش افتاده را مهربانانه بغل کرده و به عاقلان خانواده رجوی میسپارد.
جمهوری اسلامی ایران بسیار مفتخر است که در مردمسالاری دینی و واقعی، سرآمد و سرافراز و سرخط است. ثابت کرده از رأی و نظر مردم واهمه ندارد و محترم میشمارد. مردم میدانند به هرکه رأی دهند همان خواهد آمد حتی اگر مورد نظر نظام و انقلاب اسلامی نباشد. تقلب و جابهجایی را باید در جایی جست که به حکم دادگاه، رأی کمتر به ریاست مینشیند. کشورهای منطقه که مردمشان رنگ رأی را به چشم ندیدهاند هم هرگز صلاحیت اظهارنظر ندارند و ورود رسانههای سعودی و امثال آن به این عرصه مثل اظهار نظر گاو چاق است درباره پرواز عقاب. جمهوری اسلامی اهل خیانت به آرای مردم نیست و گواه این مدعا رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این 42 سال است. طعنه دشمنان و غافلان به اینکه چرا بسیاری از رؤسای جمهور ایران مخالف و منتقد شدند اگرچه خواندن داستان از وسط کتاب است ولی از قضا ثابتکننده این ادعاست که جمهوری اسلامی از تنوع افکار، هراسی به دل ندارد و با خودباوری بینظیرش از همه ظرفیتهای موجود مدیریتی در کشور و هر ادعای نخبگی و توان مدیریتی که مورد رغبت مردمش باشد استفاده میکند. این باشکوه نیست؟
انتخابات 1400 اگرچه به خاطر سوء مدیریت و سابقه بد اصلاحطلبان اعتدالی در 8سال اخیر و قربان کردن جمهوریت نظام به پای اعتماد به دشمن، ممکن است با استقبالی نظیر دورههای قبلی روبهرو نشود ولی نباید به خاطر بیتدبیری و بیعرضگی حرافان، پشیمانی از انتخاب بد گذشته را به دلخوری از انقلاب معنی کرد. دروغگویی مدعیان دموکراسی کجا و طهارت انقلابیون صادق کجا؟ سیاست عفن معاویه کجا و سیاست مطهر علوی کجا؟ آن که برای دو روزه دنیا دروغ میگوید و وعده پوچ میدهد و به چهره پاک دین و دینداران ناخن میکشد همان غوغازیستی است که حیاتش در دوقطبیسازی و آشوب و بلواست. دوگانه دروغین جنگ و صلح، میدان و مذاکره و... که اکنون به پوچی آن پی برده شده امروزه جایش را به دوگانه 5 نفر علیه یک نفر داده و هم به دنبال تنش قومیتی ترک و دیگران است.
همگان فهمیدهاند که هیچ دشمنی نمیتواند مثل لیبرالها کشور را به هم ریخته و ویران کند و خطر اصلی، تفکری است که به اخلاق به عنوان یک شعار خالی از عمل نگاه میکند و دروغ را جزئی از سیاست میداند. اخلاق را شعاری میداند که با آن بر رقیب چنگ زند و خود عاری از آن و تعهداتش باشند. وضعیت اسفبار اقتصاد امروز نتیجه اعتماد به کسانی است که کارشان را با دروغ و تهمت و فریب و دوگانهسازیهای جعلی آغاز کردند و کشور را به اینجا رساندند که نه چرخ سانتریفیوژ به درستی میچرخد و نه چرخ زندگی مردم. وعده ایجاد رونق اقتصادی آنچنانی که مردم را از یارانه 45500 بینیاز کند، روغن را از سبد خانوارها و رونق را از بازارشان ربود و ارزش همان یارانه را از 40 دلار به یک و نیم دلار کاهش داد و هزینه یک هندوانه کرد. تورم بیسابقه، بیارزش کردن پول ملی، خلق پول بیپشتوانه، سوزاندن اعتماد مردم با بورس، تضعیف اعتبار ایران در جهان، تحمیل تحریمهای سیاهچالهای و منحصر به فرد، تخریب زیرساختهای امنیتی و فرهنگی و از همه مهمتر ایجاد افسردگی سیاسی در بین مردم، بخشی از حضور خسرانبار لیبرالهایی است که نگاه ابزاری به اخلاق دارند.
در این تفکر میتوان مردم را کوله بر و سوخت بر کرد و هرچهار سال یکبار برای آنها اشک کبیسه ریخت. زن را با گلوله کشت و به مقتوله تهمت و افترا زد و هنگام انتخابات از حقوق زنان دم زد. برای حرمت مردم مویه کرد و بعد از نشستن به ریاست آنها را لبوفروش و بیشناسنامه و بیسواد و راننده تاکسی نامید. برای گردش آزاد اطلاعات هق هق کرد و با گران کردن بنزین در شب عید، به مردم ایران شبیخون زد. از سرافرازی ایران و ایرانی گفت و معاهده ننگین برجامی را نخوانده امضاء نمود که حتی نسخه فارسی ندارد. از منشورحقوق شهروندی گفت و نجومیبگیران بیانصاف را ذخیره انقلاب نامید و انبوه مردم را لشکر قابلمه به دست خواند. از اتحاد و محبت و اسلام رحمانی داد سخن سر داد و با دوگانههای جعلی مردم را در مقابل هم قرار داد و.... و در این تفکر میتوان عهد کرد و شکست، به کارِ نکرده افتخار کرد، به جای پاسخ، متلک گفت و به جای عذرخواهی فرار کرد و به جای مسئولیتپذیری دیگران را متهم نمود و با جنگ روانی به جنگ جمهور رفت و... و میتوان به زور زر و تزویر و رسانه، جای مظلوم و مجرم را عوض کرد.
گلایه و تردید برخی برای شرکت در انتخابات ریشه در همین اقداماتی دارد که اعتماد عمومی را مخدوش کرده و بزرگترین خیانت به کشور و مردم نیز همین ایجاد ناامیدی است. مردم دیگر نخواهند پذیرفت که در روزهای انتخابات وعده بشنوند و وقت ریاستِ شاسیسواران، سواره از آنها نظرسنجی کنند. امروزه هم برخی نامزدها نه برای مدیریتِ وقت، که برای انشاخوانی و دستورخوانی، مثل مراسم ترحیم، از همه اقشار ضعیف و در مضیقه و از قشری که میشود در آن طمع بکنند نام میآورند و کلیگویی میکنند، بیآنکه برنامه یا کارنامه درخشانی داشته باشند. فرار مغزها، جوانان، زنان، مذاهب و اقوام مختلف، حجاب، فیلترینگ، ورود زنان به استادیوم و... همگی ژلههای اشتهاآوری است برای تحریک ذائقه عوام، و فریب دادن عامه از توجه به شایستهگزینی. اینها را آنهایی وقیحانه مرتکب میشوند که رقیبان را پوپولیست مینامند.
مطالبه بحق مردم از نامزدها پس از مناظره اول و دوم این است که بین خود و خدایشان، خدا را در نظر بگیرند و مردمی که سفارش شده اوست. بدانند که به زودی در محکمه عدل الهی حاضر خواهند شد و باید پاسخگوی امروزشان باشند. محضر امروز، محل و محملی برای عقدهگشایی و انشاخوانی و دروغ پراکنی نیست. بطلان کلام متکبرانه سرهنگ نیستم، حقوقدانم را امروزه مردم در حقوق ضایع شده خود توسط دولت فعلی میبینند و با جمله «من اقتصاددانم» این زخم کهنه تازه میشود. توهین و تحقیر و دروغ سواد شش کلاسی و امثال آن نیز از همین تفرعنی ناشی میشود که در همین دو مناظره و حواشی آن عیان است و حاجت به بیانش نیست. امروزه باید به این مهم متمرکز شویم که هرگز فرصت اعتماد به کذابانی که قصد فریب مردم با مظلومنمایی و استخدام حقهبازانه کلماتی نظیر کاندیدای خاص، پنج نفر به یک نفر و... را دارند نیست و هرگز نباید گمراه کنندگان را به کمک گرفت که امیدی به خیر آنان نیست اگر شر نرسانند و فقط بروند تا مردم نفس بکشند. انشاءالله