چگونه شخصیت انسان ساخته میشود
به گزارش خبرگزاری رسا، جلسه درس اخلاق آیتالله محمدباقر تحریری، از اساتید برجسته اخلاق و تولیت مدرسه علمیه مروی، با محوریت مواعظ اخلاقی امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب، روز گذشته، ۴ تیرماه، برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان این استاد اخلاق را میخوانید؛
بحث در بیان و توضیح فرمایشات نورانی امام صادق(ع) است. اولیای دین، خواستهاند که انسان در هر حالی در مسیر تحصیل فضائل باشد و خدای متعال هم زمینه فراگرفتن فضائل و خوبیها را در وجود انسان قرار داده است، همانطور که زمینه بدیها و شرور نیز در وجود انسان قرار داده شده است. انسان در میان موجودات، یک وسعت روحی دارد که قرار گرفتن در مسیر خیرات یا شرور به عهده خودش نهاده شده و کمال واقعی انسان این است که با اختیار، فضائل را کسب کند و از شرور دوری گزیند، اما لازمهاش این است که خیرات و شرور را بدانیم و بشناسیم.
به طور کلی در شئون گوناگون زندگی، اگر آنچه را که خدای متعال و اولیائش به ما امر کردهاند انجام دهیم، خیر است و آن چیزهایی که نهی کردهاند نیز شر محسوب میشود. ویژگی بیانات قرآن و سنت این است که هم انسان را به ما میشناساند که ما خود را بیشتر بشناسیم، هم آن جنبههای گوناگون و ابعاد وجودی خود را در جهت بینشهای حق یا باطل به ما میشناساند تا بهتر درک کنیم و هم اینکه الگوهای خیر و شر را به ما معرفی میکند.
در قرآن نیز فرمود: «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارِ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ». اینها از برگزیدگان و خوبان هستند و این معنایش این نیست که انسان وقتی چنین خوبانی را شناخت و خواست در مسیر آنها قرار بگیرد برگزیدگی کلی و خوبی کلی را نداشته باشد. در این قسمت از فرمایش امام صادق(ع) نیز این نکات قابل توجه در روابط گوناگون اجتماعی و خانوادگی بیان میشود که خوبی و بدی در این رابطه چیست. در ارتباطات فرمودهاند انسان به طور طبیعی یکسری ارتباطها را با افراد دارد تا نیازهایی را برطرف کند. برخیها این ارتباطها را برقرار میکنند تا خود و دیگری بهرهمند شوند که به این صله میگویند. برخی نیز در این رابطه حالت خودخواهی دارند؛ یعنی طرف میخواهد خیر دیگری به او برسد، اما او نمیخواهد به دیگری رسیدگی کند که این میشود قطع.
حالت وصل از سعه روحی حکایت دارد و این حالت قطع نیز از تنگنای وجودی. بنابراین این مشخصات را برای ما بیان کردهاند و گفتهاند کدام ارتباط بد یا خوب است، اما برای کسب کمالات، انسان نباید انتظار داشته باشد که طرف مقابل هم حتماً خوبی کرده باشد. اگر کسی هم قطع کرد انسان صله کند. کسی که خیر را از دیگری منع میکند، برخلاف مسیر الهی قدم برمیدارد و کارش قبیح است. اینکه انسان خودخواهی کند، ناشی از جهل اوست و تصور میکند در جایگاهی است که میتواند همواره فرمان دهد، غافل از اینکه خودش نیز فرمانبر بوده و بعدها نیز مجدداً فرمانبر میشود. نکته دیگر این است که حضرت(ع) فرمود به کسی که به تو بدی میکند نیکی کن.
بدیها نیز مختلف است و در روابط خانوادگی، اجتماعی و ... بدیها متفاوت هستند و به طور کلی سفارشاتی که شرع مقدس برای اصلاح جامعه و ... بیان فرموده، میشود نیکی که در مقابلش سیئه و بدی قرار دارد. قرآن کریم به طور خاص در مورد این طایفه اینطور بیان میکند که برخیها در برابر سیئه دیگران حسنه میدهند؛ «وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَىالدَّارِ». اینها انسانهای شایسته و پیشرویی هستند و در برابر سیئه، به دیگران نیکی را اظهار میکنند و در نهایت میگوید، عاقبتِ دار آخرت برای ایشان است و خوبیهایی که خدا در آخرت برای خوبان قرار داده برای اینها است.
در آیه دیگری فرمود: آخرت برای متقین خیر است. تقوا در اینجا یک معنای وسیع دارد و تنها پرهیز از گناهان و انجام واجبات نیست. انسان خیلی سعه روحی بیشتری دارد و انسان باید توجه داشته باشد که اگر کار خلافی در روابط اجتماعی رخ داد و حقی ضایع شد، انسان از جهت حکم حقوقی میتواند حق خود را استیفا کند، اما از جهات اخلاقی فرمودهاند که اگر انسان بتواند عفو کند این یک مزیتی است. حال اگر خواست حق خود را استیفا کند نیز باید به مقداری که از او ضایع شده استیفا کند نه بیشتر.
از اینرو بود که حضرت امیر(ع) فرمود وقتی من از دنیا رفتم، فقط شما یک ضربت به قاتل من بزنید. فرمود اگر بودم که خودم میدانم و اگر خواستم عفوش میکنم، اما اگر نبودم یک ضربه بزنید. غرض این است که انسان باید بتواند در مسیر خوبیها قرار بگیرد که در این صورت هم خودش خوب میشود و هم تأثیرگذار است و حداقل حجت را برای طرف مقابل تمام میکند. از ما خواسته شده که در حقوق فردی این مسیر را برویم. البته که جنبه اجتماعی و بیتالمال یک بحث دیگری است و علی(ع) به کسی که خیانتکار بود رحم نمیکرد. حضرت(ع) به مالک فرمود برای کارگزاران خود، جاسوس بگذار تا ببیند فلان قاضی رشوه گرفته یا خیر و همین که خبر میرسید، آن مسئول را عزل میکرد و برخی هم امتحان خود را بدتر پس میدادند و به معاویه پناهنده میشدند.
حضرت امیر(ع) فرمود که اگر بینی مؤمن را خرد کنی که من را دشمن بدارد، دشمن نمیدارد، آن کسی که در مسیر دشمنی من راه میرود، نیز از ابتدا رابطه ایمانی و ولایی نداشته است، بلکه فرصتی بوده تا اظهار محبتی کند و منافعی جذب کند. این مسائل وجود داشته و دارد. خداوند نمونهها را بیان میکند و میفرماید: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ»؛ خبر کسی که آیاتمان را به او دادیم و از او گرفتیم، تلاوت کن. این آیه شریفه به ما مبنا میدهد که به قدری باید محکم باشیم که اگر کسی به عنوان عالم نشردهنده این مکتب بود و رفت، من متزلزل نشوم. عدهای نیز ادعا میکردند که ما یهودی هستیم، اما خدا میگوید که اینها مانند حمار هستند.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من با یک آدم پستی که من را سب میکرد برخورد کردم. گفتم من را قصد نکرده است و مرادش یک علی دیگری است و این نشان میدهد که چقدر اینها بزرگوار بودند. انسان همین طور که به بزرگی نمیرسد و باید اینها را نشان دهد. بنابراین شاگردش نیز از او یاد میگیرد که مالک اشتر باشد. مالک در سفری وارد مصر شد و طرف آب دهانی به سمت او انداخت، اما مالک به مسجد رفت تا برای او دعا کند. اطرافیان گفتند که او مالک است و فردی که چنین کاری کرده بود هم خیال میکرد مالک مانند دیگران است و او را دستگیر میکند. خدمت مالک رسید و درخواست عفو کرد و مالک گفت که برای تو دعا کردم نه اینکه بخواهم آزاری به تو برسانم. اینهاست که شخصیت انسان را میسازد و نیازمند تمرین است و با یک مرحله و دو مرحله نیز مشکل حل نمیشود.