۱۳ تير ۱۴۰۰ - ۲۱:۱۰
کد خبر: ۶۸۳۸۹۰
یادداشت؛

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه
سران اصلاحات هستند که در ادامۀ فرآیند دگردیسی فکری، دیدگاه و عملکرد آنان، مرتب به نظرات و عملکرد انجمن حجتیه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، برخی از سران جریان اصلاحات با غوغاسالاری آشکاری، سیاست فرار به جلو را در پیش گرفته و با فرافکنی، جریان انقلابی را متهم به گرایش به انجمن حجتیه می‌کند. این در حالی است که تمام شواهد و قرائن حکایت از وارونه بودن این نسبت دارد و در واقع این جریان مدعی اصلاحات غربی است که در طول حیات سیاسی خود، به سوی انجمن حجتیه کشیده شده است. این جریان در دهۀ شصت با نوعی انحصارگرایی، فقط خود را انقلابی می‌دانست و دیگر جریان‌های انقلابی را به «انجمنی بودن» و «اسلام آمریکایی» متهم می‌کرد. بعد از دگردیسی جریان چپ به اصلاحات، آنان هنوز این حربه را نگه داشته و مرتب آن را بر سر مخالفان خویش فرود می‌آورند. هاشمی رفسنجانی و کروبی بعد از انتخابات سال 1384 برای انتقام از آیت‌الله مصباح، ایشان را تلویحا به انجمنی بودن متهم کردند. این اتهامات بعد از فتنۀ 88 جدی‌تر شد و محتشمی پور با به کار بردن «فرقۀ مصباحیه» این اتهامات را به صراحت تکرار کرد. این اتهام در این ایام نُقل مجالس فتنه‌گران بود. البته با پاسخ‌های قاطع آیت‌الله مصباح و بسیاری از انقلابیون کذب بودن آن برای اهل تحقیق آشکار شد. 

اما به وجود چنین روشنگری‌هایی این جریان هنوز بر اتهامات کذب خویش اصرار دارد و گاه و بی‌گاه آن‌ها را تکرار می‌کند. برای نمونه، نعمیه اشراقی، آیت‌الله علم الهدی، جامعه مدرسین و شورای نگهبان را به همین اتهام مورد عنایت قرار داده و می‌گوید:

 «به نظر من انتقال قدرتی دارد صورت می گیرد؛ کسانی که ما به آنها انجمن حجتیه‌ای می‌گفتیم در زمان امام قدرتی نداشتند چون امام با تفکر آنها مخالف بود ... پیروان امام را از صحنه بیرون می‌کنند و حجتیه‌ای‌ها قدرت را در دست می‌گیرند.» 

محمد مهاجری  هم ضعف دولت اعتدال را بر گردن جبهه پایداری و اعضای انجمن حجتیه انداخت و اعضای این انجمن را موجب تضعیف برجام دانست. اخیرا مجید انصاری، از سران اصلاحات، در مراسم شب هفتم محتشمی‌پور، با اشاره به سوابق وی، اظهار داشت: «محتشمی‌پور هشت سال پیش در مورد نفوذ جریان حجتیه به نام جریان انقلابی هشدار داده بود.»

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه

این نوشته در صدد است که به اختصار نشان دهد، فارغ از اتهامات تاریخی قبل از انقلاب، این سران اصلاحات هستند که در ادامۀ فرآیند دگردیسی فکری، دیدگاه و عملکرد آنان، مرتب به نظرات و عملکرد انجمن حجتیه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

در این خصوص باید گفت؛ اواخر دهۀ شصت دو رویداد، سبب ایجاد بحران فکری در این جریان شد. در عرصه داخلی با رحلت حضرت امام(ره) این جریان دچار بحران مرجعیت دینی شد و در عرصۀ بین‌الملل با فروپاشی شوروی و شکست اندیشۀ سوسیالیسم و چپ، این جریان در بحران اندیشه‌ای فرو رفت. آنان بعد از یک دوره سردرگمی، با رهبری دکتر عبدالکریم سروش، دچار یک دگردیسی فکری شدند و 180 درجه تغییر کردند. در این تحول جریان سوسیالیست و چپ‌گرای دهۀ شصت به جریان لیبرال، آزادیخواه و اصلاح‌طلب «دوم خرداد» تبدیل شد و در عرصۀ دینی نیز این جریان یک تحول بنیادین را تجربه کرد.

بسیاری از انقلابیون دوآتشه این جریان، خط امام، اسلام حکومتی، انقلاب و دفاع مقدس را رها کرده و دین را به یک تجربه شخصی تنزل دادند و رسما از اعمال گذشته خویش ابراز پشیمانی نمودند.  آنان با نظریاتی چون «قبض و بسط تئوریک شریعت» و «تجربه نبوی» دکتر سروش دچار بحران دینی شده و اساس سیاست اسلامی را کنار گذاشتند.

اما بخش وسیعی از این جریان که هنوز دارای عُلقه‌های دینی بودند، در موضوع «حکومت اسلامی» دچار بحران شدند. آنان از سویی هنوز منادی «خط امام» بودند و از سویی نمی‌خواستند ولایت فقیه مورد نظر حضرت امام(ره) را با منطق ایشان بپذیرند؛ زیرا در آن صورت باید از رهبری معظم انقلاب اطاعت می‌کردند و این کار با جاه‌طلبی آنان موافق نبود. از این رو گرد هم جمع آمدند و تلاش کردند تا از «خط امام(ره)» تفسیری خاص ارائه کنند و آن را به سمت خویش منحرف کنند تا اندیشه‌های تحریف شده را در مقابل رهبری قرار دهند. از این رو تِز «امام علیه امام» را در پیش گرفتند.

مدعیان فقاهت این جریان، افرادی چون مصطفی محقق داماد، سروش محلاتی، داوود فیرحی، سید حسین موسوی تبریزی، کاظم قاضی‌زاده، محمدعلی ایازی، سید ضیاء مرتضوی و ... هستند که تلاش می‌کنند با ادبیات فقهی و کلامی، از امام و انقلاب تفسیری جدید ارائه کنند؛ امامی که با سکولاریسم و لیبرالیسم مشکلی نداشته باشد!

این جریان در ادامه این کج راهه، انجمن حجتیه را با خویش همراه دیده و بدون نام بردن از آن شروع به استفاده از ظرفیت آن علیه انقلاب و نظام اسلامی می‌کنند.

 انجمن حجتیه با شعار «انتظار منفی» و «بی‌نتیجه بودن قیام» و «حرمت تشکیل حکومت در عصر غیبت»، در زمان شاه در عرصه دینی فعالیت می‌کردند. برنامه‌های دینی آنان با حکومت پهلوی اصطکاک چندانی نداشت و آنان بر منابر خویش برای شاه دعا می‌کردند و با ساواک همکاری گسترده داشتند. در مقابل به شدت با حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامی در تضاد بودند. «نفی حکومت اسلامی در عصر غیبت» مهم‌ترین مؤلفۀ فکری آنان است.

در دهۀ سوم و چهارم انقلاب، برخی از اصطلاح‌طلبان نیز که از سابقۀ انقلابی و نظرات فقهی خویش دربارۀ حکومت اسلامی و ولایت فقیه پشیمان هستند، با انواع استدلال‌‌ها سعی می‌کنند حکومت اسلامی را نفی و یا تضعیف ‌کنند. یکی از مهم‌ترین این استدلال‌‌ها، «نفی امکان تشکیل حکومت اسلامی» در عصر غیبت است‌. البته چهره‌های اصلاحات با ادبیاتی تلویحی این مطالب را بیان می‌کنند تا متهم به انجمن حجتیه نشوند. زیرا «اتهام انجمنی بودن» ابزاری است که آنان هنوز به آن نیاز داشته و با آن مخالفان خویش را متهم می‌کنند. در ادامه به سخنان برخی از این افراد اشاره می‌شود:

1. سروش محلاتی

سروش محلاتی یکی از مدعیان فقاهت است که در سال‌های اخیر تمام تلاش خود را برای نفی حکومت دینی به کار گرفته است. وی در سال‌های اخیر چندین جلد کتاب با عنوان «معضل استبداد دینی»، «دین و دیکتاتوری»، «امکان برگزاری انتخابات در نظام اسلامی»، «شهر مردگان» و ... در رد مبانی نظام جمهوری اسلامی نگاشته است. وی در مقاله‌ای با عنوان «اشک‌های امام صادق(ع)» به تحلیل وضعیت جامعه امروز می‌پردازد و با تمسک به حدیثی از امام صادق(ع)، وضعیت دینی جامعه عصر بنی‌عباس را بر جامعه کنونی تطبیق می‌دهد. وی نظام جمهوری اسلامی ایران را با دولت عباسی در عهد منصور دوانیقی‌ قیاس کرده و با نفی اسلامی بودن هر دوی آن‌ها، این دو حکومت را غیر اسلامی معرفی می‌کند. وی جمله پایانی روایت امام صادق(ع) را مبنای قضاوت در حکومت اسلامی قرار می‌دهد که امام(ع) حکومت اسلامی را فقط در حکومت امام عصر(عج) منحصر می‌کند:

«سخن پایانی امام صادق(ع) با «بُرید»‌[راوی حدیث] درباره آینده است. امام در ختم کلام خود‌، به اشاره دو نکته مهم و اساسی را یادآور شدند‌، یکی آن که این دوران سیاه و تاریک با صبح عدالت پایان می‌پذیرد و دیگر آن که خورشید عدالت در عصر امام زمان آشکار می‌گردد. سپس به بُرید و دوستانش نوید و بشارت آن ایام را دادند: «فابشروا‌، ثم ابشروا ثم ابشروا» این کلام امام هرچند نور امید را در دل شیعه زنده می‌دارد، ولی آنان را از نگاه خوش‌بینانه به تحقق عدالت مطلق پیش از ظهور ولیّ حق‌، باز می‌دارد. امام از یک سو از بازگشت حق به اهل آن‌ و از اقامه دین حقیقی‌، خبر می‌دهد: «یرد الله الحق الی اهله و یقیم دینه الذی ارتضاه» و از سوی دیگر اصحاب خود را از شتاب‌زدگی در دستیابی به این آرمان و مغرور شدن به حرکت‌‌های اصلاحی‌‌، باز می‌دارد....»

این ادبیات سروش محلاتی کاملا شبیه به ادبیات مهدی نصیری است. وی نیز با کنایه، اسلامی بودن نظام جمهوری اسلامی را نفی می‌کند و اجرای احکام اسلام را به عصر حضور حواله می‌دهد. بر اساس این استدلال‌، شیعه تا ظهور امام عصر(عج) امکان تشکیل حکومت اسلامی نداشته و چاره‌ای جز پذیرش سکولاریسم و لیبرالیسم ندارد! و این همان مقصود و آرزوی جریان غربزده اصلاحات است.

2. داوود فیرحی

مرحوم فیرحی یکی دیگر از ارکان فقه سیاسی جدید اصلاحات بود. وی با نگاشتن چندین جلد کتاب به نهادینه کردن تفکرات لیبرالی اصلاحات در عرصه فقه سیاسی شیعه همت گماشت. وی بعد از انتشار کتاب «عصر حیرت» مهدی نصیری، ایدۀ این کتاب را کاملا در مسیر اندیشه لیبرالی خویش دید و یک سخنرانی در این رابطه با عنوان «انسان عصر انتظار» ایراد کرد:

«انسان عصر انتظار نه انسان رادیکال و پرخاشگر است و نه در جستجو احکام حداکثری شریعت و نه منزوی و ناامید است؛ انسان عصر انتظار انسانی فروتن با امکان سامان حداقلی زندگی است که در این عصر، تساهل و مدارا بر او حاکم است چون دوران حیرت و تقیه است و هرچه قدر تلاش کند گوشه‌‌ای از نظم ناتمام خواهد ماند. در این دوره اصل بر تساهل و مدارا است و به تقیه حکم‌ می‌کند؛ تقیه همچنان‌که جنگ ابتدایی را تعطیل‌ می‌کند علی القاعده تبلیغ‌های خاص برای مذهب هم تعطیل‌ می‌شود یعنی چون اصلا جنگ ابتدایی برای مذهب و تبلیغ مذهبی است و مقدمه اش وجوب تبلیغ مذهبی است و چون چنین چیزی تعطیل و لوازم آن تعطیل‌ می‌شود، انسان شیعه عصر انتظار دنبال تبلیغ کردن گسترده دین خودش نیست بلکه دنبال محاجه با دیگران هم نیست و هرکجا دید که دیگران تحکم‌ می‌کنند بر اساس اصل تقیه سکوت‌ می‌کند و آنها را به درک خودشان واگذار می‌کند.»

نتیجه این سخن چنین است که در عصر غیبت، حکومت و سیاست اسلامی بی‌معنا است و انسان عصر انتظار، انسانی است که باید تقیه کند و قواعد حاکم بر زمانه خویش، یعنی لیبرالیسم آمریکایی را بپذیرد و بر اجرای احکام الهی اصرار نکند.

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه

3. «مهدی نصیری» و استقبال سران اصلاحات از اندیشه‌های او

مهدی نصیری با نظریه «عصر حیرت» بارزترین منادی تفکر انجمن حجتیه در جامعه امروز است. وی با شعار «عدم امکان تحقق حکومت اسلامی در عصر غیبت» جمهوری اسلامی را غرق در سکولاریسم و مانعی بر سر ظهور امام عصر(عج) تعریف می‌داند. 

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه

وی روحانیت شیعه را تلویحا به عنوان یک جریان در ظاهر مدعی «اجرای عدالت» و در واقع مخالف ظهور امام زمان(عج) در عصر غیبت می‌داند زیرا آنان جامعه را از حالت اضطرار برای فرج خارج کرده و آن را به حکومت خویش و عدالت‌گستری محدود خویش سرگرم کرده‌اند. وی مدعی است که امام عصر(عج) وقتی ظهور می‌کند که شیعه، هیچ امیدی جز امام عصر(عج) نداشته باشد.

این دگراندیش حوزوی که سال‌ها تجربه روزنامه‌نگاری دارد، با بسط فضای مجازی به شخصیتی «سلبریتی» تبدیل شده است. سران جریان اصلاحات که نظرات این فرد را مطابق اندیشه‌های خویش دیده‌اند، به او بال و پر داده و تلاش می‌کنند او و اندیشه‎هایش را در جامعه ترویج کنند. برخی از چهره‌های این جریان مانند محمدجواد ظریف، علی یونسی، سیدهادی خامنه‌ای، سید محمود دعایی، علوی‌تبار و تاج‌زاده با او ذیل عنوان «عصر حیرت» مصاحبه کرده و تلویحا اندیشه‌های انجمنی مهدی نصیری را تأیید می‌کنند. امروزه مهدی نصیری نیز به یکی از اصلی‌ترین بلندگوهای این جریان در مأیوس کردن مردم از انقلاب و نظام تبدیل شده و تمامی اخبار این جریان را پوشش می‌دهد.

گفتنی است محمد جواد ظریف قبل از انقلاب عضو انجمن حجتیه بود و در جلسات آنان شرکت می‌کرد. پدرش هم از حامیان مالی این انجمن و مخالف انقلاب اسلامی بود. محمدجواد ظریف در مدرسه علوی که از مدرسه‌های وابسته به انجمن بود، تحصیل کرد اما بعد از سفر به آمریکا تحت تأثیر دانشجویان انقلابی مقیم آمریکا قرار گرفت و رگه‌های انقلابی در او تشدید شد و به انقلابیون پیوست.

شاید همین علقۀ قدیمی ظریف به انجمن حجتیه سبب شد وی از نصیری استقبال کند و به او افتخار مصاحبه با خویش را دهد زیرا وی در جایگاه وزیر امور خارجه با هر کسی مصاحبه نمی‌کند.

گرایش غرب‌گرایان به انجمن حجتیه

با این توضیحات روشن شد که چگونه سران جریان اصلاحات و یا به تعبیر دیگر جماعت مدعی «خط امام»، تحول پیدا کرده و به اندیشه‌های انجمن حجتیه رسیدند اما با جسارت تمام، چهره‌های انقلابی و جریان انقلابی را به انجمن حجتیه منتسب می‌کنند و بالاتر از آن، با نفاق خود هنوز مدعی «خط امام» هستند در حالی که کاملا بر خلاف اندیشه‌های حضرت امام(ره) فکر می‌کنند و عمل می‌نمایند.

حجت‌الاسلام سید محمد هادی پیشوایی؛ پژوهشگر حوزوی

ارسال نظرات